تو كه ناخوانده اي علم سماوات
تو كه نابرده اي ره در خرابات
تو كه سود و زيان خود نداني
به ياران كي رسي؟ هيهات هيهات
Printable View
تو كه ناخوانده اي علم سماوات
تو كه نابرده اي ره در خرابات
تو كه سود و زيان خود نداني
به ياران كي رسي؟ هيهات هيهات
ترسم اين قوم كه بر درد كشان مي خندند
در سر كار خرابات كنند ايمان را
الا یا ایها الساقی ادر کاسا وناولها
که عشق اسان نمود اول،ولی افتاد مشکلها
اي خوش انروز كه در صحفه ي شطرنج دلت
شاه بودم و با كيش رخت مات شدم
من همين يك نفس از جرعه جانم باقيست
آخرين جرعه اين جام تهي را تو بنوش
شبي ياد دارم كه چشمم نخفت
شنيدم كه پروانه با شمع گفت
كه من عاشقم گربسوزم رواست
ترا گريه و سوز ابري چراست
تنهاترين شمعم،آشفته و شيدا
تنهاترين فرياد،كم حرف و پر معنا
اي خوش انروز كه پرواز كنم تا برهت
به هواي سر كويش پر و بالي بزنم
من نميميرم كه تو پنهان كني عشق مرا
عالمي بايد بداند قصه مهر مرا
اي كه از كوچه معشوقه ما مي گذري
با خبر باش كه سر مي شكند ديوارش