-
ولي در نهايت ازاكثر قضايا مي توان حداقل به اين مطلب معتقد شد كه :
به فكر ديدار آن حضرت بودن و يا متوسل شدن به ايشان و امثال اينها در بسياري از اوقات موجب شرفيابي به حضورشان مي شود .
با همه اينها همانطوري كه قبلا گفتيم ممكن است در بعضي از اين موارد نتيجه قطعي وجودنداشته باشد . و جان سخن اينكه اين افتخار فقط طبق انتخاب و نظر خود حضرت است و به تعبير بعضي از بزرگان اهل معني : ( تا يار كه را خواهد و ميلش به كه باشه ) . و مسلما آن حضرت حكيم هستند و هيچ كاري را بدون حكمت انجام نمي دهند اما آن حكمت براي ما معلوم نيست لذا مي بينيم افرادمختلف با روحيات مختلف ايشان را ملاقات كردند و حتي كيفيت ملاقات آنها هم به يك شكل نيست . يعني عده اي در وقت تشرف آن حضرت را شناخته و بعضي هم نشناخته اند ولي اينها بعدا از روي قرايني متوجه موضوع شده اند . حتي افرادي كه حضرت را در هنگام تشرف شناخته اند گاهي در آن تصرف شده . بطوري كه غير از سكوت و بي حركتي و بي حسي كارديگري نمي توانسته اند انجام دهند . ولي بعضي هم خيلي راحت با حضرت صحبت كرده اند و حاجت خواسته اند . حال همين افراد هم گاهي اشخاصي در اوج پاكي و اخلاص و بعضا افرادي معمولي و در نهايت سادگي و كم سوادي بوده اند .
بنابراين همانطوري كه گفتيم معلوم مي شود مصلحت را خود آن مولاي عزيز تشخيص مي دهد و طبق همان عمل مي كنند به طوري كه در بعضي از موارد صلاح در تشرف به هيچ شكلش نيست و فقط با مكاشفه يا رويا وحتي اتفاق افتاده كه بدون اينها جواب داده شده است .
اما در تمامي اين قضايا به صاحبانشان عرض مي كنيم : هنيئا لكم و گوارايتان باد اين آب حيات و خداي تعالي ازاين جرعه هاي حيات بخش به ما هم مرحمت فرمايد .
-
5-فايده نقل و بازگو كردن اين گونه قضايا چيست ؟
از همان اوايل غيبت كبري تا به حال يكي از كارهائي كه علما و بزرگان تشيع به آن اهميت داده اند اين بوده است كه قضايا و حكايات افرادي كه آن حضرت را زيارت نموده و يا در خواب و مكاشفه ديده اند و توسلي داشته و اثرات توسلشان را احساس كرده اند در كتابهايشان نقل نمايند .
در اين زمينه كتابهاي بسياري را مي توان نام برد و از جمله كتابهائي كه در آن دوره هاي اخير نوشته شده است بخشي از كتابهاي ارزشمند بحار الانوار علامه مجلسي . تبصره الولي علامه بحراني . جنه الماوي. دارالسلام و نجم الثاقب كه هر سه از محدث نوري هستند مي باشد . و غير از اينها اگر بخواهيم نام تمامي كتابها را ذكر كنيم از حوصله اين مقدمه خارج است .
حال روي چه دليلي اين كاررا مي كردند ؟ طبعا آثار و خواص اعتقادي علمي و اخلاقي زيادي در نقل آنها است .كه اينطور به آن اهميت داده شده است يعني در خصوص اعتقاد به امام عصر نقل اين قضايا موجب تقويت اعتقاد و ايمان شيعيان و حتي غير شيعيان و غير مسلمانان مي شوند . از طرفي پشتوانه بسيار محكمي براي مردم خواهد بود كه در شدايد و فشارهاي زندگي به ان منبع قدرت الهي و حلال مشكلات و امام مهربان امت متوسل شوند . لااقل در زير بار فشارها ايمان خود را از دست ندهند و بتوانند با آرامش و سلامت از مشكلات خارج شوند . ضمن اينكه نقل قضاياي تاريخي كه واقعيت هم داشته باشند روح انسان را مي سازد . همان طوري كه مولي امير المومنين حضرت علي بن ابيطالب (عليه السلام) امام حسن (عليه السلام) را به خواندن تاريخ توصيه مي فرمايند . و بلكه خداي تعالي در قران كريم مي فرمايد :
فاقصص القصص لعلهم يتفكرون .* ( حكايت گذشتگان رابراي مردم نقل كن تا به فكر ترقي و رشد خود بيافتند .)
پي نوشت ها:
1- براي آگاهي بيشتر و پاسخهايي كه علما داده اند، ر.ك: به محدث نوري، جنه المأوي در بحار، ج 53 از ص 318 تا آخر كتاب ، بحار، ج 52، ص 151 – 172.
2- مجلسي ، بحار ، ج 52، ص 151.
3- ر. ك: همان.
4- حضرت مهدي ، فروغ تابان ولايت، ص 245، به نقل از : دارالسلام عراقي، ص 172 با توضيحاتي از نگارنده.
5- از قبيل: بحار الانوار، ج 53، جنه المأوي، نجم الثاقب محدث نوري ، دارالسلام عراقي، منتخب الاثر صافي، كمال الدين صدوق ، مهدي موعود ، انوار نعمانيه ، ج 2 از سيد نعمت اله جزايري؛ كشف الغمه في معرفته الائمه ، ج 3 از اربلي والزام الناصب ، ج 2 از شيخ علي يزدي و ملاقات با امام زمان از سيد حسن ابطحي و .....
6- جمال الدين حسن بن يوسف بن مطهر حلّي معروف به «علامه حلّي» از علما و فقهاي برجسته قرن هشتم هجري است ك در سال 726 هجري قمري از دنيا رفت و در نجف اشرف به خاك سپرده شد، اين شخصيت بزرگ علمي و مفخر شيعه، سلطان محمد خدابنده پادشاه مغول را به مذهب شيعه در آورد ودر اين مسير خدمت شاياني به مذهب حقّه جعفري نمود. و او در تمام علوم استاد ماهري بود وتأليفات او را بيش از پانصد جلد تخمين زده اند.
برگرفته از کتاب سيماي آفتاب
-
مهدي خروج ميكند و بر سر او ابر سفيدي است و از ميان آن ابر يك منادي ندا سر ميدهد كه اين مهدي خليفه و جانشين خدا است، پس از او پيروي كنيد. گفته ميشود كه اين ندا به همه جاي زمين ميرسد و هر كس، آن را به زبان خود ميشنود.
مترجم: سيد شاهپور حسيني
در كتاب نورالابصار از امام محمدباقر(ع) در مورد نشانههاي ظهور روايت شده است: «آنگاه كه مردان شبيه زنان شوند و زنان شبيه به مردان، زنان بر زين اسبان نشينند و مردم نمازها را از ياد ببرند و از شهوتهاي خويش فرمانبرداري كنند و خونريزي را بياهميت شمارند و در معاملات خويش رباخواري كنند و به زنان تظاهر كنند و بناها برپا سازند و دروغ را حلال شمارند و رشوهگيري كنند و از هوي و هوس پيروي كنند و دين را به دنيا فروشند و رابطه با خويشان نزديك را قطع كنند و نسبت به غذا بخل ورزند و بردباري، ضعف شمرده شود و ستمكاري، افتخار. فرماندهان از تبهكاران و زناكاران باشند و وزيران از دروغگويان، امينان مردم از خيانتكاران، ياريرسانان از ستمكاران، قاريان قرآن از فاسقان. ستم پديدار شود و طلاق بسيار و فجور و زنا آشكار شده و شهادت دروغ پذيرفته شود و مردم شرابخواري كنند، مردان بر مردان سوار شوند و زنان به زنان كفايت كنند و غنيمت گيرندگان، اموال فقيران را از آن خويش سازند صدقه دادن، زيان به شمار آيد و مردم، از ترس زبان اشرار، از آنها در هراس باشند. سفياني از شام خروج كند و يمني از يمن و خسف بيداء (فرو رفتن زمين) در منطقه ميان مكه و مدينه اتفاق افتد. پسري از خاندان محمد، ميان ركن و مقام كشته شود و فريادگري از آسمان، فرياد برآورد كه حق با او و پيروان اوست. آنگاه كه امام خروج كند، پشتش را به كعبه تكيه ميدهد و سيصد و سيزده نفر از يارانش، با او ديدار ميكنند و نخستين كلماتي كه بر زبان ميآورند، اين آيه است:
بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين1
سپس امام ميفرمايد:
من بقيةالله (ذخيره الهي) هستم و خليفه و جانشين خدا و حجت او بر شما و همگي اين گونه بر او سلام ميدهند:
السلام عليك يا بقيةالله في أرضه.
سلام بر تو اي بقيةالله بر زمين او.
ادامه دارد
-
آن گاه كه ده هزار مرد نزد او گرد آيند، نه مسيحياي باقي ميماند و نه يهودياي و نه كساني كه غير خدا را پرستش ميكنند، مگر آنكه به او ايمان آورند و او را تصديق كنند. ملت يكي شود، ملت اسلام؛ و هر معبودي جز خداوند بلندمرتبه در زمين باشد، از آسمان بر آن آتشي فرو ميبارد و آن را ميسوزاند.
اين حديث و امثال آن، حاوي شمار زيادي از نشانههاي ظهور است و شايسته آن است كه به صورت كامل و جامع شرح داده شود اما فرصت و مجال ما اندك است و شرح آن در بحث ما نيست، به همين دليل تنها به برخي از موارد آن اشاره ميكنيم:
ـ شبيه بودن مردان به زنان: يا از جهت اينكه آنان مخنثاند و با آنها لواط ميشود، يا از جهت نوع كارهايي كه آنها انجام ميدهند. يعني كارهايشان شبيه به كارهاي زنانه است و زن وارد ميدانهاي كار سخت و طاقتفرسا ميشود كه با خلقت و طبيعت ضعيف و احساسات و عاطفه سرشار او ناسازگار است. يا ممكن است شبيه بودن از نظر لباس پوشيدن، باشد همة اينها امكان دارد و ممكن است اين تشابه به صورتهاي ديگر هم باشد.
ـ كشتار نزد مردم امري آسان و بياهميت باشد.
ـ ميگويند دروغ حلال است و حرام نيست.
ـ در مورد غذا بخل ورزند.
ـ امينان از خيانتكارانند. يعني كساني از مردم كه تظاهر به نيكوكاري ميكنند و مردم، آنها را امين به شمار ميآورند، معلوم ميشود كه آنان در مال و ثروت و خون و آبروي مردم خيانت ميكنند.
ـ يعني قاريان قرآن كه نيكو قرآن تلاوت ميكنند، اما از قرآن فايدهاي نميبرند و به آن عمل نميكنند.
ـ ستم پديدار شود؛ يعني ستم آشكار و روشن و ظاهر ميشود و ستمكار ستم خويش را از ترس يا از روي شرم و حيا از كسي پنهان نميكند.
ـ زنان ازدواج نميكنند، بلكه زنان براي برطرف ساختن شهوت و غريزه جنسي خود از زنان ديگر بهره ميبرند و به آنها كفايت ميكنند و اين مسأله در اسلام به «سحق» معروف است و شديداً نهي شده و حرام است و مجازاتي ويژه دارد كه در كتابهاي فقهي ذكر شده است. زيرا باعث ويراني بنيان خانواده و در نتيجه نابود ساختن امت و مردم است.
ـ هر كس اموال فقيران را به دست آورد، آن را غنيمت به شمار ميآورد و آن را براي خود برميدارد و آن را ميخورد و به كسي ديگر نميدهد.
ادامه دارد
-
ـ اگر كسي چيزي به صدقه دهد، آن را ضرر و زيان براي خود ميداند كه مالش را از دست داده و اين كنايه از اين است كه مردم بدون رضايت و خشنودي كامل صدقه ميدهند.
ـ فردي است كه از يمن خروج ميكند، مردم را دعوت به گرويدن به حق و اسلام ميكند و آنگونه كه حديث امام باقر آمده، اوست كه امنيت لازم جهت امام مهدي(ع) را فراهم ميآورد.2
ـ ارتش سفياني كه از جانب شام به سوي مكه ميآيد تا با امام مهدي(ع) بجنگد، زمين در اين منطقه آنها را ميبلعد. متن و تأكيد اين مورد در برخي حديثها آمده است.
ـ معبوداني به جز خداوند بلندمرتبه يعني بتها و امثال آن.
نشانههاي عجيب و غريب
در كتاب البرهان في علامات مهدي آخرالزمان، تأليف متقي هندي حنفي از عبدالله بن عبّاس روايت شده است كه:
مهدي خروج نميكند مگر آنكه نشانهاي از خورشيد به در آيد.
آن نشانه آنگونه كه در روايتها آمده: سري بيرون از خورشيد است كه ندا ميدهد آگاه باشيد كه ولي خدا، مهدي موعود، ظهور كرد پس با او بيعت كنيد.
در برخي احاديث آمده است كه او جبرئيل است.
در روايتي ديگر از همين كتاب آمده است:
محمد بن علي(ع) گفت:
مهدي ما را دو نشانه است كه آن دو نشانه، از زماني كه خداوند آسمانها و زمين را آفريده، وجود نداشتهاند. در شب اول ماه رمضان، ماه گرفتگي پيش ميآيد و در نيمه ماه، خورشيد گرفتگي اتفاق ميافتد.
در شرح اين روايت بايد گفت: با توجه به علم ستارهشناسي غير ممكن است پديده ماه گرفتگي در اول ماه اتفاق بيفتد و به همين دليل است كه اين اتفاق در تاريخ خورشيد و زمين و هستي اتفاق نيفتاده است.
همچنين از نظر علم ستارهشناسي، روي دادن پديده خورشيدگرفتگي در اواسط ماه، امري غير ممكن است.
علاوه بر اين، طلوع خورشيد از سمت مغرب نيز غير ممكن است. زيرا اين امر مستلزم اين است كه زمين به دور خورشيد بچرخد و اين مسئله، از ابتداييترين مسائل و غير ممكنترين آنهاست؛ زيرا اين نوع چرخش، در حقيقت بر خلاف قوانين و سازمان جهان و نيروي جاذبه است.
امّا آفرينندة توانا بر همه چيز، اين امور غير ممكن را به عنوان نشانههايي براي اجازة ظهور ولياش و اجرا كننده دينش، امام مهدي(ع) انجام ميدهد.
ادامه دارد
-
خسوف و كسوف در اين حديث آمده و مسأله طلوع خورشيد از سمت مغرب در برخي حديثهاي ديگر آمده است.
فتنهها، بدترين فتنهها
متقي هندي حنفي در ادامه از الحكم ابن عتبه نقل ميكند:
به محمد بن علي(ع) گفتم: شنيدهام كه از شما مردي خروج ميكند كه در ميان اين امت، عدالت را اجرا ميكند. گفت: ما بدان چه مردم آن را ميبينند، اميد داريم و اگر حتي يك روز بيشتر از دنيا باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را طولاني ميكند تا آنچه اين امت اميد و آرزوي آن را دارند، پيش بيايد، امّا پيش از آن، فتنههايي خواهد بود. بدترين فتنهها كه انسان صبح را به شب ميرساند، در حالي كه كافر است. پس هر كدام از شما اين زمان را درك كرد، بايد از خدا بترسد و بايد خانهنشين شود.
در توضيح اين روايت بايد گفت: «من احلاس بيته» يعني كسي كه خانهاش را ترك نميكند و كنايه از اين است كه شخص، داخل مذهب و راه باطل مردم نميشود. اين خبر بدين معني نيست كه مردم به حال خود رها ميشوند و امر به معروف و نهي از منكر انجام نميشود، زيرا اين دو واجب بزرگ كه واجبات ديگر در گرو آنها هستند، رها ميشوند.
معني اين حديث، مفهوم همان عبارت ديگري است كه در حديث آمده است
كن في الناس و لا تكن معهم.
در ميان مردم باش ليك با آنها مباش.
اين كاري بس سخت و دشوار است، اما تا زماني كه دستور بودن در ميان مردم و آميختن با آنها باشد، بايد اين كار را انجام داد تا شخص، آنها را امر به معروف و نهي از منكر كند.
در اين كتاب هم چنين از حضرت اباعبدالله حسين بن علي(ع) نقل شده است:
چون نشانهاي از آسمان به صورت آتشي بزرگ از جانب مشرق، در شبانگاهان ديدند، آن گاه زمان فرج آل محمد يا فرج مردم است و آن گامهاي مهدي(ع) است.
در ينابيع المودة در مورد تفسير اين آيه كه اگر بخواهيم آيتي از آسمان بر آنها فرو فرستيم3 از ابوبصير و ابن جارود از امام باقر(ع) نقل شده است كه ايشان گفتند: «اين آيه در مورد قائم نازل شده و يك منادي از آسمان به نام او و نام پدرش ندا سر ميدهد.»
صيحه آسماني
در ينابيعالمودة در مورد اين كلام خداوند بلند مرتبه:
واستمع يوم ينادي المناد من مكانٍ قريب يوم يسمعون الصّيحة بالحق.
ادامه دارد
-
به عنوان يوم الخروج و صيحه در اين آيه، صيحهاي از آسمان است كه در روز خروج حضرت قائم(ع) شنيده ميشود.
در البرهان في علامات مهدي آخرالزمان نيز آمده است:
مهدي خروج ميكند در حالي كه روي سر او فرشتهاي است كه ندا سر ميدهد اين مهدي(ع)، خليفه و جانشين خداوند است، پس از او فرمانبرداري كنيد.
در بيان، تاليف گنجي شافعي از عبدالله بن عمر نقل شده است: پيامبر(ص) فرمودند:
مهدي خروج ميكند و بر سر او ابر سفيدي است و از ميان آن ابر يك منادي ندا سر ميدهد كه اين مهدي خليفه و جانشين خدا است، پس از او پيروي كنيد. گفته ميشود كه اين ندا به همه جاي زمين ميرسد و هر كس، آن را به زبان خود ميشنود.
اين معني و مفهوم، براي برخي كه به غيب و عموميت قدرت خداوند بلندمرتبه ايمان نداشتند، سخت و سنگين بوده است، اما اين مسئله در حال حاضر حل شده است. چرا كه انسان ناتوان، دستگاهي را اختراع كرده كه در مجالس و محافل مختلف و در كشورهاي بزرگ و در مجالس عمومي گذاشته ميشود و مثلاً فردي به زبان عربي سخن ميگويد و اين دستگاه، سخنان او را به زبان انگليسي، فارسي، فرانسوي و ... ترجمه ميكند و ترجمهها را نيز به تفكيك، ميان مردم پخش ميكند.
اسلام معجزههاي بسياري دارد و هر چه علم پيشرفت ميكند و تكنولوژي ارتقا مييابد، نشانهها و معجزههايي از آن پديدار ميشود.
در البرهان في علامات مهدي آخرالزمان نقل شده است كه ابونعيم از علي(ع) نقل كرده است كه ايشان فرمودند:
مهدي خروج نميكند مگر آنكه يك سوم مردم كشته شوند و يك سوم آنها بميرند و يك سوم از آنها باقي بمانند.
اين حديث شريف اشاره به جنگهاي گروهي دارد كه در گذشته و در حال حاضر در جهان اتفاق افتاده و يا انتظار ميرود كه اتفاق افتد، مانند جنگهاي جهاني و جنگهاي داخلي كه گاهگاه با بمبهاي كشنده و سلاحهاي اتمي، هزاران هزار قرباني ميگيرند. همچنين اين حديث، اشاره به مرگهاي عمومي و فراگير دارد كه هر از چند گاهي در جاي جاي جهان به خاطر بيماريهاي طبيعي يا مصنوعي و قحطيهاي بر اساس علل طبيعي يا غير طبيعي اتفاق ميافتد.
ادامه دارد
-
سفياني
در ينابيع المودة به نقل از المحجأ از علي(ع) در مورد آيه
و لو تري اذ فزعوا فلا فوت.5
فرمودند: كمي پيش از قيام قائم ما مهدي، سفياني خروج ميكند و به اندازه زمان بارداري يك زن، يعني نه ماه پادشاهي ميكند. سپاه او به مدينه ميآيد تا آنكه به بيداء ميرسد و خداوند سپاه او را در آنجا در زمين فرو ميبرد.
البيداء يعني صحراي ميان مدينه و مكه كه در آن، زلزلهها و لرزشهاي شديدي اتفاق ميافتد كه بر اثر آن لرزشها و زلزلهها، سپاه سفياني كه از جانب شام روانه آنجا شده، ميميرند.
در البرهان في علامات مهدي آخرالزمان نيز آمده است كه از امير المؤمنين علي بن ابي طالب(ع) نقل شده كه: «سفياني از فرزندان خالدبن يزيد بن ابوسفيان است. او مردي است با سري بزرگ، بر چهرهاش آثار آبله است و در چشم او نقطة سفيدي است، از جانب شهر دمشق خروج ميكند. اكثر كساني كه از او فرمانبرداري ميكنند از قبيله كلباند او كشتارهاي بسياري ميكند تا آنجا كه شكم زنان را ميشكافد و كودكان پسر را به قتل ميرساند. قيسيها (مصريها و مراكشيها) در برابرش قيام ميكنند و همة آنها را طمعه شمشير ميكند و كسي نميتواند از خود دفاع كند.
اما مردي از خاندان من در حرم خروج ميكند. اين مسئله به سفياني خبر داده ميشود و سفياني سربازاني را به سوي او گسيل ميدارد امّا او آنها را شكست ميدهد. پس سفياني همراه لشكريانش به سوي او روانه ميشود تا آنان كه از بيداء ميگذرند بيداء آنها را در خود فرو ميبلعد و كسي از آنها نجات نمييابد، جز يك نفر كه از اموال آنان خبر دهد».
پنج نشانه
در البرهان في علامات مهدي آخرالزمان از اباعبدالله حسين بن علي(ع) نقل شده است: مهدي(ع) پنج نشانه دارد: سفياني، يمني، صيحة آسماني، خسف در بيداء (فرو رفتن در سرزمين بيداء) و كشته شدن نفس زكيه.
نفس زكيه كسي است كه در برخي از حديثها، از او به عنوان «سيد حسيني» نام برده شده، او خروج ميكند و مردم را دعوت به حق ميكند امّا پيش از ظهور امام مهدي(ع) كشته ميشود.
دجال
ينابيع المودة نقل كرده است: پيامبر(ص) براي ما خطبه خواند و سخن از دجال رفت و فرمود: مدينه پليدي را نميپذيرد، همانگونه كه كورة آهنگري، زنگار و پليدي آهن را جدا ميكند و از بين ميبرد و آن روز، روز رهايي است.
ادامه دارد
-
ام شريك گفت: «عربها در آن روز چگونه خواهند بود اي رسول خدا! فرمود: در آن روز عربها اندكاند و بيشتر آنها در بيتالمقدس هستند و امام آنها مهدي(ع) است.
