باورهای ایرانیان در زمان هخامنشی
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
جزو اسیرانی كه از سپاه كوروش گرفته شد، معشوقهی یونانی او به
نام آسپاسیا Aspasia جلب نظر میكرد. به نظر میرسد كه اردشیر
سخت به این بانوی یونانی دلبسته بود امّا...
دین در زمان هخامنشی
پژوهش دربارهی اینكه هخامنشیان دارای دین زرتشتی بودند یا نه، مبحثی است طولانی و بسیار پیچیده میان آنانی كه در تاریخ هخامنشی تحقیقات و كاوشهایی نموده و صاحب نظرند. البتّه با توجّه به زمان این سلسله، متوجّه میشویم كه با تاریخ متداولی كه از برای ظهور زرتشت ذكر میشود. یعنی قرن ششم پیش از میلاد بایستی هم عصر با آغاز سلطنت هخامنشیان بوده باشد. امّا تولد زرتشت در قرن ششم امروزه آن اهمیت و اعتبار گذشته را از دست داده و بسیاری از دانشمندان، حوالی قرن هشتم پیش از میلاد را عصر ظهور پیامبر میدانند. در اینجا به هیچ روی بر آن نیستیم تا دربارهی عصر پیامبر به گفتوگو و بحث بپردازیم. لیكن قدر مسلّم آن است كه زرتشت در حدود دو قرن پیش از شاهنشاهی هخامنشی ظهور كرده است در اینجاقدر متیقّن و مسلّم آن است كه ما به هیچوجه نمیتوانیم اقوال كسانی چون خسانتوس Xantus و هرمیپوس Hermipus و امثال آنها را بپذیریم كه تاریخ سرسامآور شش هزار و یا اندكی بیشتر و كمتر را از جنگ ترویا Troia یا لشكركشی خشایارشا به یونان و یا حملهی اسكندر را ذكر میكنند. اینان خود به مسائلی اشاره میكنند كه وضع را تا اندكی روشن میكند و آن تعدّد نام زرتشت و شخصیتهایی به نام زرتشت میباشند كه در سحر و جادو دستی توانا داشته و در اعصار دوری زندگی میكردهاند و به مناسبت تجانس اسمی، چون پیامبر بلند آوازه شد، برای شهرت وی آن حوادث و اموری را كه به زرتشتهای دیگری وابسته بود، به این وابستند و افسانههای مردمی جادوگر و ساحر و نیرنگباز با شخصیت مردی مصلح، دانا و وارسته آمیخته شد. هر كاوشگر و محقّقی هرگاه به دقّت در اقوال و آرای تاریخنویسان یونانی به كاوش، جست و جو و پژوهشی منتقدانه بپردازد، به زودی به این مسئله آگاهی مییابد. تاریخنویسان یونانی و غیریونانی درباهی روش زرتشت آن قدر به نیرنگها، شعبدهها و ساحری و امور خارقالعاده اشاره میكنند كه حدّی بر آن متصوّر نیست، و آنگاه خود را در خلال گفتههایشان از كسانی دیگر نیز نام میبرند كه زرتشت نام بوده و به سحر و جادو میپرداختهاند.
به هر حال هنگامی كه هخامنشیان به عصر قدرت خود رسیدند، دارای دین زرتشتی به صورت سادهی آن بودند. سیر و توجّهی به روش و سیاست مذهبی شاهنشاهان هخامنشی، نشان میدهد كه چگونه دین بهی كمكم از مسیر خود خارج شده و به شرك ابتدایی باز میگردد، هرچه پیشتر میرویم و نفوذ مغان بیشتر میشود، دین ساده و اوّلیهی زرتشت به وسیلهی این مغان بیشتر دچار تغییر و دیگرگونی واقع میگردد. اینان با صبر و حوصله كمكم روش و شكل آیینِ پیشینِ خود را داخل دیانت زرتشت میكنند تا سرانجام از اواسط دوران اشكانیان به قدرت دلخواه رسیده و در زمان ساسانیان قدرت را قبضه كرده و ایران را به انحطاط و شاهنشاهی ساسانیان را به مرحلهی سقوط سوق میدهند. انحطاط مادی و معنوی، انحطاط فلسفی و اخلاقی، شكست و برافتادگی و ذلّت و خواری ایرانیان به وسیلهی این طبقهی مذهبی انجام شد و فعلیت یافت. مغان همچون زخمی بودند بر پیكر قدرتمند ایران كه آهسته آهسته و به تدریج تمام آن را فراگرفته و هلاكش كردند. در اینجا باز در تاریخ ادیان مشاهده مینماییم كه چگونه مذهب كه در ابتدا جنبشی كاملاً اجتماعی است از برای رفاه و آزادگی مردم، سرانجام آلت دست طبقهای به نام مغان میشود كه آن چیزهایی را كه ابتدا مذهب میخواست از برای مردم و تودهی فشردهی محروم كه اكثریت قابل ملاحظهی ملّتی را تشكیل میدادند فراهم نماید، از آنان باز میگیرد و تازیانهای میشود از برای عذاب آنان.
به هر انجام بدون توجّه به این مسائل، و اینكه آیا زمان زرتشت مقارن با هخامنشیان بوده و یا نه، و یا این هخامنشیان زرتشتی بودند یا اینكه آیین اورمَزْدپرستی آیینی بوده غیرزرتشتی و بسیاری از مسائل دیگر، به بحث دربارهی روش دینی هخامنشیان و سیاست مذهبی برجستهشان میپردازیم، برای موضوعهای فوق بایستی به مدارك مربوطه رجوع نمود، و در این باره به مجلداتی كه ضمن دورهی تاریخ ادیان منتشر میشود، میتوان مراجعه كرد.