مکن بیدار ازین خوابم خدا را
که دارم خلوتی خوش با خیالش
حافظ
Printable View
مکن بیدار ازین خوابم خدا را
که دارم خلوتی خوش با خیالش
حافظ
شکفته شمع دمسازم چنان خاموش شد کز وي
به اشک توبه خوش کردم که ميبارد به دامانم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد درین دیر خراب آبادم
موج موج خاطرم بازیچه طوفان عشق
میچکدازسقف چشمم روزوشب باران عشق
قصر فردوس بپاداش عمل می بخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس
تقلبی نکردماااااااااااااااااااا اااااااا فقط یه نگاه به فهرست کتاب حافظ انداختم .
همین:159:
سینه ام ز آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در خانه که کاشانه بسوخت:288:
تا غنچه ي خندانت دولت به كه خواهد داد
اي شاخ گل رعنا از بهر كه مي رويي
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد
دلم را شکستی دلت را شکستم
تو آیینه من سنگ خارا شکستم.
مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی
گناه باغ چه باشد که این گیاه نرست