نباید که از ضعف عالم گریست
اگر من ضعیفم، پناهم قویست
Printable View
نباید که از ضعف عالم گریست
اگر من ضعیفم، پناهم قویست
تو بجویی مرا؟ خیالست این
باز پرسی ز من؟ محالست این
نه امیدی که بر ان خوش کنم دل
نه پیغامی نه پیک اشنایی
نه در چشمی نگاه فتنه سازی
نه اهنگ پر از موج صدایی
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
دوش اگهی ز یار سفر کرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هرچه باد باد
کارم بدان رسید که همراز خود کنم
هر شام برق لامع و هر بامداد باد
حافظ نهاد نیک تو کامت براورد
جان ها فدای مردم نیکو نهاد باد
دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟میتوان آیا به دریا حکم کردکه دلت را یادی از ساحل مباد
درد عشقی کشیدهام که مپرس
زهر هجری چشیدهام که مپرس
سایه توام به هرکجا روی
سر نهاده ام به زیر پای تو
چون تو در جهان ندیده ام
تا که برگزینمش به جای تو
واي:306:
توانا بود هركه دانا بود
زدانش دل پير برنا بود
:252: