تنهائي ماه
در تمام طول تاريکي
سيريرکها فرياد زدند :
" ماه ، اي ماه بزرگ ..."
در تمام طول تاريکي
شاخه ها با آن دستان دراز
که از آنها آهي شهوتناک
سوي بالا ميرفت
و نسيم تسليم
به فرامين خداياني نشناخته و مرموز
و هزاران نفس پنهان ، در زندگي مخفي خاک
و در آن دايرهء سيار نوراني ، شبتاب
دقدقه در سقف چوبين
ليلي در پرده
غوکها در مرداب
همه باهم ، همه باهم يکريز
تا سپيده دم فرياد زدند :
" ماه ف اي ماه بزرگ ..."
در تمام طول تاريکي
ماه در مهتابي شعله کشيد
ماه
دل تنهاي شب خود بود
داشت در بغض طلائي رنگش ميترکيد