تجلی افکار و اندیشههای پیامبر (ص) در مثنوی معنوی
این مقاله بر آن است تا به بررسی سیمای پیامبر (ص) در مثنوی معنوی بپردازد. مولانایی که به روایت «افلاکی» چون سرمست سماع میشد، چرخزنان و پایکوبان صلوات میفرستاد که: «اللهم صل علی محمد و آل محمد » و اما مختصری از زندگی مولانا و مثنوی کبیرش:
مولانا «جلالالدین محمد بلخی» مشهور به مولای روم در شش ربیع الاول سال 604 هـ . ق در بلخ متولد شد. پدر وی «محمد بن حسین خطیبی» معروف به بهاء ولد از اکابر صوفیه و بزرگان عرفا بود که در علم عرفان و سلوک سابقهای دیرین داشت. پس از وفات سلطان العلماء که در سال 628 هـ . ق خموش شد و در دیار قومیه به خاک سپرده شد، توسط «سیدبرهانالدین محقق ترمذی» - شاگر پدر –به کمالات اخلاقی و مدارج روحانی رسید و دانشمندی تمام عیار گشت تا اینکه در آستانه چهل سالگی، قلندری گمنام و ژنده پوشی به نام «شمس الدین تبریزی» این سجاده نشین با وقار و مفتی بزرگوار را سرگشته کوی و برزن کرد تا آنجا که مولوی در وصف خود سرود: سجادهنشین با وقاری بودم بازیچهی کودکان کویم کردی ... سرانجام در پی تبی سوزان و آتشین یکشنبه پنجم ماه جمادی الاخر سال 672 هـ . ق رحلت فرمود.
و اما مثنوی کبیر: این اثر یکی از مهمترین آثار مولانا است که در شش دفتر فراهم آمده است. شیوه کلام شاعر در این اثر بدین گونه است که مولوی مفاهیم ومضامین بلند روحانی و عرفانی را به جهت سنگینی مفاهیم به صورت تمثیل بیان میکند. زیرا که به باور وی «بر نتابد کوه را یک پر کاه» بنابراین مقصود مولوی از ذکر داستانها و تمثیلات، بنابر اسلوب قرآنی، داستانسرایی و حکایت پردازی نیست بلکه حکایت، قالبی است برای بیان معارف و حقایق به حکم آنکه به فرموده مولانا: ای برادر قصه چون پیمانهای است/ معنی اندر وی بسان دانهای است
روش کار: روش کار در فرآهم آوردن این مقاله چنین بوده است که در ابتدا به مطالعهی مثنوی (شش جلدی) مولوی و درنگی چند در ابیات و مفاهیم آن پرداخته و سپس برخی از احادیث و سیرهی نبوی را که مولوی به استناد آن به ذکر حکایتی و یا نکتهای خاص پرداخته (جنبه نظری و عملی عرفان اسلامی) استخراج نموده و شرح و بسط داده است. عمدهترین عناوین مورد بحث در این مقاله به شرح ذیل است: - حکایت در بیان حدیث«أعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک». - در شرح حدیث الفقر فخری و به افتخر. - در شرح حدیث نبوی «اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون». - در شرح حدیث نبوی «ان عینی تنامان و لاینام قلبی». - حکایت به خواب رفتن پیامبر (ص) و یاران (در بازگشت از سفر خیبر) و قضا شدن نمازصبح. - در بیان این نکته که هدف از خلقت جود است نه سود. - حکایت الزام اعرابی توسط پیامبر به تجدید نماز. - حکایت رفتن پیامبر به عیادت صحابی بیمار. - تاکید پیامبر در اکرام زن. - حکایت در اظهار شادمانی پیامبر از پایان پذیرفتن ماه صفر. - اظهار اشتیاق پیامبر (ص) به اویس قرنی - حکایت آن کافر که میهمان خانه پیامبر شد. - و ... .