در اين زمان نوبت توست، تو مرثيه بخوان و بگو:
اي قوم در اين عزا بگرييد
بر کشته کربلا بگرييد
از خون جگر سرشک سازيد
بهر دل مصطفي بگرييد
دل خسته ماتم حسينيد
اي خستهدلان هَلا بگرييد
اشک از پي چيست تا بريزيد
چشم از پي چيست تا بگرييد
Printable View
در اين زمان نوبت توست، تو مرثيه بخوان و بگو:
اي قوم در اين عزا بگرييد
بر کشته کربلا بگرييد
از خون جگر سرشک سازيد
بهر دل مصطفي بگرييد
دل خسته ماتم حسينيد
اي خستهدلان هَلا بگرييد
اشک از پي چيست تا بريزيد
چشم از پي چيست تا بگرييد
وقتي به چهره غمگين تو خيره شدم، و اشکي که از ديدگانت روان بود ديدم، بياختيار به ياد اين حديث افتادم که فرمودهاند:«هيچ روزي مانند روز تو نيست اي اباعبدالله» و با گوش جان ميشنوم که تو مي گويي:
به جز حسين مرا ملجأ و پناهي نيست
در اين عقيده يقين دارم اشتباهي نيست
ره نجات، حسين است و دوستي حسين
به سوي حق به جز از اين طريق راهي نيست
تو هم فرياد کن! نگذار فراموش کنند! بايد همه مردم در همه زمانها بدانند که : پاره تن پيامبر در زير سم اسبان پايمال شد، بايد همه بدانند که فرزندان رسول خدا و ياران باوفاي آنان را به شهادت رساندند .بايد همه بدانند که خاندان پيامبر را به اسارت بردند، و بايد همه بدانند که آيه آيه قرآن را سوزاندند ، فرياد کن!
برادر عزيزم! چه خوب شد تو را هم در عزاي امام حسين (ع) ديدم، قلبم آرام شد. حالا پيش خود فکر ميکنم اگر تو هم در کربلا بودي حتماً به ياري سيدالشهداء (ع) ميرفتي، و تو خوب ميداني که کودکان کوچکتر از تو براي دفاع از مظلوم کربلا به شهادت رسيدهاند. اکنون جا دارد که تو هم بگويي:« عمو جان اَلعَطَشْ – عمو جان العطش» تا همه فرياد کودکان تشنه لب کربلا را به ياد بياورند.
زنجير بزن! تا همه مسلمانان بدانند : در عصر عاشورا لشگريان سفاک و بيرحم بنياميه، خاندان بيپناه پيامبر را با چه ميزدند، زنجير بزن، تا شيعه فراموش نکند که به فرمان يزيد امام چهارم حضرت سجاد (ع) را به زنجير کشيده و به اسارت بردند، زنجير بزن!
فرياد! فرياد! شما را به خدا بس کنيد! بيادم آمد اطفال کوچک امام حسين،پس از آنکه خيمههايشان آتش گرفته بود، با لباسهاي شعلهور و با پاي برهنه بر روي خارهاي بيابان کربلا ميدويدند و سپاه خونآشام يزيد با تازيانه و زنجير در پي آنان بودند.
اي خستهدلان! امام رضا (ع) فرمود:«کسي که شهادت حسين (ع) و مصيبتهاي او را ياد کند و قطره اشکي از ديده ببارد ،خداي متعال گناهان او را ميآمرزد و کسي که از خاطرش بگذرد که کاش آن روز ميبودم و پيش روي امام حسين (ع) جانم را فدا ميکردم پاداش کسي را دارد که همراه آن حضرت شهيد شده باشد».
باز اين چه شورش است که در خلق عالم است
باز اين چه نوحه و چه عزا وچه ماتم است
اي دلسوختگان! و اي ماتم زدگان! و اي عزاداران حسيني! جا دارد که امام صادق (ع) در حق شما دعا کند و بگويد:« خدايا بر آن چشمها که به جهت دلسوزي بر ما اشکشان روان شده رحم کن و بر آن دلها که براي مصيبت ما بيتابي کرده و سوختهاند رحم کن، و بر آن نالهها و فغانها که در مصيبت ما برخاستهاند رحم کن».
عزيزانم به من بگوييد براي کدام مصيبت امام حسين (ع) گريه ميکنيد؟براي علياصغرش؟ براي علياکبرش؟ براي پرچمدار سپاهش ،عباس بن علي؟ براي فرياد جانسوز کودکانش؟ براي غربت و بيکسي او؟ براي لبهاي تشنه او؟ براي سر بريده او که بر سر نيزه بود؟ براي کدام مصيبت؟
روز عاشورا، هنگام غروب آفتاب ،مردم سوگوار با پرچمهايي که حالت افتاده دارند به نشانه شهادت پرچمدار سپاه امام حسين (ع) و با اسبي که بدنش خونآلود است به نشانه بازگشت اسب بي صاحب امام حسين به خيمهگاه، از کوچه و محل خود حرکت ميکنند تا در شام غريبان خاندان رسالت شرکت کنند.مصيبت بازگشت اسب امام حسين به خيمهگاه آنقدر دردناک است که امام زمان (عج) هيچگاه آن را فراموش نميکند.