حر: آزادگي و عاقبت به خيري
حر: فرار از جهنم به سوي بهشت
حر :لحظه انتخاب شقاوت يا سعادت
حر :سرمايه هاي دروني تعيين كننده زمانهاي انتخاب
حر :كرامت انساني بالاتر از موقعيتهاي اجتماعي
يكي ازشخصيت هاي جالب درواقعه خونباروتأسف انگيزودرس آموزكربلا
حربن يزيدرياحي است
حر از طرف عبيدلله بن زياد مامور شده است كه با سپاهي
امام حسين (ع) را به كوفه همراهي كند
البته نه در لباس دوست بلكه به ياوري دشمنان ودر لباس دشمن
سپاه حر به كاروان امام حسين (ع) مي رسد
و امام حسين (ع) حر و لشكريان اورا كه بسيار تشنه بودند سيراب مي كنندو حتي حيوانات آنها رانيز سيراب مي كنند
با گفتگوهايي كه بين آنها رد وبدل مي شود امام به لشكري كه از كوفه آمده مي فرمايند ...من فقط به دليل انبوه نامه هاي شما به سمت كوفه آمده ام
وحر سوگند ياد مي كند كه از اين نامه ها و فرستندگانش هيچ خبر نداشته است
و امام به يكي از ياران مي فرمايد تا خرجين نامه هارا نزد او به زمين ريخت تا ببيند
در پايان مي فرمايد كه اگر بر رأي خود در نامه هانيستيد باكي نيست من به مدينه باز مي گردم
و از اينجا به بعد است كه حر خواسته يا نا خواسته جهت تاريخ راباهمه علت ها و ماجراهاي بنيادينش به سوي پر شور ترين حادثه اش مي كشاند
و كارواني از معصوميت را به دست شهادتي مظلومانه مي سپارد
آنگاه كه در پاسخ امام حسين (ع)مي گويد من مأمورم كه تورا به كوفه ببرم اما اكنون كه
نمي خواهي من با بزرگواري چون تو وارد جنگ نمي شوم ولي به مدينه هم نمي تواني برگردي راهي بين اين دو برگزين
و اينچنين كاروان امام حسين (ع) را راهي سرزمين كربلا مي كند
البته حر كاملا به جايگاه بلند مرتبه اهل بيت و امام حسين (ع) توجه داشت و همواره دراين فاصله زماني تا عاشورا بسيار حرمت ايشان را از آنجهت كه از آل پيغمبر(ص) است نگه مي داشت چنانكه با امام حسين ( ع) نماز جماعت خواند
و هنگامي كه در روز عاشورا دستور جنگ از ابن زياد و عمر سعدقطعي گرديد حر نيز مانند تمام آنها يي كه بين دين و دنيا قرار گرفتند (البته با توجه به آنچه بود )به لحظه انتخاب رسيد با اين تفاوت كه حر شايد در آن زمان بيشترين بار گناه را بردوش خود در كشاندن اين كاروان بي ياور به اين سرزمين ودر معركه يك جنگ نابرابراحساس مي كرد
و اين بار آزادگي و صداقت باطن و ظاهرش و يانوري كه سخاوت بي كران خورشيد كربلا در آن تاريكي دنيا پرستي بر قلب حر تاباند
ناگهان در ثانيه هاي معيار تاريخ در جهت گردش آل پيغمبر(ص) به حركت در آمد
و اينچنين پس از 14 قرن در تمام دقايق آزادگي سهيم شد
دست بر سر و به پروردگار خويش ناليد كه پروردگارا مرا ببخش كه دلهاي اوليا ي وتو
واولاد پيغمبر (ص) تور ا به بيم افكندم
وبه امام خويش ملحق شد
آنگاه كه گفت: فداي تو اي فرزند رسول الله راه تورا بستم و از راه به بيراه برگردانيدم تا به اين سرزمين بلا انگيز رساندم هرگز گمان نمي كردم اين قوم با تو چنين كنند كه اگر مي دانستم آنچه كردم نمي كردم
اكنون ازآ نچه كرده ام پشيمانم آيا پشيماني من پذيرفته است
و آن درياي رحمت الهي امام حسين (ع) مي فرمايد آري توبه تو نزد خدا قبول است
اكنون فرود آي و بيا ساي ....و اينچنين نام خود را به عنوان آزادمرد در كاروان سرور آزدگان جهان به ثبت مي رساند
سلام درود خدا بر اوباد
*********
روزي كه ز درياي لبش در مي رفت
نهر كلماتش از عطش پرمي رفت
يك جوي از آن شط عطش سوز زلال
آهسته به آبياري حر مي رفت