تاريخچه حسابداري در ايران
تاریخ حسابداری از جمله موضوعاتی است که جایگاه آن در ادبیات این علم بسیار محدود بوده و نسبت به آن کمتوجهی و یا بیتوجهی شده است. این موضوع حتی در عصر حاضر و بهخصوص در دهههای اخیر که پیشرفتهای شگرفی در کلیه ابعاد علم حسابداری به وقوع پیوسته نیز به وضوح قابل مشاهده است. به طوری که تاکنون نوشتهای جامع در خصوص جزییات زمینههای پیدایش افکار متنوع و تشریح ابعاد فنی این دیدگاهها در دسترس نیست.
در این مقاله بخشی از تاریخ این علم که با تاریخ تمدن بشری گره خورده، در قلمرو ایران باستان بهویژه در عصر هخامنشیان که به دلیل وسعت جغرافیایی و استفاده از دهها هزار نفر نیروی انسانی جهت اجرای طرحهای اقتصادی از سیستمهای اطلاعاتی مالی مانند انبارداری، حقوق و دستمزد، پولی، اوزان، بودجهریزی و حسابرسی استفاده میشد، با نگاهی فنی مورد بررسی قرار گرفته میشود.
● بایگانی اسناد مالی
لوحههای قلعه (استحکامات) و لوحههای خزانه در سالهای ۱۹۳۳-۱۹۳۴ و ۱۹۳۶-۱۹۳۸ به وسیله کاوشگران آمریکایی در پرسپولیس کشف شد. یک مجموعه در زاویه شمال – شرق صفه و مجموعه دوم در بخش جنوب – شرق. بهدلیل محل کشف الواح به آنها اسم سنتی لوحههای قلعه و لوحههای خزانه داده شد. این الواح در سال ۱۹۴۸ به وسیله ژ.ژ. کامرون انتشار یافتند و انتشار آن در سالهای بعد نیز ادامه یافت.
الواح مزبور به تعداد ۱۲۹ مجموعهاند و سالهای سیامین سال پادشاهی داریوش (۴۹۲) تا هفتمین سال سلطنت اردشیر اول (۴۵۸) را در بر میگیرند. به استثنای یک لوح اکدی که در زمستان (۵۰۲) نوشته شده است.
لوحههای قلعه – تاریخگذاری شده از سیزدهمین تا هجدهمین سال داریوش (۵۰۹-۴۹۴) بسیار چشمگیرترند. در سال ۱۹۶۸، ر.ت هالوک ۲۰۸۷ لوحه آن را انتشار داد و ده سال بعد به انتشار ۳۳لوحه دیگر همت گماشت. بعضیها هم پس از آن به طور مجزا و جداگانه منتشر شدهاند.
اما در مورد ۵۸۰ مهر (از جمله ۸۶ مهر توام با نوشته) که در لوحهها منقوشاند، بخشی از آنها منتشر شدهاند که حاوی ۱۶۳ نوشته آرامیاند و در سال ۱۹۷۰ مضامین آنها بهوسیله ر.ا.بوومن انتشار یافته است. این اشیا (به صورت فرضی) تاریخ دوران سلطنتی خشایارشاه و اردشیر (فاصله سالهای ۴۷۹-۴۷۸ و ۴۳۶-۴۳۵) را دارند.
صدها متن و سرلوحه آرامی هنوز منتشر نشده باقی ماندهاند. علاوه بر آن چند متن نادر که به یک متن کوتاه به زبان یونانی و یک متن دیگر به زبان فریگیهای. بنابراین اکنون چندین هزار لوحه و کتیبه در اختیار مورخان امپراتوری هخامنشی است.
در واقع الواح پرسپولیس جنبه داستانی و روایتگونه ندارد و در هیچ یک از آنها نه به شرح لشکرکشیها پرداخته شده و نه اشارهای حتی به صورت غیرمستقیم به تاریخ سلسلهای شده است. عمده مطالب در الواح استحکامات مربوط به عملیات گردآوری، انبارداری و توزیع مواد غذایی و آذوقه است و استفادهکنندگان از این مواد عبارتند از شاه و خانواده او، صاحبمنصبانه رتبه دیوانی (سازمان اداری)، کهنه (یا خدمتگذاران دینی)، چارپایان و بهخصوص کارگران که در دبیرخانهها، تاسیسات کشاورزی دهات، کارگاههای تبدیل مواد و کارگاههای پرسپولیس کار میکنند.
در یک زنجیره دراز از این الواح (که به عنوان سری Q مشخص شده است)، تحویل جیرههای غذایی به افراد و گروههایی که از نقطهای به نقطه دیگر امپراتوری سفر میکنند، ثبت شده است. در سه سری دیگر از الواح، نامهها، یادداشتهای روزانه و صورتحساب انبارها نوشته شده است. اما در الواح خزانه بهخصوص واریز جیره به صنعتکارانی که در کارگاههای پرسپولیس در دوران داریوش، خشایارشاه و اردشیر اول کار میکردهاند، ثبت شده است و مشخص میکند که از سالهای ۴۹۳-۴۹۴ بخشی از جیره به صورت پول پرداخت (یا ارزیابی) شده است و نه به شکل محصولات غذایی.
به استثنای جیرههای سفر (در سری Q مشخص شدهاند) مابقی اسناد به یک حوزه جغرافیایی، از فارس مرکزی تا سوشیان و از شوش در شمال غربی تا نیریز در جنوب شرقی محدود میشوند. الواح خزانه تنها مربوط به فعل و انفعالاتیاند که در پرسپولیس روی دادهاند. از طرفی، تقسیمبندی زمانی نیز بسیار نامساوی است زیرا به عنوان مثال ۵/۴۶درصد الواح قلعه مربوط به سالهای ۲۲ و ۲۳ سلطنت داریوش (۵۰۰-۴۹۹) هستند و این نسبت برای الواح سری Q (جیره سفرها) به ۷۲درصد میرسد. از الواح خزانه بیش از ۶۰درصد مربوط به دوران سلطنت خشایارشاه هستند و در این زمان (۴۸۶-۴۶۶) بیش از ۶۰درصد آن به سال ۴۶۶ تعلق دارند و طبیعی است که نتیجهگیری تاریخی از این درصد دشوار است. به نظر میرسد کاشفان تنها بخشی ناچیز از بایگانیهای مرکزی پرسپولیس را از زیر خاک بیرون کشیدهاند. بخشی مهم از امور اداری بدون شک ابزار و لوازم فاسدشدنی را ثبت کردهاند. الواح قلعه بیشتر از منشیان و کاتبان بابلی نام میبرند که بر پارشمن (پوستهای حیوانات) مینوشتهاند و روش تحریر آنان نه تنها به وسیله مولفان کلاسیک مانند هرودت تصریح شده است، بلکه از طریق کشف بخشی از مکاتبات که روی پوست نوشته شده نیز مسجل شده است.
حتی در این خصوص اشارهای واضح در پرسپولیس وجود دارد که عبارت است از نامه شاهزاده خانم «ایردبم» که بر لوحهای از خاک رس نوشته شده و در آن اشاره به سندی شده است که روی پارشمن نوشته شده است.
بخشهایی از نوشته های هرودت صراحت دارند بر این که علاوه بر این وسایل، استفاده از لوحههای چوبی موماندود نیز که در بابل در دوران بابلی (و قبل از آن به وسیله اقوام هیتیت و آسوریها) رایج بوده همچنان ادامه داشته است.
باید قبول کنیم که در این شرایط به بایگانیهای بیش از چند دبیرخانه دسترسی پیدا نشده است و بایگانی دفاتر دیوانهای دیگر – که با توجه به اسناد حاصله از سایر قلمروهای پادشاهی و شرق میانهای قدیم – مامور حفظ و نگهداری و اداره امور داراییهایی از قبیل اشیای قیمتی، سلاحها یا البسه بودهاند، در اختیار نیست.
از طرفی این همان واقعیت مهمی است که روایات قدیمی به سبک و روش خود منتهی به وضوح و روشنی تمام آن را نقل کردهاند که همان غارت و تاراج پرسپولیس به وسیله مقدونیان است (به عنوان مثال کنت – کورث در کتاب پنجم خود در فصل ششم، صفحات ۳ تا ۵ از غارت پارچهها، مبل و اثاث، البسه شاهی، ظروف و گلدانها و غیره) نام میبرد.
● سیستم انبارداری
اکنون به کمک لوحهای دیوانی مشخص شده است که تخت جمشید مرکز سازمان اداری پارس بوده و سررشته تمام امور در تخت جمشید به هم پیوسته است.
به عنوان یک کارمند در سفر، همیشه گذرنامهای ممهور به همراه داشت.
در این گذرنامه آمده بود که دارنده گذرنامه از سوی چه کسی ماموریت دارد، چه مسیری را طی میکند و چه میزان آرد، نوشیدنی و همچنین گوشت برای مصرف شخصی خود و در صورت لزوم برای همراهان و همکاران زیردست باید دریافت کند و این هزینهها بر روی گل ثبت میشد.
نویسنده کلوچههایی از گل برمیداشت و آن را به شکل لوح در میآورد. در اغلب موارد اثر این دستهای بر گل فشرده شده دیده میشود.
در برخی از این لوحها، رد انگشتان گل کار نیز برجای مانده است.یک روی لوح با دست شکل گرفته، بر میزی کوبیده میشد تا سطح آن هموار شود.
سرانجام کارمند مسوول روی سمت چپ همین سطح مهر خود را میفشرد.
تهیه لوح به عهده شاگردی بود تا دست نویسنده به گل آلوده نشود.
چند لوح استفاده نشده که از ساختمانی، درست رو به عمارت خزانه تخت جمشید به دست آمده، این مطلب را تایید میکند.
به کمک قلم مخصوص، نشان میخی را بر لوح نرم میفشردند، کالای تحویل شده را به دقت ثبت میکردند، کارمند مسوول با مهر خود نوشته را تایید میکرد و دریافت کننده نیز نقش مهر خود را یا در قسمت پایین لوح و یا بر پشت لوح ثبت میکرد.
بنابراین هر عضو دربار هخامنشی که به نحوی با سازمان اداری سر و کار داشت، همیشه مهر خود را همراه داشت.از همین رو برخی از کارمندان، مهر خود به گردن میآویختند.
مجسمه کوچکی از عاج که سر آن از میان رفته، به خوبی نمایانگر این موضوع است.
علاوه بر این لوح، دو لوح دیگر نیز مهر زده میشد، زیرا از هر سند دو رونوشت نیز تهیه میشد.یک نسخه برای بایگانی محلی، نسخهای برای بایگانی مرکز بخش و سومی به طور مستقیم به تخت جمشید فرستاده میشد.
به همین دلیل از هر لوح، نمونهای نیز در بایگانی تخت جمشید موجود است.
از طرفی نگهداری این لوحها چندان آسان نبود.
گمان میرود که این لوحها را براساس مکان و سال طبقهبندی کرده، در سبد میریختند و سپس سبدها را در قفسه قرار میدادند.
برای جلوگیری از آشفتگی، هر سبد برچسبی خاص داشت. تعدادی از این برچسبها هم یافت شده است.بنابراین روی هر برچسب نام کالا، محل صدور سند، نام مامور مسوول و سال تحویل قید میشد.
● سیستم حقوق و دستمزد
لوحهای به دست آمده در تخت جمشید، از نظام دستمزدها در زمان دایوش اطلاعات جالبی به دست میدهد.
طبقهبندی دستمزدها بسیار غنی و از جهاتی چنان «مدرن» است که گاه پیشرفتهتر از امروز به نظر میآید.کارمندان دیوانی دو رده بسیار متفاوت دارند: اربابان و آزادان و خدمتکاران و پادوها.
مزد کارگران به طور عمده به صورت جنسی پرداخت میشد و پایه اصلی محاسبه آن جو و حداقل مزد یک مرد ۳ «بن» جو در ماه بود. یک «بن» ده «دقه» و هر «دقه» نود و هفت صدم لیتر بود. بنابراین یک «دقه» نزدیک به یک لیتر میشد که به زحمت از آن نیم کیلو نان میپختند. مزد کارگر خدمتکار و آزاد برابر بود. اگر گاهی در سندی مزد آزادان کمتر است (به عنوان مثال دو «بن» در ماه) کمی حقوق به خاطر پایین بودن سن است.
پایینترین سطح حقوق یعنی ۳۰لیتر جو در ماه، به خدمتکاران و پادوها تعلق میگیرد که با دستمزد «کارگران خارجی» همسطح است که از لیکیه، تراکیه و یا از بلخ میآمدند. از این کارگران بیشتر برای برداشت محصول استفاده میشد که متناسب با فصل و نوع محصول، از منطقهای به منطقه دیگر فرستاده میشدند. بابلیها را «نگهبان جو» مینامیدند که مسوول نگهداری بذر، بذرافشانی و برداشت بودند. تراکیهایها را به دامپروری و سوریها را به حفاظت از چوبهای سدر میگماردند. حقوق مهترها، کارگران خزانه، نخریسها، چوب کارها، نجارها، ظریفکارها، زرگرها، روغنسازان و پسربچههای پارسی که از نبشتهها، رونبشته تهیه میکردند، پایینترین سطح حقوق بود.
