مقدمه
شهر به عنوان یک پدیده ی اجتماعی پیچیده دیرزمانی است مورد توجه دانشمندان و محققین در عرصه ی اجتماعی بوده است و هر یک تلاش کرده اند از زاویه ای ابعاد مختلف شهر را مورد ارزیابی قرار دهند. شهر از جهتی مقوله ای «فلسفی-علمی» و از جانب دیگر پدیده ای مکانی و زمانی است.
فلسفی است زیراابعاد ذهنی-هویتی آن در فراسوی معیارهای مرسوم قرار گرفته و در محدوده ی ارزشهای پویای فرهنگی- هنری جای دارد. مقولهای علمی است زیرا ابعاد عینی و کالبدی دارد که در همه ی زمینه های اجتماعی-اقتصادی، فضایی و... دارای ضوابط و معیارهای علمی و قابل سنجش و ارزش گذاری است. شهر به عنوان مقوله ای مکانی-زمانی، در نقطه ای خاص ایجاد شده، در فضا تکامل یافته و با گذشت زمان، رشد یافته است. این امر سبب شده در هر مقطعی ار تاریخ، شهر بتواند دگرگونیهای کمی خود را به تغییرات کیفی مورد نیاز عصر خویش تبدیل کند. در این گذار از کمیت به کیفیت، ما گذاری را از «شهر- مکان» به «شهر- زمان» داشته ایم در نتیجه برخورد با مسئله ی شهر، فرآیندی است که از «فلسفه ی شهر» شروع شده، در «مکان-زمان» گسترش یافته و با کنکاشی «عملی-علمی» به «فضا» ختم می گردد. فارابی و ابن خلدون از جمله ی متفکرین و اندیشمندانی هستند که در این حیطه آثار و نظریات بسیار تأثیر گذار و ماندگاری را به جای گذاشته اند که تا به اکنون نیز در حیطه های مختلف نظری و عملی مورد استفاده قرار می گیرند.
در نگاه فارابی و ابن خلدون اجتماعات انسانی به انواع مختلفی تقسیم می شوند. فارابی در این طبقه بندی عقاید و اعمال افراد را به عنوان ملاک قرار می دهد. در نظر وی در یک تقسیم اولیه جوامع به دو نوع کلی فاضله و غیر فاضله تقسیم می شوند. در مدینه ی فاضله اهالی یک سرزمین سعادت حقیقی رامی شناسند و برای تحقق این هدف با یکدیگر همکاری می کنند. مدن غیر فاضله (جاهله، ضاله، فاسقه) از افرادی تشکیل شده است که یا سعادت را نمی شناسند و یا اینکه به آن عمل نمی کنند.
معیار وی در این تقسیم بندی کل جوامع انسانی در هر مرحله ی تاریخی و در هر وضعیت اقتصادی است. در دیدگاه فارابی آنچه که در تکوین اجتماعات مؤثر است آراء و نظراتی هستند که به عنوان مبنایی برای عمل قرار می گیرند و افراد جامعه در تحقق آن تلاش می کنند. بر طبق این نظر، ملاک تفکیک اجتماعات نه مراحل تاریخی و نه وضعیت اقتصادی و صنعتی است؛ بلکه شناخت سعادت حقیقی و همکاری میان افراد جامعه در نیل به این هدف است.
ابن خلدون نیز با نگرشی تحولی سیر حرکتی جوامع انسانی را از ابتدایی ترین مراحل زندگی و بادیه نشینی تا اوج تمدن شهری مورد کاوش قرار می دهد. ا زدیگاه وی عمران بشری در مراحل مختلف از پیدایش تا توسعه و تکامل دو شکل بادیه نشینی و شهر نشینی را به خود می گیرد. به نظر ابن خلدون اجتماع ساده و بسیط بادیه نشینی در اثر همبستگی و تلاش گروهی وضعیت خویش را بهبود می بخشد و جهت تأمین آسایش و رفاه به سوی شهر روی می آورد. زندگی پیچیده ی شهری با مشاغل متنوع و تعدد در ابزار و وسایل مورد نیاز جهت برآورده شدن نیازهای تجملی، تمایز خاصی را به اجتماع شهری می دهد.
در مقاله ی حاضر اندیشه های شهری و اجتماعی این دو اندیشمند مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرد و در پایان به مقایسه ی دیدگاههای آنها پرداخته خواهد شد.
زندگی و آثار فارابی:
ابو نصر محمدبن اوزلغ ابن طرخان مشهور به فارابی د رسال 257 هجری مصادف با 870 میلادی در شهر فاراب متولد شد. در اینکه آیانام شهر فاراب نام یکی از شهر های ایالت خراسان قدیمی است یا یکی از بلاد ترک میان مورخین اختلاف نظر وجود دارد.
در شرح زندگی فارابی مطلبی که نشان دهنده ی جریان واقعی زندگی دوران طفولیت و جوانی او باشددر کتابهای مزبور وجود ندارد جز آنکه در حدود 40 سالگی وارد بغداد مدینة الاسلام شده و علوم نحو و ادبیات عرب را خدمت استاد ابن سراج و دانش منطق را در محضر متخصص فن مزبور ابوبشر متی ابن یونس فرا گرفت.
فارابی بیشتر تألیفات خود را در بغداد به رشته ی تحریر در آورد و سپس به دمشق منتقل شد پس از آن به مصر و حلب رفت و به مدت 9 سال نزد امیر حلب، سیف الدوله حمدانی، عزلت پیشه کرد و در طی این دوران به تألیف حکمت و فلسفه پرداخت و تا سال 950 میلادی برابر با 339 هجری مصاحب امیر حلب در مسافرت به دمشق بود تا اینکه در همین سفر در حالیکه 80 سال از عمر وی گذشته بود، از دنیا رفت.
در صفات او می توان زیرکی، تیز هوشی، حافظه ی سرشار و وسیع و تمایل او به زهد و تصوف را عنوان کرد. تمایل او به تصوف در کلیه ی شئون زندگی او به صورت زهد و کناره گیری از دنیا و پارسایی عجیبی جلوه گر است. که از تمام لذائذ زندگی حتی از داشتن زن و فرزند و خانه و کاشانه نیز چشم پوشیده است. او با اینکه از خاندان شریف و بزرگی بوده و برای او امکان زندگی مرفه بیش از دیگران وجود داشت ولی از همه چیز اعراض جست و در کنج عزلت به تأمل و تدبیر در کشف رمز حیات و هستی پرداخت ( هاشمی، 1351: 29-20).
با تأمل د رتاریخ اندیشه ی اجتماعی مسلمین، می توان اذعان نمود اولین متفکری که در جهت ترکیب و ارتباط چارچوب های متفاوت نظری اقدام نموده ابو نصر فارابی است. فارابی مؤسس فلسفه ی اسلامی قلمداد شده است؛ زیرا او در زمانی به مباحث فلسفی پرداخت که سنت خاص فلسفه ی اسلامی وجود نداشت و تلاشهای انجام شده بیشتر در راستای ترجمه ی آثار اصلی از فرهنگ رومی و یونانی به فرهنگ اسلامی بود ( آزاد ارمکی، 1376: 16-15).
فارابی از جمله فلاسفه و حکمای قرون سوم و چهارم هجری است که در پیدایش و شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی نقش مهمی را ایفا کرده اند. او در عصری زندگی می کرد که جامعه ی اسلامی از هر سو دچار فشار و مشکلات بود و از لحاظ سیاسی، در گوشه و کنار سرزمین اسلامی حکومت های کوچک و مستقلی تشکیل شده بودند. قصد او نه تنها انتقال علوم یونانی و رومی به جامعه ی مسلمانان، بلکه پایه ریزی علوم اسلامی با قدرت تفکر و اندیشه بود.
آثار زیر از فارابی بر جای مانده است (fa.wikipedia.org).
ما ینبغی ان تعلم قبل الفلسفه « آنچه شایسته است قبل از فلسفه فرا بگیری »:در این کتاب فارابی منطق، هندسه، اخلاق نیکو و کناره گیری از شهوات را پیش نیاز پرداختن به فلسفه ذکر می کند.
السیاسه المدینه « سیاست شهری »: این کتاب در باره ی اقتصاد سیاسی است.
الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الاهی و ارسطو طالیس « جمع بین آراء دو حکیم بزرگ، افلاطون الهی و ارسطو طالیس): فارابی د راین کتاب می کوشد بین نظریات افلاطون و ارسطو هماهنگی برقرار سازد.
رساله فی ماهیه العقل « رساله ای درباره ی ماهیت و چیستی عقل »: در این رساله اقسام عقول را تعریف و مراتب آنها را بیان می کند.
تحصیل السعاده « به دست آوردن سعادت »: این کتاب در مورد اخلاق و فلسفه ی نظری است.
اجوبه عن مسائل فلسفیه «پاسخ هایی به برخی پرسش ها و مسائل فلسفی»: در این کتاب به برخی از پرسش ها و مسائل فلسفی مطرح شده در آن زمان پاسخ داده می شود.
رساله فی اثبات المفارقات « رساله ای در اثبات وجود موجودات غیر مادی »: در این رساله، فارابی درباره ی موجودات غیر مادی بحث می کند.
اغراض ارسطو طالیس فی کتاب مابعد الطبیعه «مقاصد ارسطو در کتاب متافیزیک» این کتاب یکی از مهمترین کتابهای فارابی است که مورد استفاده ی ابن سینا هم قرار گرفت.
رساله فی السیاسه « رساله ای در مورد سیاست »
فصول الحکم « جدا کننده ی حکمت »: این کتاب در مورد حکمت الهی و شامل 74 بحث در این زمینه و مباحث نفس است
اندیشه ی شهری و اجتماعی فارابی:
در یک نگاه کلی بر دیدگاه فارابی می توان اینگونه بیان کرد که او نظام مابعد الطبیعه را
برنظام طبیعت و نظام طبیعت را بر نظام آفرینش انسان و نظام آفرینش انسان رابر نظام اجتماعی و سیاسی حاکم می داند و به اعتقاد وی سعادت انسان در تحول نفس انسان در جهت کمال وجودی است و در رسیدن به این کمال محتاج به ماده نیست .
طرح بحث های انسان شناسی، معرفت شناسی، و جامعه شناسی فارابی متکی بر اصول زیر است:
همانطور که در نظام آفرینش سلسله مراتب وجود دارد، د رمطالعه ی انسان و جامعه نیز باید به سلسله مراتب توجه کرد.
کشمکش و تضاد فقط به عالم طبیعت تعلق دارد و علت این تضاد نیز به افلاک آسمانی باز می گردد.
در عالم انسان ها یا مدائن هیچگونه کشمکش و تضادی وجود ندارد.
فارابی از دیدگاه ارسطو و افلاطون، که انسان رادارای سیستم معین و جامعه را نظام واره می دانستند، استفاده کرده است.
معرفت به مفاهیمی که در آن عصر به کار گرفته می شدند و در علوم اجتماعی جدید نیز کار آیی دارند، مانند افعال و رفتار ارادی، افعال و سنن، امت، حکومت، سیاست، مدینه، جهاد، جنگ، حکومت فاضله و جاهله، دارای اهمیت است ( آزاد ارمکی، 1374: 223).
فارابی در مطالعه و بررسی مباحث فکری از دو روش تصاعدی و تنازلی بهره گرفته است. او معمولا در مباحث مابعدالطبیعه و الهیات، روش دوم، و در مسائل انسانی و اجتماعی بشر، روش اول را به کا می برد. وی در نظر به اجتماعات از فرد شروع و به خانواده، کوی، محله، ده، مدینه، امت و در نهایت به دولت جهانی می رسد. در ماهیت و ضرورت علم مدنی فارابی از همین روش تصاعدی بهره می گیرد. علم مدنی با تشریح غایات این افعال، بیان می کند که چه ملکاتی برای انسان شایسته است و از چه راه می توان زمینه ی پذیرا شدن این ملکات را در انسان فراهم آورد تا به گونه ای شایسته در وجود آدمی پایدار گردند (مهاجرنیا، 1380: 176-167) آنچنان که در کتاب اندیشه های اهل مدینه ی فاضله می گوید: " خیر افضل و کمال نهایی نخست بوسیله ی اجتماع مدنی حاصل آید و نه اجتماعی که کمتر و ناقص تر از آن بود ( فارابی، ترجمه ی سجادی، 1361: 253).
