وضعيت جمعيت بر اساس نژادي ، اقتصادي و اجتماعي
ترکيب جنسي
خوشبختانه جمعيت از لحاظ جنس متنوع نمي باشد ، اما تفاوتهاي عددي بين دو جنس، به علت نقشهاي متفاوتي که از لحاظ فيزيولوژيکي اقتصادي و اجتماعي دارند،براي جغرافيدانان داراي اهميت مي باشد. برسي دقيق تعداد مردان و زنان تنها در کشور هاي امکان پذير است که در آنجا اطلاعات آماري قابل اعتماد باشد. اگر چه جنس خصوصيتي است که معمولاً در سرشماريهاي جمعيتي به طور دقيق بيان مي گردد. نسبت جنسي ممکن است به سه طريق مختلف به شرح زير ثبت گردد.
1- تعداد مردان در مقابل هر صد يا هزار زن،يا بر عکس.
2- درصد مردان (يا زنان) به نسبت کل جمعيت
3- نسبت مردان (يا زنان) به جنس مخالف به صورت اعشاري از يک واحد.
- الگوهاي نسبت جنسي:
تعداد زنان د رمقابل هر صد نفر مرد،در کشورهاي مختلف معمولاً بين 90و110 متفاوت است حتي به همين منوال در سطح ناحيه اي امکان اختلاف بسيار بيشتري وجود دارد. در اروپا اثرات جنگ و مهاجرتها بر روي مردان قابل توجه مي باشد. نمونه بارز اين امر را در اتحاد شوروي سابق مي توان مشاهده کرد. جائيکه در جنگ جهاني دوم به تنهايي 26 ميليون کشته داد و اکثر تلفات نيز متوجه مردان بود و اين مسئله در پايان جنگ، نسبت زنان را 125 نفر در مقابل هر يکصد مرد رسانيد ولي امروزه اين رقم به 112 کاهش يافته است. در بعضي از جوامع آروزي نوزاد پسر داشتن بر نسبت جنسي اثر مي گذارد و همچنين تکميل يک خانواده با صاحب اولاد پسر شدن، موضوع قابل تاملي مي باشد. در برخي موارد اين طرز تلقي منجر به دختر کشي شده که مواردي از آن در آسيا ديده شده که به ويژه در ميان اعراب بدوي مدتها رايج بوده است.
الف- تفاوت در مرگ و مير دو جنس
تقريباً در تمامي کشورهاي پيشرفته مرگ و مير مردان نسبت بيشتري را به زنان نشان مي دهد تنوع مرگ و مير در جنس بيشتر از تولد آنها مي باشد. بنابراين چنين بنظر مي رسد که هنگام تولد مقدر شده است که مردان طول عمر کمتري نسبت به زنان داشته باشند. کاهش سريعتر مرگ و مير زنان که متأثر از دلايل محيطي است بيشتر به خاطر عوامل زيستي مي باشد. اين چنين به نظر مي رسد که جنس لطيفتر در مقابل مخوفترين عمل زايل کننده زيستي يعني مرگ و مير قويتر مي باشد. در بسياري از کشورهاي پيشرفته مرگ و مير در مردان معمولاً بيشتر از زنان مي باشد، بدين جهت برتري تعداد زنان پير کاملاً چشمگير است. از طرف ديگر در بسياري از کشورهاي در حال توسعه ، مرده زايي و بعضي اوقات ناديده انگاشتن دختران ، منجر به مرگ و مير بيشتر دختران نسبت به پسران مي گردد که اين موضوع گاهي منجر به برتري تعداد پسران مي شود.
