این که به هر سو میکشم نپنداری که تن است
گور گردان است و در ان آرزوهای من است
Printable View
این که به هر سو میکشم نپنداری که تن است
گور گردان است و در ان آرزوهای من است
تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
توانا بود هر كه دانا بود
زدانش دل پير برنا بود:177:
دل چو پرگار به هر سو دورانی می کرد
واندر آن دایره سرگشته ی پا برجا بود
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را ....
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا ...
اره منم دوست دارم....
محاله تنهات بزارم.....
تو وصله ي جونه مني ....
اره منم دوست دارم....:289:
مسکین تن شمع از دل ناپاک بسوخت
زرین تنش از دل شبهناک بسوخت
پروانه چو دید کو ز دل پاک بسوخت
بر فرق سرش فشاند جان تاک بسوخت
تو رو مي خوام .. تو رو مي خوام
اين دل من خيلي نازت رو مي خواد گل من :189: