یکدمک با خود آ ببین چه کسی
از که دوری و با که هم نفسی
Printable View
یکدمک با خود آ ببین چه کسی
از که دوری و با که هم نفسی
یار اگر با ما گهی صلح و گهی پیکار داشت
ما حریف عشق او بودیم و با ما کار داشت
تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد
هر تنک حوصله را طاقت این توفان نیست
تو خود ای گوهر یکدانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا شد
دل ب هجران تو عمریست شکیباست ولی
بار پیری شکند پشت شکیبائی را
اگر ميل دل هر كس به جاييست
بود ميل دل من سوى فرخ
خون می چکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر ک من می کنم افشردن جان است
تا به شادى مى نشينى غم رسد از گرد راه
بر لب خندان هر گل اشك شبنم ديده ام
من دلبخواه خویش نجستم ولی خدا
با هر کس آن دهد که ب جان دلبخواهش است
تار و پود عالم امکان، به هم پیوسته است
عالمی را شاد کرد آنکس که یک دل شاد کرد