Borna66
07-04-2009, 03:34 PM
افق ها (لايه هاي خاک و سنگ) (قسمت سوم)
قسمت سوم
افق فوليك
توصيف عمومي: افق فوليك افقي سطحي يا زيرسطحي در عمق كم بوده و داراي مواد خاكي آلي بسيار هواديده ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق فوليك بايد خواص زير را داشته باشد:
• بيش از 20 درصد حجمي كربن آلي (35 درصد ماده آلي)، و
• اشباع با آب براي كمتر از يك ماه در بيشتر سالها، و
• ضخامت بيش از 10 سانتيمتر. اگر افق فوليك كمتر از 20 سانتيمتر ضخامت داشته باشد 20 سانتيمتر بالايي خاك پس از اختلاط بايد داراي 20 درصد يا بيشتر كربن آلي باشد.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق هيستيك خصوصياتي شبيه افق فوليك دارد. بههرحال اينها براي يك ماه يا بيشتر، در بيشتر سالها با آب اشباع هستند. تركيب افق هيستيك معمولا متفاوت با افق فوليك ميباشد، زيرا پوشش گياهي اين دو با يكديگر فرق ميكند
افق فريك
توصيف عمومي: افق فريك، افقي است كه در آن افتراق آهن رخ داده، به مقداري كه رنگدانهها يا ذرات سخت شكل گرفته و توده خاك بين رنگدانهها يا ذرات سخت از آهن خالي شده است. به طور كلي اين چنين افتراق نشان دهنده دانهبندي ضعيف ذرات خاك در نقاط تهي شده از آهن و فشردگي افق ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق فريك بايد مشخصات زير را داشته باشد
• تعداد زيادي (بيش از 15 درصد) رنگدانههاي درشت با هيوي قرمزتر از YR5/7 و كروماي بيشتر از 5 يا هر دو، يا
• رنگدانههاي گسسته با قطر بيشتر از 2 سانتيمتر. بخش خارجي رنگدانهها با آهن غني و ضعيفا سيماني يا سخت شده و هيوي قرمزتر يا كروماي شديدتر از بخش دروني دارد، و
• ضخامت حداقل 15 سانتيمتر.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: اگر مقدار گرهها به 10 درصد حجمي يا بيشتر برسد و گرهها به صورت غير قابل تغيير بهصورت سخت لايه يا بهصورت خاكدانههاي نامنظم كه در معرض تكرار تري و خشكي و اكسيژن آزاد هستند، سخت شود، اين، افق پلينتيك فرض ميشود. بنابراين افق فريك ممكن است در مناطق حاره و نيمه حاره در افق پلينتيك طبقه بندي شود. انتقال بين اين دو افق اغلب نامشخص است
افق فراليك
توصيف عمومي: افق فراليك افقي زيرسطحي است كه نتيجه هواديدگي شديد و دراز مدت ميباشد كه بخش رس خاك با رسهاي با فعاليت پايين و بخش سيلت و شن با كانيهاي بسيار مقاوم مثل اكسيدهاي آهن، آلمونيوم، منگنز و تيتانيوم غالب شده است.
معيارهاي مشخصه: افق فراليك بايد خواص زير را داشته باشد:
• اندازه ذرات شنيلوم يا ريزتر و كمتر از 90 درصد (وزني) سنگريزه، سنگ يا پتروپلينتيك (آهن- منگنز) سفت شده، و
• ظرفيت تبادل كاتيوني ( با 1 مولار استات آمونيوم)، 16 سانتي مول بر كيلوگرم رس يا كمتر و ظرفيت تبادل كاتيوني موثر (مجموع بازهاي قابل تبادل بهاضافه اسيديته قابل تبادل در 1 مولار كلريد پتاسيم) كمتر از 12 سانتي مول در كيلوگرم رس، و
• كمتر از 10 درصد رس قابل دسپرسه در آب بهجز مواد خاكي كه خواص جريك يا بيش از 4/1 درصد كربن آلي دارند، و
• كمتر از 10 درصد كانيهاي قابل هواديدگي در بخش 200-50 ميليمتر، و
• هيچ كدام از خواص مشخصه افق انديك، و
• ضخامت حداقل 30 سانتيمتر.
