* اختلاف جمعيت در محيط هاي مختلف (تراکم و پراکندگي جمعيت) *
توزيع فضايي جمعيت
با کمي تعمق و نگرش در اطلاعات جمعيتي و نمايش آن بر روي نقشه هاي توزيع جمعيت و مقايسه جمعيت ممالک مختلف به اين نکته پي مي بريم که جمعيت ساکن سياره ما هرگز بطور يکسان و يکنواخت در سطح زمين پراکنده نشده اند. در برخي از سرزمينهاي کره زمين براي يافتن اجتماعات کوچک انساني ، نياز به پيمودن کيلو مترها مسافت داريم در حاليکه تراکمهاي عظيمي در برخي نواحي بچشم مي خورد گه تصور آن نيز دشوار است.
براي شناخت بهتر چگونگي پراکندگي جمعيت تا کنون تلاشهاي بسياري با استفاده از تجزيه و تحليل هاي آماري بعمل آمده است ولي در عمل مشکلات و موانع بيشماري از جمله نابرابري تقسيمات اداري،تنوع محيط طبيعي،پويايي جمعيت و ناهماهنگي اقتصادي نواحي گوناگون بر سر راه مطالعه پراکندگيهاي جمعيت بر روي سطح زمين قرار گرفته که اين خود موجب عدم توفيق کامل در اين زمينه گرديده است. بهر حال جغرافيدانان جمعيت براي مطالعه دقيقتر پراکندگي از زواياي مختلف و تحت عناوين متفاوت به بررسي توزيع جغرافياي جمعيت مي پردازند .http://pnu-club.com/imported/2013/02/1533.jpg
تراکم جمعيت (population density)
مفهوم تراکم جمعيت که حاکي از رابطه بين تعداد افراد و فضاي تحت اشغال آنها مي باشد، يکي از مفاهيم جغرافياي جمعيت مي باشد که بو سيله جغرافيدانان بکار برده شده است نخستين بار شخصي بنام (هنري دريوري هارنس) در سال 1837 از اصطلاح تراکم جمعيت استفاده کرد.
از آن پس اصطلاح تراکم جمعيت به عنوان وسيله اي براي ارزيابي افزايش و کاهش ومقايسه تراکمهاي موجود و بالقوه جمعيت و در نهايت بعنوان شاخصي براي مقايسه تراکمهاي مساحتي جمعيت به کار گرفته شد. http://pnu-club.com/imported/2013/02/1534.jpg
نسبت جمعيت ساکن به مناطق قابل کشت
در مطالعات جغرافياي براي توجيح روابط جمعيت و محيط زيست تراکمهاي زير مورد توجه قرار گرفته است .
1- تراکم ناخالص جمعيت(تراکم نسبي)
رابطه و نسبت بين انسان و فضاي تحت اشغال انسان را بيان مي کند، يعني تعداد افراد ساکن در يک واحد سطح را بطور متوسط نشان مي دهد. Dr=p/s
در رابطه فوق Dr تراکم p تعداد جمعيت و s مساحت تحت اشغال جمعيت بر حسب کيلومتر مربع مي باشد. استفاده از اين روش تا حد زيادي بستگي به وسعت ناحيه دارد.
تراکم جمعيت قاره ها و کشورهاي جهان بسيار متنوع است . آسيا به عنوان متراکمترين قاره ، در درون خود با تفاوتهاي عمده اي مواجه مي باشد. در سال 1360 تراکم جمعيت تهران 9616 نفر در کيلو متر بود.که از 2360 در منطقه يک تا 50490 نفر در منطقه هفده در نوسان بوده است
2- پراکندکي جمعيت در رابطه با کاربرد زمين
چون انسانها بطور روز افزون به سوي مناطق کوچک و پر تراکم (مناطق شهري )روي مي آوردند و نواحي وسيع و کم درآمد را پشت سر رها مي ساختند لازم مي آمد که تجديد نظري در مفهوم تراکم جمعيت از راه تغييراتي در صورت و يا مخرج فرمول تراکم يا هر دوي آنها به عمل آيد.بر اساس چنين تغييراتي،چند روش براي تعين تراکم جمعيت ارائه شده است :
- تراکم ماندگاهي :
اين شيوه که عبارتست از تراکم جمعيت در نواحي مسکوني، شخصي بنام رايت به کار برده است در اين روش نواحي غير مسکوني را بر روي نقشه هاي جمعيتي به عنوان مناطق خالي از سکنه نشان مي دهند. در اين روش تراکم جمعيت در رابطه با تعداد جمعيت و اراضي تحت اشغال محاسبه مي شود.
Ds=P/S
که در رابطه فوق Ds تراکم مسکوني p جمعيت و s مساحت تحت اشغال جمعيت مي باشد.
- تراکم طبيعي :
عبارت از محاسبه نسبت جمعيت ساکن به نواحي قابل کشت. اين تراکم تحت عنوان تراکم فيزيو لوژي براي اولين بار در فرانسه بکار رفته است اين تراکم در برخي از مناطق شايد بر تراکمهاي ديگر برتري داشته باشد، مثلاً در مصر 96 درصد جمعيت در حدود 4 درصد وسعت کشور که قابليت کشاورزي دارد زندگي مي کنند، که تراکم اين ناحيه کوچک به 1250 نفر در کيلومتر مربع بالغ مي گردد .
تراکم طبيعي نيز بنوبه خود نقايصي دارد از جمله اينکه زمين در مناطق صنعتي و شهري کارآئي لازم را ندارد و از طرف ديگر الزاماً زمين غير قابل کشت، کم نيرو و بدون مصرف نمي باشد. بعلاوه، در بعضي کشورها آمار مربوط به زمين هاي قابل کشت در دسترس نيست.
- تراکم کشاورزي(بيو لوژيکي) :
در مفهوم اين تراکم جنبه زيستي انسان مطرح است، و مقايسه اي است بين انسان و زمينهاي زير کشت گاهي تراکم جمعيت در زمينهاي زير کشت محاسبه مي شود ولي عيب اصلي آن اين است که کليه محصولات جنبه غذايي اصلي ندارند مثلاًکوکائين ،قهوه و کائوچو را نمي توان حياتي دانست . تراکم کشاورزي براکم جمعيت کشاورز را نسبت به زمينهاي کشاورزي در نظر مي گيرد. در ايران در سال 1356 حدود 27 ميليون از جمعيت کشور در مناطق روستايي زندگي مي کرده اند و اراضي زير کشت غلات حدود 5/5 ميليون هکتار بود که در اين صورت تراکم کشاورزي در ايران در سال 1356 حدود 5 نفر در هر هکتار اراضي زير کشت غلات بود در صورتيکه تراکم جمعيت در سال 1360 چيزي حدود 30 نفر در کيلومتر مربع بوده است. http://pnu-club.com/imported/2013/02/1535.jpg
مقايسه بين انسان و زمينهاي زير کشت
تراکم مقايسه اي :
از آ نجائيکه نواحي قابل کشت و زير کشت داراي ارزش يکساني نمي باشند اين شاخص نوعي تراکم طبيعي مي باشد که در آن کل جمعيت در رابطه با مساحت زمين هاي داراي ارزش بهره برداري يکسان در نظر گرفته شده است که در اين پيشنهاد هر يک کيلو متر مربع از زمين کشت شده برابر با سه کيلومتر مربع از نواحي علفزار و مرتع فرض شده است.
- تراکم حد بحراني :
مسئله حد بحراني جمعيت عبارتست از ظرفيت پذيرش جمعيت انساني هر منطقه در رابطه با ظرفيت و توان هاي آن منطقه مي باشد ، به عبارت ديگر اين ظرفيت، حد اکثر تراکم جمعيتي است که يک سيستم قادر است به طور دائمي در آن محيط ، بدون اينکه خطري براي زمين بوجود آيد تحمل و تقبل نمايد.
