زمان خوشدلی دریاب و دریاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشد
Printable View
زمان خوشدلی دریاب و دریاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشد
در این در گه,که گه گه,که که,که,که شود ناگه
به امروزت مشو غره که از فردا نهی اگه
توضیحات:دو (که) که با رنگ قرمز هستند با صدای koh خوانده می شوند.(بلد نبودم چطور سر کاف o را بزارم:162:)
برای صحیح خواندن حتما به کاما و مکث ان توجه کنید.
هر ان كسي كه درين حلقه نيست زنده به عشق
براو نمرده به فتواي من نماز كنيد
در كوي تو مستانه،مي افتم و مي خيزم
دلداده و ديوانه،مي افتم و مي خيزم
من مست و پريشانم،مي نالم و مي مويم
مدهوش ز پيمانه،مي افتم و مي خيزم
حميد مصدق
ما شبي دست برا ريم و دعايي بكنيم
غم هجران تو را چاره زجايي بكنيم
مقام امن و مي بي غش و رفيق شفيق
گرت مدام ميسر شود زهي توفيق
قدح پر كن كه من در دولت عشق ---------جهان بخت جهانم گرچه پيرم
قراري بسته ام با مي فروشان ------------ كه روز غم بجز ساغر نگيرم
منی که خاک نشین بودم از تجلی عشق
گذشته ام از فلک هم ، بنردبان سکوت
فغان سوختگان گوش دیگری خواهد
چه قصه گویمت ایدل ، از این جهان سکوت
تو كوته دستيم مي خواستي ورنه من مسكين
به راه عشق اگر از پا درافتادم به سر رفتم
نيامد دامن وصلت به دستم هر چه كوشيدم
ز كويت عاقبت با دامني خونين جگر رفتم
هوشنگ ابتهاج
منم من ميهمان هر شبت لولي وش مغموم
منم آن سنگ تيپا خورده رنجور