شناسايي صحرايي: افق فراليك همراه با سطوح ژئومرفيك قديمي و پايدار يافت ميشود. به طور كلي ماكروساختمان در ديد اول متوسط تا ضعيف بهنظر ميرسد. بههر حال افق فراليك تيپيك، ميكروخاكدانه قوي دارد (pseudosand). استحكام آن معمولا شكننده است و مواد خاكي، زير انگشتان مثل پودر بنظر ميرسند. نمونههاي افق فراليك بهعلت چگالي ظاهري كم نسبتا سبك وزن ميباشند؛ از نشانههاي تخلخل بالا، صداي پوكي در موقع ضربه زدن ميباشد.
شكلهاي انباشته و فشاري نظير پوستههاي رسي و سطوح فشاري معمولا وجود ندارند اگرچه بعضي پوستههاي انباشتگي ممكن است در بخش پايينتر افق وجود داشته باشد. مرزهاي افق فراليك معمولا پخشيده بوده و كمي تفاوت در رنگ يا توزيع اندازهاي ذرات در افق ميتواند يافت شود. بافت آن شنيلوم يا ريزتر و داراي كمتر از 90 درصد (وزني) سنگريزه، سنگ يا تجمع پتروپلينتيك ميباشد.
مشخصات ديگر : شرايط كانيهاي قابل هواديدگي/ ذخيره كل بازها (TRB= Ca، Mg، K و Na تبادلي و معدني) كمتر از cmol/kg25 خاك ممكن است شاخص آن باشد.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق فراليك، ممكن است شرايط افزايش رس كه افق آرجيك را مشخص ميكند داشته باشد. اگر 30 سانتيمتر بالايي افق داراي افزايش رس، شامل %10 يا بيشتر رس قابل دسپرسه در آب باشد، افق آرجيك نسبت به افق فراليك براي اهداف ردهبندي تقدم دارد، مگر اينكه مواد خاكي، خواص جريك يا بيش از 4/1 درصد كربن آلي داشته باشد.
Fe، Al و Si قابل استخراج با اسيد آمونيوم اكسالات (پهاش 3) در افق فراليك بسيار پايين است و آنرا از افق انديك و نيتيك جدا ميكند. افق انديك حداقل F eox5/0+Alox < 4/0 (در حضور بيش از 10 درصد ذرات شيشههاي آتشفشاني در خاك) دارد و افق نيتيك مقدار قابل ملاحظهاي اكسيدهاي آهن فعال، بيش از 2/0 درصد آهن قابل استخراج با اسيد اكسالات (پهاش 3)، كه بيش از 5 درصد از آهن قابل استخراج با سيترات-ديتيونات ميباشد، دارد.
مرز آن با افق كمبيك با شرايط ظرفيت تبادل كاتيوني موثر/ ظرفيت تبادل كاتيوني/ كانيهاي قابل هواديدگي مشخص ميشود. بعضي از افقهاي كمبيك، ظرفيت تبادل كاتيوني پاييني دارند. بهر حال مقدار كانيهاي قابل هواديدگي (يا متناوبا، مقدار ذخيره بازها) افق فراليك بسيار بالا ميباشد. اينچنين افقها مرحله پيشرفتهاي از هواديدگي را نشان داده و انتقال بين افق كمبيك و فراليك را شكل ميدهند
افق دوريك
توصيف عمومي: افق دوريك افق زير سطحي است كه سيماني شدن ضعيف تا گرههاي سخت سيماني شده با سيليكا (SiO2)، معلوما به شكل اوپال و شكلهاي ميكروكريستالي سيليكا (durinodes) را نشان ميدهد.
معيارهاي مشخصه: افق دوريك بايد خواص زير را داشته باشد:
• 10 درصد يا بيشتر (حجمي) durinodes با خواص زير داشته باشد:
• در اسيد كلريدريك غليظ نشكند، اما در هيدروكسيد پتاسيم غليظ و گرم پس از تيمار با اسيد كلريدريك بشكند، و
• محكم و يا خيلي محكم و شكننده در حالت تري قبل و بعد از تيمار با اسيد هستند، و
• قطر 1 سانتيمتر يا بيشتر دارند، و
• ضخامت 10 سانتيمتر يا بيشتر داشته باشد.
مشخصات ديگر: durinodes خشك در آب بهطور محسوس از هم نميپاشد، اما غوطهورسازي دراز مدت ميتواند سبب خرد شدن قطعات بسيار نازك و بعضي مواقع از هم پاشيدن شود. در مقطع عرضي بيشتر durinodes تقريبا متحدالمركز هستند و تارهاي متحدالمركز اوپال ممكن است زير ذره بين دستي قابل مشاهده باشد.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: در نواحي خشك، افق دوريك همراه با افقهاي جيپسيك، پتروجيپسيك، كلسيك و پتروكلسيك ميباشد. در آب و هواي مرطوبتر، افق دوريك ممكن است در افق فراجيك درجهبندي شود
افق كراييك
توصيف عمومي: افق كراييك، يك افق خاكي دايما يخ بسته در مواد خاكي معدني يا آلي ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق كراييك بايد خواص زير را داشته باشد:
• دماي خاك صفر يا زير صفر به مدت دو يا چند سال متوالي و
• الف: در حضور آب كافي نشانههايي از بههم خوردگي يخي، تورم يخي، دانهبنديc ryogenic، تركهاي گرمايي يا قطعات يخي، يا
ب: در نبود رطوبت كافي نشانههايي از شكستگي گرمايي، مواد خاكي يخ بسته، و
• ساختمان درشت بشقابي يا بلوكي حاصل توسعه رگههاي يخي و كنگلومراي گرد و ميكروساختمان نواري در نتيجه دانهبندي مواد خاكي درشتتر.
شناسايي صحرايي: اگر خاك مرطوب باشد، افق كراييك نشانههايي از قطعات يخي دايمي و/يا فرآيندهاي cryogenic را نشان ميدهد (مواد خاكي مخلوط شده، افق خاكي منقطع (شكلهايي شبيه چرخش در افق خاك) نفوذ مواد آلي، تورم يخي، جدا شدن ذرات درشت خاك از ذرات ريز، تركها، اشكال سطحي منظم نظير پشتههاي خاكي، تپههاي كوچك يخ بسته، دواير سنگي، n ets و چندگوشهها).اگر رطوبت كافي نباشد، افق كراييك خشك است اما شكل شكستگي گرمايي وجود دارد، اگرچه توسعه ضعيفتري نسبت به افق كراييك با مقدار رطوبت بالاتر دارد.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق كراييك ممكن است خواصي از افقهاي هيستيك، انديك و اسپوديك را در برگيرد و ممكن است همراه با افقهاي ساليك، كلسيك، ماليك، اومبريك يا اكريك باشد. در نواحي سرد و خشك افق يرميك ممكن است همراه با افق كراييك يافت شود
افق چرنيك
توصيف عمومي: افق چرنيك نوع خاصي از افق ماليك ميباشد. اين افق، عميق، داراي ساختمان خوب، سطحي، سياه، با درصد اشباع بازي بالا، مقدار بالاي ماده آلي و فعاليت بيولوژيكي بالا ميباشد.
معيارهاي شناسايي: افق چرنيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• ساختمان دانهاي يا بلوكي زاويهدار ريز، و
• نمونههاي شكسته شده يا له شده با كروماي، مرطوب، كمتر از 2، واليوي، مرطوب، تاريكتر از 2 و واليوي، خشك، 3. اگر بيش از 40 درصد آهك ريز پخش شده دارد يا اگر بافت افق لوميشن يا درشتتر است، از محدوديت واليوي خشك صرفنظر ميشود و واليوي، مرطوب، بايد 3 يا كمتر باشد. واليو بايد حداقل 1 واحد تاريكتر از افق C (مرطوب وخشك) باشد به جز خاك مشتق شده از مواد مادري تيره رنگ كه در اين وضعيت شرط تفاوت رنگ قابل چشمپوشي است. اگر افق C وجود ندارد، مقايسه بايد با افق زير افق سطحي صورت بگيرد. شرايط رنگ بالا، تا 15 سانتيمتر بالايي افق چرنيك يا بلافاصله زير هر لايه شخم به كار ميرود، و
• 50 درصد يا بيشتر (حجمي) افق، داراي سوراخ كرم، قالب كرم و چالههاي حيوانات باشد،
• مقدار كربن آلي حداقل 5/1 درصد (5/2 درصد ماده آلي) در سراسر خاك مخلوط شده. در صورتيكه شرايط رنگ به علت آهك ريز پخش شده صرفنظر شده است مقدار كربن آلي حداقل 6 درصد باشد يا اگر شرايط رنگ بهعلت رنگ تيره مواد مادري صرفنظر شده است 5/1 درصد بيشتر از افق C باشد، و
• اشباع بازي (با 1 مولار استات آمونيوم) 80 درصد يا بيشتر، و
• ضخامت حداقل 15 سانتيمتر. اندازهگيري ضخامت افق چرنيك شامل افق انتقالي كه در آن خواص افق سطحي غالب است مثل AB، AE ياAC ميباشد.
شناسايي صحرايي: افق چرنيك ميتواند با رنگ سياهش به علت تجمع ماده آلي، ساختمان بسيار تكامل يافته (معمولا دانهاي)، فعاليت بيولوژيكي بالا، عمدتا كرمها و ديگر حيوانات نقبزن و ضخامت آن شناسايي شود.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: خاصيت اختصاصي افق چرنيك با در نظر گرفتن افق ماليك، با مقدار كربن آلي بالا، رنگ تيرهتر، فعاليت بيولوژيكي بالا در ساختمان خاك و حداقل عمق بيشتر، بيان شده است. حد بالايي مقدار كربن آلي 12 درصد (20 درصد ماده آلي) است كه حد پاييني براي افق هيستيك يا 20 درصد، حد پاييني براي افق فوليك ميباشد
افق كمبيك
توصيف عمومي: افق كمبيك افقي زيرسطحي است كه نشانههايي از تغييرات نسبت به افق زيري دارد. اين افق فاقد تمام مشخصات افق فراليك، آرجيك، ناتريك يا اسپوديك، رنگ تيره، مقدار كربن آلي و ساختمان افق هيستيك، فوليك، ماليك يا اومبريك ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق كمبيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• بافت شنيلوم يا ريزتر، و
• ساختمان خاك كه حداقل داراي تكامل متوسط است، يا ساختمان سنگي حداقل در نيمي از حجم افق غايب است، و
• نشاني از تغييرات در يك يا چند شكل زير:
الف: كروماي شديدتر، هيوي قرمزتر يا مقدار رس بيشتر از افق زيري، يا
ب نشانههايي از انتقال كربنات. افق كمبيك معمولا كربنات كمتري نسبت به افق زيري با تجمع كربنات كلسيم دارد. به هر حال براي اينكه يك افق بهعنوان افق كمبيك توصيف شود همه كربناتهاي اوليه از افق شسته نميشود. اگر همه قطعات درشت در افق زيري كاملا با آهك پوشيده شده باشد، بعضي از ذرات در افق كمبيك بدون پوشش هستند. اگر قطعات درشت در افقي كه تجمع كربنات كلسيم را نشان ميدهد، فقط سطح پاييني آنها پوشيده شده، آنها در افق كمبيك بايد بدون پوشش باشند، يا
ج: اگر كربناتها در مواد مادري و در خاكگردي كه روي خاك نشسته وجود ندارد شواهد لازم جهت تغيير و تحول، با حضور ساختمان خاك و غياب ساختمان سنگي جبران ميشود، و
• پايداري شكننده (مرطوب) ويژه افق فراجيك را ندارند، و
• يا ظرفيت تبادل كاتيوني (با 1 مولار استات آمونيوم) بيشتر از 16سانتي مول در كيلوگرم رس يا ظرفيت تبادل كاتيوني موثر (مجموع بازهاي قابل تبادل بهاضافه اسيدهاي قابل تبادل در 1 مولار كلريد پتاسيم) كمتر از 12 سانتي مول در كيلوگرم رس يا مقدار 10 درصد يا بيشتر، كانيهاي قابل هواديدگي در بخش 200-50 ميليمتر، و
• ضخامت حداقل 15 سانتيمتر و قاعده حداقل 25 سانتيمتر زير سطح خاك.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: ظرفيت تبادل كاتيوني/ ظرفيت تبادل كاتيوني موثر/ كانيهاي قابل هواديدگي از جمله شروطي هستند كه افق كمبيك را از افق فراليك جدا ميكنند
افق كلسيك
توصيف عمومي: افق كلسيك افقي است كه كربنات كلسيم ثانويه (C aCO3) به شكل پراكنده (حضور كربنات كلسيم فقط در شكل ذرات ريز 1 ميليمتر يا كمتر كه در توده خاك پراكنده شده) يا به عنوان تجمع ناپيوسته (شبه ميسيليوم، پوسته، گرههاي نرم و سخت يا رگه) در آن تجمع يافته است. تجمع ممكن است در مواد مادري يا در افقهاي زير سطحي باشد، اما اين ممكن است در نتيجه فرسايش در افقهاي سطحي نيز ديده شود. اگر تجمع كربناتهاي نرم طوري شود كه تمام يا بيشتر ساختمان خاكي و/ يا سنگي ناپديد شود و تجمع پيوسته كربنات كلسيم غالب شود، افق هيپركلسيك ناميده ميشود.
معيارهاي مشخصه: افق كلسيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• مقدار كربنات كلسيم معادل 15 درصد يا بيشتر (براي افق هيپركلسيك بيش از 50 درصد كربنات كلسيم معادل)، و
• ضخامت حداقل 15 سانتيمتر (همچنين براي افق هيپركلسيك).
شناسايي صحرايي: حضور كربنات كلسيم در صحرا ميتواند با استفاده از محلول اسيد كلريدريك %10 مشخص شود. شدت جوشش (فقط قابل شنيدن، قابل ديدن به صورت حباب، يا كف مانند) مقدار آهك را نشان ميدهد. اين تست فقط در صورتيكه توزيع پراكنده وجود داشته باشد، مهم است.
ديگر نشانههاي حضور افق كلسيك يا هيپركلسيك عبارتند از:
• رنگ خاك كه كم و بيش سفيد، صورتي تا قرمز يا خاكستري است، و
• تخلخل كم ( تخلخل بين خاكدانهاي در افق (هيپر)كلسيك معمولا كمتر از افق رويي و احتمالا كمتر از افق زيري آن ميباشد).
• مقدار كربنات كلسيم ممكن است با عمق كاهش يابد اما اين اغلب بهسختي قابل تشخيص است مخصوصا اگر افق كلسيك در خاك عميقتر زيري وجود داشته باشد. تجمع آهك ثانويه، جهت شناسايي يك افق (هيپر)كلسيك كافي است.
خصوصيات ديگر: تعيين مقدار كربنات كلسيم (وزني) و تغييرات مقدار كربنات كلسسيم در پروفيل خاك مهمترين معيارهاي تجزيهاي جهت اثبات وجود افق كلسيك ميباشد. تعيين پهاش (در آب)، تفاوت بين تجمعات با خاصيت بازي (calcic)(پهاش 7/8-8) در نتيجه تسلط CaCO3 و خاصيت شديدا بازي (non-calcic) (پ هاش بزرگتر از 7/8) بهعلت حضور MgCO3 يا CaCO3 را مشخص ميكند.
تجزيه ميكروسكوپي مقطع نازك، ممكن است وجود فرمهاي نامحلول در افقهاي بالايي يا زيري يك افق كلسيك، نشانهاي از نوساختگي سيليكات (جانشيني همشكل كوارتز با كلسيت) يا وجود ديگر تجمعات ساختماني كربنات كلسيم را نشان دهد، در حاليكه تجزيه مينرالوژيكي رسي افق كلسيك، اغلب خصوصيات رسهاي محيط محبوس نظير مونتموريلونيت، آتاپولجيت و سپيوليت را نشان ميدهد.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: زمانيكه افق هيپركلسيك سخت ميشود تبديل به افق پتروكلسيك ميشود كه ساختمان تودهاي يا بشقابي دارد.
در نواحي خشك و در حضور خاكهاي سولفاتي يا محلول آب زيرزميني، افق كلسيك همراه با افق جيپسيك ميباشد. افق كلسيك و جيپسيك به علت تفاوت در حلاليت كربنات كلسيم و جيپسوم معمولا مكانهاي متفاوتي را در پروفيل خاك اشغال ميكنند و در حالت طبيعي بهراحتي ميتوانند از يكديگر به وسيله تفاوت در مورفولوژي تشخيص داده شوند. كريستالهاي جيپسوم تمايل به شكل سوزني دارند و اغلب با چشم غير مسلح ديده ميشوند در حاليكه كريستالهاي كربنات كلسيم پدوژنتيكي از نظر اندازه ريزتر ميباشند
قسمت سوم
افق فوليك
توصيف عمومي: افق فوليك افقي سطحي يا زيرسطحي در عمق كم بوده و داراي مواد خاكي آلي بسيار هواديده ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق فوليك بايد خواص زير را داشته باشد:
• بيش از 20 درصد حجمي كربن آلي (35 درصد ماده آلي)، و
• اشباع با آب براي كمتر از يك ماه در بيشتر سالها، و
• ضخامت بيش از 10 سانتيمتر. اگر افق فوليك كمتر از 20 سانتيمتر ضخامت داشته باشد 20 سانتيمتر بالايي خاك پس از اختلاط بايد داراي 20 درصد يا بيشتر كربن آلي باشد.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق هيستيك خصوصياتي شبيه افق فوليك دارد. بههرحال اينها براي يك ماه يا بيشتر، در بيشتر سالها با آب اشباع هستند. تركيب افق هيستيك معمولا متفاوت با افق فوليك ميباشد، زيرا پوشش گياهي اين دو با يكديگر فرق ميكند
افق فريك
توصيف عمومي: افق فريك، افقي است كه در آن افتراق آهن رخ داده، به مقداري كه رنگدانهها يا ذرات سخت شكل گرفته و توده خاك بين رنگدانهها يا ذرات سخت از آهن خالي شده است. به طور كلي اين چنين افتراق نشان دهنده دانهبندي ضعيف ذرات خاك در نقاط تهي شده از آهن و فشردگي افق ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق فريك بايد مشخصات زير را داشته باشد
• تعداد زيادي (بيش از 15 درصد) رنگدانههاي درشت با هيوي قرمزتر از YR5/7 و كروماي بيشتر از 5 يا هر دو، يا
• رنگدانههاي گسسته با قطر بيشتر از 2 سانتيمتر. بخش خارجي رنگدانهها با آهن غني و ضعيفا سيماني يا سخت شده و هيوي قرمزتر يا كروماي شديدتر از بخش دروني دارد، و
• ضخامت حداقل 15 سانتيمتر.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: اگر مقدار گرهها به 10 درصد حجمي يا بيشتر برسد و گرهها به صورت غير قابل تغيير بهصورت سخت لايه يا بهصورت خاكدانههاي نامنظم كه در معرض تكرار تري و خشكي و اكسيژن آزاد هستند، سخت شود، اين، افق پلينتيك فرض ميشود. بنابراين افق فريك ممكن است در مناطق حاره و نيمه حاره در افق پلينتيك طبقه بندي شود. انتقال بين اين دو افق اغلب نامشخص است
افق فراليك
توصيف عمومي: افق فراليك افقي زيرسطحي است كه نتيجه هواديدگي شديد و دراز مدت ميباشد كه بخش رس خاك با رسهاي با فعاليت پايين و بخش سيلت و شن با كانيهاي بسيار مقاوم مثل اكسيدهاي آهن، آلمونيوم، منگنز و تيتانيوم غالب شده است.
معيارهاي مشخصه: افق فراليك بايد خواص زير را داشته باشد:
• اندازه ذرات شنيلوم يا ريزتر و كمتر از 90 درصد (وزني) سنگريزه، سنگ يا پتروپلينتيك (آهن- منگنز) سفت شده، و
• ظرفيت تبادل كاتيوني ( با 1 مولار استات آمونيوم)، 16 سانتي مول بر كيلوگرم رس يا كمتر و ظرفيت تبادل كاتيوني موثر (مجموع بازهاي قابل تبادل بهاضافه اسيديته قابل تبادل در 1 مولار كلريد پتاسيم) كمتر از 12 سانتي مول در كيلوگرم رس، و
• كمتر از 10 درصد رس قابل دسپرسه در آب بهجز مواد خاكي كه خواص جريك يا بيش از 4/1 درصد كربن آلي دارند، و
• كمتر از 10 درصد كانيهاي قابل هواديدگي در بخش 200-50 ميليمتر، و
• هيچ كدام از خواص مشخصه افق انديك، و
• ضخامت حداقل 30 سانتيمتر.
