هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت
از تو نباشد به هیچ روی شکیبا
Printable View
هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت
از تو نباشد به هیچ روی شکیبا
آفرین بر زبان شیرینت
کاین همه شور در جهان انداخت
تو مرو، گر بروی جان مرا با خود بر
ور مرا می نبری با خود از این خوان، تو مرو
وقتی درآیی تا میان دستی و پایی می زدم
اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را
ان سفر كرده كه صد قا فله دل همره اوست
هر كجا هست خدايا به سلامت دارش
شهریارا دگران فاتحه از ما خوانند
ما همه از دگران فاتحه خوانیم که چه
همه عمر برندارم سرازين خمار مستي
كه هنوز من نبودم كه تو دردلم نشستي
یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت
چندان که بازبیند دیدار آشنا را
اندم كه با تو باشم يكسال هست روزي وان دم كه بي تو باشم يك لحظه هست سالي
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
گرچه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش