تبسم لب ساقي خوش است و خوشتر از آن
خرابيي که کند باز چشم فتانش
(فخرالدین عراقی):288:
Printable View
تبسم لب ساقي خوش است و خوشتر از آن
خرابيي که کند باز چشم فتانش
(فخرالدین عراقی):288:
شبی خوش هر که میخواهد که با جانان به روز آرد
بسی شب روز گرداند به تاریکی و تنهایی
یاد با آنکو به قصد خون ما
عهد را بشکست وپیمان نیز هم
من که با شادی چشمان تو حیران شده ام
ز چه روی این دل جادو شده خندان نکنی
تو بمان ای گل من که گلشن جان منی
من اگر گل نفسم تو عطر گلدان منی
این نفس، جان دامنم برتافته است **بوی پیراهان یوسف یافته است
کز برای حق صحبت سالهاست ** بازگو حالی از آن خوش حال ها
تا زمین و آسمان خندان شود ** عقل و روح و دیده صد چندان شود
دوزخي تا نبود سوي عبادت نرويم
چه توان كرد كه ما عاشق زوريم هنوز
زان که عشق مردگان پاینده نیست **زان که مرده سوی ما آینده نیست
عشق زنده در دوران و در بصر **هر دمی باشد ز غنچه تازه تر
عشق آن زنده گزین،کو باقی است **کز شراب جان فزایت ساقی است
عشق آن بگزین که جمله انبیا**یافتند از عشق او کار و کیا
تو مگو ما را بدان شه بار نیست ** با کریمان کارها دشوار نیست
تا شدم حلقه به گوش در می خانه عشق ....... هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
من ان شمعم که با سوز دل خویش
فروزان میکنم ویرانه ای را
اگر خواهم که خاموشی گزینم
پریشان می کنم کاشانه ای را
آن که از حق یابد او وحی و جواب ** هرچه فرماید بود عین صواب
آن که جان بخشد، اگر بکشد رواست ** نایب است و دست و او دست خداست
همچو اسماعیل پیشش سر بنه ** شاد و خندان پیش تیغش جان بده
تا بماند جانت خندان تا ابد **همچون جان پاک احمد با احد