بيمار رواني ( psycho ) ( 1960 )
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
فيلم بيمار رواني يكي از برترين آثار استاد هیچکاک است. فيلمي به تمام معني هيچكاكي و بر گرفته شده از يك موضوع كاملا هيچكاكي. فيلم با صحنه ي كوبنده ي آغاز مي شود ( صحنه ي اول پس از چند ديزالو براي مشخص كردن موقعيت، وارد يكي از اتاقهاي يك هتل مي شود ) و تماشاچي را خلع سلاح مي كند و به دنياي زيبا و لبريز از توهم هيچكاك مي برد.
در اين فيلم هيچكاك براي اولين بار در شيوه ي روايت گويي خود تغييراتي پديد مي آورد، يعني در جايي نيمه هاي فيلم شخصيت زن را عليرغم اينكه توانسته توجه تماشچيان را جلب كند مي كشد و نابود مي كند و شخصيت ديگري را جايگزين او مي كند. يعني در حقيقت ما تا صحنه ي قتل در حمام جانت لي را تعقيب مي كرديم، پس از كشته شد جانت لي، هيچكاك تماشاگر را به دنبال آن بازيگر ديگرش مي فرستد. آنتوني پركينز. ما حدود نيمي از فيلم را با اين آدم سپري مي كنيم و به سرنوشتش علاقه مند مي شويم و در پايان هيچكاك سعي دارد با يك شوك شديد ما را از فضاي خشن اثر جدا كند. فيلم بيمار رواني واجد بسياري از مشخصاتي است كه ساير آثار هيچكاك نيز آنها را دارا مي باشند نظير بازي با الگوي داستان پردازي، مادر فيلم بيمار رواني( 1960 ) عليرغم اينكه در فيلم حضور ندارد ولي فقط با همين حضور معنوي اش يكي از خوف انگيز ترين مادران هيچكاكي است. زني كه به راحتي مي تواند دست به قتل بزند و آدم ها را قرباني خودخواهي هاي خودش بكند. مادر فيلم بيمار رواني ، يك مادر مريض است كه ما به غير صدا هيچ اثر ديگري از او نداريم. شخصيتي به نام مادر در داخل آن خانه متروك و بزرگ و قصر مانند وجود دارد كه نقش موثري در رفتار و گفتار پسر جوانش نورمن ( آنتوني پركينز ) دارد. مهمترين علاقه ي نورمن تاكسيدرمي كردن پرندگان است، بعيد به نظر مي رسد يك آدم عادي به چنين كار وحشتناكي به عنوان سرگرمي نگاه كند. نورمن از جهان بدش مي آيد و از هر چه در آن است متنفر است. عشق زيادي كه به مادر نامهربانش داشته باعث شده نتواند بعد از پدرش حضور مرد ديگري را در خانه نپذيرد و هم مادر و هم آ، مرد را بكشد. وقتي مادرش را دفن مي كنند تحمل دوري از او را حتي براي يك شب ندارد. پس قبر مادرش را نبش كرده و جسد او را در آورده و چندين سال با جسد مادرش زندگي مي كند و طوري رفتار مي كند كه انگار مادرش زنده است و حتي در غالب او فرورفته ( در لحظات خاصي ) و با هم ( نورمن و مادرش ) صحبت مي كنند. يكي از مهمترين نكات فيلم بيمار رواني كه كمتر به آن پرداخته شده است، عشق است. نورمن عاشق مادرش است، به خاطر همين عشق او را مي كشد و بعد از او نمي تواند عاشق كس ديگري بشود. وقتي از ماريون ( با بازي جنت لي ) خوشش مي آيد مادر درون نورمن حسودي كرده و نمي خواهد كار به جاهاي باريكتر بكشد. در حقيقت نمي خواهد نورمن عاشق شود و مي خواهد نورمن را تا آخر عمرش تحت تسلط خود داشته باشد. به همين خاطر مادر درون نورمن بر نورمن واقعي پيروز شده و نورمن به شكل مادرش در مي آيد و ماريون را به قتل مي رساند. نورمن واقعا معتقد است كه ماريون به دست مادرش كشته شده، من كه حرف او را مي پذيرم شما چي ؟
