مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
Printable View
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
زبامی که برخاست ،مشکل نشیند
دولت از مرغ همایون طلب و سایه او
زان که با زاغ و زغن شهپر دولت نبود
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا
آن زمان کارزوی دیدن جانم باشد
در نظر نقش رخ خوب تو تصویر کنیم
من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند ادمی
یکی درد و یکی درمون پسندد
یکی وصل و یکی هجرون پسندد
مو از درمون و درد و وصل و هجرون
پسندم آنچه را جانون پسندد
بابا طاهر
off bb
در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را