ب- مهاجرت و نسبت جنسي :
مهاجرت امري است که بر نسبت جنسي اثر مستقيم مي گذارد. در گذشته مردان براحتي بيشتري اقدام به مهاجرت مي نمودند ، اما امروز بر اثر پيشرفت و توسعه امکانات مسافرتي، نسبت جنسي در مهاجرت تا حدي تعديل شده است . در مقابل بسياري از کشورهاي غير اروپايي نظير آلاسکا و ايالت شمالي مشهود است و گاهي مردان تا حدود 50% بيشتر از زنان در آلاسکا مشاهده مي گردد. همين مسئله را در شهرهاي مهاجر پذير مثل تهران،اصفهان و غيره را مي توان در ايران مشاهده کرد ، که مردان مجرد روستائي و شهرهاي کوچک در جستجوي کار به شهرها مهاجرت مي نمايند. و تعادل نسبي جمعيت را از نظر جنسي بهم مي زنند.
http://pnu-club.com/imported/2013/02/1549.jpg
ميزان مهاجرت مردان نسبت به زنانhttp://pnu-club.com/imported/2013/02/1550.jpg
ميزان تولد پسران بيش از دختران است
ج- مرگ مير ونسبت جنسي:
در برخي از قسمتهاي جهان که اهميت و موقعيت زن پايينتر است . مرگ و مير آنها بالاتر يا سرشماري آنها ناقص تر مي باشد در نتيجه به نظر مي رسد که زنان تعداد شان کمتر از مردان باشد.اين مورد به ويژه در بنگلادش و افغانستان مصداق پيدا مي کند. در بسياري کشورها نيز اگر چه زنان طول عمر بيشتري نسبت به مردان دارند ولي به دلايل عمده ديگري منجمله برتري متولدين پسر،تعداد مردان فزوني شديدي را نسبت به زنان نشان مي دهد. به طور کلي مي توان چنين نتيجه گرفت که نسبت بين دو جنس تحت تأثير سه عمل عمده مي باشد که عبارتند از : مواليدبيشتر پسران ،اختلاف مرگ و مير دو جنس و مهاجرت .
د- برتري مواليد پسران :
اين يکي از ويژگيهاي اکثر پستانداران منجمله انسان است که تعداد مواليد پسر بيشتر از دختران ميباشد. در حين بارداري حتي تفاوت بيشتري به نفع پسران وجود دارد اگر چه بيشتر در معرض مرده زايي مي باشند،با وجود اين بر اساس تحقيقات جمعيت شناسان در مقابل هر 104 تا 106 پسر فقط 100 دختر متولد مي شود.
ذ- ترکيب جمعيت از لحاظ وضعيت ازدواج:
ترکيب جمعيت از لحاظ وضعيت ازدواج بصورت افراد مجرد،متأهل، بيوه و مطلقه مورد توجه مي باشد. ساختمان سني جمعيت و نسبت جنسي جمعيت هر دو از عواملي هستند که بر موارد فوق اثر مي گذارند اما موسسات اجتماعي و شرايط اقتصادي نيز در اين مورد بسيار دخيل مي باشند. بنابراين ترکيب جمعيت از لحاظ و ضعيت ازدواج همواره ثابت و يکسان نمي باشد و متأسفانه مطالعات جغرافيايي محدودي در اين باره صورت گرفته است ، ولي بطور کلي مي توان عنوان نمود که در اکثر ممالک پيشرفته بدليل اينکه ازدواجها کمتر صورت مي گيرد و يا اينکه طلاقها به آساني امکان پذير مي باشد بنابراين تعداد افراد مجرد،بيوه و مطلقه زياد به چشم مي خورد.
ازدواج و تاثير بر روي جمعيت
وضعيت گروه مجرديhttp://pnu-club.com/imported/2013/02/1551.jpg
جمعيت مجرد راممکن است به سه گروه تقسيم نمود،افرادي که پائينتر از سن قانوني ازدواج هستند ،افراد بالغ ازدواج نکرده که مايلند در زماني مناسب ازدواج نمايند و کساني که قصد دارند تا آخر عمر بصورت مجرد باقي بمانند. تعداد افراد هر يک از اين سه گروه در رابطه با تأثيدات شرايط قانوني ، آداب و رسوم مذهبي و سنتهاي اجتماعي و همچنين اثرا ت ناثباتي اقتصادي فرق مي کند. تجردي حتي در نوع مسکن گزيني نيز تأثير دارد و مثلاً در کشور هاي غربي،معمولاً زنان مجرد به زندگي در شهرها تمايل نشان مي دهند و از طرف ديگر مردان مجردکهنسال و بازنشستگان به خصوص به زندگي در نواحي روستايي راغب مي باشند.
ازدواج کرده ها ( متاهل ):
ازدواج بر خلاف تولد و فوت که جنبه اي زيستي دارند،پديده اي قانوني مي باشد و قانوني بودن آن نيز بستگي به ضوابطي اجتماعي،مدني،مذهبي،وغيره دارد وبنابراين آمارهاي مربوط به ازدواج در کشورهاي مختلف به آساني قابل مقايسه نمي باشد. ازدواج يعني وصلت ، افراد از جنسهاي مخالف که شامل حقوق و تعهداتي است که قانون و يا عرف در هر جامعه تعيين مي نمايد و بعد از ازدواج مرد يا زن در مقابل همديگر مسئوليتهائي را مي پذيرند که اين مسئوليتها تابع قوانين مدني و فرهنگي جامعه خود مي باشند. سه نوع ازدواج امروزه معمول است که عبارتند از : مونوگامي که ازدواج يک مرد با يک زن – پلي گيني که ازدواج يک مرد با دو زن يا بيشتر – پلي آندري که ازدواج يک زن با دو مرديا بيشتر مي باشد.
بيوگي :
در زنان فراونتر است تا مردان، به خاطر اينکه مردان معمولاً ديرتر ازدواج مي کنند، نرخ مرگ و مير بالاتري دارند و بيشتر از زنان به ازدواج مجدد اقدام مي نمايند.در بريتانيا بيوگان در دهه 1980 حدود 8% کل جمعيت را تشکيل مي دادند. تقريباً دو سوم اين افراد بالاتر از 65 سال سن دلشته اند و عليرغم کمک دولت به اين گروه جمعيتي هم چنان بر مشکلات موجود مي افرايند که البته بايد متذکر شد که اين امر منحصر به اين کشور نيست و در بسياري کشورهاي پيشرفته چنين افرادي با اعتبار خاصي به چشم مي خورند.
افراد مطلقه :
افزايش به موازات سست شدن پيوندهاي اجتماعي و اقتصادي خانواده ها در جوامع پيشرفته محسوس مي باشد، تنها عواملي که ممکن است از بروز طلاق جلوگيري کند، پيوندهاي عاطفي، وجود اطفال،اعتقادات مذهبي و قوانين اجتماعي مي باشد اگر چه در برخي از جوامع وجود و تسهيل در وضع قوانين طلاق ،انجام آن را نه تنها اجتناب ناپذير ساخته و حتي منجر به ازدياد تعداد آ ن نيز گرديده است.نرخ هاي طلاق ممکن است به سه طريقه اندازه گرفته شود:
1- نسبت تعداد طلاق به کل جمعيت
2-نسبت تعداد مطلقه ها به تعداد زن و مرد و مرد ازدواج کرده و يا نسبت تعداد واقعه طلاق به وقايع ازدواج مثلاً در ايران در سال 1367 اين نسبت 91 در هزار بوده است
3- نسبت طلاقها به ميانگين سالانه تعداد ازدواجهايي که ده سال قبل صورت پذيرفته است .
مقايسه امر طلاق در سطح جهان کار مشکلي مي باشد،زيرا عوامل موثر در طلاق و قوانين مربوط به آن تا حد زيادي در جهان متفاوت مي باشد. در بعضي از کشور هاي اسلامي ،طلاق امر رايجي بوده و نسبتاً زود انجام پذير مي باشد،در حاليکه در برخي کشورهاي کاتوليک ،مانند اسپانيا،ايرلند،مالت و بسياري از مماللک امريکاي جنوبي موضوع طلاق تقريباً قابل پيگيري نيست.
ميزان طلاق در ايالات متحده بسيار بالاتر از کشورهاي اروپايي است در ايالات متحده از دو پيوند زناشويي يک مورد به طلاق مي انجامد ، در بسياري از ممالک که اعتقادات مذهبي بر آنان حاکم است نرخهاي کمي از طلاق را شاهد مي باشند. در مجموع اکثر طلاقها در گذشته بخاطر بچه دار نشدن زوجين صورت مي گرفته است . در حاليکه امروزه مسائل اقتصادي و اجتماعي تاثير به سزايي در اين امر دارد.
به طور کلي نرخ نگرشهاي مختلف اجتماعي و همچنين شرايط اقتصادي بيشتر از نواحي روستايي مي باشد. در ايران نسبت طلاق به جمعيت ، در شهرها دو برابر روستاها گزارش گرديده است. اغلب افرادي که طلاق مي گيرند، مجدداً ازدواج نموده و زندگي جديدي را آغاز مي نمايند. ازدواج مجدد يکي از جنبه هاي مهم مربوط به مطالعات باروزي به ويژه در کشورهاي مسلمان مي باشد.در برخي ممالک کاتوليک،افراد مطلقه معمولاً تا پايان عمر به صورت مجرد زندگي مي کنند که اين خود بر تعداد مجردين مي افزايد.
مواليد در کشورهاي توسعه نيافته
ولادت و باروري:
باروري اصطلاحي است که جمعيت شناسان براي فراواني ولادتها در جامعه اي که توان باروري دارد به کار مي برند. باروري با ولادت دو مفهوم کاملاً از يکديگر جدا مي باشند در ولادت پديده هاي زيستي و حال اينکه در باروري پديدههاي اجتماعي و فرهنگي تاثير دارند. باروري يکي از موارد عمده مطالعات جمعيتي است، زيرا که باروري عامل عمده افزايش جمعيت مي باشد و تأثير بسزايي در توزيع جمعيت ايفا مي نمايد .
باروري از پديده هاي قابل کنترل جمعيتي است که عوامل اجتماعي،اقتصادي و فيزيولوژيکي در آن تاثير مي گذارد . باروري بر خلاف مرگو مير که در هر سني ممکن است اتفاق بيفتد به وسيله زنان در دوره سني خاصي صورت مي پذيرد.گرچه بيشتر متولدين از نظر قانوني مشروع مي باشند.ولي در کشورهاي انگليسي زبان و حوزه کارائيب وجود نوزادان نامشروع تاثير زيادي بر عدم صحت اطلاعات آماري مي گذارند،زيرا که اغلب تولد آنها ثبت نمي شود .
نوزادي که چشم به جهان، داراي زندگي است و يا ممکن است پس از زادن بميرد و يا مرده زاده شود،به سخن ديگر ولادت عبارت است از تولدهاي که در يکسال در يک جامعه دوي مي دهد که در اين صورت کودکان زاده شده در يک سال را يک نسل مي نامند.
درجه و ميزان باروري بر حسب سن
يک شاخص براي تعيين باروري در کشورهايي که ثبت وقايع حياتي ناکافي دارند به عنوان ميزبان باروري برحسب سن يا نسبت فرزند به زن شناخته شده است که در اين حالت ( تعداد کودکان زير 5سال به تعداد زنان 15 تا44 سال)ضربدر 1000 مساوي است با درجه و ميزان باروري .
براي محاسته اين شاخص گاهي اوقات از محدوده هاي سني ديگر و عدد ثابت 1000 استفاده مي شود عمده ترين مزيت آن اين است که يک نرخ برابري است و عمده ترين نارسايي آن اين است که نمي تواند همه ساله محاسبه گردد،بلکه فقط براي شمارش پنج سال قبلي بکار مي رود و و تنها آن کودکان که زنده اند و نه آنهاي که عملاًمتولد شده اند در اين محاسبه مورد توجه قرار مي گيرند. نسبت باروري ايران طبق سرشماري سال 1365 برابر 5/92 مي باشد .
نرخ باروري عمومي ، مشهور ترين شاخص باروري مي باشد که محاسبه آن برابر (تعداد متولدين يک سال تقسيم بر تعداد زنان 15-44 ساله د رهمان سال)ضربدر 1000 مي باشد .http://pnu-club.com/imported/2013/02/1553.jpg