هر محيط توان پذيدائي جمعيت مشخصي را دارد که وقتي جمعيت به حدي مي رسد که ديگر محيط توان تحمل آنرا ندارد در اصطلاح گفته مي شد که جمعيت بحد بحراني (critical limitation) خود رسيده، وقتي جمعيت بحد بحراني مي رسد يکي از سه حالت به شرح زير ممکن است اتفاق بيفتد .
الف- وقتي جمعيت بحد بحراني رسيد و در محيط امکان زيست از بين رفت طبعاًافول مي کند و زايل مي شود .
ب- وقتي جمعيت بحد بحراني رسيد محيط مقاومت ميکند و جمعيت کاهش مي پذيرد و محيط مجدداً توان مي يابد و همچنين جمعيت نيز مجدداً توان مي يابد و همچنين جمعيت نيز مجدداً افزايش پيدا ميکند اين حالت بصورت تناوبي تکرار مي شود.
ج- وقتي جمعيت بحد بحراني رسيد محيط در مقابل افزايش جمعيت مقاومت مي کندو در اين صورت جمعيت فقط با بهره کشي محدود از محيط بي رمق در حد بحراني بدون افزايش و يا کاهش به زندگي ادامه مي دهد .
http://pnu-club.com/imported/2013/02/1536.jpg
تراکم جمعيت در محيط هاي مختلفhttp://pnu-club.com/imported/2013/02/1537.jpg
تراکم عمودي در محدوده هاي شهري
- تراکم اقتصادي :
ايده مربوط به تراکم اقتصادي جمعيت اولين بار در سال 1934 بوسيله جمعيت شناس فرانسوي سيمون ارائه گرديد او با در نظر گرفتن تعدادي از شاخصهاي اقتصادي فرمولي را ارائه مي دهد. که با به کار بردن فرمول تراکم اقتصادي مي توان به تراکم متناسب جمعيتي در يک دوره زماني مشخصي دست يافت. اما اين فرمول تا زماني که سيستمهاي متفاوت اقتصادي و تکامل اجتماعي مورد بررسي قرار نگرفته است کافي نبوده و کامل نمي باشد.
- تراکم مسکوني:
مفهوم رايج تراکم جمعيت به عنوان نسبت بين جمعيت و مساحت زمين براي جوامع صنعتي و شهري ضابطه کم ارزشتري را نسبت به جوامعي که به طور عمده کشاورز و روستايي هستند به دست مي دهند.در محاسبه تراکمهاي جمعيت شهري مخرجهاي گوناگوني را مي توان مورد استفاده قرار داد، از جمله :
مجموع مساحت شهري ، مساحت نواحي ساخته شده ، مساحت خالص قطعات ساخته شده و اراضي تحت استفاده خدمات اتفاقي، مساحت ناخالص نقاط ساخته شده و اراضي تحت مصارف خدماتي مانند خيابانها وپارکها.
به هر حال اين تراکمها ايده مختصري درباره تراکم و شلوغي موجود در شهر ها بدست مي دهند، جائي که گسترش عمودي تا حدي نسبت بين انسان و استفاده از زمين را خنثي مي کند مطالبي در مورد تمرکز مردم در داخل ساختمانها، منازل و اتاقها بيان نمي دارد.
جمعيت هاي شهري و روستايي:
شهر نشيني
جمعيتهاي ساکن شهرها از لحاظ نحوه توزيع،تراکم، شيوه هاي زندگي،ساختمان و رشد با جمعيت ساکن مناطق روستايي تفاوت چشمگيري دارند که اين اختلافها در بحثهاي آينده مورد برسي قرار خواهند گرفت. در اين بحث مناسب است که توجهي به تعريف شهر و روستا گرديده و جريانات شهر نشيني و اندازه و توزيع جمعيتهاي شهر و روستايي مورد نظر قرار گيرد بديهي است که در اين بحث از تجاوز به قلمرو جغرافياي شهري و جغرافياي روستايي اجتناب خواهد شد،
فرق بين شهر روستا :
تميز و تشخيص شهر از روستا براي جغرافيدان جمعيت، يک مشکل به شمار مي رود. جامعه شناسان اصطلاح جمعيت شهري را به ساکنين شهرها يعني جا ئيکه خا نه ها در نزديکي هم تمرکز يافته و يا به وسيله يک طرح خيابان بندي شده شکل پذيرفته باشد و در عين حال زندگي مردم داراي وابستگيهاي اجتماعي و اقتصادي بوده واز امکانات فرهنگي و اداراي بهره مند باشند اختصاص مي دهند.
جمعيت مورد خاصي است که که گاهي مي تواند ملاک تشخيص شهر از روستا باشد. با وجود اين موارد زير هم تا حدودي در تميز شهر از روستا مي تواند مورد توجه قرار گيرد.http://pnu-club.com/imported/2013/02/1540.jpg
تفاوت معيشت در ابر شهرها وشهرهاي وابسته به کشاورزي
- نوع معيشت
به سادگي امکان ندارد که خطي ترسيم شود و اين خط بتواند جمعيت شهري را از روستايي جدا نمايد. اصولاً اختلاف زيادي بين سکونتگا ههاي روستايي و شهري به خصوص در کشورهاي پيشرفته وجود ندارد . ارتباط شهر هاي کوچک و روستاهايي که در حاشيه قرار دارند شرايطي را بوجود مي آورد که فرهنگ شهري و روستايي در هم مي آميزد. در چنين مو قعيتي عده زيادي وجود دارندکه ظاهراً در روستا ها زندگي مي نمايند. ولي به طور کلي داراي نظام اقتصادي شهري هستند.بنابر اين تعيين يک شاخص شهرنشيني براي چنين مردمي مشکل مي باشد.
تقريباً به همين دلايل است که در ايالات متحده مرسوم گرديده که جمعيت شهري را به دو قسمت جمعيت ابر شهرها و شهرهاي ديگر و جمعيت روستاها را به روستاهاي داراي مزرعه (با معيشت وابسته به کشاورزي)و روستاهاي بدون مزرعه (با معيشت غير وابسته به کشاورزي) تقسيم مي نمايند. اين شيوه تقسيم شايد قابل اعمال در بسياري از کشورها منجمله ايران باشد زيرا که در ايران کليه جمعيت روستائي اگر چه در روستاها زندگي مي کنند ولي معيشت آنها متکي به بهره برداري از زمين نمي باشد.
- سيماي ظاهري
شهرها و روستاها از نظر ويژيگيهاي منحصر به خود و عملکردشان از نظر چشم انداز داراي اختلافات زيادي با يکديگر هستند که اين اختلاف منظر در اکثر شهرهاي غربي، بچشم مي خورد. اگر چه شکل ظاهري تقريباً يک نواخت که در اغلب شهرهاي غربي وجود دارد. اين اختلاف در اکثر روستاهاي کشورهاي جهان متفاوت است مثلاً برخي از روستاهاي کشورهاي پيشرفته از نظر چشم انداز با بساري از شهرهاي کشورهاي در حال توسعه برابري مي نمايند،ولي بايد توجه داشت که هدف تميز شهر از روستا در يک کشور است نه در سطح جهاني، و به همين جهت شکل ظاهري يک استقرار گاه در هر کشور ، شهر يا روستا بودن آن را تعين مي کند.
- سازمانهاي اداري و جمعيت
ديدگاههاي متعددي از نظر جمعيتي براي تشخيص شهر از روستا در کشورهاي جهان وجود دارد که مانع مقايسه و تشخيص شهر از روستا در سطح بين المللي مي گردد. به طور کلي کلي با توجه به نقطه نظرهاي نسبتاً قابل قبول به منظور طبقه بندي جمعيت شهري و روستايي به وسيله دستور العملهاي سرشماريها، از چهار روش استفاده مي کنند که عبارتند از:
1- طبقه بندي بخشهاي اداري يا واحدهاي سياسي کشور در اين طبقه بندي جمعيت واحد هاي سياسي به جمعيتهاي شهري و يا روستايي بر اساس معيارهاي انتخاب شده تقسيم مي گردد. که بر روي نقشه ها و گزارشها کاملاً شهر از روستا مشخص است
2- مراکزداراي بخشهاي اداري را به عنوان شهر و باقيمانده را جزو مناطق روستايي طبقه بندي مي کنند.از کشور هاي تابع چنيين روشي مي توان برزيل،کلمبيا،هندوراس، پرو،مصر،ترکيه را نام برد.
3- طبقه بندي جمعيتي با ملاک تعداد جمعيت : عموماً شهرها را به عنوان ساکنين مکانهاي با جمعيت به هم فشرده (با تراکم زياد) به حساب مي آورند. و براي آن حد اقل جمعيت را تعيين مي نمايند. اين ميزان حداقل جمعيت به مقدار قابل ملاحظه اي از کشوري به کشور ديگر متفاوت است . مثلاً در دانمارک 200 نفر، آلباني400 نفر ، آرژانتين 2000 نفر و ايران 5000 نفر مي باشد.
4- تفکيک شهر از روستا بر اساس فعاليتهاي اقتصادي.روستاها عموماً مراکز فعاليتهاي کشاورزي و شهرها مراکز فعاليتهاي غير کشاورزي مي باشند. در برخي از کشورها مانند و يوگسلاوي نحوه تميز شهر از روستا بر چنين معياري استوار است.
يک نظريه با طرفداران زيادي در کشورهاي توسعه يافته وجود دارد که طرفداران اين ديدگاه معتقد هستند که اصولاً نبايد و يا نمي توان خطي براي تفکيک جمعيت شهري و روستايي تقسيم نمود، زيرا که اصولاً جمعيتها بهم پيوسته و غير قابل تفکيک مي باشند نمونه بارز اين مطلب، تاثير چشمگير شهر هاي شمالي ايران در روستاهايي مي باشد که در مجاورت آنها قرار دارند، جائي که حدود 5 ميليون نفر در يک کمر بند به هم فشرده از روستاهاي کوچک و شهر هاي کم جمعيت متصل به هم سکني گزيده اند و اختلاط نواحي مسکوني به نحوي است که تصور مرز مشخصي براي شهرها، حومه هاي شهري و روستا ها بسيار دشوار گشته است، همچنين در ممالک توسعه يافته که بسياري از مظاهر تمدن و شهر نشيني در مناطق روستايي وجوددارد، تميز نواحي و بخصوص شهر از زوستا حتي غير ممکن است،
نسبت جمعيت شهري به روستاي
نسبت جمعيت شهر به روستا براي مقايسه در سطح جهاني، به خاطر مشکل بودن تشخيص مراکز شهري از روستايي به طور دقيق ممکن است ارزش چنداني نداشته باشد، محققين براي مقايسه در سطح جهاني عموماً از يک اندازه و يا يک گروه جمعيت استاندارد استفاده مي نمايند. براي نمونه ،مکانهاي که جمعيت بيشتر از 20000 نفر جمعيت داشته باشد،مناطق شهري در نظر گرفته مي شوندکه در اين صورت مي توان نسبت شهر نشين را به روستانشين تعين تعيين کرد. محاسبه نسبت جمعيت شهري به روستايي اصولاً در داخل يک استان،داراي دقت بيشتري است. به طور کلي امروزه حدود 137 کشور از 225 کشور مستقل جهان، داراي اکثريت شهر نشين مي باشند.
شهر نشيني
اصطلاح شهر نشيني مانند برخي ديگر از اصطلاحات علمي داراي مفهوم روشني نيست و اغلب براي تشخيص آن دچار اشکال مي شوند. به همين منظور معيارهاي زير براي تشخيص شهر نشيني توسط گروهي از جغرافيدانان به کار برده شده است
1- تراکم نسبي جمعيت ساکن در مراکز شهري ، که اين تراکم معمولاً نسبت به مناطق روستايي بالا مي باشد
2- نسبت رشد جمعيت ساکن در مراکز شهري به کل جمعيت .
3- افزايش تعداد افراد ساکن در مراکز شهري يک ناحيه . مراکز شهري معمولاً بيشتر از مراکز روستايي با افزايش جمعيت مواجه هستند.
4- تکامل اجتماعي که به وسيله شهر نشيني در يک جمعيت ظاهر مي شود
5- گسترش سريع محدوده شهري
به اين نکته بايد توجه داشت که رابطه خيلي کمي بين طبيعت شهر نشيني و رشد جمعيت وجود دارد بدين معني که بسياري از مراکز شهري توسعه پيدا مي نما يند، بدون اينکه جمعيت آنها به همان نسبت افزايش يابد، در حالي که در برخي ديگر از مراکز شهري جمعيت رو به فزوني مي گذارد بدون آنکه شهر بدان نسبت توسعه پيدا نمايد بنابراين رشد جمعيت شاخص خوب و متناسبي از توسعه شهر نيست . از ويژگيهاي شهر هاي بزرگ هر چه بيشتر گسترده شدن آنها است . به اين معني که وقتي شهري امکان رشد مي يابد ، نه تنها روستا هاي اطراف خود ،بلکه شهر هاي کوچک را نيز فرا مي گيرد و شهر نشيني بيش از پيش توسعه مي يابد. گيبز پيشنهاد نموده است که تمرکز جمعيت تابع پنج مرحله ترکيبي زير است
مرحله اول : وقتيکه ميزان افزايش جمعيت در روستا بيشتر و يا حداقل مساوي نرخ افزايش جمعيت شهرها گردد، شهر نشيني بزرگ پديدار مي شود و يا به عبارت ديگر با افزايش جمعيت، روستا ها به شهر هاي کوچک و شهر هاي کوچک به شهر هاي بزر گ و بزرگتر تبديل مي گردند.
مرحله دوم : نرخ رشد جمعيت در شهر ها به دليل مهاجرت روستائيان به شهر از رشد جمعيت روستايي بيشتر مي شود. و شهر هاي بزرگ با نسبت بالائي از مشاغل کارگري ظاهر مي گردند.
مرحله سوم : چون ميزان مهاجرت روستائيان به شهرها از رشد طبيعي جمعيت روستايي افزونتر است،بنابراين روستاها با کاهش جمعيت مواجه مي گردند.کاهش جمعيت بسياري از روستاهاي ايران و در بسياري موارد متروک شدن 30 هزار روستا در سالهاي اخير مي تواند مثال بارزي بر اين مطلب مي باشد.
مرحله چهارم : همچنانکه مهاجرت از روستا ها به شهر به آرامي کاهش مي يابد، به موازات آن مراکز بزرگ شهري يک جاذبه قويتري بر روي شهر هاي کوچک اعمال مي نمايد . که در اين صورت يک منبع مهاجرتي جديد به وجود مي آيد و سرانجام جمعيت اين مراکز متعدد کاهش مي يابد.همين مسئله را در شهر تهران مي توان مشاهده نمود.
امروزه اکثر مهاجريني که به تهران مي آيند از شهر هاي کوچک هستند تا روستا ها و به واسطه اشباع فضاي مسکوني تهران، از اين شهر خارج شده و به حومه ها روي مي آورند در نتيجه دهها مراکز پر جمعيت شهري مثل اسلام شهر، رجايي شهر و غيره در اطراف تهران ظاهر گرديده است .
مرحله پنجم : تمرکز جمعيت اصولاًنبايد به صورتي باشد تا همگي مردم در مراکز بزرگ شهري گرد آيند. توسعه در امر ارتباطات، امروزه جمعيتها را قادر مي سازد که در مراکز کم تراکم زندگي نمايند و در فواصل نسبتاً طولاني رفت و آمد کنند. و بدين صورت از مراکز با تراکم زياد فاصله بگيرند.
- توزيع شهرها در رابطه با اندازه آنها
- نسبت جمعيت شهري به روستايي يک کشور ممکن است ارتباط ضعيفي با توزيع فراواني شهرها در رابطه با اندازه آنها داشته باشد. ايده ها و فرمولهاي گوناگوني از سوي جغرافيدانان جمععيت در مورد اندازه طبقات شهرها و مراتب شهر نشيني ارائه شده است که در اينجا فقط ميانه جمعيتي نقاط مسکوني را ذکر مي کنيم که جمعيت کشور را به دو قسمت مساوي تقسيم مي کند.
افزايش جمعيت شهرهاي بزرگ جهان در سه دوره آمارگيري
- شهرهاي بزرگ :
رشد شهر هاي بزرگ دقيقاً مانند روند شهر نشيني قابل ملاحضه است. شهرهاي بزرگ در شرايط فعلي بيش از 4/1 جمعيت جهان را در بر مي گيرند. يک تعريف ساده از چنين نقاطي اينطور بيان مي گردد که حداقل جمعيت يک شهر بزرگ 100 هزار نفر مي باشد. رشد زياد تجمعات شهري اغلب شهرهاي بزرگ را به طرف تشکيل سکونتگا ههاي مرکب شهري مرتبط و وابسته به يکديگر سوق مي دهد.
که اصطلاحاً شبکه بزرگ شهري ناميده مي شود. فريمن اظهار مي دارد که شبکه بزرگ شهري مفاهيم متفاوتي مي تواند داشته باشد. اگر چه ممکن است در يک مفهوم ساده اين شبکه،يک مجموعه و يا مجموعه اي از شهر هاي کوچک توصيف شده و يا اينکه در برخي مواقع يک شبکه شهري از تراکم يک شهر بزرگ و اقمارش به وجود آيد.
مطالعات جغرافيايي و جمعيت شناسي هرگز در شبکه هاي شهري کار ساده اي نيست.به طور کلي شکل زندگي در شهر هاي بزرگ کشورهاي صنعتي در بالاترين سطح قرار دارد،در حاليکه وضع زندگي در شهر هاي بزرگ، کشور هاي کشاورزي در پاين ترين سطح است ولي براي تشخيص آن يک ضريب دقيقي وجود ندارد.http://pnu-club.com/imported/2013/02/1541.jpg
در حقيقت،نسبت بالائي از جمعيت در کشورهاي افريقايي ، آمريکاي جنوبي و جنوب شرقي و جنوب غربي آسيا در شهر هاي بزرگ مخصوصاً در شهرهاي ميليوني زندگي مي نمايند. اما از همه با سابقه تر در قسمت جنوب غربي آسيا مشاهده مي شود که در قرون اوليه و قرون وسطي نيز داراي شهرهاي بزرگي چون بغداد، بخارا، نيشابور، بلخ، ري، مرو، شيراز،دمشق و حلب بوده که گاهي بيشتر از يک يا دو ميليون نفر را در خود جاي مي داده اند.
در حال حاضر تعداد شهرهاي با جمعيت بالاي يک ميليون نفر به طور سريع رو به افزايش است. در شروع قرن بيستم تنها 11 شهر ميليوني در دنيا وجود داشت که اين تعداد در سال 1960 به بيش از 100 شهر رسيد و هم اکنون دقيقاً به حدود 200 شهر بالغ شده است که از اين تعداد بيش از 5/2 در ممالک چين، شوروي،ژاپن، برزيل، ايالات متحده،ايران و استراليا قرار دارند.
کشور ايران به تنهاي 5 شهر ميليوني شامل تهران، مشهد، تبريز،اصفهان و شيراز را در خود جاي داده است و طي دهه آينده شهرهاي باختران،اهواز و قم را نيز به اين مجموعه خواهد افزود. اما اگر چه تعداد شهرهاي بزرگ به طور سريع در حال افزايش است و جمعيت آنها گاه برق آسا رو به رشد مي باشد، ولي نبايد تصور نمود که آهنگ رشد جمعيت اين شهرها همواره يکسان خواهد بود،زيرا در اين صورت به نتايج تخميني و دور از واقعيت دست مي يابيم،