PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : افق ها (لايه هاي خاک و سنگ) (قسمت چهارم)



Borna66
07-04-2009, 03:34 PM
افق ها (لايه هاي خاک و سنگ) (قسمت چهارم(

قسمت چهارم

افق آرجيك
توصيف عمومي: افق آرجيك افقي زير سطحي بوده، مقدار رس بيشتري نسبت به افق رويي دارد، تفاوت بافتي ممكن است در نتيجه تجمع رس شسته شده يا تشكيل پدوژنتيك رس در خاك زيرسطحي يا تخريب رس در افق سطحي، با فرسايش رس سطحي يا فعاليتهاي بيولوژيكي يا تركيب دو يا چند فرآيند مختلف باشد. رسوب مواد سطحي كه درشت‌تر از مواد زير سطحي هستند ممكن است تفاوت بافتي پدوژنتيك را تشديد كند. به هر حال ناپيوستگي سنگي نظير آنچه ممكن است در رسوبات شسته شده رخ دهد به‌عنوان يك افق آرجيك تعيين نمي‌شود.
خاكهاي داراي افق آرجيك اغلب سري خاص از خواص مورفولوژيكي، فيزيكوشيميايي و مينرالوژيكي، به جز افزايش رس، دارند. اين خواص باعث مي‌شود كه انواع مختلفي از افق آرجيك و راه تكامل آنها مشخص شود. انواع مهم عبارتند از: افقهاي lixi-، luvi-، abrupti- و plan-argic و افقهاي ناتريك و نيتيك.
افق B آرجيك تعريف شده در راهنماي اصلاح شده در نقشه خاك جهان (فائو، 1988)، به‌عنوان يك مرجع با يك تغيير پذيرفته شده است. شرايط براي مشاهده در صحرا “حداقل 1 درصد پوسته رسي روي سطوح خاكدانه‌ها و در حفرات” به 5 درصد تغيير يافته است. اين تغيير بر پايه اين تصور است كه هيچ ارتباط 1:1 بين مقدار پوسته رسي روي سطوح خاكدانه‌ها و در حفرات و درصد مقطع نازك اشغال شده با رسهاي جهتدار وجود ندارد. حتي اگر 100 درصد سطوح خاكدانه با پوسته رسي پوشيده شده باشد، مقطع نازك در بخش عمده با توده خاك و فضا اشغال خواهد شد.
معيارهاي شناسايي: افق آرجيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• بافت شني‌لوم يا ريزتر و حداقل 8 درصد رس، و
• مقدار رس بيشتر از افق بافت درشت‌تر رويي(به‌استثناي تفاوتهايي كه فقط از ناپيوستگي سنگي منتج مي‌شود) به اين صورت كه:
الف: اگر افق رويي داراي كمتر از 15 درصد رس باشد، افق آرجيك بايد حداقل 3 درصد رس بيشتر از آن داشته باشد، يا
ب: اگر افق رويي 40-15 درصد رس داشته باشد، نسبت رس در افق آرجيك به افق رويي بايد 2/1 برابر يا بيشتر باشد، يا
ج: اگر افق رويي 40 درصد يا بيشتر رس داشته ياشد، افق آرجيك بايد داراي حداقل 8 درصد رس بيشتر باشد، و
• اگر افق آرجيك از تجمع رس آبشويي شده تشكيل شده باشد افزايش در مقدار رس بايد در فاصله عمودي 30 سانتيمتر باشد. در ديگر موارد، افزايش رس بين افق رويي و افق آرجيك بايد در فاصله عمودي 15 سانتيمتر باشد.
• ساختمان سنگي در حداقل نيمي از حجم افق وجود ندارد، و
• ضخامت حداقل يك دهم مجموع ضخامت افقهاي رويي و حداقل 5/7 سانتيمتر. اگر افق آرجيك به طور كامل تركيبي از lamellae باشد lamellae بايد مجموع ضخامت حداقل 15 سانتيمتر داشته باشد. افق بافت درشت‌تر روي افق آرجيك بايد حداقل 18 سانتيمتر يا اگر انتقال بافت افق آرجيك ناگهاني باشد، 5 سانتيمتر ضخامت داشته باشد (تغيير بافت ناگهاني را ببينيد).
شناسايي صحرايي: تفاوت بافتي خصوصيت اصلي براي شناسايي افق آرجيك در صحرا مي‌باشد. طبيعت انباشتگي ممكن است در صحرا با ذره بين (10 برابر) (اگر پوسته رسي واضح روي سطوح خاكدانه‌ها، شكافها، حفرات و كانالها باشد) اثبات شود. افق آرجيك انباشته بايد حداقل در بعضي بخشها، پوسته رسي حداقل 5 درصد در سطوح افقي و عمودي خاكدانه و در حفرات نشان دهد.
پوسته‌هاي رسي اغلب در خاك در مورد كانيهاي اسمكتيت به سختي نمايان مي‌شوند كه اين به علت تخريب خاكدانه به دليل انقباض و انبساط مي‌باشد. وجود پوسته‌هاي رسي در مكانهاي محفوظ مثل حفرات بايد جهت داشتن شرايط افق آرجيك انباشته به اندازه كافي موجود باشد
خصوصيات ديگر: خاصيت انباشتگي يك افق آرجيك با استفاده از مقطع نازك مي‌تواند به‌سادگي اثبات شود. افق مشخصه آرجيك انباشته بايد نواحي با رسهاي جهتدار كه حداقل 1 درصد از كل مقطع را تشكيل دهد، نشان دهد. تستهاي ديگر، شامل تحليل توزيع اندازه ذرات جهت تعيين افزايش رس در يك عمق خاص و اندازه‌گيري نسبت رس ريز به رس مي‌باشد. در افق آرجيك انباشته، نسبت رس ريز به رس كل به علت شستشوي ذرات رس ريز، بيشتر از افق رويي مي‌باشد.
اگر خاك، در افق آرجيك يا بالاي آن داراي ناپيوستگي سنگي باشد، يا اگر افق سطحي با فرسايش انتقال پيدا كرده باشد، يا اگر يگ لايه شخم بالاي افق آرجيك باشد، طبيعت انباشتگي بايد به‌روشني مشخص گردد.
ناپيوستگي سنگي اگر در (داده‌هاي) صحرا واضح نباشد، مي‌تواند با درصد شن درشت، شن ريز و سيلت محاسبه شده بر اساس رس آزاد ( توزيع اندازه ذرات بين المللي يا استفاده از سيستم U SDA يا ديگر سيستمها)، يا با تغيير در مقدار گراول و بخشهاي درشت‌تر مشخص شود. تغيير حداقل 20 درصد (نسبي) هر كدام از گروههاي اندازه‌اي ذرات مي‌تواند به‌عنوان مشخصه ناپيوستگي سنگي فرض شود. به هر حال اين فقط در صورتي بايد به حساب آيد كه شرايط بالا در بخشي از پروفيل كه افزايش رس وجود دارد، يا نشانه‌هايي از اينكه لايه بالايي درشت بافت‌تر بوده، وجود داشته باشد
اگر چه اين يك راه ساده براي مورد بحث قرار دادن ناپيوستگي سنگي است اما با استفاده از داده‌هاي موجود نيز، اين كار مي‌تواند صورت گيرد. به عبارت ديگر، ناپيوستگي اندازه ذرات از شرايط اصلي‌ براي افق آرجيك است و نشان خواهد داد كه مواد رويي حتي بدون در نظر گرفتن تلفات رس در نتيجه فرسايش يا ديگر فرآيندها بسيار متفاوت و درشت‌تر مي‌باشند.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق آرجيك همراه با افق شسته شده بوده و در زير آن قرار دارد، مثلا افقهايي كه رس و آهن از آن انتقال يافته است. افق آرجيك اگرچه در ابتدا، به‌عنوان يك افق زير سطحي شكل گرفته است، ولي ممكن است در اثر فرسايش يا انتقال لايه رويي در سطح وجود داشته باشد.
بعضي افقهاي با افزايش رس ممكن است يك سري از خواص كه افق فراليك را مشخص مي‌كند داشته باشد مثل CEC كم (CEC موثر)، مقدار كم رس قابل دسپرسه شدن در آب و مقدار كم كانيهاي قابل هواديدگي در بالاتر از عمق 50 سانتيمتر. در بعضي نمونه‌ها براي اهداف رده‌بندي، افق فراليك بر افق آرجيك ارجحيت دارد . به هر حال افق آرجيك، اگر روي يك افق فراليك باشد و در بخش بالايي خود، در عمق 30 سانتيمتر، 10 درصد يا بيشتر رس قابل دسپرسه شدن در آب (به جز مواد خاكي كه خواص جريك يا بيش از 4/1 درصد كربن آلي داشته باشد) داشته باشد ارجحيت دارد.
همچنين افق آرجيك فاقد خصوصيات ساختمان و اشباع سديمي افق ناتريك مي‌باشد
افق آنتروپدوژنيك:
توصيف عمومي: افق آنتروپدوژنيك تنوعي از افقهاي سطحي و زير سطحي را در بر مي‌گيرد كه در نتيجه كشاورزي ممتد مي‌باشد. خواص اين افق بيشتر بستگي به مديريت خاك اعمال شده دارد (جدول 1 را ببينيد). افق آنتروپدوژنيك از مواد خاكي آنتروپوژنيك كه در نتيجه پر شدن اراضي، از بين رفتن معادن، پس ماندها و آشغال هاي شهري، لاي‌ها و غيره (بر اثر فعاليتهاي انسان) سست و نرم شده‌اند متفاوت است. اين مواد، موضوعي براي دوران طولاني نيستند كه نشانه‌هاي پدوژنيك خاك را داشته باشند.
افقهاي آنتروپدوژنيك مشخص شده عبارتند از: افقهاي تريك، ايراگريك، پلاجيك، هرتيك، آنتراكوييك و هيدراگريك. آنها در نواحي كوچك در بخشهاي زيادي از جهان مخصوصا در زمينهاي قديمي كشت شده در اروپاي غربي، در دشتهاي قديمي آبياري شده در خاور نزديك و چين، تراسهاي قديمي نواحي مديترانه، شبه جزيره عرب، نقاطي مجزا در آمريكاي شمالي و جنوبي مربوط به اشغال دراز مدت هنديها مخصوصا در نواحي كه برنج براي مدت طولاني كشت مي‌شده است ديده مي‌شوند.
جدول 1 : فرايندهاي آنتروپدوژنيكي
شخم عميق عمليات مكانيكي ممتد تا زير عمق معمولي عمليات زراعي.
كود دهي زياد كاربرد ممتد كودهاي آلي و غيرآلي بدون افزودن قابل توجه مواد معدني (مثلا كودهاي دامي، آشغالهاي خانگي، كمپوست، شب‌كود [1] و غيره.
افزودنيهاي فرعي كاربرد ممتد مواد زميني و افزودن قابل توجه مواد معدني ( مثلا كلوخ چمني، شنهاي ساحلي، كود دامي زميني و غيره).
آبياري كاربرد ممتد آب آبياري با مقدار قابل توجه رسوبات (همچنين ممكن است حاوي كود، نمكهاي محلول، ماده آلي و غيره باشد).
شخم مرطوب فزآيندهاي همراه با غرقاب كردن در طول كشت، لايه شخم حاصل عمليات زراعي، معمولا شامل تغييرات در شرايط آبي. اشكال زيرخاكي مشخصه مانند پوششهاي آهن- منگنز تجمعي، ممكن است تحت عمليات زراعي مرطوب بسته به عمق سفره آب، بافت، وجود مواد آلي و غيره ايجاد شود.

معيارهاي شناسايي: افق تريك با افزودن مواد زميني، كمپوست يا لجن براي مدت دراز به‌وجود مي‌آيد. اين افق با افزايش عمق داراي بافت غير يكنواخت مي‌باشد. رنگ آن مربوط به منبع مواد يا مواد زيري آنها مي‌باشد. درصد اشباع بازي آنها (با 1 مولار استات آمونيوم) بيشتر از 50 درصد مي‌باشد.
افق ايراگريك داراي رنگ روشن ( واليو و كروماي مرطوب آن بيشتر از 3 مي‌باشد) و ساختمان يكنواخت در لايه‌هاي سطحي بوده و از آبياري دراز مدت با آبهاي داراي رسوب زياد به‌وجود آمده است. رس و كربناتها به طور يكنواخت پراكنده شده‌اند و داراي مقدار رس بيشتري، مخصوصا رس ريز، نسبت به خاك طبيعي زيري مي‌باشد همچنين تفاوت نسبي شن متوسط، ريز و خيلي ريز آن بيشتر از 20 درصد نمي‌باشد. داراي كربن آلي بيشتر از 5/0 درصد مي‌باشد كه با عمق كاهش مي‌يابد اما در حد پايين افق آبياري شده به حداقل 3/0 درصد مي‌رسد.
افق پلاجيك ساختمان يكنواخت، معمولا شني يا لومي‌شني، دارد مقدار كربن آلي آن بيشتر از 6/0 درصد مي‌باشد. درصد اشباع بازي آن (با 1 مولار استات آمونيوم) كمتر از 50 درصد و مقدار P 2O5 قابل عصاره گيري با اسيد سيتريك 1 درصد آن بالا (بيش از 025/0 درصد در 20 سانتيمتري از سطح خاك اما معمولا بيشتر از 1 درصد) مي‌باشد.
افق هرتيك از شخم عميق، كوددهي شديد و/يا كاربرد دراز مدت كودهاي دامي و ديگر بقاياي آلي به‌وجود مي‌آيد، داراي رنگ تيره با واليو و كروماي، مرطوب، 3 يا كمتر مي‌باشد. مقدار كربن آلي آن 1 درصد يا يبشتر مي‌باشد و مقدار P2O5 قابل استخراج با 5/0 مولار كربنات سديم آن بيشتر از 100 ميليگرم در كيلوگرم، در 25 سانتيمتر بالايي خاك مي‌باشد. درصد اشباع بازي آن (با 1 مولار استات آمونيوم) 50 درصد يا بيشتر مي‌باشد.
افق آنتراكوييك داراي لايه شله و كفه شخم مي‌باشد كفه شخم، داراي ساختمان بشقابي مي‌باشد. اين لايه فشرده بوده و زهكشي بسيار پاييني دارد. اين داراي رنگدانه‌هاي زرد- قهوه‌اي، قهوه‌اي يا قرمز- قهوه‌اي در امتداد شكافها و سوراخ ريشه‌ها مي‌باشد. چگالي ظاهري كفه شخم آن حداقل 20 درصد بيشتر از لايه شله مي‌باشد درحالي‌كه تخلخل آن30-10 درصد كمتر از تخلخل لايه شله مي‌باشد. تخلخل غير كاپيلاري آن 5-2 درصد (حدود 60 درصد نسبي تخلخل غير كاپيلاري لايه شله مربوط به آن) مي‌باشد.
افق هيدراگريك، يك افق زيرسطحي مربوط به شخم مرطوب بوده و يك يا چند ويژگي زير را دارا مي‌باشد:
• لايه اي از تجمع آهن و منگنز يا پوششي از آهن و منگنز شسته شده از بالا، يا
• آهن قابل استخراج با ديتيونات - سيترات 2 برابر يا بيشتر يا منگنز قابل استخراج با ديتيونايت - سيترات 4 برابر يا بيشتر از افق(هاي) سطحي، يا
• وجود رداكس، يا
• نبود رداكس با واليوي بيشتر يا مساوي 4 و كروماي مساوي يا كمتر از 2 در حفرات درشت مربوط به شخم مرطوب، و
• ضخامت بيشتر از 10 سانتيمتر.
شناسايي صحرايي: افقهاي تريك، ايراگريك و پلاجيگ نشانه‌هايي از بالا آمدن سطح دارند كه يا از مشاهدات صحرايي و يا اطلاعات قديمي مشخص مي‌شود. افقها كاملا مخلوط شده‌اند و معمولا داراي مواد مصنوعي مثل قطعات سفال، بقاياي كشت يا فضولات بوده كه اغلب بسيار كوچك (قطر كمتر از 1 سانتيمتر) و ساييده شده مي‌باشند. افقهاي تريك و پلاجيك تدريجا از افزودن مواد زميني (كمپوست، كلوخ چمني، يا كلوخ چمني مخلوط با كودهاي دامي، آشغال، لاي، شن ساحلي و غيره) به‌وجود مي‌آيد و ممكن است داراي سنگهايي باشد كه به‌صورت تصادفي پراكنده شده است در حالي‌كه افق ايراگريك، تدريجا از رسوبات آب آبياري به‌وجود مي‌آيد.
تعدادي از خصوصيات خاك، افقهاي تريك و پلاجيك را از افقهاي ديگر جدا مي‌كند. افق تريك معمولا فعاليت بيولوژيكي زيادي را نشان مي‌دهد و واكنش خنثي تا كمي قليايي دارد (پ‌هاش با آب معمولا بيشتر از 7 مي‌باشد) و داراي آهك آزاد مي‌باشد. رنگ آن شديدا وابسته به منبع مواد يا مواد زيري مي‌باشد. خاك هاي مدفون ممكن است در زير اين افق مشاهده شود، اگرچه محل تماس ممكن است به‌علت اختلاط نامشخص باشد.
افق پلاجيك بسته به منبع مواد رنگ قهوه‌اي تا سياه دارد و واكنش آن كمي تا شديدا اسيدي مي‌باشد. نشانه‌هايي از عمليات كشاورزي، مانند نشانه هاي بيل شبيه لايه‌هاي كشت قديمي دارد. افق پلاجيك اغلب روي خاكهاي مدفون قرار دارد اگرچه لايه‌هاي سطحي اصلي ممكن است مخلوط شده باشد. مرز پايين معمولا واضح مي‌باشد.
افق ايراگريك، نشانه‌هايي از فعاليت بيولوژيكي قابل توجه دارد و داراي بيش از 25 درصد حجمي از قالبهاي كرم خاكي مي‌باشد. مرز پاييني آن واضح و رسوبات آبياري ممكن است در زير باشد.
افق هرتيك كاملا مخلوط شده و داراي لايه‌بندي، داراي قطعات مصنوعي و بقاياي كشت، اغلب بدون ساييدگي مي‌باشند. قالبهاي كرم خاكي بيش از 25 درصد حجمي را اشغال مي‌كنند نشانه‌هاي خاكورزي يا نشانه‌هايي از مخلوط شدن خاك ممكن است وجود داشته باشد. خاكهاي مدفون ممكن است باقي مانده باشد اما آنها معمولا با افق يكي شده‌اند.
افق آنتراكوييك شامل لايه شله و كفه شخم در خاكي كه در دراز مدت تحت كشت غرقابي بوده است، مي‌باشد. لايه شله داراي رنگ مربوط به احيا همراه با رنگدانه‌هاي با هيوي كم و كوتان آهن و منگنز روي سطوح خاكدانه و ديواره حفرات مي‌باشد. اين قابليت دسپرسه شدن زيادي بوده و نشاني از پيوستگي خاكدانه‌ها و حفرات ريز دارد.
افق هيدراگريك، يا اشكال احيايي در حفرات مثل پوشش يا هاله با هيوي YR5/2 يا زردتر و كروماي مرطوب 2 يا كمتر، يا پراكندگي آهن و/يا منگنز در توده خاك در نتيجه محيط اكسيدي را دارد. اين معمولا كوتان خاكستري رس- سيلت ريز و رس- سيلت- هوموس را روي سطوح خاكدانه نشان مي‌دهد
افق انديك
توصيف عمومي: افق انديك افقي است كه از هواديدگي متوسط رسوبات آتشفشاني به‌وجود مي‌آيد. به‌هر حال آنها ممكن است همراه با مواد غير آتشفشاني ( نظير لس، آرجيليت و فرآورده‌هاي هواديدگي مواد آهندار) يافت شوند. كاني‌شناسي آنها غالبا مربوط به كانيهاي با تبلور كم مي‌باشد و آنها بخشي از توالي هواديدگي در رسوبات آتشفشاني ( مواد خاكي تفريك، افق ويتريك و افق انديك) مي‌باشند.
افق انديك ممكن است هم در سطح و هم زير سطح وجود داشته باشد. آنها اغلب به‌صورت لايه‌اي وجود دارند كه با لايه‌هاي غير انديكي جدا شده‌اند. به‌عنوان يك افق سطحي اين افق داراي مقادير بالايي از مواد آلي (بيش از %5 ) و رنگ بسيار تيره ( واليو و كروماي، مرطوب، 3 يا كمتر) داراي ساختمان پفي و اغلب كلاس پايداري چسبنده مي‌باشند. آنها وزن كمي داشته (چگالي ظاهري كم) و عمدتا بافت سيلت‌لوم يا ريزتر دارند. افق سطحي انديك غني در مواد آلي ممكن است بسيار عميق باشند و به ضخامت 50 سانتيمتر يا بيشتر (مشخصات پاچيك) برسند. افق زير سطحي انديك داراي رنگ روشنتري مي‌باشد.
