تحلیلی بر سلسله ساسانیان
ساسانيان؛ فراز براي فرود
قسمت سوم
صلح دوام نميآورد
14-9- به هر حال با آنكه صلح دائم براي هر دو طرف فرصتي جهت سعي در رفع نابسامانيهاي داخلي پيش آورد، آنچه بيزانس از آن عايد كرد فتوحات نظامي بود، در حالي كه خسرو فرصت را صرف اصلاحات ضروري كرد - كه بدون كاميابي در آن هرگونه پيشرفتهاي نظامي براي او غير ممكن بود. معهذا فتوحات يوستينيان مايهي ناخرسندي خسرو شد، چنان كه بيزانس هم از توفيقي كه خسرو در رفع آشفتگيهاي داخلي خويش پيدا كرد احساس نگراني نمود. سوءظني كه از اين احساسها حاصل شد دوام صلح را غيرممكن ساخت. وقتي كه خسرو عمق خطري را كه توسعهي قلمرو يوستينيان براي ايران داشت به واقع درك كرد پيشدستي در نقض صلح را ضروري يافت. بهانهاي هم كه پيدا كرد تحريكات بيزانس در روابط اعراب مرزي را ايران بود، كه مقارن آن مداخلهي امپراطور در ناآراميهاي گرجستان و ارمنستان نيز معلوم شد و نقض صلح قابل توجيه به نظر رسيد.
خسرو با لشكريگران از فرات عبور كرد و به سوريه تاخت (539 م). پيشرفت او در سوريه سريع و تقريباً بياشكال بود. انطاكيه كه يك چند مقاومت كرد، به فرمان شاه طعمهي حريق و عرضهي قتل و غارت گشت (540) و بقاياي سكنهي آن هم به شهري كه خسرو در مجاورت تيسفون براي آنها ساخت كوچ داده شد. اين شهر نوساخته را هم «وندي خسرو» خواندند و بعدها به روميگان (روميه) معروف شد. حلب و چند شهر سوريه قبل از واقعهي انطاكيه تسليم شدند اما سرنوشت انطاكيه، ساير شهرهاي نواحي را از مقاومت بازداشت. نه فقط سلوكيه و افاميه با تسليم ذخاير و نفايس از غارت و حريق در امان ماندند بلكه شهرهاي بينالنهرين روم، مثل اِدِسا و دارا هم با پرداخت فديه و باج، از غارت و تاراج رهايي پيدا كردند. با وجود مذاكرات صلح، جنگ ادامه يافت و به لازيكا - در كرانهي درياي سياه - كشيد و در نواحي بينالنهرين روم هم تجديد شد و خسرو در پايان تاخت و تازهاي پيروزمندانهي خود در مرزهاي شرقي بيزانس، خويشتن را براي قبول صلح - كه در تمام مدت جنگ بيزانس نيز خود را طالب آن نشان ميداد - آماده يافت. فرستادگان يوستينيان در تيسفون نزد وي بار يافتند (545) و قرار متاركهي پنج سالهاي را با پرداخت مبلغي غرامت متعهد شدند. قرار متاركهي پنج ساله، كه مرزهاي دولتين را به وضع قبل از جنگ بازگرداند، به خسرو فرصت نداد تا اختلافات خود را با همسايگان شرقي حل و رفع كند، چرا كه امپراطور با تحريك لازيكا (لازستان) به شورش، متاركه را نقض كرد (549) و ضرورت رفع شورش لازيكا خسرو را با يوستينيان كه محرك اين شورش و پشتيبان شورشيان بود دوباره درگير ساخت. لازيكا در نزد يك درياي سياه براي بيزانس اهميت حياتي داشت و براي خسرو هم تسلط بر آن تأثير قابل ملاحظهاي در توسعهي تجارت ايران داشت. لاجرم كشمكش بر سر آن، در نزد هر دو طرف قابل توجيه بود. جنگ با حملهي داگيس تائوس سردار رومي، به پترا ، كه دژ دريايي ايران در كنار درياي سياه محسوب ميشد، آغاز شد و سالها طول كشيد. تلفات و خسارات طرفين هم غالباً سنگين بود. با آنكه پترا بعد از مقاومتي طولاني و دليرانه به دست بيزانس افتاد، سپاه ايران سراسر لازيكا را به تصرف درآورد و شورشيان را كه تحت حمايت بيزانس بودند منكوب كرد. اختلافات محلي نيز، كه مخالفان خسرو