در البرهان في علامات مهدي آخرالزمان نيز از ابوجعفر(ع) نقل شده است:
مهدي در روز عاشورا قيام ميكند و آن روزي است كه حسين بن علي كشته شد. گويي او را روز شنبه، دهم ماه محرم ميبينيم كه ميان ركن و مقام ايستاده، جبرئيل در سمت راست او و ميكائيل در سمت چپ او قرار گرفتهاند. پيروان و شيعيانش از جاي جاي زمين به سوي او روانه ميشوند، تا آنكه با او بيعت ميكنند و زمين آن چنان كه آكنده از ستم و ظلم شده است، به وسيلة آنان سرشار از عدل و داد ميشود.
اين مورد عجيب نيست و در قرآن كريم آمده است كه آصف بن برخيا هزاران مايل در زمين طيالارض نموده است. همچنين انتقال تخت بلقيس از يمن به فلسطين، در كمتر از يك لحظه صورت گرفته است:
قال الذي عنده علم من الكتاب أنا آتيك به قبل ان يرتدّ إليك طرفك فلمّا رأئة مستقراً عنده.6
پينوشتها:
1. سورة هود(11)، آية 86.
2. سفينه البحار، ج 2، يمن.
3. سورة الشعراء(26)، آية 4.
4. سورة ق(50)، آية 41 ـ 42.
5. سورة سبأ(34)، آية 51.
6. سورة النمل(27)، آية40.
-
اثبات امام زمان(عج)
از جمله شبهاتي كه پيرامون مولاي ما حجة بن الحسن (عج) مطرح ميكنند ... شبهه در اصل وجود اين نور مقدس است.
جواب اين شبهه رو از سايت انديشه قم كه همكاران ما زحمت كشيدن
شبهه:هيچ دليل عقلي بر وجود امام زمان نداريم.
پاسخ:
در ابتدا لازم است به اين نكته توجّه داشته باشيم كه اعتقاد به مصلح موعود جهاني در تمام اديان يك اصل مسلّم و قطعي است و هر يك از انبياء گذشته، به پيروان خود از آمدن مصلحي غيبي خبر دادهاند.[1] به طور كلّي از دو طريق ميتوان وجود امام زمان را ثابت كرد: 1. دليل عقلي؛ 2. دليل نقلي. الف: دليل عقلي و آن اينكه تا وقتي كه تكليف ثابت است و مكلفاني وجود دارند، عدّهاي هستند كه مصون از خطا نيستند و بايد امام معصوم و پيشوايي وجود داشته باشد تا آنها را هدايت كند، و زمين بدون انسان كامل مانند جسم بدون روح است به همين جهت علي ـ عليه السّلام ـ نيز فرمودهاند: «زمين هرگز از حجت خدا خالي نخواهد ماند و آن حجت الهي يا ظاهر است يا مشهور يا خائف است و مستور تا حجتها و بينات الهي باطل نگردد.»[2]
ب: دليل نقلي اين دليل را ميتوان به دو صورت توضيح داد: الف) روايات نبوي كه امامان دوازده گانه را با نامهاي آنان به طور روشن معرفي كردهاند كه به ذكر دو نمونه از لسان اهل سنّت اشاره ميكنيم. 1. از ابن عباس روايت شده كه شخصي يهودي به نام نعثل نزد رسول خدا آمد و سؤالهاي بسياري را مطرح نمود و از اوصياء نيز پرسيد، حضرت در پاسخ فرمود: «نخستين وصي من علي و پس از او حسن و حسين و امامان نه گانه و از فرزندان او ميباشند.» و نعثل پرسيد نام آنها چيست؟ حضرت اسامي تك تك امامان را تا امام دوازدهم (حضرت مهدي (عج)) شمردهاند.[3] 2. باز در كتاب مناقب وجود دارد كه از جابر بن عبدالله انصاري نقل شده كه شخصي يهودي به محضر رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميرسد و سؤالات زيادي ميكند و از اوصياء حضرت ميپرسد و سؤال ميكند پس از حسين اوصياء چه كساني هستند پيامبر فرزندان امام حسين از علي بن الحسين ـ عليه السّلام ـ را نام ميبرد تا حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ و سپس ميفرمايد: لقب او قائم و حجت است و او غائب خواهد شد و خوشا به حال صابران در غيبت... ب) شواهد تارخيي يعني گزارشهايي كه ولادت آن حضرت و ايام كودكي او را نقل كردهاند براي نمونه به بعضي از اقوال اهل سنّت اشاره ميكنيم. 1. حافظ سليمان حنفي ميگويد: «خبر معلوم نزد محققان و موثقان اين است كه ولادت قائم (عج) در شب پانزدهم شعبان سال 255 در شهر سامرا واقع شده است.[4] 2. خواجه محمد پارسا در كتاب فصل الخطاب گفته: «يكي از اهلبيت ابومحمد بن عسگري است كه فرزندي جز ابوالقاسم كه قائم و حجت و مهدي و صاحب الزمان ناميده ميشود باقي نگذاشت و او در نيمه شعبان سال 255 هجري متولد شد. مادرش نرجس نام دارد، او هنگام شهادت پدرش پنج سال داشت.[5] بهتر است بدانيم بعضي محققين تعداد روايات اهل سنّت را بيش از 200 روايت تخمين زدهاند كه همه در مورد امام دوازدهم ميباشد كه فقط حقانيت شيعه اثني عشري (دوازده امامي) را ميرساند و بر هيچ يك از مذاهب، جز شبعه دوازده امامي منطبق نيست و همه اين احاديث بر ولادت و امامت حضرت ـ عليه السّلام ـ دلالت ميكند و آيت الله شيعه دوازده امامي منطبق نيست و همه اين احاديث بر ولادت و امامت حضرت ـ عليه السّلام ـ دلالت ميكند و آيت الله صافي(دام عزه) در كتاب مهدويت بيش از 77 نفر از علماي اهل سنّت را نقل ميكند كه هر يك به نحوي ولادت آن حضرت را بيان كردهاند. پس اگر اهل سنّت مطلقاًبگويند حضرت مهدي (عج) به دنيا نيامده اين ادعاي كاملاً بياساس است زيرا آنها حتّي گفتهها و نوشتههاي بزرگان خود را هم قبول ندارند. علاوه بر آن، آيات متعددي در قرآن به چگونگي قيام آن بزرگوار اشاره كرده است.[6] به عنوان نمونه به تفسير آيات 105 و 106 سوره نور، 55 از سوره توبه، 29 سوره كهف و 29 سوره مؤمن مراجعه شود. و اگر آنها طولاني بودن عمر را دليل عدم ايشان تولد بدانند، به سادگي ميتوان عرض كرد كه همان كسي كه قادر است عيسي بن مريم را زنده نگه دارد تا به مهدي موعود اقتدا كند و يونس را در شك ماهي محافظت نمايد و يا به نوح پيامبر 950 سال عمر بدهد، آيا او قدرت ندارد به مهدي (عج) عمر طولاني عنايت كند در حالي كه خود اهل سنّت نيز قائل به زنده بودن عيسي و خضر و صالح و... ميباشند. نتيجه ولادت حضرت مهدي (عج) امري است مسلم و قطعي و خود اهل سنّت هم به آن واقفند و عوامل و انگيزههاي ديگري وجود دارد كه نميگذارند حق را بازگو كنند و حقانيت شيعه اثنيعشري و وجود امام زمان ثابت كنند.
[1] . آيت الله مكارم شيرازي، حكومت جهاني مهدي، قم، انتشارات نسل جوان، چاپ يازدهم، 1380، ص 51. [2] . علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 1، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چ چهارم، 1362، ص 188. [3] . همان، ج 36، ص 283. [4] . شيخ سليمان قندوزي، حنفي، ينابيع الموده، قم، مكتبه بصيرتي، 1385 ق. [5] . همان مدرك. [6] . آيت الله صافي (لطف الله) امامت و مهدويت، ج 2، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ج 2، ص 56 الي 241