او میان اجتماع انسانی و حیوانی تفاوت قائل بود بدین ترتیب که اجتماع حیوان را از روی فطرت و غریزه و بدون توجه به هدف و غایتی معقول انجام می گیرد در صورتیکه اجتماع انسان از روی فطرت و غریزه ی حیوانی با توجه به هدف و غایت عقلانی و بالاخره آشنایی به فضائل و کمالاتی که شایسته و زیبنده انسان عاقل و خردمند است و وصول و نیل به آن که در واقع سعادت و خوشبختی دنیوی در حیات و زندگی دنیا و سرانجام وصول به سعادت نهایی و ابدی در زندگی و حیات جهان دیگر یعنی آخرت می باشد ( هاشمی، 1351: 219).
اندیشه های فارابی در باره ی شهر وسیاست عمدتا در کتاب هایی چون کتاب آراء اهل المدینه الفاضله و کتاب السیاسة مطرح شده اند. او تحت تأثیر فلسفه ی یونانی و به ویژه ارسطو، انسان را موجودی اجتماعی می داند که بالاترین هدف در زندگی او دستیابی به سعادت است و برای این کار نیاز به سازمان یافتگی دارد که می تواند آن را در شهر یا مدینه بیاید. اجتماع های انسانی به باور او به سه نوع تقسیم می شوند: نخست جوامع بزرگ که عبارتند از « جامعه ی ملل بسیار در حال اجتماع و تعاون» ( السیاسات المدینه)، دوم جوامع میانه یعنی « اجتماع ملتی در جزئی از معموره» ( آراء اهل المدینه الفاضله) و سوم جوامع کوچک یعنی « اجتماع اهل شهری در جزئی از سرزمین ملتی» (السیاسات المدینه) (فکوهی 1383: 150).
فارابی در کتاب سیاست مدینه رسیدن انسان به حوائج اولیه و ضروری زندگی و مراتب کمال و برتری را منوط به زیست گروهی و اجتماع گروهها در مکانی واحد و پیوستگی با یکدیگر می داند. به اعتقاد وی نحوه ی آفرینش انسان دلیل احتیاج به اجتماع است و این احتیاج دو وجه طبیعی و زیستی و وصول به کمالات و فضائل اخلاقی دارد. او این حتیاج را امری جبری نمی داند بلکه به اعتقاد وی زندگی اجتماعی وسیله و شرط ظهور کمالات است (خوشرو، 1372: 42-40).
او در کتاب آراء اهل مدینه ی فاضله در این رابطه می گوید: « زندگی انفرادی برای انسان امکان دارد. نهایت اگر بخواهد به سعادت و کمال برتر نائل شود باید به طور اجتماعی زندگی کند». فارابی جامعه را به وجود افراد، روابط و همکاری بین آنها تعریف می کند و منشأ پیدایش جامعه را نیازهای زیستی و انسانی می داند.
نشانه های زندگی جمعی از نظر وی عبارتند از:
افراد و گروههای بسیار
مکان واحد
پیوستگی و ارتباط با یکدیگر
هدفداری
( آزاد ارمکی، 1374: 233)
این چهار مشخصه با تعریف امروزین جامعه شناسی از جامعه که آن را مجموعه ای از افراد یا گروههای پیوسته و هدفدار تعریف می کند، همخوانی دارد.
از دیدگاه فارابی اجتماع دارای مراتب و افراد هر یک در رتبه و موقعیتی خاص قرار دارند. تقسیم کار بین اعضای جامعه بر اساس استعدادهای فطری و توانایی های کسبی از بالاترین درجات تا پست ترین مراتب انجام می گیرد. این مراتب گوناگون توسط رئیس جامعه تحت نظم در آمده و بر اساس حکمت و در کمال قدرت اداره می شود. وی نه تنها از نظر سیاسی فرمانروای اجتماع است بلکه از لحاظ اجتماعی، دینی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی نیز حاکمیت دارد و برخوردار از عالی ترین درجات است. بنابر این وجه غالب و بنیان اصلی اجتماع سیاست است که توسط ریاست به اجرا در آمده و بر اساس حکومت تکوین می یابد. با سیاست جامعه قوام می گیرد و با حکمت، سیاست استوار و مشروع می گردد (خوشرو، همان: 43-37).
فارابی فضائل مربوط به رؤسا را در چهار بخش مطرح کرده است؛ فضائل نظری، فکری، حکمی و عملی. اگر چهار فضیلت، موضوع علم مدنی هستند، اما در این قسمت فارابی به فضائل خلقی و عملی توجه دارد. او در این زمینه می گوید: « ریاستی که افعال و ملکات را ایجاد می کند، ریاست فاضله است و زمامداری او نیز فاضله است و سیاست ناشی از آن هم فاضله است و مدینه و امت پیروان این سیاست فاضله نیز «مدینه ی فاضله» و «امت فاضله» خواهد بود و انسانی که تحت این نوع حاکمیت زندگی می کند انسان فاضل است ( مهاجرنیا، 1380: 186). رئیس مدینه ی فاضله از لحاظ سعادت در عالی ترین درجات ممکن و از نظر عقل در کامل ترین مرتبه قرار دارد. وی دارای نفس کامل و متصل به عقل فعال است.
فارابی در بسیاری از آثار سیاسی خویش، اجتماع را از حیث وظیفه و کارکرد به بدن انسان تشبیه می کند و بر این اعتقاد است که اجتماع مدنی، همانند بدنی تندرست و با اعضایی سالم است که همه ی اعضایش برای تمامیت و حفظ حیات موجود زنده، تعاون دارند. افراد در عین داشتن نقش و اراده ی فردی، در جامعه با هم ارتباط دارند به همین دلیل که در « آراء اهل مدینه ی فاضله » بیان می کند که " اجزای اجتماع مدنی با هم ائتلاف و انتظام و ارتباط جمعی دارند". او در نظام مدینه ی فاضله دیدگاهی کارکردی دارد و اینگونه می گوید: " و مدینه ی فاضله به مانند بدنی بود تام الاعضا و تندرست و به مانند آن گونه بدنی بود که همه ی اعضای آن در راه تمامیت و ادامه ی زندگی حیوانی و حفظ آن تعاون کنند" ( فارابی، ترجمه ی سجادی، 1361: 256)، بدین ترتیب تعاون و سعادت دو عنصر اصلی مدینه ی فاضله هستند.
در تعریف سعادت او چنین می گوید: سعادت عبارت است از خیر مطلق و هر آنچه در راه رسیدن به خوشبختی سودمند است، خیر است نه بالذات بلکه خیر بودن آن از جهت سودی است که در رسیدن به سعادت دارد و برعکس هر آنچه به وجهی از وجوه مانع از رسیدن به سعادت شود به طور اطلاق شر است ( فارابی، ترجمه ی سجادی، 1358: 144).
به نظر وی سه طبقه در مدینه ی فاضله و نظام سیاسی وجود دارد:
طبقه ی رؤسا: کسانی هستند که فقط ریاست می کنند و کسی بر آنها ریاست ندارد.
طبقه ی خدمت گذاران: کسانی هستند که فقط خدمت می کنند و هیچ نوع ریاستی ندارند.
طبقه ی متوسط: کسانی هستند که زیر دست رؤسا و رئیس مرؤوسان بعد از خود هستند.
او در نظام سلسله مراتبی خود، بیشترین مسئولیت جامعه را بر دوش طبقه ی متوسط می گذارد و در حقیقت، حاکم و زمامدار جامعه، از طریق همین طبقه، همه ی تدابیر حکومتی را در جامعه اعمال می کند ( نصار، ترجمه ی رحیم لو، 1366: 279).
فارابی اجتماعات را در دو سطح بررسی کرده است: اول سطح عام و بر حسب ملاک جغرافیایی؛ جوامع در این سطح به دو قسم کامل و غیر کامل تقسیم می شوند. اجتماعات کامل شامل عظمی، وسطی و صغری قادر به رفع نیازهای خویش هستند ولیکن اجتماعات غیر کامل شامل ده، محله، کوی و منزل قادر نیستند حوائج خود را رفع کنند. فارابی اعتقاد داشت که هر چه دامنه ی جامعه ای وسیع تر باشد آن جامعه کامل تر است و بر احتیاجات کوچکتر از خود قدرت حکمروائی پیدا می کند. دوم سطح خاص و بر حسب ملاک اعتقادی و عملی؛ به نظر وی « خیر افضل و کمال نهایی نخست بوسیله ی اجتماع مدنی حاصل می آید». وی همچنین اجتماعات را بر حسب نوع ریاست و اهداف و غایات آنها و نیز بر مبنای آراء و عقاید مردم طبقه بندی می کند. فارابی اجتماعی را که هدف اصلی آن همکاری در اموری است که موجب رسیدن به خیرات و نیل به سعادت می باشد مدینه ی فاضله می نامد و آن جماعتی را که هدف اصلی آن دور کردن آدمی از سعادت و نزدیک کردن او به شرارت و بدی است را مدن غیر فاضله می نامد (خوشرو، همان: 47-46).
زندگی و آثار ابن خلدون:
ولی الدین ابوزید عبدالرحمن محمدبن خالدبن خطاب، مشهور به ابن خلدون در اول ماه رمضان سال 732 هجری (1332 میلادی) در تونس متولد شد. او از خانواده ای اندلسی بود که در اواسط قرن هفتم هجری از آن سرزمین به تونس مهاجرت کرده بودند. علت این مهاجرت تعرضات و آزار و اذیت های مسیحیان نسبت به مسلمانان اشپیلید بود. آنها در تونس مورد استقبال قرار گرفتند و در دربار پذیرفته شدند و املاکی نیز به آنان اعطا گردید.
ابن خلدون تحصیلات مقدماتی چون قرائت قرآن، حدیث، اصول، حکمت الهی، اصول فقه و مبادی تصوف را در تونس و نزد استادان آن دیار آموخت. در دورانی که به همراه سلطان تونس در فارس به سر می برد از مسائل سیاسی فاصله گرفت. در سن 42 سالگی در قلعه ی ابن سلامه اقامت گزید و کتاب مقدمه ی تاریخ خویش را در این مکان تنظیم کرد . در بازگشت به تونس کتاب خویش را به اتمام رسانید و یک نسخه از آن را به سلطان وقت تقدیم کرد. وی پس از 4 سال اقامت، به قصد سفر حج از تونس خارج شد و تا پایان عمر خود 24 سال در مصر اقامت گزید.
مترجم کتاب مقدمه ی ابن خلدون زندگی وی را در سه دوره خلاصه می کند:
دوران فعالیت های سیاسی وی در بلاد مغرب که متجاوز از 20 سال ادامه یافته است.
روزگار انزوا و گوشه نشینی و اندیشه و تألیف در قلعه ی ابن سلامه در نزد اولاد «بنی عریف» که فقط 4 سال بوده است.
ایام اشتغال وی به تدریس و امور قضایی با مراجعه و تجدید نظر در تألیفات خویش که مدت هجده سال بوده است.
دو کتاب تاریخ العبر و مقدمه ی ابن خلدون از وی به یادگار مانده است. او در کتاب مقدمه، که در دو جلد به فارسی موجود است، مباحث نظری، روش شناختی، مطالعه ی تاریخ، جامعه و فرهنگ را مطرح کرده است. کتاب مشتمل بر یک مقدمه و شش باب است. در مقدمه، مباحث مبنایی، روش شناختی، فلسفه علم و فلسفه ی جامعه شناسی مطرح شده است. ابن خلدون در پایان مقدمه مدعی است آنچه او علاقه مند به طرح آن است، علم جدید «عمران» است. علم عمران به تعبیر او علم مطالعه ی جامعه و فرهنگ در اشکال و صور گوناگون است. تنوع موضوعات در این کتاب موجب شده است که عده ای کتاب مقدمه ی ابن خلدون را دائره المعارف و عده ای آن را جامعه شناسی عمومی تلقی کنند. این کتاب بر اساس دو سؤال اصلی طراحی شده است: 1) چگونه جامعه ساخته می شود؟ 2) تحول و تطور جامعه و عناصر آن ناشی از چه عوامل و شرایطی است؟ پس از ساخته شدن جامعه، دو سؤال بریا ابن خلدون مطرح بوده است: 1) ماهیت و عناصر سازنده ی جامعه کدامند؟ 2) چگونه یک جامعه تغییر می کند ( آزاد ارمکی، 1374: 289-282)./