رفتم دم رود خونه
دیدم بلبل میخونه
ه
Printable View
رفتم دم رود خونه
دیدم بلبل میخونه
ه
هر آنچه خواست دل نیامد به دست
چو بیگانه بودم به دنیای پست
پی آب بودم کوزه به دست
چو آب یافتم کوزه شکست
ت
تو را من چشم در راهم
در ان نوبت که بندد دست نیلوفر
به پای سرو کوهی دام
م
من سردم است و انگار هیچ وقت گرم نخواهم شد
ای یار ای یگانه ترین یار"آن شراب مگر چند ساله بود"
دل به دلداران سپردن کار هر دلدار نیست
من به تو جان میسپارم دل که قابل دار نیست
ت
تورا دوست دارم بدون کلک
تورا دوست دارم چو نان و نمک!
کیست آنکس که ترا برق نگاهش
می کشد سوخته لب در خم راهی
یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت
خانه ات آباد کاین ویرانه بوی گل گرفت
از پریشان گویی ام دیدی پریشان خاطرم
زلف خود را شانه کردی شانه بوی گل گرفت
ت
تو جفاکن که از اينسوي وفاداري هست
طاقت و صبر مرا حوصلهي خواري هست
تو به پاکی عقیقی
مثل دریاها عمیقی
مثل گریه مرحم زخم
مثل تنهایی رفیقی
ی