ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
Printable View
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
در روح من بخاطر این بن بستهای یخ
فریاد لخته بست خداحافظی نکن.
نشینم بر سر راهت شو و روز
بود روزی تو را بر مو گذر بی
بابا طاهر(به لهجه لری)
یارب ای سیدی به حق رسول
دورگردان دل مرا زفضول
لباسی بافتم بر قامت دل
زپود محنت و تار محبت
تنهایی ام را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیستگسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست
غم آنقدر دارم که میخواهم تمام فصلها رابر سفره رنگین خود بنشانمت،ـ بنشین ـ غمی نیست
تا کی به تمنای وصال تو یگانه..
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه..
همیشه گرم عبورم درست مثل نسیم
ولی صلابت گام مرا نمیفهمید.
دل به امید روی او همدم جان نمی شود
جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم