-
خلاقیت در مدیریت و سازمان!!!
با پیشرفت روز افزون دانش و فناوری و جریان گسترده اطلاعات، امروزه جامعه ما نیازمند آموزش مهارت هایی است که با کمک آن بتواند همگام با توسعه علم و فناوری به پیش برود. هدف باید پیشرفت انسانهایی باشد که بتوانند با مغزی خلاق با مشکلات روبرو شده و به حل آنها بپردازند. به گونه ای که انسانها بتوانند به خوبی با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و با بهره گیری از دانش جمعی و تولید افکار نو مشکلات را از میان بردارند. امروزه مردم ما نیازمند خلاقیت هستند که با خلق افکار نو به سوی یک جامعه سعادتمند قدم بردارند.
رشد فزاینده اطلاعات، سبب شده است که هر انسانی از تجربه و علم و دانشی برخوردار باشد که دیگری فرصت کسب آنها را نداشته باشد، لذا به جریان انداختن اطلاعات حاوی علم و دانش و تجربه در بین انسانها یکی از رموز موفقیت در دنیای امروز است. هیچ کس قادر نیست به میزان اطلاعات واقعی هر کس که در گوشه ذهن او نهفته است پی ببرد. این اطلاعات زمانی به حرکت در میآید که انگیزه ای قوی سبب رها شدن آن به بیرون ذهن می شود. در این مرحله انسان ها به سرنوشت یکدیگر حساسند و در جهت رشد یکدیگر می کوشند و در نهایت سبب می شود جریانی از علم و دانش و تجربیات میان آنها جاری شود که همین امر زمینه ساز نو آوری و خلاقیت خواهد بود.
یکی از عوامل موثر در بروز خلاقیت در یک جامعه، زمینه سازی و بستر سازی در بین انسان ها جهت ایجاد فرهنگی است که در آن همگان در تلاش برای رشد دادن دیگری هستند و با تاثیر بر روی یکدیگر به پیشرفت جامعه کمک می کنند.
یکی از شرایط لازم برای پدیدار شدن افکار نو وجود آرامش برای مغز است به همین خاطر لازم است انسان ها بکوشند در جامعه شرایطی پدید آید که در بستر آن مغز بیندیشد و تکامل یابد و سبب ساز افکار نو شده و شرایط برای سازندگی در جامعه مهیا شود.
برخی از ویژگی های سازمان خلاق عبارتند از: در سازمان خلاق افراد دارای یک تخصص ویژه نیستند و این امکان را دارند که برای قرارگرفتن در جایگاه مناسب گردش شغلی داشته باشند. هدف نهایی در سازمان باید توجه به نیازمندی های جامعه و جلب رضایت آحاد مردم است. ویژگی دیگر احترام به افراد است و آنها باور دارند که می توانند همگام با نیازهای سازمان رشد کنند. سازمان های خلاق بر این باورند که مدیران به راحتی می توانند افکار و نظرات دیگران را مستقیم و بدون واسطه دریافت کنند.
یکی از عوامل عمده ای که به بالندگی مدیران کمک می کند فرهنگ مردم است، بر پایه یک فرهنگ خوب اتلاف وقت گناه محسوب می شود. در چنین سازمان هایی تمامی مدیران مسئله تغییر را به عنوان تنها عامل ثابت و گریز ناپذیر می دانند و با خشنودی آن را پذیرفته و در برابر آن مقاومت نمی کنند. بدیهی است در چنین سازمانی ضرورت ندارد که مدیر بخش زیادی از وقت خود را برای جلوگیری برخورد با تغییرات اختصاص دهد زیرا همه به این باور رسیده اند که تغییر یک ارزش مثبت است. هدف مدیران خلاق باید استفاده از خلاقیت دیگران و پیدا کردن ذهن های خلاق باشد.
مدیران می توانند مولفه های خلاقیت یعنی تخصص، مهارت های تفکر خلاق و انگیزش را تحت تاثیر قرار دهند. اما واقعیت آن است که تاثیر گذاری بر دو مولفه اول بسیار دشوارتر و وقت گیر تر از انگیزش است. انگیزش درونی را می توان حتی با تغییرات جزئی در محیط سازمان به طور قابل ملاحظه ای افزایش داد. این بدان معنا نیست که مدیران باید بهبود تخصص و مهارت های تفکر خلاق را فراموش کنند. اما زمانی که اولویت بندی در اقدامات موثر بر انگیزش درونی نتایج فوری تری را موجب خواهند شد.
