قسم نميخورم اما به جان منتظران
چراغ روشن آن انتظار در راه است
اگر نه جمعه حاضر، جمعهاي ديگر
اميد، زمزمه دارد، سوار در راه است
Printable View
قسم نميخورم اما به جان منتظران
چراغ روشن آن انتظار در راه است
اگر نه جمعه حاضر، جمعهاي ديگر
اميد، زمزمه دارد، سوار در راه است
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
. هر کجا هست خدایا تو سلامت دارش .
.................................................. ...............................................
یارم چو قدح بدست گیرد بازار بتان شکست گیرد .
...
گل نرگس من بوی یاس می دهد . بوی یاس کبود
به دنبالش همه جا رفتم
همه ادمها را ديدم
هيچکس را شبيه او نيافتم
او چهارم شخص غايب است
که درست مثل هيچکس است
و همه منتظرش
هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به "ســیــنـــه" بی قرار است
هنوزم خواب میبینم به شبها همان مردی که بر اسبی سوار است
همان مردی که جمعه آید روزی … و این پایان خوب انتظار است
آی مردم ما به فکر سرور خود نیستیم
غصه دار غصه های دلبر خود نیستیم
وقت تنهایی و سختی ما به پیشش میرویم
لیک با اعمال خود هر لحظه نیشش میزنیم
ای آخرین توسل سبز دعای ما
آیا نمیرسد به حضورت صدای ما
در این فراق تا که ببینی چه میکشم
بگذار چشمهای خودت به جای ما
یار غریب من چرا ترک سفر نمی کند:'(
شام سیاه و تیره را چرا سحر نمی کند
از آخرین نگاه او به من گذشته سال ها
نگار من چرا دگر به من نظر نمی کند
همه هست آرزويم که ببينم از تو روئی چه زيان تورا که من هم برسم به آرزوئی
ای گل هميشه بهار نرگس خدا کند که بيائی
ديدگان من خسته سالهاست که به جاده انتظار دوخته شده است و دلم هميشه اين گواهی را به چشمان خسته و کم رمقم میدهد که او خواهد آمد
و نور وجودش چشمان رو به کوری تو را دوباره بينا خواهد کرد او خواهد آمد و دل رنجور و خسته تو را پر از نشاط و شادی خواهد کرد
او خواهد آمد از پشت ابرها
گل يکی است و پروانه بسيار.
گل که غايب شد پروانهها آمدند و يکی يکی رفتند.
پس تو کی خواهی آمد ای گل فاطمه؟
دلم گرفته است از اين مصلحت انديشیها ... از اين هياهوی شهر ... و تو کی خواهی آمد؟
آیا این گذران روزهای ما ،یک روز به تو می رسد؟
آیا این مسیر عمر،جایی به تو پیوند میخورد؟
نسیم که از سرم میگذرد ، درونم از این حسرت کهنه پر می شود که کجاست دست نوازش گرت؟
این حسرت کهنه هنوز چون داغی تازه میسوزاند مرا.
نوازشم کن ،نوازشم کن