افق انديك ممكن است بسته به نوع فرآيند غالب كه روي مواد خاكي عمل كرده، خواص متفاوتي داشته باشند آنها ممكن است تيگزوتروپي نشان دهند، مثلا مواد خاكي تحت فشار يا سايش از يك حالت جامد پلاستيكي به يك مرحله رواني و سپس به حالت جامد تغيير مي‌يابند. در آب و هواي بسيار مرطوب، افق انديك غني در مواد آلي ممكن است داراي بيش از 100 درصد (حجمي) آب ، نسبت به حجم خشك خود باشند (مشخصات هيدريك).
دو نوع عمده از افق انديك شناخته شده است: در يكي آلوفانها و مواد مشابه آن غالب هستند (نوع sil-andic) و در ديگري تركيبات آلمونيوم با اسيدهاي آلي غالبند (نوع alu-andic). افق انديك سيليس‌دار داراي واكنش اسيدي تا خنثي مي‌باشد، در حالي‌كه افق انديك آلمونيوم‌دار از بسيار اسيدي تا اسيدي تغيير مي‌كند.
معيارهاي مشخصه: افق انديك بايد مشخصات فيزيكي، شيميايي و كاني‌شناسي زير را داشته باشد:
• چگالي ظاهري خاك، در رطوبت FC (بدون خشك كردن قبلي) كمتر از 9/0 كيلوگرم بر دسيمتر مكعب باشد، و
• 10 درصد يابيشتر رس، و مقدار Feox5/0 + Alox استخراج شده با اسيد اكسالات 2 درصد يا بيشتر، و
• نگهداري فسفات70 درصد يا بيشتر، و
• مقدار شيشه‌هاي آتشفشاني كمتر از 10 درصد، و
• ضخامت حداقل 30 سانتيمتر.
افقهاي انديك سيليس‌دار، سيليس استخراج شده با اسيد اكسالات 6/0 درصد يا بيشتر دارد، در حالي‌كه افق انديك غني در آلمونيوم، سيليس قابل استخراح با اسيد اكسالات كمتر از 6/0 درصد دارند (يا نسبت آلمونيوم قابل استخراج با پيروفسفات به اسيد اكساليك به‌ترتيب كمتر از 5/0 و 5/0 يابيشتر از آن ).
شناسايي صحرايي: افق انديك ممكن است با استفاده از تست صحرايي پ‌هاش با فلوريد سديم ارائه شده به وسيله فيلدز و پروت (1996) [1] شناسايي شود. پ‌هاش بيشتر از 5/9 حضور فراوان فرآورده‌هاي آلوفاني و يا كمپلكس ماده آلي- آلمونيوم را نشان مي‌دهد. اين تست نشان دهنده بيشتر افقهاي انديك بجز آنهايي كه بسيار غني در ماده آلي هستند، مي‌باشد. به‌هرحال واكنش مشابهي در افق اسپوديك و در خاكهاي رسي مشخصي كه غني در آلمونيوم بين لايه رسي مي‌باشند، رخ مي‌دهد.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق ويتريك از انديك با نسبت كمتر هواديدگي تشخيص داده مي‌شود. اين با مقدار بالاي شيشه‌هاي آتشفشاني در افق ويتريك (بيش از 10 درصد) و مقدار كمتر كانيهاي آتشفشاني غير كريستالي يا شبه‌كريستالي، كه با مقدار متوسط آلمونيوم و آهن قابل استخراج با اسيد اكسالات (پ‌هاش 3) در افق ويتريك مشخص مي‌شود (A lox + Feox = 0.4-0.2 )، با چگالي ظاهري بالا (چگالي ظاهري افق ويتريك بين 9/0 و 2/1 كيلوگرم بر دسيمتر مكعب مي‌باشد) و با نگهداري فسفات كمتر ( 25 تا كمتر از 70 درصد) مشخص مي‌شود.
براي جدا كردن افق انديك غني در ماده آلي از افق هيستيك و فوليك، افق انديك مي‌تواند بيش از 20 درصد كربن آلي داشته باشد، درحالي‌كه افق هيستيك با ماده آلي بين 20-12 درصد نمي‌تواند خواص افق انديك را داشته باشد.
افق اسپوديكي كه شامل تركيباتي از سزكويي‌اكسيدها و مواد آلي باشد، مي‌تواند داراي خواصي مشابه با افق انديك غني در كمپلكس آلمونيوم- ماده آلي را داشته باشد. بعضي مواقع فقط آزمايشات تجزيه‌اي مي‌تواند اين دو را تشخيص دهد. افق اسپوديك حداقل دو برابر افق زيري اومبريك، اكريك يا آلبيك Feox5/0 + Alox قابل استخراج با اسيد اكساليك را دارد. اين شامل افق انديك كه كمپلكس آلمونيوم – آهن در آن غير متحرك است نمي‌شود
افق آلبيك
توصيف عمومي: افق آلبيك يك افق زيرسطحي، با رنگ روشن است كه رس و اكسيدهاي آهن از آن منتقل شده‌اند يا اكسيدهاي آهن به حدي مجزا بوده كه رنگ افق با رنگ ذرات شن و سيلت مشخص مي‌شود نه با رنگ پوشش روي ذرات. به طور كلي اين افق داراي ساختمان ضعيف و يا بدون ساختمان مي‌باشد. مرز بالايي و پاييني اين افق ناگهاني يا واضح بوده، شكل مرزها متفاوت و برخي مواقع شبيه زبانه‌ زدن افق آلبيك مي‌باشد. افق آلبيك معمولا بافت درشت‌تر از افق رويي و زيري خود دارد. اگرچه اين تفاوت با داشتن يك افق اسپوديك در زير آن ممكن است جزيي باشد. تعدادي از افقهاي آلبيك مربوط به محيط تر بوده داراي نشانه‌هايي از خواص گلييك يا استاگنيك مي‌باشند.
معيارهاي مشخصه: افق آلبيك بايد خواص زير را داشته باشد:
1.رنگ، خشك: الف. واليوي 7 يا 8 و كروماي 3 يا كمتر، يا
ب. واليوي 5 يا 6 و كروماي 2 يا كمتر، و
2.رنگ، مرطوب: الف واليوي 6، 7 يا 8 با كروماي 4 يا كمتر، يا
ب. واليوي 5 و كروماي 3 يا كمتر، يا
ج واليوي 4 و كروماي 2 يا كمتر. كروماي 3 در صورتي‌كه مواد مادري هيوي YR5، يا قرمزتر داشته باشند و كروما در نتيجه رنگ ذرات شن و سيلت غير پوشيده باشد، مورد قبول است و
3. ضخامت: حداقل 1 سانتيمتر
سناسايي صحرايي: شناسايي افق آليبك در صحرا بر اساس رنگ آن مي‌باشد. علاوه بر تعيين رنگ، استفاده از ذره‌بين (10 برابر) نيز براي اثبات عدم وجود پوشش روي ذرات شن و سيلت مي‌تواند مورد استفاده قرار گيرد.
خصوصيات ديگر: وجود پوشش اطراف ذرات شن و سيلت مي‌تواند با استفاده از ميكروسكوپ نوري براي تجزيه مقطع نازك تعيين شود. ذرات غير پوشيده معمولا يك حاشيه بسيار نازك در اطراف سطح خود نشان مي‌دهند. پوشش ممكن است مواد آلي، اكسيدهاي آهن يا هر دو باشد و زير نور مات (translucent) رنگ تيره دارند. پوشش آهن زير نور انعكاسي قرمز مي‌باشند درحالي‌كه پوشش آلي قهوه‌اي سياه باقي مي‌مانند.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق آلبيك در حالت عادي با يك افق سطحي غني در هوموس (افقهاي ماليك، اومبريك يا اكريك) پوشيده شده است اما در نتيجه فرسايش يا انتقال مصنوعي لايه‌هاي سطحي ممكن است در سطح ديده شود. آنها مي‌توانند به‌عنوان يك نوع شديد افق آبشويي فرض شوند و معمولا همراه با يك افق تجمعي نظير افق آرجيك، ناتريك يا اسپوديك مي‌باشند كه زير آن قرار گرفته است. در مواد شني افق آلبيك مي‌تواند ضخامت بيش از چندين متر، مخصوصا در مناطق گرمسيري و مرطوب داشته باشد كه افق همراه با آن ممكن است به‌سختي مشخص شود