گسترش و سرعت تغییرات در سراسر جهان باعث شده که خلاقیت بیش از پیش اهمیت یابد کشورها فقط با ابتکار و نوآوری می توانند خود را با شرایط جدید وفق داده و همگام با دگرگونی ها به پیش روند. بدیهی است در دنیای پیچیده کنونی سازمان هایی در رقابت با سایرین موفق ترند که بتوانند از فرصت های پیش رو به بهترین نحو استفاده کنند و این امر جز با افزایش خلاقیت و نوآوری امکان پذیر نیست. از مهمترین راهکارهای ایجاد و افزایش خلاقیت در کارکنان که باید توسط مدیران به کار بسته شود: انتصاب متناسب افراد با تخصص آنها و عدم اجبار شغلی نامناسب به افراد، ایجاد هماهنگی مناسب با کارکنان، دادن آزادی عمل و تفیض اختیار نیز از عوامل افزایش انگیزش درونی بشمار می روند همچنین در اختیار قرار دادن منابع مهمی چون زمان و تخصیص منابع مالی نیز انگیزش را در افراد افزایش می دهد. عدم ارزیابی های بی مورد و وقت گیر و ایجاد فضای کاری آرام و بدون ترس و بیم، حمایت سازمانی، تقویت همکاری های متقابل و احساس هدف مشترک بین کارکنان و مدیران و ایجاد جذابیت کاری برای کارکنان همه از جمله عواملی هستند که مدیران با تاثیر بر آنها و نیز اثرگذاری برروی دو مولفه دیگر یعنی تخصص و تفکر خلاق می توانند به ارتقا و پیشرفت سازمان خود و در نتیجه ترقی جامعه کمک کنند.
-
خلاقیت و سازمان
1. خلاقیت یک فرآیند است که از (انسان) شروع می شود و به (سازمان) ختم می شود و این ریشه در (زندگی انسانی) دارد؛ زندگی یعنی پویائی، و فرهنگ نرم افزار، پویائی و زندگی را تشکیل می دهد. زندگی زمانی که ایستاد، مرگ رخ داده است و برای حفظ پویائی خود، فرهنگ را خلق می کند و فرهنگ تا زمانی که پویائی خود را حفظ کند وپویائی زندگی را تامین کند، همراه با زندگی خواهد بود و در چنین فضایی است که خلاقیت رخ می دهد.
2. زمانی که فرهنگ تبدیل به (سنت) می شود و دارای (ثبات بخشی) می شود و این ثبات بخشی، ضد پویائی حرکت می کند وفرهنگ و سنت در مقابل زندگی قرار می گیرد؛ چون سنت سکون می آفریند و زندگی پویائی، پس فرهنگ، ضد زندگی واقع می شود، جنگ (زندگی و فرهنگ) به نفع زندگی تمام خواهد شد، چون زندگی دارای اصالت است و فرهنگ فرع و نتیجه آن است، پس فرهنگ دچار بحران و تغییر و تحول می شود که گاه به (ویرانگری فرهنگی پ، خواهد انجامید.
3. از سوی دیگر، نوآوری و خلاقیتی که در زندگی به وجود می آید اگرساختارمند و فرهنگی نشود نمی تواند دوام بیاورد، بلکه مثل نقش بر آب، خواهد شد، پس نوآوری زندگی محور، بایستی به سرعت در فرهنگ و (سازمان رفتاری)، جای گیرد و این یک نوع ساز و کار می خواهد که (سیاستگذاری) و (برنامه ریزی) و (استراتژی) و (تاکتیک) و (تکنیک) می طلبد.
4. سیاستگذاری به وسیله (رهبران جامعه) و برنامه ریزی به وسیله (دولت) و استراتژی به وسیله (وزارتخانه ها) و تاکتیک ها به وسیله (استان ها) و تکنیک ها به وسیله (شهرستان ها) انجام می شود، اگر این سیر و فرآیند درست رعایت شود می تواند نوآوری های فردی در سطح اجتماعی درونی و تطابق یافته ایجاد کند و نوآوری به سازمان تبدیل می شود و جنبه عمومی پیدا می کند و جامعه نیز از (پیشرفت عام وگسترده و تراکمی) برخوردار می گردد.
5. نوآوری زمانی که تبدیل به سازمان شد، (شکل هنجاری) به خودمی گیرد، به عبارتی اجبار غیر رسمی و عمومی پیدا خواهد کرد، پس یک (جامعه نوآور) رخ می نماید و هر گونه سکون، غیر هنجاری (محکومیت عمومی) پیدا خواهد کرد، حال اگر (محتوای نوآوری) تامین گردد، نوآوری عمق پیدا خواهد کرد ولی اگر محتوای لازم به وجود نیاید (ظاهرسازی نوآوری) بسیار زیاد خواهد شد.