را در لازيكا با هم به مقابله واداشت (555) يك چند به نفع او تمام شد و با اين حال الحاق لازيكا براي خسرو غير ممكن يا بيفايده به نظر آمد. بالاخره بيزانس باز طالب مذاكرات براي متاركه شد (556). در قرار صلح پنجاه سالهاي كه به دنبال اين مذاكرات منعقد گشت (561) و متضمن اتحاد بين دو كشور نيز بود خسرو از هرگونه دعوي در مورد لازيكا صرفنظر كرد. بيزانس متعهد شد سالانه سي هزار سكهي طلا به عنوان حفاظت معابر قفقاز به ايران بپردازد و كل مبلغ مربوط به هفت سال اولش را بلافاصله از پيش پرداخت نمايد و بدينگونه، چنان كه مخالفان يوستينيان در خود بيزانس ميگفتند، روم ناچار شد به ايران خراج بدهد. هر چند هم در متن قرارداد آن را «اعانه» ميخواندند، به قول گيبون مورخ معروف، اين باجگذاري ماهيت خود را همچنان حفظ و اظهار كرد. با اين قرارداد بعد از بيست سال زد و خورد خونين كه چندين بار متاركه منجر به خاتمه دادن به آن نشده بود، هر دو طرف به مرزهاي سابق قبل از جنگ بازگشتند و بنابر آن شد كه هيچ كدام در مجاورت مرزهاي طرف ديگر استحكامات تازهاي نسازد و هيچ يك در قلمرو خود مزاحم پيروان آيين كشور ديگر نباشد، و مقرر شد كه از اين پس هرگونه اختلاف بين دولتين به حكميت مرضي الطرفين واگذار گردد.
صلح با روم، براي خسرو هم حيثيت بيشتري تأمين كرد، هم فرصتي فراهم ساخت براي رسيدگي به امور داخلي، در آنچه به امور داخلي مربوط ميشد، خسرو، از جمله قوم باستاني پاريز را كه در كوهستانهاي كرمان رهزني ميكردند تأديب و تنبيه كرد و قسمتي از آنها را در نواحي ديگر كشور متفرق ساخت. همچنين طوايف چول (صول) را در نواحي مجاور مرزهاي گرگان قلع و قمع كرد و هر دو طايفه را به تعهد خدمات نظامي الزام نمود. در گرجستان و ارمنستان استحكامات تازه ساخت و پادگانهاي نيرومند نشاند. دولت هياطله را كه در اوايل سلطنت خويش هنوز به آنها غرامت و باج ميپرداخت در اين سالها برانداخت اما با سين جيبو ، خاقان ترك، كه قلمرو هيطاليان را با او تقسيم كرد، و فشار او در طي سالها عامل عمدهاي در ضعف و تزلزل هياطله شده بود حاضر به عقد اتحاد نشد (567).
رود جيحون كه پيش از آن سرحد ايران و هياطله بود از اين پس بين ايران و سرزمين خاقان ترك سرحد گشت. با اين حال كمك خسرو به اعراب يمن (570) كه منجر به اخراج حبشيها از آن سرزمين و غلبهي نظامي ايران در آن نواحي شد، دوباره موجب بروز اختلافات بين ايران و بيزانس گشت. اين اقدام خسرو در واقع تسلط روم را بر درياي احمر و احياناً بر مصر و اراضي شرقي مديترانه متزلزل ميكرد، لاجرم يوستين امپراطور جديد روم (جلوس: 565) امنيت بيزانس را عرضهي تهديد يافت و بر ضد خسرو دست به تحريكات زد. در يمن، سردار خسرو كه وهرز ديلمي نام داشت، بعد از اخراج حبشيها نيز، ظاهراً به درخواست اعراب همچنان با سپاه خويش باقي ماند و يمن را به طور غيررسمي به صورت ايالت تابع ايران درآورد، چنان كه بعد از مرگ و هرز نيز كساني از اسواران و آزادگان ايران كه همراه و هرز به يمن رفته بودند در آنجا از جانب پادشاه حكومت كردند. اين سلطه كه تا نيم قرن يا بيشتر همچنان ادامه يافت از همان آغاز موجب ناخرسندي شديد بيزانس گشت و يوستين بدون رجوع به حكميت، صلح پنجاه ساله را كه به بهاي گران خريده بود دوباره به خطر انداخت.