Printable View
من عاشق شعرای شاملو هستم، عرفان سهراب سپهری هم برام جالبه، از بدیع بودن شعرهای نیما هم لذت می برم، خسرو گلسرخی هم توی شعراش یک حس خوبی هست، حافظ زیاد می خونم بهش تفعل می زنم مولانا هم شخصیت خودش برام بسیار جالبه و...
به نظرت بین عشق و زندگی آدمها کلیشه مشخصی وجود داره ؟
درست متوجه نشدم
کلیشه مشخص یعنی چی؟
فکر کردم سوال واضحی ولی خوب حالا: کلیشه مشخص یعنی یک تکرار مشخص و یکسان واسه آدما یعنی اینکه عشق از دیدگاه آدم و توی زندگی شون تعریف واحد داره یا یکسانه و در نهایت با یک هدف معین شروع و به مشترکیات مشخص ختم می شه خیلی ها عشق رو در یک چشم اندازه مشترک یا بعضی ها توی یک قدرت جاذبه می بینند؟ اگر به نظرت این کلیشه مشخص وجود نداره پس چرا بیشتر آدما بعد از یک دوره دوست داشتن و عشق به همون مشکلاتی تو زندگی می خورن که دروبریاشون یا دوستاشون اون مشکلاتو داشتن و نمی دونستن چه طوری باید باهاشون کنار بیاند چرا بیشتر رابطه مثل هم شروع می شه و در نهایت مثل هم تمام می شه به نظرت اگه این کلیشه نباشه پس چیه ؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط tania
می دونی عشق مثه تجربه، چشیدن چیزیه که تا حالا نخوردی
شاید اگه هزار نفرم بگن مزه اش اینجور و اونجوره ترشه یا شیرینه یا...
ولی تاخودت نچشی نمیدونی و نمیفهمی چه طعمی د اره!!!
عشق کلیشه ای نیست
عشق رو باید هرکسی به تنهایی خودش تجربه کنه
هرکسی عشق رو 1جور درک میکنه
به نظر من هیچ تجربه ای توی عشق مثل دیگری نیست
"سوال: واسه تو آخر 2نیا کجاست؟":72:
آخر دنیا جای مشخصی نیست. این تصور آدمه که گاهی فکر می کنه دنیا به آخر رسیده.
از چه رنگی خوشت میاد؟
سبز
بزرگترین آرزوت چیه؟
شفای همه بیماران
جدا چقدر خدا تو زندگیت هست ؟؟؟ چقدر به فکرش هستی ؟؟؟
حقیقتش قبلاً بیشتر بود اما الان متأسفانه کمتر فکر می کنم و فقط وقتی گرفتار یا دلتنگم به یادش می افتم:256:
فکر می کنی قسمت یا سرنوشت آدم دست خودشه یا روزگار؟
تاحدود زیادی دست خودش.
کتاب مسافرکربلا روخوندی؟
نه نخوندم
تا حالا فکر کردی که چند بار واقعا فرج آقا رو از خدا خواستی؟