6. نوآوری محتوا دار فقط یک شکل دارد و آن (نوآوری سنت محور) است، یعنی (سنت آوری) جدید و همراه با زمان، سنت که محتوای یک جامعه از نظر فرهنگی را شکل می دهد و ثبات بخشی یک جامعه را به عهده دارد، ولی زندگی که پویاست، بالطبع سنت به عنوان (مغزفرهنگی) نیز بایستی پویا شود و پویائی سنت از درون خودش می جوشد، ولی این در اثر تماس با دیگر سنت ها، به وجود می آید که با (زندگی در سنت) برای (پویائی سنت) را می طلبد.
7. (نوآوری ظاهر گرا) فقط یک شکل دارد و آن (غرب گرایی و غرب زدگی) است، به عبارتی نوآوری در غرب گرایی و سنت گرایی (ضدنوآوری) قلمداد می شود (تاریخ کشورهای غیر غربی شاهدی بر آن است) غرب، آینده کشورهای غیر غربی، ترسیم می شود و سپس براساس آن، نوآوری شکل می گیرد که گاهی شکل (تجدد و نوسازی) وگاهی شکل (توسعه) و گاهی شکل (جهانی شدن) به خود می گیرد ونوآوری، اصلاحات، نام می گیرد. (ارجاع به کتاب سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی نوشته ساموئل هانتینگتون)
8. (خود آگاهی سنت محور) اولین قدم نوآوری عمقی است و خودآگاهی سنت محور زمانی به وجود می آید که یک (مطالعه میان سنتی) رخ دهد، یعنی سنت ایرانی در مقایسه با سنت های متفاوت جهانی، موردمطالعه قرار گیرد. و اینجاست که (سنت ایرانی) با (محتوای ایرانی) و (صورت های جدید جهانی) پا به میدان می گذارد. پس سنت ایرانی درصحنه جهانی امروز فعال خواهد شد و صورت های نو خلق خواهد کرد که سهم خلاقیت ایرانی را در صحنه جهانی به وجود می آورد.
9. دو جریان افراطی سنت گرایی و غرب گرایی، دشمنان نوآوری می باشند که با تعابیر متفاوتی در علوم انسانی ایرانی از آنها به هنر وادبیات و دین و فلسفه و علم یاد شده است و این دو جریان، (گسل معرفتی و ساختاری ایران) را شکل داده اند و سبب (انحطاط و رکودعلمی و عملی) ایران شده اند (گسل مذکور از مشروطه و از سفارت انگلیس شروع شد و به سفارت انگلیس ختم شد).
10. مراکز معرفتی ایرانی یعنی (حوزه و دانشگاه) نقش مثبت ومنفی ای را در رابطه با نوآوری دارند، حوزه های علمیه با (سنت زدگی غیر فعال)، می توانند از نوآوری و دانشگاه ها با (غرب زدگی غیر ناقدانه وبدون تامل) می توانند از نوآوری سنت، جلوگیری کنند. تاریخ این دومرکز معرفتی ایرانی در یکصد و پنجاه ساله اخیر، مؤید و مؤکد بر نکته مذکور می باشد و گسل بین این دو حوزه معرفتی نیز، از همین افراط گری بر سنت و مدرنیسم و تجدد نشات گرفته است.
11. (وحدت حوزه و دانشگاه) در یک ساختار معرفتی ـ ساختاری، نوآوری معرفتی ـ ساختاری جامعه ایران را شکل خواهد داد چون (حوزه حامل سنت ایرانی) و (دانشگاه حامل سنت غربی) است و ساختاری لازم است که این تعامل میان سنت ایرانی و سنت غربی را شکل داده وآن را در جهت فعال شدن سنت ایرانی در جهان امروز فعال کند که این به وسیله (وزارتخانه جدید وزارت دانش انسانی) قابل اجراست.
12. (وزارتخانه دانش انسانی) دارای وظیفه، شکل و (سازماندهی سنت ایرانی) در جهان امروز است که از طریق آن بتواند به (سیاستگذاری کلان کشور) دست یابد. (چون سیاستگذاری هر کشور وملت به عهده علوم انسانی و دانش مربوط به آن است) و این وزارتخانه وظیفه (سازمانی کردن نوآوری ها) را به عهده دارد و از طرف دیگروظیفه جلوگیری از تصلب سازمانی (حوزه و دانشگاه و سازمان های اجرائی) در ممانعت از نوآوری را دارد و (روان سازی سازمانی) برای نوآوری، نیز از کارکردهای این وزارتخانه است.
www.bashgah.net/fa/content/show/40781
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن