در این بوم حاتم شناسی مگر
که فرخنده رای است و نیکو سیَر
Printable View
در این بوم حاتم شناسی مگر
که فرخنده رای است و نیکو سیَر
روز ازل از كلك تو يك قطره سياهي
بر روي مه افتادكه شد حل مسايل
خورشيد چوآن خال سيه ديد به دل گفت
اي كاش كه من بودمي آن هندوي مقبل
لالهاي با نرگس پژمرده گفت
بين که ما رخساره چون افروختيم ؟
مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت
خرابم میکند هردم فریب چشم جادویت
تو شمع انجمنی یکزبان ویکدل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش
شبی رفت و کسی درمن، هزاران بار ویران شد
شبی رفت و شبی رفتم، زهجرانش به ویرانی
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
تو تن را همان جان من آن جان برلب
ببین جان برلب دراین تب دراین شب
بامدعی مگوییداسرارعشق ومستی
بگذار تا بمیرد از درد خود پرستی
يادم مياد روزي رو که هوا گرفته بود و
اشکاي سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همينو گفتي
عاشقيمون يه بازي شايد الک دولک بو
:55: :107: