درغروب عاطفه جان می سپرد
روزهای مرگ خود را می شمرد
Printable View
دربهای بوسه ای جانی طلب
می کنند این دلستانان الغیاث
اینم د آخر این غزل ببینم حالا چی تو چنته دارین؟!!ثثثثثثثثثثثثثثثثثث ثثثثث بدین!
یارب این شمع دل افروز کاشانه ی کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
ترا دانش و دين رهاند درست
در رستگاري ببايدت جست
تو همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بهونه ی هر عاشق واسه زنده بودنی
ی
ياران همه مخمور و قدح پر مي نابست
ما جمله جگر تشنه و عالم همه آبست
تو را از بس زلالی دوست دارم
تو را با دست خالی دوست دارم
م
:39: عژیژم باور کن من از ث دارم واست بگم ولی خوب بهم ث نمی یوفته الان اگه از ث بگم مشاعره خراب می شه الان باید از م بگم ولی تو خوب از ث داری بگی من قبلاً با این کار بقیه رو آچمز می کردم و خودم پیروز میدان می شدم حالا اگه می خوای بهت ثابت کنم که دو سه تا شعر خوب از ث دارم یک شعری بگو که آخرش با ث تمام بشه تا ببینی دروغ نمی گم !!!!!!!
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت
میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت.