قوم اسرار یا اربابان کره زمین
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
قوم اسرار
تغذيه خدايان
خدايان مي توانستند در هر جا حضور پيدا کنند . هر چند سه قلمرو معمولا نوعي تشريح مي شدند که گويا عرصه هاي جداگانه اند و يکي بر روي ديگري قرار گرفته است ، ولي مايا ها بيشتر انها را به هم پيوسته مي دانستند تا سطوحي کاملا مجزا از يکديگر . شل و فرايدل توضيح مي دهند :
"اين دو سطح هستي به صورت جدا نشدني به يکديگر قفل شده بودند . کنش ها و واکنش هاي دنياي ديگر ، سرنوشت اين جهان را تحت نفوذ خود قرار مي دادند ، مثلا بيماري يا تندرستي ، شکست يا پيروزي ، زندگي يا مرگ ، تلخکامي يا خوشبختي را در زندگي آدميان به بار مي اورند . ولي ساکنان دنياي ديگر نيز به نوبه خود براي ادامه شادکامي خود تحت تاثير اعمال زندگان قرار مي گرفتند . فقط زندگان بودند که مي توانستند قوت و غذاي مورد نياز ساکنان دنياي ديگر و نيز ارواحي را که در انجا دوباره متولد مي شدند ، فراهم آورند ... در نظر ماياها ... شاهان از همه برتر بودند ، شمن هاي ( جادوگران ) خداگونه بودند که در هر دو بُعد فعاليت مي کردند و با قدرتي که مراسم اجرا شده کسب مي کرند ، هر دو بُعد را به حال تعادل در مي آوردند ، و بدين ترتيب به قلمرو خويش خوشبختي مي آوردند ."
تغذيه موجودات دنياي ديگر توسط شاهان از راه درخت مرکزي امکان پذير مي شد ، ريشه هاي درخت مرکزي يا " واکاه چان " در دنياي زير زميني فرو رفته بود ، تنه اش در دنياي مياني قرار داشت و شاخه هايش در دنياي فوقاني . اين درخت که تمام سطوح هستي را لمس مي کرد ، کارش به سان مجرا و آبگذري بود بين دو جهان . شاه مي توانست با اجراي آئين هاي ديني محل درخت را تغيير دهد و به جايي ببرد که خود ايستاده است ، سپس از ان نقطه دري را به جهان ديگر مي گشود . در چنين لحظه اي وي قادر بود خدايان را با تقديم غذا يا خون تغذيه کند . مايا ها بر اين باور بودند که خون حاوي عصاره مقدسي است بر هر موجود زنده اي ( که ان را بسته به ناحيه مربوطه کول يا چول مي خواندند ) و چنين مي انديشيدند که خدايان با دريافت ان نيرومند تر و شاد تر مي شوند .
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
فصد و قرباني
نموداري از باورهاي مايا درباره ماهيت مقدس خون ، عبارت بود از عمل فصد ، يعني بريدن رگ انسان يا حيوان براي جاري ساختن خون . ( ولي اين کار الزاما به معناي کشتن انسان يا حيوان نبود . ) فصد در بسياري شعائر ديني ماياها اجرا مي شد . سرچشمه خون بستگي به اين داشت که از اجراي آن شعائر به چه نتيجه اي مي خواهند برسند . خواسته هاي کوچک از خدايان فقط نياز به پرندگان و حيونات کوچک داشت ، در حالي که خواسته هاي بزرگ يا رويدادهاي مهم ، قرباني کردن حيوانات بزرگ را مي طلبيد ، مثلا در شهر کوپان هفده جاگوار در مراسم ديني وقف يک پرستشگاه به درگاه خدايان قرباني شدند .
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
طي اجراي مراسم ديني براي خشنودي خدايان ، پاره اي اوقات لازم مي آمد که يک پادشاه جايي از بدن خود را ببرد تا خون لازم براي مراسم فراهم شود . آثار به جا مانده ماياها نيز نشان مي دهند که در اجراي مراسم گوناگون مذهبي ، از زبان و يا يکي ديگر از اعضاء بدن يکي از نخبگان خون جاري مي شد ، اين جريان به ويژه در مراسم مذهبي مربوط به باروري اجرا مي گرديد . ولي شايع ترين وفراوان ترين مورد براي ريختن خون انسانها ، کشتن آنها در مراسم خاصي بود . در يک چنين قرباني کردن ، فرد مورد قرباني يک اسير جنگي - يک برده - يا کودکي بود که والدينش باور داشتند با قرباني کردن فرزندشان ، طالع سعد و رفاه براي ساير افراد خانواده به بار خواهند آورد.
ماياها اسيران خود را به شيوه هاي گوناگون قرباني مي کردند . يکي از اين روش ها بريدن گلوي قرباني بود ، شيوه ديگر پاره کردن شکم قرباني بود . در شهر چيچن ايتزا در ناحيه يوکاتان ، اسراي قرباني را در باتلاقي مي انداختند ، در حقيقت چاهي بود طبيعي که بر اثر رانش زمين که بر روي يک رود يا درياچه زير زميني قرار داشت به وجود آمده بود .( پديده اي که در يوکاتان امري طبيعي بود ) در واقع دو حلقه از اين گونه چاه ها در يوکاتان وجود داشت ، يکي اب اشاميدني مردم را تامين مي کرد و ديگري مخصوص قرباني کردن بود ، قربانياني که براي خشنودي خداي باران فدا مي شدند . چاه مخصوص قرباني کردن که " چاه قرباني " يا " چاله مقدس " ناميده مي شد ، تقريبا پنجاه متر قطر داشت و گودي ان تا سطح آب حدود بيست متر و عمق خود آن نيز بيست متر بود . اسقف لاندا درباره اين چاله چنين نوشته است : " از دير باز آنها ( مايا ها ) رسمي داشتند که مردان را زنده زنده درون آن بياندازند و اين در دوران خشکسالي بود و براي خدايان قرباني مي شدند . ماياها معتقد بودند که قربانيان نمي ميرند ، هر چند که آنها ( قربانيان ) هرگز دوباره ديده نشدند . جز قربانيان چيزهاي فراوان ديگري نيز در آن مي انداختند ، مانند سنگهاي گرانبها ، و چيزهاي پر ارزش ديگر . "
روش رايج براي قرباني انسان که در بسياري شهرهاي ديگر مايا انجام مي شد آن بود که ابتدا قربانيان را برهنه مي کردند ، سپس بدن آنها را رنگ آبي مي زدند . و بعد آنها را به تالار مخصوص قرباني که خارج از پرستشگاه قرار داشت مي بردند . در انجا قرباني را مي خوابانيدند و يک کاهن سينه قرباني را با يک خنجر تيز مي شکافت و با سرعت قلبش را بيرون مي آورد ، قلبي که هنوز در حال تپش بود . خون قلب را به سر و روي يک بُت که در مرکز جايگاه مراسم بود مي پاشيدند . بقيه خون قرباني را خشک مي کردند که بعدا براي بُخور دادن از ان استفاده مي کردند ، زيرا ماياها بر اين باور بودند که دود اين بخور به هنگام مراسم دعا مي تواند خواست هاي انان را به خدايان برساند