بيمار رواني را مي توان فيلمي نو و پيشرو به حساب آورد. دوست ندارم در دام تعريف كردن پيشرو و نو محصور شوم. به اين دليل پيشرو محسوب مي شود كه در خيلي از جاها از قواعد سينماي كلاسيك پيروي نمي كند و آنها را زير پا مي گذارد. هيچكاك به صورت تدريجي به ما اطلاعات مي دهد . وي در ميانه ي فيلم ناگهان شخصيت اصلي فيلم ( ماريون )را مي كشد و شخصيت ديگري را محور فيلم قرار مي دهد كه بر حسب اتفاق در مسير حركت شخصيت اصلي قرار گرفته است. ماريون علاقه بسيار زيادي به تشكيل خانواده دارد. به همين خاطر پولي حدود چهل هزار دلار را از يكي از مشتريان صاحب كارش مي دزد. ما از اين دزدي كوچكترين احساس ناراحتي نمي كنيم. چرا از آن مشتري متنفر شده ايم. پيرمردي كه هنوز دست از عياشي بر نداشته و به ماريون كه مي تواند جاي دخترش باشد نظرهاي سو دارد. ماريون اين پول ر براي تشكيل خانواده مي خواهد. پول دزديه شده هم ناشي از يك ازدواج است ( پيرمرد براي دختر نو عروسش خانه مي خرد ). وي به شهري مي رود كه نامزدش در آنجا زندگي مي كند. در بين راه نسبت به كاري كه انجام داده احساس پشيماني مي كند چون شب و دير وقت به نزديكي آن شهر رسيده به متلي مي رود تا شب را در آنجا سپري كند. بعد از اينكه با نورمن حرف مي زند و شام مي خورد به اتاقش مي رود. در كوتاه ترين زمان ممكن هيچكاك با استفاده ي بسيار زيبا از تصوير و صدا پشيماني ماريون را نشان مي دهد و بدون اين كه كوچك ترين ديالوگي بگويد متوجه مي شويم كه قصد دارد برگردد و پول ها را پس بدهد. بعد از اينكه خيال ش راحت مي شود براي اينكه بار گناه را از روي دوشش پاك كند به حمام مي رود تا تن و روان خود را پاك كند ولي اين اجازه به او داده نمي شود. نورمن عاشق او شده و مادر نورمن دوست ندارد به غير از او زن ديگري وارد زندگي نورمن شود. به همين خاطر ماريون را مي كشد. نورمن هم به خاطر اينكه آثار جرم مادرش را از بين ببرد جسد ماريون را به مردابي برده و همراه با ماشينش غرق مي كند. در ادامه ما شاهد جستجوي كارآگاه و خواهر ماريون براي پيدا كردن او هستيم. در انتها وقتي پي مي بريم نورمن قاتل ماريون است و مادر نورمن چيزي جز اسكلت نيست ( البته در ظاهر و گرنه آن مادر بد اخلاق و غر و غرو در روان نورمن زنده است و همو قاتل ماريون است ) به جايي كه نسبت به نورمن احساس خشم و نفرت داشته باشيم. نسبت به او احساس ترحم و محبت مي كنيم. چرا كه او قرباني عشق خودش است.( صحبت هاي روان پزشك در آخر كار كاملا بيهوده و زايد است ) و ما براي عشق او احترام قائليم حتي اگر به مرگ بي گناهي منجر شده باشد. عشقي كه در آخر كار نورمن را كاملا تحت تاثير خود قرار داده و باعث استحاله ي شخصيت نورمن به مادرش شده است. در انتها ي فيلم ما با نورمن روبرو نيستيم. اين مادر نورمن جلويمان نشسته است