دوستان اولین روزی که به دانشگاه رفتین چه حسی داشتین
خاطره ای از اون روز دارین؟:72:
Printable View
دوستان اولین روزی که به دانشگاه رفتین چه حسی داشتین
خاطره ای از اون روز دارین؟:72:
خوب دوست عزیز خودت تاپیک رو شروع کردی و خودت هم شروع کن!
ضمنا قبل چنین تاپیکی در ادرس زیر هست ولی اندکی غیر فعال شده
دفتر خاطرات دانشگاهی
برای شروع متن یک متن طنز در این مورد مس ارسالم
نقل قول:
هر دانشجویی بلااستثناء بعد از فارغ التحصیلی به تمامی مبانی کامپیوتر مسلط خواهد شد. می پرسید چرا؟!
چون...
*تفریحات و یللّی تللّی هاش به محض قبولی در کنکور خودبخود cancel میشه!
*دوستانی اعم از مذکر و مؤنث مثلvirus دور و برش تکثیر می شن و اون بیچاره هر روز ناچاره update شه!!
*معمولاً یک هفته مونده به امتحانات (یعنی زمان فرجه) در حال search جزوه از این و اونه!!
*در زمان کارآموزی ها دنبال یک shortcut می گرده تا از سختی و مخمسه رها شه!
*به طور خودکار ارتباطش با دوستان پشت کنکورش cut میشه!
*تمام ریز ودرشت حرکاتش توسط کمیته ا ن ض ب ا ط ی scan میشه!!
*پول های اندک جیبش توسط سارقین ناشناس خوابگاه delete میشه!
*روزانه صدها صفحه ی جدید از عرائض استاد مربوطه توی دفترش paste می کنه!
*نیم ساعت آخر هر کلاسی هم هی مغزش هنگ می کنه!!!
اولين روز دانشگاه براي من روز خاصي بود چون فك ميكردم براي خودم كسي شدم و اما بريم سر اصل مطلب روز اول من حدودا نيم ساعتي ديرتر رسيدم به دانشگاه و وقتي ميخواستم برم سر كلاس ديدم چند نفريي دم در كلاس وايسادن و نميرن كلاس ازشون پرسيدم چرا نميريد سركلاس گفتن استاد اومده منم يه چند دقيقه اي وايستادم دم در ديدم اينجوريي فايده اي نداره و رفتم دم در كلاس و ديدم سه چهار رديف اول رو همه دخترها نشستند و اين كار رو براي رفتن من به كلاس سخت تر ميكرد ولي بالاخره رفتم و از استاد اجازه گرفتم و از بين صندلي هاي دخترها رد شدم و نشستم سر كلاس(به خودم گفتم اگه من الان نتونم برم سر كلاس ديگه بعدا روم نميشه پس بهتره زودتر اين كار رو انجام بدم تا اضطرابم بيشتر نشده و سريعا رفتم)
اولین روز دانشگاه اندیشه ی اسلامی داشتیم . چهره ی مغرور استاد اصلآ یادم نمیره . بچه های ترمای بالاتر که شلوغیه جلوی در کلاس رو دیدن ازمون پرسیدند ترم اولی هستین، ما هم خیلی مودبانه گفتیم بله . اونا خندیدن و گفتن مشخصه ، آخه سر کلاس اندیشه اسلامی هم نشستن داره ... :164:
من تو زندگیم یه بارعاشق شدم اونم روز اول دانشگاه بود :47::168: مدریت رفتار سازمانی داشتیم همکلاسیمون بود نه قبلش نه بعدش دیگه هیچوقت عاشق نشدیم
روز اول می خواستم برم شماره بدم:39: دوستم گفت ضایع روز اول جلو خودتو بگیر جواد بازی در نیار دم دبیرستان دخترونه که نیومدی:39: اینجا دانشگاه
پدر عشق بسوز بسوز که شدم با نمره 20 رفوزه
.................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .................................
روز اول,برام خیلی خاطره انگیز بود
همون احساسی رو داشتم که موقع رفتن به آمادگی داشتم:36:(18 سال پیش)
من روز اول دانشگاه یه مورچه ناز دیدم تو دانشگاه خوردمش
روز اول که ما رفتیم دانشگاه استاد اومد گفت
شما ها چقدر مثبتین روز اول همتون اومدین سر کلاس ، تو دانشگاه آزاد تا چند هفته هیچکس نمیاد
ما هم خندیدیم گفتیم استاد ماها فقط جلسه اول میایم، بعدش دیگه نمیایم
روز اولی که رفتم دانشگا(سر کلاس)آمار داشتم استاد هر چی میگفت سریع جواب میدادم :118:
اینطور بود بعد از 1ساعت از شروع کلاس ملت دوروبرمو گرفتنو به عنوان شاگرد زرنگ کلاس معرفی شدم:280:
بقیشو که شما میدونید چی میشه؟