همه کارگران که حداقل جیره را میگرفتند، به عناوین و مناسبتهای گوناگون «اضافه درآمد» داشتند. به طور منظم، هر دو ماه یکبار «پاداش» داده میشد که اغلب یک لیتر جو و نیملیتر نوشیدنی بود.
میزان دریافتی گروهی از حقوقبگیران ردههای بالا چشمگیر است و از همه بالاتر، دریافتی رییس تشریفات است که همه تشکیلات دیوانی پارس، یعنی هسته مرکزی حکومت ایران را زیر نظر داشت. حقوق ماهانه او عبارت از ۵۴۰۰لیتر جو، ۲۷۰۰لیتر نوشیدنی و ۶۰راس بز یا گوسفند بود. لااقل میدانیم که «فرنکه» که سالها رییس تشریفات داریوش بود، این مقدار دریافتی داشت. تنها «گیوبروه»، پدرزن داریوش که در براندازی «گیوماته» و انتقال حکومت به داریوش سهمی داشت و «نیزهدار» او بود، نوشیدنی بیشتری دریافت میکرد. در سنگ نگاره بیستون نیز نفر دوم پس از داریوش «گیوبروه» است. او برای هر ماه ۳۰۰۰لیتر نوشیدنی دریافت میکرد. از دیگر سهمیههای او چیزی در دست نیست. قایممقام رییس تشریفات در زمان زمامداری داریوش برای سالهای طولانی «چیسه و هوش» بود که فقط یک سوم «فرنکه» جو و نوشیدنی دریافت میکرد. یعنی ۱۸۰۰لیتر غله و ۹۰۰لیتر نوشیدنی و در عوض گوشت بیشتر، یعنی ۴۵راس بز یا گوسفند.
از آنجا که پرداخت حقوق به شکل جنسی دشوار بود، اندکاندک پرداخت نقره در مقابل یک سوم تا نیمی از حقوق بهخصوص به جای نوشیدنی و گوشت متداول شد. لوحهای تختجمشید مربوط به زمان حکومت «خشیارشا» (۴۸۶-۴۶۵پ.م) و ابتدای حکومت اردشیر اول (۴۶۵-۴۲۴پ.م.) اغلب از پرداخت نقره به کارگران گواهی میدهد. پرداخت نقدی بهطور قطع مورد استقبال کارگران قرار میگرفت، زیرا به هنگام تقسیم گوشت بز یا گوسفند، ناگزیر به یکی گوشت خوب و به دیگری گوشت نامرغوب میرسید و نارضایتی به وجود میآمد.
کارگران ساده با اندک جیره دریافتی به زحمت گذران میکردند و پرداخت حقوق به صورت جیره سبب یکنواخت شدن تغذیه آنان میشد. با اسنادی که امروز در دست است، پی بردن به میزان واقعی درآمد در زمان هخامنشیان کار بسیار دشواری است، با این همه مسلم است که حقوق و جیره طبقهبندی شده بود و هر کس به نسبت مهارت و میزان کار حقوق دریافت میکرد. کوشش میشد تا به عناوین مختلف، دریافتکنندگان حداقل دستمزد، ناگزیر از انجام کارهای سخت نیز بودند، با اضافه پرداختهایی تامین شوند. به همین دلیل حداقل حقوق از حقوق معمولی در بینالنهرین پیش از هخامنشیان که جیره یک منشی، باغبان، خیاط، کشاورز، کوزهگر، نجار و چوببر، سراج و آهنگر ماهانه فقط ۲۰لیتر جو بود، بالاتر است. در زمان داریوش کمکهای پراکنده دولتی را نیز باید بر حقوق کارگران و کارکنان دولت افزود. این کمک، هم شامل کارگرانی میشد که شرایط کاری فوقالعاده سختی داشتند یا به دلیلی دیگر مستحق دریافت پاداش بودند و هم شامل حال زنانی که وضع حمل کرده بودند. حقوق زن و مرد برای کار یکسان، برابر بود. زنان میتوانستند ساعات کار کمتر و یا به عبارت دیگر کار «نیمهوقت» بردارند. محیط کاری زن و مرد یکی بود و امکانات کارآموزی و ارتقای شغلی برای هر دو یکسان فراهم میشد.
● سیستم پولی
به موازات ایجاد و توسعه عوامل اقتصادی و بسط تجارت که موجب رفاه عمومی افراد امپراتوری میشد، حکومت هخامنشی توجه خود را به تاسیس یک ضرابخانه و امور دیگری به منظور توسعه تجارت و داد و ستد معطوف کرد. اولین نقاطی که به منظور ضرب سکه تعیین شد، کشور «لودیا» و جزیره «آیگیتا» از جزایر یونان بوده است.
اگرچه قبل از حکومت هخامنشیان و ایجاد امپراتوری ایران، سکه وجود داشته، اما پادشاهان هخامنشی در بدو تاسیس امپراتوری، سیستم پولی ایران را با وضع جدید انطباق دادند، تناسبی بین ارزش طلا و نقره قایل شدند و آن را با زندگی تجاری رعایای جدید خود انطباق دادند و سعی کردند اشکالاتی را که بر اثر وجود ارزشهای پولی مختلف در هر قسمت امپراتوری پدید آمده بود، رفع کنند و سیستم پولی را تحت قاعده واحدی درآورند. یکی از خصوصیات ضرابی هخامنشی ضرب سکه طلای خالص است. «دریک» به این علت اعتبار فوقالعاده بهدست آورد.
● اوزان و مقیاسها
همانطور که سکه و ضرب پول قبل از تاسیس شاهنشاهی در کشورهایی مانند «لودیا» و بعضی جزایر یونانی در دریای اژه، مانند «ایوبویا» معمول بوده و مقداری از آن سکهها در تختجمشید پیدا شده، اوزان و مقیاسها نیز وجود داشته است.لوحههایی که در دو ضلع جنوبی ساختمان تخت جمشید به دست آمده است، نشان میدهند که اقتصاد از وضع قدیم، که در آن کار در مقابل جنس انجام میشد، در حال بیرون آمدن است. زیرا کارمزد کارگرانی که از سرزمینهای مختلف به منظور بنا و ساختمان تختجمشید رهسپار این محل شدهاند، هر چند به جنس پرداخت میشد، در محاسبه معادل پولی آن در نظر گرفته میشده و ثبت در دفاتر میشده است. به عنوان مثال یک گوسفند که به عنوان کارمزد یک ماهه داده میشد، معادل سه «شهکل» (شاقل shakel) و یا یک جام نوشیدنی معادل «شهکل» (شاقل) بوده است.
در دوران فرمانروایی هخامنشیان دادوستد و سوداگری جهش خارقالعادهای از خود نشان داده و اوزان و مقیاسها که مربوط به دورههای مختلف محلهای متعدد بوده، تحت قاعده درآمده و متحدالشکل شده است.
همچنین چندین نوع واحد پول مربوط به ایران به دست آمده است. عدهای از آنها مربوط به زمان داریوش اول است مانند ۳/۱منه (من، منا) که معادل دو کرشه بوده است، که با وزن کنونی میتوان آن را معادل ۷۲۴/۱۶۶گرم دانست.
● بودجهریزی
تاریخ نگارانی نظیر «هرودوت» که از عصر هخامنشیان روایت کردند، اشاراتی به سیاستهای اقتصادی دولتها کردهاند، ولی کمتر وارد جزییات شدهاند. تنها منبعی که اطلاعات به نسبت جامعی از اوضاع اقتصادی هخامنشیان ارایه کرده، اثری است به نام «اقتصادها» که یکی از نمایندگان مکتب ارسطو آن را تالیف کرده و به ارسطوی دروغی معروف است، که تنها در این کتاب است که یک تحلیل کلی از نظام اقتصادی هخامنشیان یافت میشود.
در عصر هخامنشیان و به ویژه در دوره داریوش اول نظام اقتصادی به گونهای سامان یافته بود که دولت هرگز با مشکلات مالی برخورد نمیکرد و در عین حال طبقات مختلف مردم نیز تحت فشار سنگین نبودند.
«پیر بریان»، ایرانشناس فرانسوی در کتاب امپراتوری هخامنشی مینویسد: علت علاقه نویسنده «اقتصادها» به هخامنشیان این است که به یونانیان امکان تعمق در یک نمونه از تشکیلاتی را میدادند که در آن برخلاف دولت شهرهای یونانی، دولت هرگز با مشکلات مالی برخورد نمیکرد.
یکی از نکات جالب توجه در عصر هخامنشی تنوع منابع درآمدی دولت است. در «اقتصادها» به شش منبع اشاره شده که عبارتند از: خراج، هدایا، منافع حاصل از اماکن تجاری، مالیات بر زمین و عوارض گلهداری و مالیات صنعتگری.
نکته قابل توجه دیگر در تنظیم سیاستهای اقتصادی عصر داریوش، تعیین منبع خراج از سوی حاکم پس از مشورت با حاکمان ایالات است.
داریوش همچنین نخستین کسی است که دفتر دولتی خراجگذاری را منتشر کرد. او فهرست خراج همه ایالات را مشخص و منتشر کرد، تا همه ایالات از میزان خراج اطلاع داشته باشند.
همچنین «فرانتس آلتهایم» در کتاب «تاریخ اقتصاد دولت ساسانی» مینویسد: درآمدهای مالیاتی یکی از چند منبعی بوده که بودجه ساسانیان به آن متکی بوده است. در کنار درآمد پولی اقتصاد کالایی نیز نقش اساسی ایفا میکرده است.
عمده درآمد دولت ساسانی از مالیات بود، با این تفاوت که این مالیات پس از «قباد اول» و «انوشیروان» سازمان جدید یافت. میزان مالیات ارضی براساس برداشت محصول درجهبندی شده بود. «طبری» برای مالیات دوره پیش از اصلاح ارضی انوشیروان مقیاسها و محصول را ذکر میکند و در حقیقت این نسبتها نه در محدوده تکتک مناطق، بلکه از منطقهای به منطقه دیگر تغییر میکرد.
«طبری» مبنای این درجهبندی را آبگیری و آبادانی هر منطقه ذکر میکند. از این جمله تنها میتوان استنباط کرد که به زمینهای مرغوب میزان مالیات بیشتر و به زمینهای نامرغوب مالیات کمتری تعلق میگرفت. بدینسان، نحوه مالیاتگیری باید بر مبنای تقسیم عادلانه بار مالیاتی و یک اصل عادلانه پایهگذاری شده باشد.پس از قباد، نحوه اخذ مالیات تغییر کرد. اصلاحات مالی که با مساحی نواحی آباد زراعی در زمان قباد اول آغاز شد و در عهد انوشیروان به انجام رسید، با این نیت بود که مالیاتگیری مستقیم را که تا آن زمان فقط در کورههای وابسته به شهرها ممکن بود، در تمامی نقاط دیگر گسترش دهد. این هدف به مدد یک سلسله از شرایط تاریخی خاص در زمان انوشیروان محقق شد.در دوره انوشیروان علاوه بر مساحی کل کشور، درختان نخل و زیتون نیز شمارش شد. شیوه مالی خسرو و جانشینانش به ویژه خسروپرویز نیز مورد توجه خاص اعراب بوده است. این تاثیر تا بدان حد بود که کل نظام مالیاتی دوران امویان و اوایل عباسیان به شالودهای که آخرین شاهان ساسانی ریخته بوده، استوار بود.
این نظام جدید مالی، نیرویی به انوشیروان بخشید که تا آن زمان برایش ناشناخته بود و این در سیاست خارجی وی هم تاثیر گذاشت و امپراتوری روم شرقی با تمام وجود قدرت بازیافته همسایه خود را لمس کرد.علاوه بر اصلاح قانون مالیاتی انوشیروان در ترقی و توسعه کشاورزی و وسایل آبیاری نیز که عامل اساسی برای بالابردن سطح درآمد کشاورز و در نتیجه تامین سهم دولت بود، اقدامات قابلتوجهی انجام داد. او در ساختن سدها و بندها و سایر وسایل آبیاری قدمهای وسیعی برداشت.
● شیوههای حسابرسی
اما نظام کنترل هخامنشی تنها در جمعآوری و بایگانی یکایک این سندها خلاصه نمیشد. هر دو ماه یکبار باید گزارشی از عملکرد همه حوزهها تهیه میکردند. این روند، کار کنترل مرکزی در تختجمشید را آسانتر میکرد. خوشبختانه به تصادف در میان لوحهای به دست آمده، گاهی هم سندهای یک حوزه و هم گزارش جمعبندی (دو ماه یا سالانه) این سندها موجود است. مثلا از حوزه کردوشوم در منطقه عیلام گزارش عملکرد دو ماه سال ۲۲ (۵۰۹پ.م) را یافتهایم. از اغلب سندهای منفرد این محل گزارش جمعی نیز در دست است.
برای سندهای متفرق نمونهای نیز از گزارش سالانه در دست است. در این گزارش همه دریافتها و پرداختهای یک سال در یک جا جمعبندی شده است. بالطبع لوحهای گزارشهای دو ماهه یا سالانه از اندازه بزرگتری برخوردار بوده است. تصدیق درستی این ترازنامهها با سه کارمند بوده که نخست از کسی که مسوول بخش مربوط در آبادی مربوطه بوده است، نام برده میشود. به عنوان مثال وقتی حسابرسی غله انجام میشود، مسوول مربوط رییس کل انبار نامیده میشود.
در اینجا عنوان، هم به عیلامی میآید هم به فارسی باستان، البته فارسی باستان به خط عیلامی. مسوول نوشیدنی عنوانی مانند نوشیدنیدار یا نوشیدنی بر دارد. این مقام اغلب مسوول میوه نیز بوده است. در این میان عنوان خاصی نیز شبیه به میوهدار یا میوهبر وجود دارد. به ظاهر وجود این مقام بستگی به آن داشت که یا در بخش مربوطه باغهای بزرگ میوه وجود داشته باشد یا اینکه به سبب کمبود، به اجبار میوه را از آبادیهای همسایه برای مصرف کارگران تهیه کرده باشند.
پس از رییس کل انبار، مقام دوم همیشه یک «آتشریز» است . این مقام رسمی روحانی محل است که از سوی حکومت برای انجام مراسم آیینهای دولتی تعیین میشد. او هم باید همزمان، امور اداری را کنترل میکرد و با مهر خود مسوولیت صحت صدور سند را به عهده میگرفت. این که به روحانیها هم وظیفهای دیوانی سپرده شود در بینالنهرین از دیرباز یک تجربه شناخته شده بود. داریوش نیز بایستی این شیوه را خیلی موثر تشخیص داده باشد. زیرا از سویی روحانیون ستاینده اهورامزدا، به شدت قابل اعتماد بودهاند و از سوی دیگر این روحانیون در خدمت دولت، لابد در کنار انجام وظایف دینی، وقتی هم برای خدمت در کارهای دیوانی پیدا میکردهاند.
مقام سوم نگهبان انبار نامیده شده است که اغلب به تاکید در زیر اسناد آمده است: «حساب رسمی در مجموع به وسیله این سه مقام انجام شده است.»
در کنار اینها یک حسابرس ویژه نیز وجود داشت. این حسابرسها مسوولیت همه حسابهای یک حوزه را به عهده داشتند. آنها در منطقه خود به همه جا سرکشی و موجودی محل را کنترل میکردند. کار اینها بیشتر در پایان سال و در ماههای نخستین سال بعد انجام میشد. زیرا نوبت رسیدگی به همه ترازنامهها، سالانه بود. جای شگفتی نیست اگر آنها همیشه قادر نبوده باشند به همه حسابهای منطقه خود در یک زمان (پایان سال) رسیدگی کنند. به این ترتیب گاهی حساب دو و یا حتی سالهای بیشتری مورد بررسی قرار میگرفت. در چنین حالتی بالطبع ممکن نبود تک تک اقلام رسیدگی شود. بنابراین فقط به ارقام کلی میپرداختند. به عنوان مثال به کل محصول غله یا به کل آن چه که ذخیره شده بود و باید در مخارج سال بعد منظور شود.
به ندرت در پایین ترازنامههای سالانه به نام این حسابرسان اشاره میشود. به عنوان مثال این حسابرسی را برای سال ۱۸ و ۱۹ مسیکه در سال ۱۹ به انجام رسانده است. وقتی که مسیکه به خاطر کار زیاد نتوانسته خودش همه موارد را کنترل کند این قدر احتیاط کار و زیرک بوده است که این ناتوانی را بدون تغییر بر روی لوح بیاورد. به عنوان مثال نوشته است: ذخیره نگهبانان انبار را در مکنه خودم ندیدم. حسابرسی را بر اساس گفته نگهبانان انجام دادم. به این ترتیب او فقط به گفته مسوولان مربوط اعتماد کرده است. پس از این که همه چیز نوشته شده، مسیکه مهرش را بر روی سند زده است. مهر مسیکه شماره ۲۷ بر پای بسیاری از حسابرسیهای مربوط به میوه، نوشیدنی و غله دیده میشود.اما همین حسابرسی تخصصی نیز بار دیگر کنترل میشد. مثلا در تسویهحساب میوه یک آبادی به نام ندینیش که ممهور به مهر شماره ۲۷مسیکه یاد شده است، یک بار دیگر تاکید شده: «حساب سال ۲۲ را در ماه دوم سال ۲۳ هوسهوه کنترل کرده است.» پانبشتهها و یادداشتهایی از این دست فراوان است.پیوسته حسابرس و کنترلکننده، مسوول رسیدگی به تمامی آبادیهای یک حوزه اداری بودهاند. در منطقه عیلام به مردم به نام مرنتشانه با سمت کنترل حسابرسی با مهر شماره ۵۷ برمیخوریم. با دریایی از سند این امکان برایمان وجود دارد که از همه کارهای یک چنین کارمندی سر درآوریم. او نه تنها ترازنامههای بزرگ را کنترل میکند، بلکه مسوولیت انبار کردن درست غله نیز با او است. حساب و کتاب بذرهای آن حوزه نیز در اختیار او است. حتی روی سند مربوط به شترهای یک ملک و نیز حسابرسی مربوط به نوشیدنی که به منزله بهره میوه ثبت شده، مهر او خورده است. به ظاهر این سند آخری به صاحب یک باغ مربوط میشده است. در این باره نامهای از مرنتشانه در دست است. این نامه خطاب به مردوکه، کارمند بلندپایهای است که مسوول دریافت مالیات بوده است. او در این نامه مینویسد که قصد داشته همکاری را به بخشهایی از عیلام که خودش به آنجا نرفته اعزام کند. پس هومایه را فرستاده تا در آنجا به حسابها رسیدگی کند.در ضمن به مردوکه مینویسد که از انبار خود نوشیدنی و گندم در اختیار هومیانه قرار میدهد تا برایش بیاورد.به ظاهر مرنتشانه به کلیه درآمدها و دریافتنیها از فرآوردههای کشاورزی گرفته تا مالیات و به همه مخارج و پرداختها اشراف کافی داشته است. وی مسوول اقدامات لازم برای دریافت مازاد درآمد نیز بوده است. البته هر از گاهی کشاکشهایی نیز با کارمندان سهلانگار داشته که ناگزیر میشد برای اینکه سرانجام صورتحسابی به دستش برسد، اخطارهای مکرر بدهد. برای نمونه در لوحی نوشته که چرا حساب درآمد از بابت بهره سال ۱۹ میوه آبادی زرشوتیش در ماه ۶، سال ۲۲، به دستش رسیده است. به این ترتیب معلوم میشود که با نظام دیوانی فوقالعاده دقیقی سر و کار داریم که انبوهی کارمند در اختیار داشته است. حساب درآمد و مخارج بایستی با دقت ثبت میشد و سندها را از هفتخوان کنترل میگذراندند تا سرانجام از بایگانی تخت جمشید سردرآورد.
همانگونه که اشاره شد حسابداری پدیده تازهواردی در صحنه تجارت نیست و نخستین ثبتها به سالها پیش تعلق دارند. همچنین حسابداری مخلوق طبقه یا ملت خاصی نیست، بلکه توسعه آن در گرو رویدادهایی است که در آفریقا، هند، عراق، ایران و جاهای دیگر رخ داده و به عبارتی حسابداری یک محصول و رهآورد جهانی است و در نهایت اینکه پیدایش و رشد حسابداری دستخوش تغییرات فناوری قرار گرفته است.
دانشجویان (www.academist.ir)
تجزیه و تحلیل صورتهای مالی بانکها
قبل از پرداختن به روشهای تجزیه و تحلیل در بانکها باید بدانیم اصولاً تجزیه و تحلیل صورتهای مالی چه اهمیتی دارد و سپس روشهای موجود برای تحلیل صورتهای مالی بانکها را بررسی می نمائیم برای درک اهمیت و لزوم تجزیه و تحلیل صورتهای مالی بانکها باید اهداف بانکها را بشناسیم و بعد از آن متوجه خواهیم شد تحلیل صورتهای مالی بانکها ابزاری موثر جهت ارزیابی اهداف بانکها می باشد می توان اهداف بانکها را به 4 گروه اصلی طبقه بندی نمود این اهداف عبارتند از :
افزایش و بهبود مستمردر ارزش افزوده منابع اعم از منابع انسانی ، منابع فیزیکی و منابع مالی
ارتقاء سهم بازار در کلیه زمینه ها
بسط و گسترش خدمات نوین بانکی
جلب رضایت مشتریان و صاحبان سهام
با توجه به اهداف ذکر شده ، همانطور که گفته شد یکی از ابزارهای موثر جهت سنجش و ارزیابی میزان دستیابی به اهداف بانکها ، تجزیه و تحلیل صورتهای مالی بانک می باشد روشهای مختلف و متعددی برای تجزیه و تحلیل صورتهای مالی وجود دارد که اهم آنها در 3 گروه عمده به شرح ذیل طبقه بندی می گردند.
روش افقی (روند)
روش عمودی (داخلی)
روش استفاده از نسبتهای مالی
در روش افقی شیوه تحلیل بدین صورت است که اقلام موجود در هر یک از صورتهای مالی مورد بررسی قرار گرفته و درصد تغییرات و رشد آن نسبت به دوره های قبلی مورد سنجش قرار می گیرد مثلاً در سود و زیان ،مانده درآمد عملیاتی را در دوره جاری با مانده مانده آن در دوره های گذشته مقایسه می نمایند و ضمن تحلیل از موقعیت کنونی نسبت به موقعیت قبلی ،امکان پیش بینی برای آینده نیز بر اساس اطلاعات قبلی ممکن خواهد بود برای موثر بودن این روش بهتر است دوره های انتخاب شده برای مدت 5 سال گذشته بررسی شود. با توجه به روش مزبور می توان هر یک از اقلام در هر یک از صورتهای مالی را مورد کنکاش قرار داد. به عبارت دیگردر این روش بررسی روند حسابها طی دو یا چند دوره مختلف میباشد . تجزیه وتحلیل افقی از طریق محاسبه درصد تغییر و یا درصورتی که دوره بررسی بیش از دودوره باشد ،از طریق محاسبه شاخص بدست میآید .هر چه تعداد دوره بیشتر باشد نتیجه بهتری عاید میشود
در روش عمودی ، شیوه تحلیل بدین ترتیب است که در هر یک از صورتهای مالی یکی از اقلام مهم یا عمده را انتخاب و نسبت سایر اقلام را به آن می سنجند بطور مثال در سود و زیان ، مانده سود ناویژه (سود عملیاتی) به عنوان مبنا در نظر گرفته شده و سایر اقلام سود و زیان بر اساس آن سنجیده می شوند .اینکه کدام قلم را بعنوان عدد مبنا در نظر بگیریم به نوع فعالیت موسسه و شرکتی که تحلیل در رابطه با آن صورت می پذیرد بستگی زیادی دارد. اما بطور کلی در ترازنامه معمولاً جمع دارائیها به عنوان مبنا لحاظ می شود و سایر اقلام ترازنامه بر اساس آن سنجیده می شود در سود و زیان نیز معمولاً مبنا را سرفصل "فروش" قرار می دهند.
بین صورت سود و زیان و ترازنامه روابطی وجود دارد که تجزیه و تحلیل های افقی و عمودی به دلیل تاکید بریک حساب یا مجموعه ای از اقلام در یک صورت مالی ،آن را نشان نمی دهند . تجزیه و تحلیلی که این روابط را نشان میدهد تجزیه و تحلیل نسبتها نام دارد در روش استفاده از نسبتهای مالی ، شیوه کار بدین ترتیب است که اجزاء صورتهای مالی نسبت به یکدیگر مورد بررسی قرار می گیرند به نحوی که مثلاً مانده دارائیها از ترازنامه با سود خالص ،تشکیل نسبتی را می دهند در این روش ما خود می توانیم نسبتهای منطقی را با توجه به اقلام موجود در صورتهای مالی ایجاد نمائیم تجزیه و تحلیلی که این روابط را نشان میدهد تجزیه و تحلیل نسبتها نام دارد . با توجه به تنوع اقلام صورتهای مالی نسبتهای بیشماری را میتوان محاسبه نمود ولی تجربه نشان داده است که بعضی نسبتها معنی دار تر میباشند . نسبتهای رایج مانند نقدینگی ؛ فعالیت ؛ اهرمی ؛ سودآوری و ارزش بازار می باشند
تراز پرداختها و نقش بودجه
تراز پرداختها و نقش بودجه به عنوان تنظيم كننده نوسانات اقتصادي چگونه است ؟
این سوال را نمی توان به این سادگی پاسخ داد . سوالی است که میتوان در خصوص آن روزهای متوالی در خصوص آن بحث و بررسی کرد. به هر حال یه مقاله و چند تا آدرس می فرستم امیدوارم به کارت بیاد موفق باشی
مالیه عمومی
مالیه عمومی بررسی عملیات و فعالیتهای مربوط به چگونگی انجام هزینه های دولتها، روشهای جمع آوری در آمدها و نحوه اداره وجوه و منابع مالی است. یکی از مسائلی که فکر اقتصاددانان امروز را بخود مشغول می کنید و در تمامی کشورهای جهان، چه کشورهای توسعه یافته و چه کشورهای در حال توسعه موضوع داغ روز است و آن تحت عنوان مالیه عمومی است. دلیل اهمیت آن را می توان گسترش روز افزون وظایف دولت ها، گسترش نیازهای ملت ها و منابع محدود در حال کاهش کشور خلاصه کرد. و این باعث علم جدیدی بنام علم مالیه عمومی گردید.
* ماهیت مالیه عمومی :
بیش از هرچیز، شناخت دولت و نقش دولت ها لازم و ضروری است . عوامل متعددی، ماهیت و اندازه مالیه عمومی در هر جامعه را تبیین می نماید که عبارتاند از:
1. درجه و میزان حضور دولت در جامعه
2. درجه توسعه و پیچیدگی اقتصاد جامعه
3. بینش و نگرش حاکم بر جامعه
4. شرایط خاص
تعریف مالیه عمومی
یکی از موضوعاتی که مرز بیان اقتصاد و سیاست است، موضوع مالیه عمومی است. معادل اصطلاح انگلیسی Finance است. که در معنای تدارک مالی بکار گرفته می شود که در آن رابطه با یک فرد یا خانوار، یک بنگاه و یا یک جامعه و یا در سطح بین المللی مورد استفاده قرار دارد. برخی از صاحب نظران اعتقاد دارند که مالیه عمومی بررسی عملیات و فعالیت های مربوط به چگونگی انجام هزینه های دولت ها، روشهای جمع آوری درآمدها و چگونگی نحوه اداره وجوه و منابع مالی است. حوزه مطالعاتی مالیه عمومی، هزینه های عمومی، درآمدهای عمومی واداره وجوه و منابع مالی است. در مسیر حرکت و تحولات مالیه عمومی فرازهایی وجود دارد که میتوان چهار فراز نام برد:
1. فراز انقلاب صنعتی
2. جنگ جهانی اول و بحران 1929 میلادی
3. ایجاد شرکت های و موسسات اقتصادی بزرگ
4. تحولات چند دهه اخیر
اهمیت مالیه عمومی
در تکامل جوامع بشری حضور جوامع بشری حضور دولتها چه از نظر کمی و کیفی در زمینه مسائل مختلف و اقتصادی و اجتماعی بطور مداوم افزایش یافته و این افزایش حضور طبیعتاً به افزایش اهمیت مالیه عمومی منجر شده است.
وظایف مالیه عمومی:
برای رسیدن به اهداف اقتصادی مالیه عمومی، چند وظیفه برای دولتهای مطرح است: از نظر ماسگرپو:
1. وظیفه تخصیص منابع
2. وظیفه توزیع درآمد و ثروت
3. وظیفه تثبت اقتصادی
4. تدارک خدمات اساسی
5. تشویق ها و کنترل بخشه ای مخصوص اقتصادی
6. انجام دادن سیاست اجتماعی در برابر خدمات اجتماعی
7. تشویق رشد اقتصادی روی هم رفته
موانع عمده سیاست تثبت اقتصادی
1. درنگ در تأثیر سیاست تثبت
2. انتظارات مردم نسبت به سیاست تثبیت
3. بی اعتمادی به سیاست تثبیت
اهداف اقتصادی مالیه عمومی
1. رشد و توسعه اقتصادی هماهنگ
2. توازن تراز پرداخت
3. عدالت اقتصادی و اجتماعی
مالیه از دیدگاه کلاسیک
1. حفظ بودجه در حداقل ممکن
2. حفظ توازن بودجه
3. اجازه استقراض برای اهداف تولیدی
4. لزوم تأدیه فوری بدهی ها
5. تاکید بر مالیات بر مصرف و اجتناب از مالیات پس انداز
6. نادیده انگاشتن سیاست های مالی
اصول مالیه از دیدگاه نوین
1. عدم ضرورت همیشگی حفظ بودجه در حداقل ممکن و حفظ توازن بودجه
2. تأکید بر سیاست کسر بودجه
3. پذیرش نقش مثبت استقراض
4. تأکید بر چنبه های منفی مالیات بر مصرف
اصول اختلاف نظریه کینزینها و کلاسیکها
1. تعادل مطلوب، خود بخودی و همیشگی
2. کارکرد عقلایی عوامل اقتصادی
3. انعطاف پذیرش قیمت
4. آثار توزیع در آمد
5. کشش انتظارات قیمت
مالیه تبعی یا اقتصایی
مالیه تبعی یا اقتضایی را باید از تبعات تجزیه و تحلیل و تحلیل های کنیز در اقتصاد تلقی نمود اصلاح مالیه تبعی اولین بار پروفسور لرنر بکار گرفته است. اصل پایه در مالیات تبعی این است که مالیه عمومی باید بهعنوان ابزاری جهت دستیابی به اهداف اصلی اقتصادی و اجتماعی مدنظر قرار گیرد. مطابق تحلیلهای نظری این دانشمند، تغییرات تقاضا، از راه ضریب تکاثری، اثری بسیار فزونتر از کمیت این تغییر بر میزان درآمد و اشتغال در کشور دارد.
ضریب تکاثری:
ضریبی است که به پنچ کمیت آن، درآمد ملی، در پی تغییر یکی از متغییرهای موثر براندازه تقاضای کل تغییر می نماید، اصل ترین این متغییرها، مصرف خانوارها،سرمایه گذاری، مخارج دولتی، مالیاتها صادرات و واردات وپرداخت های انتقالی است.
* فرمول ضریب تکاثری:
Δy=kA*ΔA
* Δy= تغییرات در آمد ملی
* kA = ضریب تکاثری متغییر A
* ΔA= ضریب متغیر A
* A=متغییر موثر بر تقاضای کل
مباحث كلیه مالیه عمومی
1. درآمدهای مالیاتی دولتها
2. درآمدهای غیر مالیاتی دولتها
3. هزینه های عمومی دولتها
4. كسری بودجه
5. دولتها و توزیع درآمد
6. بودجه ریزی دولتی
7. سیاستگزاری مالی
تشکیل، اداره، و انحلال موسسات و شرکتهای دولتی
چکیده
شرکتهای دولتی تابع قوانین تاسیس و اساسنامههای خود هستند و فقط نسبت به موضوعهاییکه در قوانین و اساسنامههای آنها ذکر نشده تابع مقررات اصلاحیه 1347 قانون تجارت میشوند. در اساسنامه شرکتهای دولتی (شاید به لحاظ رعایت اختصار) در خصوص اداره، تغییرات بعدی و انحلال، الزامات مناسب وضع نمیشود و به رغم وجود برخی قوانین و مقررات مربوط به شرکتهای دولتی، از جمله قانون محاسبات عمومی،ابهامهایی وجود دارد. با توجه به اهمیت این شرکتها درچرخه اقتصادی کشور، ضرورت دارد به منظور شفافسازی قوانین و مقررات مربوط به آنها در خصوص وضعیت حقوقی شرکتهای دولتی، نحوه تشکیل و ثبت، جایگاه ارکان شرکت و نحوه اداره، تغییرات بعدی، انحلال و تصفیه آنها قوانین و مقررات مناسبی تبیین گردد.
مقدمه
نقش شرکتها و موسسههای دولتی در ساختار اقتصادی و سیاسی کشور بر کسی پوشیده نیست. این شرکتها از لحاظ همسویی با سیاستهای دولت در اجرای برنامههای توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و در راستای کمک به خزانه از طریق عملیات انحصاری مالی و بازرگانی مانند، شیلات، دخانیات، بیمه، بانکداری و ...، تامین رفاه طبقات مختلف بدون توجه به سود آنی و حتمی مانند شبکه اتوبوسرانی کشور، بهره برداری از منابع ملی مانند شرکت نفت، گاز و معادن کشور، انجام خدمات در جهت تحکیم زیربنای اقتصادی و آماده ساختن زمینه مناسب برای دستیابی به رشد توسعه اقتصادی مانند راه آهن، آب، برق، مخابرات و...، انجام خدمات خرید و فروش و تولید برای تثبیت قیمتها و تنظیم بازار مانند سازمان غلّه، قند و شکر و... فعالیتهای زیربنایی مانند جنگلها، که بازگشت سرمایه در کوتاه مدت امکانپذیر نیست، جایگاه مهمی دارند. اما موسسهها و شرکتهای یاد شده از نظر قوانین ومقررات حاکم دچار خلاء میباشند.
در این مقاله نحوه ایجاد، شکلگیری، اداره، تغییرات بعدی و انحلال شرکتها و موسسههای دولتی مورد بررسی قرار گرفته است.
آشنایی با موسسات و شرکتهای دولتی
دولت مظهر قدرت سیاسی و اداری هر جامعه است و جهت اداره جامعه قوانین و مقررات وضع و بر اجرای صحیح آنها نظارت میکند. برای اداره جامعه، سازمانهای اداری چون وزارتخانهها و شهرداریها را تشکیل داده و بهمنظور سهولت اداره امور و جلوگیری از تمرکز اداری و امور اجرایی، سازمانهای دولتی را تشکیل میدهد و گاهی پا را فراتر گذاشته و تصدی برخی امور از جمله حمل و نقل و بازرگانی کالا و خدمات را بهعهده گرفته است و این تصدی در قالب موسسه یا شرکت دولتی سازماندهی میگردد.
شرکت دولتی، در ماده 4 قانون محاسبات عمومیمصوب 1/6/1366، بدین شرح توصیف شده است: «شرکت دولتی، واحد سازمانی مشخصی است که با اجازه قانون به صورت شرکت ایجاد شود و یا به حکم دادگاه صالح ملی شده و یا مصادره شده و به عنوان شرکت دولتی شناخته شده باشد و بیش از 50 درصد سرمایه آن متعلق به دولت باشد. هر شرکت تجاری که از طریق سرمایهگذاری شرکتهای دولتی ایجاد شود، مادام که بیش از 50 درصد سهام آن متعلق به شرکتهای دولتی باشد، شرکت دولتی تلقی میشود».
و بر اساس ماده 3 قانون محاسبات عمومی «موسسه دولتی واحد سازمانی مشخصی است که به موجب قانون ایجاد و زیر نظر یکی از قوای سهگانه اداره میشود و عنوان وزارتخانه ندارد».
بر اساس نیاز کشور در استانها و مناطق مختلف، سازمانها، موسسات و شرکتهای دولتی تشکیل گردیده است و طبق ماده 5 این قانون، به منظور انجام وظایف و خدماتی که جنبه عمومیدارد، موسسات و نهادهای عمومی غیردولتی تشکیل شده و یا میشود.
به راستی چه فرقی بین موسسات و شرکتهای دولتی وجود دارد؟
در برخی منابع حقوقی از موارد زیر به عنوان وجوه افتراق موسسات دولتی و شرکتهای دولتی نام برده شده است(موسی زاده، 1377، 140 و 141؛ طباطبایی، 1381، 134 الی 136). در حالیکه این موارد اکنون جزئی از وجوه تشابه آنها محسوب میگردد:
تشکیلات و ارکان آن، گفته میشود شرکتهای دولتی دارای ارکان (مجمع عمومیمستقل از دولت، هیئت مدیره، مدیر عامل و بازرس) است در حالی که ارکان ادارهکننده شرکتهای دولتی شباهت زیادی به موسسات دارد. در حال حاضر شرکتهای دولتی با مدیریت دولتی اداره میشود و مجامع این شرکتها توسط معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری، وزیر دارایی و وزیر ذیربط و معاونان آنها تشکیل و اداره میگردد.
امور استخدامی، اصولاً شرکتهای دولتی در خصوص مقررات استخدام باید تابع اساسنامه و مقررات داخلی خود و موسسههای دولتی تابع معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری باشد، در حالیکه اکنون شرکتهای دولتی، بدون مجوز این معاونت، مجوز استخدام ندارند.
بودجه، قاعدتاً بودجهبندی شرکتهای دولتی باید توسط مجمع عمومیو بودجه بندی موسسات دولتی با پیشنهاد دولت و تصویب مجلس شورای اسلامیصورت گیرد، در حالی که بر اساس قانون بودجه سال 1387 و همچنین سالهای قبل، حدود 70 درصد بودجه سالانه کشور مربوط به شرکتهای دولتی، بانکها و موسسات انتفاعی وابسته به دولت است و این مطلب نیز تاکیدی بر تشابه موسسات و شرکتهای دولتی از لحاظ مرجع تصویب بودجه است.
ادارهداراییها: اداره دارائیهای شرکتهای دولتی باید تابع مقررات داخلی خود و اداره موسسات دولتی تابع قانون محاسبات عمومیباشد، اما در حال حاضر دارایی شرکتهای دولتی نیز تابع قانون محاسبات عمومی و مقررات دولتی است.
بنابراین میبینیم که بین موسسات و شرکتهای دولتی، از لحاظ ارکان و تشکیلات، مقررات استخدامی، بودجه سالانه و اداره دارایی تفاوت با اهمیتی وجود ندارد.
سازمانهای دولتی: در قانون محاسبات عمومیو سایر قوانین و مقررات برای سازمانهای دولتی تعریفی ارائه نشده است. بر اساس ماده 130 قانون محاسبات عمومی، از تاریخ تصویب این قانون ایجاد یا تشکیل سازمان دولتی منحصراً به صورت وزارتخانه، موسسه دولتی یا شرکت دولتی مجاز خواهد بود. کلیه موسسات انتفاعی و بازرگانی وابسته به دولت و سایر دستگاههای دولتی که به صورتی غیر از وزارتخانه یا موسسه دولتی یا شرکت دولتی ایجاد شده و اداره میشوند مکلفند حداکثر ظرف مدت یک سال از تاریخ اجرای این قانون با رعایت مقررات مربوط وضع خود را با یکی از سه وضع حقوقی فوق تطبیق دهند و الاّ با انقضای این فرصت، موسسه دولتی محسوب و تابع مقررات این قانون در مورد موسسات دولتی خواهند بود.
در مواردی بهشرح زیر، جایگاه این سازمانها، در اساسنامه و یا قانون تشکیل آنها تعریف شده است. از جمله سازمان حسابرسی بر اساس ماده یک اساسنامه خود، شرکت سهامی، سازمان امور مالیاتی بر اساس بند «الف» ماده 59 قانون برنامه سوم توسعه، موسسه دولتی و سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران طبق ماده 138 قانون محاسبات عمومی در حکم شرکت دولتی، سازمان تامین اجتماعی مطابق قانون فهرست نهادها و موسسههای عمومی غیردولتی (شماره 3150–ق مورخ 19/4/1373)، موسسه و نهاد عمومی غیردولتی تعریف شده است.
شرکتهای دولتی
در قسمت اول، تشکیلات و ارکان، مقررات استخدامی، بودجه سالانه و داراییهای شرکتهای دولتی مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه ضمن تعریف شرکتهای مذکور، ثبت شرکتهای دولتی در زمان تاسیس و ثبت تغییرات بعدی و انحلال شرکتهای دولتی بررسی میشود.
تشکیل شرکتهای دولتیدر ایران
بر اساس ماده 4 قانون محاسبات عمومیشرکتهای دولتی بدین صورت طبقهبندی شده است:
شرکتهایی که به حکم قانون ایجاد شده است،
شرکتهای ملی شده یا مصادره شده به حکم قانون یا دادگاه صالح که بیش از 50 درصد سهام آن به دولت تعلق داشته باشد، و
شرکتهایی که از طریق سرمایهگذاری شرکتهای دولتی تشکیل شده و بیش از 50 درصد سرمایه آنها متعلق به دولت باشد.
علاوه بر مواردی که در ماده 4 ذکر شده است، شرکتهای دولتی دیگری چون شرکتهای مستلزم ذکر نام و موسسات عمومی غیردولتی و شرکتهای وابسته به آنها نیز وجود دارد که درخور بررسی است. شرکتهای ملی شده از جمله، شرکت ملی نفت برای حفظ منافع ملی و نظارت دولت بر منابع عظیم کشور از نظر اقتصادی، سیاسی و حق حاکمیت ملی، توسط دولت اداره میشود. همچنین بعد از انقلاب اسلامیبهمنظور حفظ حقوق ملی و بهکار انداختن امور تولیدی کشور و تضمین سپردهها و پساندازهای مردم، بانکهای کشور، همچنین برخی از صنایع و شرکتهای بیمه، ملی گردیدند (عرفانی، 1382، 98 به بعد).
وجود شرکتهای دولتی، شرکتهای ملی شده و شرکتهای مختلط (50 درصد از آنها متعلق به دولت یا تحت سرپرستی دولت است) در سایر کشورهای توسعه یافته نیز مصادیقی دارد ولی الزاماً کلیه کشورها از قانون واحدی تبعیت نمیکنند. در کشور ما، شرکتهای عمومی(شرکتهای دولتی مشمول ماده 4 قانون محاسبات عمومی و وابسته به آنها) و شرکتهای تابعه و وابسته به بانکها، بنیادهاو نهادهای انقلاب اسلامیبیش از 2186 شرکت است. ضرورت دارد، در خصوص این شرکتها شفافیت لازم صورت گیرد (اسلامی، 1377، 18).
به موجب ماده 300 لایحه اصلاح قانون تجارت، شرکتهای دولتی، تابع قوانین تاسیس و اساسنامههای خود میباشند و فقط نسبت به موضوعاتی که در قوانین و اساسنامههای آنها ذکری به میان نیامده باشد، تابع قانون تجارت میشوند.
شرکتهای دولتی دارای شخصیت حقوقی و استقلال مالی میباشند و نحوه اداره و عملیات و همچنین مقررات استخدامیکارکنان آنها مطابق مقررات خاص و اساسنامه مربوط به خود است. ولی بهدلیل نبود تعریف مشخص، گاهی در تفسیر حقوق و تکالیف این گونه شرکتها نیز، تناقض وجود دارد. از جمله مصداق این تناقض، تفسیر ماده 62 قانون برنامه سوم توسعه است. طبق این ماده قانونی: «به دولت اجازه داده میشود داراییهای ثابت شرکتهای دولتی را که 100درصد سهام آنها متعلق به دولت و یا متعلق به شرکتهای دولتی مذکور هستند، در دوران برنامه سوم توسعه یک بار مورد تجدید ارزیابی قرار دهد. مبالغ حاصل از تجدید ارزیابی شرکتهای یاد شده مشمول پرداخت مالیات بر درامد و سایر انواع مالیاتها نمیشود و مبالغ حاصل باید حسب مورد به حساب افزایش سرمایه دولت و یا شرکت دولتی مربوط در شرکتهای یاد شده منظور گردد. آییننامه اجرایی این بند و چگونگی استهلاک داراییهای ثابت استهلاک پذیر ارزیابی شده، به پیشنهاد وزارت امور اقتصادی و دارایی به تصویب هیئت وزیران خواهد رسید».
ولی در تفسیر این ماده این ابهام مطرح است که آیا شرکتهای دولتی مستلزم ذکر نام و شرکتهای وابسته به شرکت ملی نفت و برخی شرکتهای دیگر نیز مشمول این قانون است یا خیر، هیئت دولت به موجب تصویبنامه الحاقی آییننامه اجرایی مذکور، این شرکتها را نیز مشمول قانون تجدید ارزیابی داراییهای ثابت شرکتهای دولتی میداند، ولی مجلس شورای اسلامی، این الحاقیه را مغایر قانون میداند، لذا باتوجه به نظر مجلس،هیئت وزیران نیز آن را موقوفالاجراء اعلام کرده است.
با توجه به تردیدهای مطرح شده، کلیه شرکتهای دولتی تا پایان برنامه سوم توسعه نسبت به تجدید ارزیابی داراییهای ثابت خود اقدام نکردند، لذا بر اساس بند «ک» ماده (7) قانون برنامه چهارم توسعه و آییننامه اجرایی آن، کلیه شرکتهای دولتی مکلف شدند تا آخر سال دوم برنامه مذکور، نسبت به تجدید ارزیابی داراییهای خود اقدام کنند ولی در اصلاحیه آییننامه مذکور، سازمان صنایع ملی ایران و شرکتهای تابع آن و مرکز تهیه و توزیع کالا، مستثنی گردیدند.
بر اساس سیاستهایکلیاصلچهلوچ هارم(44) قانون اساسی، دولت ملزم شده است برخی از شرکتهای دولتی را واگذار نماید و طبق ماده 7 قانون برنامه چهارم توسعه، برای ساماندهی و استفادهمطلوباز امکاناتشرکتهایدولتیو افزایشبازدهیو بهرهوری و ادارهمطلوب شرکتهایی که ضروریاست در بخشدولتی باقی بمانند و نیز زمینه واگذاری شرکتهائی که ادامه فعالیت آنها در بخشدولتی غیرضروریاست، الزاماتی مقرر گردیده است. بر اساس ماده 7 مذکور، شرکتهای دولتی صرفاً در قالب شرکتهای مادر تخصصی وشرکتهای عملیاتی (نسلدوم) سازماندهی میشود.
به منظور اداره هرچه بهتر امور باید در این گونه موارد، شفافیت لازم صورت گیرد.
ثبت موسسات و شرکتهای دولتی
ماده 587 قانون تجارت 1311 مقرر میدارد؛ «موسسات و تشکیلات دولتی و بلدی (وابسته به شهرداری) بهمحض ایجاد و بدون احتیاج به ثبت دارای شخصیت حقوقی میشوند...».
در باره این ماده قانونی دو سوال مطرح است. اول این که، واژه «تشکیلات» به چه معنی است و دوم این که، چرا موسسات و تشکیلات دولتی به محض ایجاد و بدون ثبت در دفتر ثبت شرکتها، دارای شخصیت حقوقی هستند؟
الف– در باره واژه تشکیلات گاهی این شبهه مطرح میشود که آیا این واژه شامل وزارتخانهها و ادارات تحت پوشش آنها نیز هست یا به شرکتها و سازمانهای دولتی اطلاق دارد. برای روشن شدن موضوع به اجمال آن را بررسی میکنیم.
وزارتخانهها شخصیت حقوقی مستقل ندارند. وزارتخانهها و ادارات کل استانها، شهرستانها و ... جزء تقسیمات داخل سازمان دولت مرکزی بهشمار میآیند. وزارتخانهها، تشکیلات و ارکان داخلی دولت هستند و مامور این وزارتخانهها، مامور دولتی و دارایی آنها متعلق به دولت است و کلیه اعمال و قراردادهای آنها دولتی محسوب میشود و بهطور کلی تمام وزارتخانهها و ادارات، شخصیت حقوقی واحد محسوب میگردند. علاوه بر وزارتخانهها، استانداری، فرمانداری، بخشداری و ... جزء دولت محسوب میگردند (طباطبایی، 1381، 263).
ب– پرسش دیگر این که، چرا موسسات و تشکیلات دولتی به محض ایجاد و بدون ثبت در دفتر ثبت شرکتها دارای شخصیت حقوقی هستند؟ از آنجا که موسسات و شرکتها بر اساس تصویب مجلس شورای اسلامی، شورای انقلاب و یا قانون تشکیل آنها که به تصویب مجلس شورای اسلامیرسیده است، به وجود آمدهاند و اساسنامه آن توسط قانونگذار یا مرجعی که قانونگذار مقرر نموده است، از جمله توسط هیئت دولت به تصویب رسیده است و بهعنوان مصوبات رسمی در روزنامه رسمی ثبت میگردد، دارای شخصیت حقوق هست (موسیزاده، 1377، 133).
در مواردی این شرکتها توسط اشخاص خصوصی تاسیس شدند و بعداً بر اساس قوانین جدید از جمله قانون ملیشدن بانکها مصوب 17 خرداد ماه 1358 شورای انقلاب، لایحه قانونی ملی شدن موسسههای بیمه و اعتباری مصوب4 تیرماه 1358 شورای انقلاب و قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران مصوب 20 مرداد ماه 1358 شورای انقلاب و هیئت وزیران، 51 تا 100 درصد این شرکتها تحت مالکیت یا سرپرستی دولت قرار گرفت (عرفانی، 1382، 104).
تغییرات بعدی و انحلال شرکتهای دولتی
تغییرات بعدی: معمولاً در قانون تاسیس و اساسنامه شرکتهای دولتی، نحوه تغییرات بعدی پیشبینی میگردد و در صورتی که پیشبینی لازم صورت نگرفته باشد، تصویب هرگونه تغییر با مرجع تاسیس میباشد و بهدلیل اینکه در خصوص ثبت این شرکتها در اداره ثبت شرکتها و مالکیتهای صنعتی سابقهای وجود ندارد، لذا اداره مزبور از ثبت هر گونه تغییرات در اساسنامه شرکتهای گفته شده امتناع مینماید.
انحلال: همچنین انحلال شرکتهای دولتی به موجب ماده 134 قانون محاسبات عمومی مقرر میدارد، «انحلال شرکتهای دولتی منحصراً با اجازه قانون مجاز میباشد، مگر آن که در اساسنامههای مربوط ترتیبات دیگری مقرر شده باشد». بهموجب بند (الف) تبصره 35 قانون بودجه سال 1378 کل کشور، دولت موظف گردید نسبت به تعیین تکلیف کلیه شرکتهای دولتی بهاستثناء شرکتهای مشمول اصل 44 قانون اساسی، از طریق انحلال، واگذاری و فروش سهام به بخشهای خصوصی و تعاونی اقدام کند (عرفانی، 1382، 104). همچنین در ماده 7 و 8 قانون برنامه چهارم توسعه نیز به این مضمون تاکید شده و مقرراتی برای شفاف سازی و سازماندهی شرکتهای دولتی وضع گردیده است.
الزامات مقررات در باره شرکتهای دولتی در اصلاحات پیشنهادی اخیر
در ایران قانونگذاری در امور تجارتی حدود 100 سال سابقه دارد. قانون تجارت کنونی در سال 1311 در 600 ماده تدوین گردید و در سال 1347 تعداد 300 ماده جایگزین مواد 21 الی 93 قانون مذکور گردید و با گذشت 40 سال تغییری در آن صورت نگرفته است. قانون تجارت توسط شورای بازنگری قانون تجارت مستقر در وزارت بازرگانی مورد تجدیدنظر قرار گرفت و پس از تصویب هیئت وزیران، در تیر ماه 1384 جهت تصویب به مجلس شورای اسلامی ارسال گردید، اما تا کنون تصویب نشده است.
در ماده 834 اصلاحات پیشنهادی اخیر مقرر گردیده است که شرکتهای دولتی و شرکتهای تعاونی مشمول مقررات این قانون هستند لیکن در صورت وجود احکام متفاوت دیگری در سایر قوانین، آن احکام بر این گونه شرکتها حاکم خواهند بود.
همانطور که ذکر شد در ماده (4) قانون محاسبات، برخی مصادیق شرکتهای دولتی بیان شده است ولی در مورد مصادیق آن و همچنین در زمینه اداره شرکتهای دولتی نیز مسائلی از جمله نگهداری دفتر ثبت سهام، سهام وثیقه مدیران، صدور اوراق سهام و ... در هالهای از ابهام است. جا دارد در اصلاحات مذکور به منظور شفافیت مقررات مربوط به شرکتهای دولتی موادی چند نیز به نحوه تشکیل و ثبت، جایگاه ارکان شرکت، نحوه اداره، تغییرات بعدی، انحلال و تصفیه آنها اختصاص یابد.
با عنایت به اینکه براساس ماده 587 قانون تجارت 1311، موسسات و تشکیلات دولتی و بلدی به محض ایجاد و بدون احتیاج به ثبت دارای شخصیت حقوقی میشوند و طبق ماده 300 اصلاحیه 1347 قانون تجارت، شرکتهای دولتی تابع قوانین تاسیس و اساسنامههای خود میباشند و فقط نسبت به موضوعهایی که در قوانین واساسنامههای آنها ذکری به میان نیامده باشد، تابع قانون تجارت میشوند، بنابراین بر اساس مواد فوق، شرکتهای دولتی با تصویب مجلس شورای اسلامی و یا بر اساس قانون تاسیس که به تصویب مجلس شورای اسلامیرسیده است، تشکیل میگردد و در صورتی که در اساسنامه مرجعی برای تغییرات بعدی مشخص نگردیده باشد، باید با تصویب مجلس شورای اسلامیاصلاح گردد. ولی در اصلاحات پیشنهادی اخیر مفاد مواد 300 و 587 مذکور تصریح نگردیده است.
اگرچه در ماده 428 اصلاحات مذکور، مقرر گردیده است؛ «کلیه اشخاص حقوقی به جزء آنها که به موجب قانون خاص تشکیل میگردند، باید به ثبت برسد ...» ولی در مورد شرکتهای دولتی صراحت لازم را ندارد و همچنین مفاد ماده 431 اصلاحات مذکور مبنی بر «تشکیل و ثبت موسسههای غیر تجارتی با موضوعات تجاری مقرر در ماده 428 این قانون و نیز اشتغال این گونه موسسهها به امور تجاری ممنوع است و...»، دلالت ماده 428 مذکور را بر شرکتهای دولتی کم رنگتر کرده است (ساجدی، 1384).
جمعبندی
شرکتهای دولتی، براساس تصویب مجلس شورای اسلامی، شورای انقلاب و یا قانون تشکیل آنها که بهتصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است، تشکیل میگردد، لذا با توجه به ثبت مصوبات مذکور، تصویب اساسنامه این گونه شرکتها نیاز به ثبت مجدد نزد مرجع ثبت شرکتها ندارد.
بر اساس ماده 4 قانون محاسبات عمومی، شرکتهای دولتی موجود، عمدتاً به حکم قانون ایجاد گردیده و یا از طریق ملی و یا مصادره شدن در جهت حق حاکمیت ملی و یا منافع عمومی در اختیار دولت قرار گرفته و یا از طریق سرمایهگذاری دولت تشکیل گردیده است. همچنین ارکان شرکتهای دولتی از بدنه دولت تشکیل میگردد و تدوین مقررات استخدامیآنها با مدیریت کاملاً دولتی و اداره داراییهای شرکتهای مذکور نیز بر اساس قانون محاسبات عمومی صورت میگیرد و اختصاص بیش از 70 درصد از بودجه سالانه کشور مربوط به شرکتهای دولتی، بانکها و موسسات انتفاعی وابسته به دولت، مبین نقش اساسی موسسات و شرکتهای مذکور در ساختار اقتصادی و سیاسی دولت است.
لذا بهمنظور اداره هر چه بهتر امور با توجه به ابهامهای موجود و اهمیت موسسات و شرکتهای مذکور، ضرورت دارد در اصلاحات پیشنهادی اخیر یا ضمن آییننامه اجرایی و مقررات تکمیلی جداگانه در خصوص وضعیت حقوقی، جایگاه شرکتهای دولتی و نحوه تشکیل آنها و همچنین به منظور ساماندهی شرکتهای مذکور، در خصوص نحوه اداره و تغییرات، انحلال و تصفیه آنها، قوانین و مقررات مناسبی تبیین گردد.
ولی ساجدی، مدرس دانشگاه
تعريف و تاريخچه و شيوه اجرايي ماليات بر ارزش افزوده
تاريخچه ماليات بر ارزش افزودهاين ماليات نخستين بار توسط فون زيمنس در سال 1951 به منظور فائق آمدن بر مسائل مالي كشور آلمان طرح ريزي گرديد ، ليكن به رغم علاقه و تمايل شديد كشورهايي نظير آرژانتين و فرانسه در خصوص آگاهي از چگونگي ساختار آن ، اين ماليات بطور رسمي تا سال 1954 به مرحله اجرا در نيامد. از سال 1954به بعد، برزيل ، فرانسه ، دانمارك و آلمان در زمره نخستين كشورهايي بودند كه اين ماليات را در نظام مالياتي كشور خود معرفي نمودند . كره جنوبي نخستين كشور آسيايي است كه درسال 1977 با كمك صندوق بين المللي پول توانست اين ماليات را در نظام مالياتي خود پياده نمايد و بدنبال آن كشورهاي تركيه ، پاكستان ، بنگلادش و لبنان نيز اقدام به اجراي اين ماليات نمودند . هم اكنون بيش از 120 كشور جهان از سيستم ماليات بر ارزش افزوده بهره مند هستند .
به منظور اجراي اين ماليات در كشور جمهوري اسلامي ايران، لايحه آن براي اولين بار در دي ماه 1366 تقديم مجلس شوراي اسلامي گرديد . لايحه مزبور در كميسيون اقتصادي مجلس مورد بررسي قرار گرفت و پس از اعمال نظرات موافق و مخالف به صحن علني مجلس ارائه گرديد كه پس از تصويب 6 ماده از آن بنا به تقاضاي دولت و به دليل اجراي سياست "تثبيت قيمتها" به دولت مسترد گرديد .
درسال 1370 بخش امور مالي صندوق بين المللي پول، در راستاي اصلاح نظام مالياتي جمهوري اسلامي ايران ، اجراي سياست ماليات بر ارزش افزوده را بعنوان يكي از عوامل اصلي افزايش كارايي و اصلاح نظام مالياتي پيشنهاد نمود . با توجه به نظرات كارشناسان صندوق بين المللي پول ، مطالعات و بررسيهاي متعددي در اين زمينه در وزارت امور اقتصادي و دارايي صورت پذيرفت و اجراي ماليات بر ارزش افزوده در سمينارها و كميته هاي مختلف علمي با حضور كارشناسان داخلي و خارجي مورد تاكيد قرار گرفت ، اما در عمل به مرحله اجرا در نيامد . وزارت امور اقتصادي و دارايي در راستاي طرح ساماندهي اقتصادي كشور ، انجام اصلاحات اساسي در سيستم مالياتي از جمله حذف انواع معافيتها ، حذف انواع عوارض وگسترش پايه مالياتي را با تاكيد خاص بر كارايي نظام مالياتي ، شروع نمود و مطالعات جديد امكان سنجي در اين زمينه به عمل آورد . با توجه به اهميت بسط پايه مالياتي بعنوان يكي از اصول اساسي سياستهاي مالي طرح ساماندهي اقتصاد كشور ، معاونت درآمدهاي مالياتي وزارت امور اقتصادي و دارايي مطالعات علمي متعددي را با در نظر گرفتن خصوصيات فرهنگي ، اجتماعي و اقتصادي كشور در زمينه اجراي ماليات بر ارزش افزوده ، از دي ماه 1376 آغاز كرد . لايحه ماليات بر ارزش افزوده، اكنون با در نظر گرفتن اثرات اقتصادي ناشي از اجراي اين ماليات با اصلاحات و بازنگري هاي متعدد، به مجلس شوراي اسلامي ارائه شده است .
شيوه اجرايي ماليات بر ارزش افزوده
در سيستم ماليات بر ارزش افزوده، هر فروشنده در هنگام فروش كالا و خدمات، ماليات متعلقه را بر صورتحساب افزوده و آن را همراه با قيمت كالا و خدمات از مشتري دريافت مي نمايد. اولين فروشنده، ماليات را يكجا به دولت پرداخت كرده و درمراحل بعدي، هر فروشنده تنها مابه التفاوت ماليات (ماليات دريافتي پس از كسر مالياتي كه خود قبلاً پرداخت نموده) را به حساب سازمان امور مالياتي واريز مي كند. اين عمل بر اساس لايحه پيشنهادي طي يك دوره دو ماهه انجام مي گيرد.
به منظور روشن شدن روش اجرايي ماليات بر ارزش افزوده به مثال ذيل توجه فرمائيد:
يك شركت خودروسازي براي توليد محصولات خويش، قطعات مورد نياز را از طريق بازار داخلي (قطعه سازان) و يا از طريق واردات تأمين مي نمايد. اگر فرض شود خريد از داخل به مبلغ ده ميليون ريال و خريد به صورت واردات به مبلغ پنج ميليون ريال بوده و با فرض اين كه نرخ ماليات 10% باشد، اين شركت در مرحله خريد از داخل يك ميليون ريال ( 1،000،000 = 10% *10،000،000 ) و در مرحله واردات به اندازه پانصدهزار ريال (500،000 = 10% * 5،000،000) ماليات بر ارزش افزوده به سازمان مالياتي كشور پرداخت مي نمايد . همچنين، اگر فرض شود اين شركت محصول توليدي خود را به مبلغ چهل ميليون ريال بفروشد، موظف است هنگام صدور فاكتور، ماليات بر ارزش افزوده را جداگانه محاسبه و از خريدار دريافت نمايد (4،000،000 = 10% *40،000،000 ).
بديهي است قيمت پرداختي خريدار چهل و چهار ميليون ريال خواهد بود. اين شركت موظف است مالياتهاي پرداختي در مراحل قبلي (خريد از داخل و واردات) را از مالياتهاي وصولي كسر نموده و مابقي را همراه با اظهارنامه به سازمان مالياتي پرداخت نمايد.
000/500/2 = (000/500 + 000/000/1 ) - 000/000/4
ماليات بر ارزش افزوده، ماليات واردات، ماليات خريد داخلي، ماليات دريافتي،
قابل پرداخت به سازمان مالياتي
بنابراين مجموع ماليات بر ارزش افزوده پرداخت شده به سازمان مالياتي برابر
ريال 000/000/4= ( 000/500/2 + 000/500/1 ) خواهد بود.
تفکر ناب چیست و چه اصولی دارد ؟
عرصه کنونی کسب و کار ، تصویری جدید از سازمان ارائه میکند که با این نگرش جدید ، سازمان مجموعهای از فرایندهایی است که هدف آنها ایجاد ارزش برای مشتریست و مستلزم ایجاد ارزش برای مشتری ، آفرینش ارزش در خود سازمان است . برنامه سازمانی که می خواهد رویکرد فوق را دنبال کند در وهله اول ورود به حوزه سیگماهاست و در مرحله بعد طی مراحل بهبود تا رسیدن به سطح ششسیگما(Six Sigma) یعنی 3.4 خطا در یک میلیون فرصت میباشد . مفهوم بنیادی تفکر ناب ، در ریشهکن کردن اتلاف و آفرینش ارزش در سازمان نهفته است . تفکر ناب نگرشی است برای افزایش بهرهوری و ارزشآفرینی مستمر و حداقل کردن هزینهها و اتلافات ؛ به این ترتیب میتوان دروازه ورود به سرزمین سیگماها را رفع عیوب ، اتلافات و خطاهای مشهود از طریق روشهای سریع ، نظیر مفاهیم و تکنیکهای تفکر ناب(Lean Thinking) دانست ؛ چرا که برای افزایش نرخ سیگما نیاز است افزایش نمایی در کاهش عیوب و اتلافات بوجود آید .
تفکر ناب را میتوان در پنج اصل خلاصه نمود ؛ با درک دقیق این اصول و سپس با تلاش برای گره زدن آنها به یکدیگر ، میتوان ضمن بکارگیری کامل شیوهها و فنون ناب به راهکاری پایدار در نابسازی سازمان و فرایندهای آن دست یافت . این پنج اصل عبارتند از: 1- تعیین دقیق ارزش هر محصول معین (Value) .
2- شناسایی جریان ارزش محصول (Value Stream) .
3- ایجاد حرکت بدون وقفه در این ارزش (Flow) .
4- امکان دادن به مشتری تا بتواند این ارزش را از تولید کننده بیرون بکشد (Pull ) .
5- تعقیب کمال (Perfection) .
اصل اول - تعیین ارزش (Value)
نقطه شروع اساسی تفکر ناب ، ارزش است . این تنها مصرف کننده نهایی است که میتواند ارزش را تعریف کند و ارزش ، تنها هنگامی دارای معنا و مفهوم است که در چهارچوب یک محصول معین بیان شود ، محصولی که نیازهای مصرفکننده خود را با قیمتی معین و در زمانی معین برآورده سازد . توجه داشته باشیم که این تولیدکننده است که ارزش را میآفریند .
در این اصل دو موضوع بایستی موردتوجه قرار گیرد ؛ یکی محصولات معینی است که تولیدکننده منتظر است تا مصرفکنندگان معینی ، در ازای قیمت معینی آنها را خریداری کنند تا سبب چرخش کسب و کار شرکت باشد و دیگری نحوه اصلاح عملیات تولید و کیفیت تحویل این محصولات است به گونهای که بطور پیوسته از هزینههای اصلی آنها کاسته شود . از این رو ، تفکر ناب باید با تلاشی آگاهانه آغاز شود برای تعریف دقیق ارزش در چهارچوب محصولاتی معین که واجد قابلیتهای معینی هستند و در ازای بهایی معین ارائه میشوند که حاصل برقراری گفتگو با مشتریان معین است .
بنگاههای اقتصادی ناب پیوسته باید همراه با گروههای محصول خود ، به بازنگری مستمر ارزش بپردازند و همواره از خود بپرسند که آیا بهترین تعریف را برای آن یافتهاند ؟ ضرورت بسیار دارد که تولید کنندگان به تعریف مجدد ارزش بپردازند چرا که این امر کلید دستیابی به خریداران بیشتر است و توانایی یافتن خریداران بیشتر و فروش سریعتر ، اهمیت بسیاری برای موفقیت در تفکر ناب دارد . سازمانهای ناب در این صورت ، خواهند توانست مقادیر قابل توجهی از منابع و ذخایر خود را آزاد کنند .
عنصر نهایی در تعریف ارزش ، هزینه هدف است . وقتی محصول تعریف میشود ، مهمترین وظیفه در امر تعیین ارزش ، آن است که بر اساس مقدار منابع و نیروی موردنیاز برای ساخت محصولی که واجد مشخصات و قابلیتهای معینی است هزینه هدف تعیین شود ، بشرط آنکه اتلاف(Muda) مشهود و موجود در فرایند حذف شده باشد .
بنگاههای اقتصادی ناب مجموعه قیمتها و مشخصههایی را که توسط شرکتهای معمول و متعارف به خریداران پیشنهاد میشود ، بررسی میکنند و سپس میپرسند از طریق کاربرد شیوههای ناب ، چه مقدار از هزینهها قابل کاهش است و آنها در واقع میپرسند که هزینه بدون مودای (Muda Free Cost) این محصول ، وقتی که گامهای غیرضروری حذف شوند و ارزش به حرکت درآید ، چقدر خواهد بود ؟ چنین هزینه هدفی به طور قطع ، بسیار پایینتر از هزینههایی است که رقبا متحمل میشوند . کوتاه سخن اینکه تعیین درست ارزش ، نخستین گام در راستای تفکر ناب است و راهی که به تهیه کالا یا خدمات اشتباه میانجامد همانا اتلاف (Muda) است .
اصل دوم - شناسایی جریان ارزش (Value Stream)
جریان ارزش مجموعهایی است از کلیه اعمال ضروری برای یک محصول معین ، این موضوع شامل همه فرایندهای تولید محصولات و خدمات یعنی از انگاره تا ورود محصول و خدمات به بازار را دربر میگیرد . شناسایی کل جریان ارزش برای هر محصول معین و گاهی برای خانواده هر محصول گام بعدی تفکر ناب است . به این طریق وجود حجم بسیار زیاد اتلاف (Muda) در سازمان برملا می گردد .
نقشه جریان ارزش همه اعمال لازم برای طراحی ، سفارش و ساخت یک محصول معین را شناسایی می کند ، تجزیهوتحلیل جریان ارزش ، نشان میدهد که در طول جریان ارزش سه نوع فعالیت صورت میگیرد :
1- فعالیتهایی که معلوم میشود آشکارا ارزشآفرینند .
2- فعالیتهایی که معلوم میشود ارزشآفرین نیستند ولی بدلیل دانش فنی موجود و داراییهای تولیدی ، اجتناب ناپذیرند . (مودای نوع اول)
3- فعالیتهای اضافی بسیاری که معلوم میشود هیچ ارزشی نمیآفرینند و بیدرنگ قابل حذف هستند . (مودای نوع دوم)
توجه داشته باشیم پس از تفکیک فعالیتهای سازمان به سه دسته فوق ، موداهای نوع دوم بیدرنگ میتوانند حذف شوند و راه برای رفتن به سوی رفع فعالیتهای باقیماندهای (مودای نوع اول) که ارزشآفرین نیستند هموار خواهد شد.
اصل سوم - ایجاد حرکت بدون وقفه در این ارزش (Flow)
هنگامی که ارزش به طور دقیق تعیین میشود و بنگاه اقتصادی ناب جریان ارزش یک محصول معین را نقشهبرداری کرده و گامهای پر اتلاف حذف میشوند ، آنگاه نوبت گام بعدی تفکر ناب فرا میرسد که همانا به حرکت درآوردن گامهای ارزشآفرین است . حرکت (Flow) عبارتست از انجام وظایف بطور پیش رونده در طول جریان ارزش به گونهای که یک محصول بدون توقف ، بدون ضایعات و بدون پسروی ، از طراحی به بازار ، از سفارش به تحویل و از مواد خام به دست خریدار برسد . برای دستیابی به این منظور ، وقتی ارزش تعریف شد و کل جریان ارزش مشخص شد ، نخستین گام ، توجه بر یک هدف واقعی است ؛ یعنی تمرکز بر یک طرح معین ، یک سفارش معین ، خود محصول و پیش چشم داشتن آن از آغاز تا پایان . گام دوم نادیده گرفتن مرزهای سنتی مشاغل ، مسیرهای شغلی ، کارکردها و شرکتهاست تا بنگاه اقتصادی ناب شکل گیرد ، پدیده ای که میتواند همه موانع موجود بر سر راه حرکت پیوسته محصول معین را از میان بردارد . سومین گام ، بازاندیشی وظایف معین و ابزارآلات است ، به این منظور که هرگونه پسروی و وقفه از بین برود و طراحی ، سفارش و تولید یک محصول معین بتواند پیوسته پیش برود .
بطور خلاصه شیوه به حرکت درآوردن ارزش عبارتند از:
1- عطف توجه به یک هدف واقعی ، یعنی تمرکز بر یک طرح معین یا یک سفارش معین و یا خود محصول و تحتنظر گرفتن آن از آغاز تا پایان .
2- نادیده گرفتن مرزهای سنتی مشاغل ، مسیرهای شغلی ، کارکردها و سازمانها تا یک سازمان ناب پدید آید.
3- بازاندیشی وظایف کاری به این منظور که موداها (Muda) حذف شوند .
این سه مرحله باید همزمان انجام شوند ؛ این اصل تمامی ساختارها یا فعالیتهایی که موجب مودا (Muda) در جریان تولید میشوند و زمان انتظار ساخت را افزایش میدهند، شناسایی و حذف میکند .
اصل چهارم - ایجاد سیستم کششی (Pull)
امکان دادن به مشتری تا بتواند این ارزش را از تولیدکننده بیرون بکشد ؛ بیرون کشیدن (Pull) به معنای آن است که هیچ شرکتی در بالای جریان ، کالا یا خدماتی را تولید نکند مگر آنکه مشتری پایین جریان ، آنرا خواسته باشد . بهترین راه برای درک منطق بیرون کشیدن آن است که ابتدا به سراغ یک مشتری واقعی برویم که یک محصول واقعی میخواهد ، سپس به عقب بازگردیم و همه گامهایی که باید برداشته شود تا محصول مورد نظر به دست مشتری برسد را مورد بررسی قرار دهیم . این سیستم در تقابل با بیرون راندن (Push) قرار میگیرد . اصل بیرون کشیدن قوانین و قواعد مربوط به برنامهریزی و کنترل موجودی مواد و محصولات (کامل و یا نیمهساخته) ، همچنین نحوه تغذیه خطوط تولید و نحوه ارتباط کارخانه مادر با تامین کنندگان (Supplier) را دگرگون خواهد نمود . بکارگیری تکنیک تولید به موقع (JIT) راهگشای کار سازمانها در امکان دادن به مشتریست تا بتواند این ارزش را از تولید کننده بیرون بکشد .
اصل پنجم - تعقیب کمال (Perfection)
هنگامیکه سازمان ها به تعیین درست ارزش ، شناسایی کل جریان ارزش ، ایجاد گامهای ارزشآفرین برای ایجاد حرکت پیوسته محصولات معین دست مییازند و اجازه میدهند تا مشتری ارزش را از بنگاه اقتصادی بیرون کشد زمان پرداختن به اصل پنجم تفکر ناب ، یعنی تعقیب کمال است . و کمال عبارتست از بین بردن کامل مودا (Muda) به گونهایکه همه فعالیتهایی که طی جریان ارزش انجام میگیرند ، ارزشآفرین باشند .
بستر سازی و توسعه فرهنگ سازمانی با مفاهیم تفکر ناب
سازمانها جهت تبدیل شدن به بنگاه اقتصادی ناب ، بایستی بسترهای مناسب را جهت نهادینه شدن تفکر ناب در کلیه سطوح مهیا نمایند ؛ نهادینه شدن این تفکر ارتباط تنگاتنگی با نوع نگرش و ارزشهای حاکم بر سازمان و کارکنان آن دارد . ناب اندیشیدن بایستی در سازمان به یک فرهنگ تبدیل شود و بدانیم هر قدر التزام و تعهد افراد به ارزشهای اساسی و محوری سازمان (نظیر ناب اندیشیدن) بیشتر باشد و اعضای بیشتری به این ارزش معتقد باشند آن فرهنگ و ارزش قویتر است و تاثیر بیشتری بر رفتار اعضای سازمان دارد ؛ در یک فرهنگ قوی توافق بیشتری درباره رسالت سازمان وجود دارد و وحدت هدف موجب همبستگی ، وفاداری ، تعهد سازمانی و کاهش ترک خدمت میشود ؛ در یک فرهنگ قوی ، مدیریت برای هدایت رفتار کارکنان نیاز کمتری به قوانین و رویههای رسمی دارد چرا که وقتی کارکنان فرهنگ سازمان را بپذیرند راهنماهای رفتار ، درونی میشود ؛ از طرفی برای آنکه افراد سازمان ارزشهای فرهنگ را بپذیرند باید آنها را بشناسند . بنابراین اولین اقدام عملی جهت بسترسازی برای نهادینه شدن تفکر ناب در یک سازمان ، آموزش این مفاهیم به کارکنان آن سازمان است و رسیدن به این باور که :
تغییر نتایج یعنی :
ما باید رفتارمان را تغییر دهیم
و
برای تغییر رفتار ما باید تفکرمان را تغییر دهیم .
و چون همه چیز برخاسته از اندیشه آدمیان است نه تکنولوژی و دانش ، انسان در شیوه نوین تولید در مرکز سیستم جای میگیرد و به آن روح و معنا میبخشد .
Persianblog.com - persian business Resources and Information.This website is for sale!
حسابداري چند بعدي و لزوم استفاده آن در واحد هاي صنعتي
چكيده
حسابداري چند بعدي يك نوع از حسابداري رايانه اي مي باشد كه و وظيفه آن كنترل از صحت اعداد و ارقام مندرج در تراز نامه و اظهار نامه كاربرد كليدي دارد. بطور خلاصه در اين نوع از حسابداري زير سيستمها، سيستم مالي را كنترل و صحت عمليات را تائيد مي كنند.
كليدواژه : حسابداري سه بعدي ؛ حسابداري چند بعدي ؛ كنترل حسابها ؛ كنترل انبار
1- مقدمه
برای شناخت بهتر حسابداری سه بعدی یا چهار بعدی یا چند بعدی ابتدا از حسابداری شروع می کنیم. کلمه حسابداری به معنای محاسبه و نگهداشت حساب می باشد. در طی قرون و اعصار گذشته روشهای مختلفی به منظور جوابگوئی به نیاز روز افزون بشر به حسابداری بوجود آمد و دامنه حسابداری وسیعتر گردید. اکنون با پیدایش و پیشرفت سیستمهای کامپیوتری نسل جدیدی از حسابداری پدید آمده که ما اسم حسابداری چند بعدی یا چند طرفه را برای آن برگزیدیم و علت آنرا در ذیل توضیح خواهیم داد. حسابداری تنها علم نیست و به فن و مهارت و تجربه هم بستگی دارد. حسابداری یعنی:
- طبقه بندی حسابها
- ثبت به موقع
- ضبط اسناد و مدارک
- ارائه گزارشات یک بنگاه اقتصادی
2- انواع حسابداری
- یکطرفه
- دوطرفه
- سه طرفه
- چهار طرفه یا به نظر ما چند طرفه (چند بعدی)
3- حسابداری یکطرفه
برای بیان مطلب و درک بهتر از حسابداری یکطرفه به مکانی که بصورت وسیع و سنتی از آن استفاده می شود میرویم و آن مکان بازار است. در بازار یک کاسب دفتر حسابی دارد که برای هر یک از مشتریان یک حساب باز کرده است و کلیه داد و ستدهای خود را در دو ستون بدهکار و بستانکار ثبت می کند و در ستون سوم مانده آنرا محاسبه و می نویسد بدین گونه که هر چی می گیرد در ستون بستانکار حساب ثبت می کند و هر چی می دهد در ستون بدهکار می نویسد و در نهایت این دو ستون را از هم کسر و مانده گیری می کند و در ستون مانده حساب درج می کند به عبارت دیگر دهنده = بستانکار و گيرنده = بدهکار خواهد شد. مثال:
فرض کنید آقای فرضی از ما جنسی خریده!
- در ستون بدهکار آقای فرضی 1000000 ریال بدهکار می شود.
- حال به ما وجهی را داده!
- در ستون بستانکار آقای فرضی 500000 ریال بستانکار می شود.
- پس از تفاضل مانده حساب می شود 500000 ریال بدهکار.
به این نوع حسابداری یکطرفه گفته می شود.
4- علل شکست حسابداری یکطرفه
حال به نقد و بررسی مثال فرضی می پردازیم. اگر آقای فرضی 50000 ریال داده بود و ما اشتباها 500000 ریال ثبت کردیم پیدا کردن این اشتباه کاری بس مشکل بود چون ما در طول روز از دهها نفر پول و چک گرفتیم و نمی دانیم چه کسی به ما کم داده یا اصلا متوجه کم گرفتن وجه خود نمی شویم چون ماخذی نداریم. اگر آقای فرضی فردی منصف باشد وقتی با او می خواهیم تسویه کنیم می گوید من 50000 ریال دادم و شما اشتباه کردید و اگر هم آقای فرضی به یاد نداشته باشد یا خدای ناخواسته واقعیت را نگوید، ما 45000 ریال از دست داده ایم. پس چه باید بکنیم؟ این همان فکری بود که نسل اول حسابداری دوبل را بوجود آورد.
5- حسابداری دو طرفه (حسابداری دوبل)
حسابداری دوطرفه از زمان پیدایش بسرعت در بین بازرگانان و تجار و سپس در بنگاههای دولتی مورد استقبال قرار گرفت و به تدریج کامل شد. خوب ره آورد این نوع حسابداری چی بود؟ ره آورد آن ایجاد حسابهای واسط بود مثل:
- حساب صندوق
- حساب اسناد دریافتنی ( چک دریافتی )
- حساب اسناد پرداختنی ( چک پرداختی )
- حساب سرمایه
- حساب شرکا
- حساب خرید
- حساب برگشت از خرید
- حساب تخفیفات خرید
- حساب فروش
- حساب برگشت از فروش
- حساب تخفیفات فروش
- حساب موجودی اول و پایان دوره
- حساب درآمدهای عملیاتی و غیر عملیاتی
- حساب هزینه ها
- حساب تولید
- حساب ذخایر
- حساب پیش دریافت
- حساب پیش پرداخت
- حساب کالای بین راهی
- حساب انتقال بین انبار ها
- حساب در جریان وصول
- حساب چک برگشتی نزد صندوق
- حساب بهای تمام شده کالا یا محصول فروش رفته
- حساب سود و زیان
- و....سایر حسابها اعم از انتظامی و غیر انتظامی
این دستاورد بزرگی بود و انقلابی در این صنف بوجود آورده بود. ولی هنوز کامل نبود. چرا؟ چون حسابها قاطی تعریف می شد. یعنی طبقه بندی نداشت. پس باید فکری کرد؟ این فکر همان ایجاد طبقه بندی حسابها بود که کدینگ نامیده می شود. طراحی کدینگ نیز از اهمیت ویژه ائی برخوردار است. مثلا کدینگ کوپرز از دارائی های ثابت شروع می شود. زمین، ساختمان، تاسیسات و بعد نوبت به دارائی های جاری می رسد. ولی در کدینگهای دیگر برعکس عمل شده است. چرا؟ بخاطر آنکه شخصی که کوپرز را طراحی نموده با یک نگاه به تراز کل آن شرکت متوجه قدرت بنیه مالی آن می شده یعنی از دیدن ارقام حساب زمین یا ساختمان متوجه می شده این شرکت چقدر قوی است. ولی بر عکس شخصی که کدینگ استاندارد را طراحی کرده که از حسابهای دارائی جاری مثل صندوق یا بانک شروع می شود، برایش گردش نقد و بانک مهم بوده است. بطور کلی طراحی یک کدینگ بستگی به دیدگاه طراح آن یا به نیاز یک شخص یا شرکت دارد و شما هم می توانید کدینگ خود را داشته باشید. ولی متناسب با درک موضوع و تسلط بر ارتباط حسابها با یکدیگر، کدینگها یک قانون ابدی و غیر قابل اصلاح نیستند. با در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان می توانند بهینه شوند و تکامل پیدا کنند و حتی خود حسابداری که به آن خواهیم پرداخت.
حال به مثال اولیه بازگردیم و ببینیم که حسابداری دوبل چه کمکی به ما می کند. همانطور که گفته شد حسابداری دوبل با در خدمت گرفتن حساب واسط (حساب دیگری) را در این وادی درگیر می کند. یعنی پای حساب صندوق و فروش را نیز پیش می کشد و ثبت سند بصورت زیر می شود:
- آقای فرضی بدهکار 1000000
- فروش بستانکار 1000000
- صندوق بدهکار 500000
- آقای فرضی بستانکار 500000
حالا ما حسابی داریم که اختلاف دارد، یعنی صندوق چون پول عینی ما 50000 ریال است و مانده صندوق 500000 ریال را نشان می دهد و ما متوجه می شویم که حساب صندوق در امروز مغایرت دارد و پس از بررسی حسابهایی که امروز به ما پول داده اند یا گرفته اند و با توجه به میزان مغایرت حسابدار پی به مغایرت می برد و سند را اصلاح می کند.
6- عدم پاسخگوئی حسابداری دوطرفه و پیدایش حسابداری چند بعدی
چرا حسابداری دوبل جوابگو نیست چون حسابداری دوبل قادر به کنترل دقیق همه ابعاد یک بنگاه اقتصادی نمی تواند باشد و تنها در کنترل حسابها می تواند نقش داشته باشد مثل صندوق یا بانک یا اشخاص. در سایر موارد به دلیل حجم بالای عملیات روزمره و نبود نیروی متناسب عاجز است مثل کنترل به روز موجودی انبار یا محاسبه بهای کالای فروش رفته در لحظه و دهها مورد مشابه. اینجاست که سیستمهای چند بعدی نقش غیر قابل انکار خود را بازی می کنند و به کمک حسابدار و حسابداری می آیند. حال اگر ما سیستم مالی چند بعدی نداشته باشیم برای محاسبه سود و زیان از انبار دار می خواهیم موجودی، تعدادی به ما بدهد و با کمک از نرم افزار های حاشیه ائی مثل excell مقدار ریالی فرضی را می دهیم و بر این اساس سود و زیان را تنظیم می کنیم که در نتیجه این سود و زیان غیر واقعی بوده و از وجاهت لازم برخوردار نیست. یعنی حسابدار کارش را درست انجام نداده؟ حقیقتا نمی شود به حسابدار ایرادی وارد نمود چون او چند برابر کار کرده تا بتواند این امر را محقق کند. نه به او وارد نیست. حالا می رسیم به لزوم حسابداری چند بعدی که برای اولین بار حدود پانزده سال پیش توسط شرکت داده پردازی حرفه ای ها مطرح گردید و بر این اساس شالوده یک سیستم نوین حسابداری یکپارچه چند بعدی بنیان گذاشته شد و سالهاست در بوته آزمایش قرار گرفته و سربلند همچون قله دماوند در پهنه گیتی می درخشد و مورد تائید حسابرسان آلمانی انگلیسی عربی و ایرانی قرار گرفته است و بعد از چند دهه تازه این اواخر صحبت از بعد سوم یا چهارم توسط غربی ها مطرح شده که ظاهرا کمی دیر شده است چون ما مرز از تئوری به واقعیت را پیموده ایم.
این تئوری چند بعدی چکار می کند و چه کمکی به حسابدار ما می دهد؟ این تئوری که دهها سال است که دیگر تئوری نیست. نقش آن این است که سیستم های زیر مجموعه را با حسابداری مرتبط می نماید و وظیفه کنترل و ثبت سند و محاسبات بسیار پیچیده را که از عهده حسابدار خارج است را انجام می دهد در نتیجه ما می توانیم با گرفتن گزارش از زیر سیستمها و مقایسه با حساب مربوطه در حسابداری از صحت ثبت عملیات اطمینان حاصل نماییم و حسابدار ما هم فرصت کافی برای تجزیه و تحلیل حسابها داشته باشد.
حال به مثال اولیه بازگردیم. ما 1000000 ریال به آقای فرضی فروش کردیم که این فروش در سیستم سه بعدی یا چند بعدی از طریق سیستم فروش صادر می شود. قطعا این سیستم می بایست از کنترل های خاص برخوردار باشد که بتواند سیستم حسابداری ما را حمایت کند، مثل کنترل موجودی، کنترل ریالی، کنترل انباری، کنترل اعتباری و دهها کنترل دیگر که در این مقال نمی گنجد. فرض کنید کالای a را که مبلغ واحد آن 1000 ریال است را به میزان 10 عدد به آقای فرضی داده ایم. حالا اگر سند این عمل را سیستم تولید کند آقای فرضی 100000 ریال بدهکار می شود نه 1000000 ریالی که ما در حساب یکطرفه یا دو طرفه زده بودیم و هیچ کنترلی روی صحت این رقم نداشتیم چون سندی که به حسابدار ما داده بودند همان 1000000 ریال بوده ولی چون ما یک بعد دیگر را وارد ماجرا کردیم توانستیم مبلغ صحیح را بزنیم. حال اگر ما شک داشتیم 100 عدد به آقای فرضی داده شده یا 10 عدد چطوری اشتباه پیدا می شود؟ از طریق کنترل موجودی که می بایست در سیستم فروش ما باشد موجودی ما فرضا 1000 عدد بوده 10 عدد برای آقای فرضی فاکتور شده است و باید 990 عدد داشته باشیم و موجودی سیستم و کارتکس انبار هر دو و بصورت موازی 990 عدد را نشان می دهد پس کنترل انبار نقش خودش را جهت شفافیت موجودی و فروش و مبلغ واقعی بدهی آقای فرضی بازی کرد. حالا با این فرض که فروش 100عدد بوده و اپراتور اشتباهی 10 عدد وارد کرده چه اتفاقی می افتد. سیستم 990 را نشان می دهد ولی کارتکس انبار 900 را نشان می دهد و با پیگیری و مقایسه مدارک، اشتباه خود را رفع می کنیم. حالا مشخص گردید که دامنه حسابداری فراتر از ثبت بدهکار و یا بستانکار است و بعد فروش و انبار هم به آن اضافه گردید.
فرض کنید ما عمل خرید مواد و یا تولید و یا محاسبه استهلاکات و یا محاسبه حقوق و دستمزد چک دریافتنی یا چک پرداختنی و یا وامهای دریافتی و یا پرداختی خود را هم با سیستم حسابداری مرتبط کنیم. چه اتفاقی می افتد؟ آن اتفاق این است که ابعاد کنترلی به سایر سیستمها کشیده شده و آنها را درگیر می کند و هر سیستم، سیستم دیگر را کنترل می کند. پس نمی توانیم در حال حاضر بگویم سه بعد یا چهار بعد، چون هر چه جامعه بشری پیشرفت کند و خواسته های جدید از سیستم حسابداری داشته باشد به همان نسبت هم می توان به ابعاد کنترلی آن افزود. بنابراین ما به همین منظور اسم چند بعدی را برگزیدیم.
نويسنده : جعفري، بهزاد