شناسايي صحرايي: افق فراليك همراه با سطوح ژئومرفيك قديمي و پايدار يافت ميشود. به طور كلي ماكروساختمان در ديد اول متوسط تا ضعيف بهنظر ميرسد. بههر حال افق فراليك تيپيك، ميكروخاكدانه قوي دارد (pseudosand). استحكام آن معمولا شكننده است و مواد خاكي، زير انگشتان مثل پودر بنظر ميرسند. نمونههاي افق فراليك بهعلت چگالي ظاهري كم نسبتا سبك وزن ميباشند؛ از نشانههاي تخلخل بالا، صداي پوكي در موقع ضربه زدن ميباشد.
شكلهاي انباشته و فشاري نظير پوستههاي رسي و سطوح فشاري معمولا وجود ندارند اگرچه بعضي پوستههاي انباشتگي ممكن است در بخش پايينتر افق وجود داشته باشد. مرزهاي افق فراليك معمولا پخشيده بوده و كمي تفاوت در رنگ يا توزيع اندازهاي ذرات در افق ميتواند يافت شود. بافت آن شنيلوم يا ريزتر و داراي كمتر از 90 درصد (وزني) سنگريزه، سنگ يا تجمع پتروپلينتيك ميباشد.
مشخصات ديگر : شرايط كانيهاي قابل هواديدگي/ ذخيره كل بازها (TRB= Ca، Mg، K و Na تبادلي و معدني) كمتر از cmol/kg25 خاك ممكن است شاخص آن باشد.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق فراليك، ممكن است شرايط افزايش رس كه افق آرجيك را مشخص ميكند داشته باشد. اگر 30 سانتيمتر بالايي افق داراي افزايش رس، شامل %10 يا بيشتر رس قابل دسپرسه در آب باشد، افق آرجيك نسبت به افق فراليك براي اهداف ردهبندي تقدم دارد، مگر اينكه مواد خاكي، خواص جريك يا بيش از 4/1 درصد كربن آلي داشته باشد.
Fe، Al و Si قابل استخراج با اسيد آمونيوم اكسالات (پهاش 3) در افق فراليك بسيار پايين است و آنرا از افق انديك و نيتيك جدا ميكند. افق انديك حداقل F eox5/0+Alox < 4/0 (در حضور بيش از 10 درصد ذرات شيشههاي آتشفشاني در خاك) دارد و افق نيتيك مقدار قابل ملاحظهاي اكسيدهاي آهن فعال، بيش از 2/0 درصد آهن قابل استخراج با اسيد اكسالات (پهاش 3)، كه بيش از 5 درصد از آهن قابل استخراج با سيترات-ديتيونات ميباشد، دارد.
مرز آن با افق كمبيك با شرايط ظرفيت تبادل كاتيوني موثر/ ظرفيت تبادل كاتيوني/ كانيهاي قابل هواديدگي مشخص ميشود. بعضي از افقهاي كمبيك، ظرفيت تبادل كاتيوني پاييني دارند. بهر حال مقدار كانيهاي قابل هواديدگي (يا متناوبا، مقدار ذخيره بازها) افق فراليك بسيار بالا ميباشد. اينچنين افقها مرحله پيشرفتهاي از هواديدگي را نشان داده و انتقال بين افق كمبيك و فراليك را شكل ميدهند
افق دوريك
توصيف عمومي: افق دوريك افق زير سطحي است كه سيماني شدن ضعيف تا گرههاي سخت سيماني شده با سيليكا (SiO2)، معلوما به شكل اوپال و شكلهاي ميكروكريستالي سيليكا (durinodes) را نشان ميدهد.
معيارهاي مشخصه: افق دوريك بايد خواص زير را داشته باشد:
• 10 درصد يا بيشتر (حجمي) durinodes با خواص زير داشته باشد:
• در اسيد كلريدريك غليظ نشكند، اما در هيدروكسيد پتاسيم غليظ و گرم پس از تيمار با اسيد كلريدريك بشكند، و
• محكم و يا خيلي محكم و شكننده در حالت تري قبل و بعد از تيمار با اسيد هستند، و
• قطر 1 سانتيمتر يا بيشتر دارند، و
• ضخامت 10 سانتيمتر يا بيشتر داشته باشد.
مشخصات ديگر: durinodes خشك در آب بهطور محسوس از هم نميپاشد، اما غوطهورسازي دراز مدت ميتواند سبب خرد شدن قطعات بسيار نازك و بعضي مواقع از هم پاشيدن شود. در مقطع عرضي بيشتر durinodes تقريبا متحدالمركز هستند و تارهاي متحدالمركز اوپال ممكن است زير ذره بين دستي قابل مشاهده باشد.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: در نواحي خشك، افق دوريك همراه با افقهاي جيپسيك، پتروجيپسيك، كلسيك و پتروكلسيك ميباشد. در آب و هواي مرطوبتر، افق دوريك ممكن است در افق فراجيك درجهبندي شود
افق كراييك
توصيف عمومي: افق كراييك، يك افق خاكي دايما يخ بسته در مواد خاكي معدني يا آلي ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق كراييك بايد خواص زير را داشته باشد:
• دماي خاك صفر يا زير صفر به مدت دو يا چند سال متوالي و
• الف: در حضور آب كافي نشانههايي از بههم خوردگي يخي، تورم يخي، دانهبنديc ryogenic، تركهاي گرمايي يا قطعات يخي، يا
ب: در نبود رطوبت كافي نشانههايي از شكستگي گرمايي، مواد خاكي يخ بسته، و
• ساختمان درشت بشقابي يا بلوكي حاصل توسعه رگههاي يخي و كنگلومراي گرد و ميكروساختمان نواري در نتيجه دانهبندي مواد خاكي درشتتر.
شناسايي صحرايي: اگر خاك مرطوب باشد، افق كراييك نشانههايي از قطعات يخي دايمي و/يا فرآيندهاي cryogenic را نشان ميدهد (مواد خاكي مخلوط شده، افق خاكي منقطع (شكلهايي شبيه چرخش در افق خاك) نفوذ مواد آلي، تورم يخي، جدا شدن ذرات درشت خاك از ذرات ريز، تركها، اشكال سطحي منظم نظير پشتههاي خاكي، تپههاي كوچك يخ بسته، دواير سنگي، n ets و چندگوشهها).اگر رطوبت كافي نباشد، افق كراييك خشك است اما شكل شكستگي گرمايي وجود دارد، اگرچه توسعه ضعيفتري نسبت به افق كراييك با مقدار رطوبت بالاتر دارد.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق كراييك ممكن است خواصي از افقهاي هيستيك، انديك و اسپوديك را در برگيرد و ممكن است همراه با افقهاي ساليك، كلسيك، ماليك، اومبريك يا اكريك باشد. در نواحي سرد و خشك افق يرميك ممكن است همراه با افق كراييك يافت شود
افق چرنيك
توصيف عمومي: افق چرنيك نوع خاصي از افق ماليك ميباشد. اين افق، عميق، داراي ساختمان خوب، سطحي، سياه، با درصد اشباع بازي بالا، مقدار بالاي ماده آلي و فعاليت بيولوژيكي بالا ميباشد.
معيارهاي شناسايي: افق چرنيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• ساختمان دانهاي يا بلوكي زاويهدار ريز، و
• نمونههاي شكسته شده يا له شده با كروماي، مرطوب، كمتر از 2، واليوي، مرطوب، تاريكتر از 2 و واليوي، خشك، 3. اگر بيش از 40 درصد آهك ريز پخش شده دارد يا اگر بافت افق لوميشن يا درشتتر است، از محدوديت واليوي خشك صرفنظر ميشود و واليوي، مرطوب، بايد 3 يا كمتر باشد. واليو بايد حداقل 1 واحد تاريكتر از افق C (مرطوب وخشك) باشد به جز خاك مشتق شده از مواد مادري تيره رنگ كه در اين وضعيت شرط تفاوت رنگ قابل چشمپوشي است. اگر افق C وجود ندارد، مقايسه بايد با افق زير افق سطحي صورت بگيرد. شرايط رنگ بالا، تا 15 سانتيمتر بالايي افق چرنيك يا بلافاصله زير هر لايه شخم به كار ميرود، و
• 50 درصد يا بيشتر (حجمي) افق، داراي سوراخ كرم، قالب كرم و چالههاي حيوانات باشد،
• مقدار كربن آلي حداقل 5/1 درصد (5/2 درصد ماده آلي) در سراسر خاك مخلوط شده. در صورتيكه شرايط رنگ به علت آهك ريز پخش شده صرفنظر شده است مقدار كربن آلي حداقل 6 درصد باشد يا اگر شرايط رنگ بهعلت رنگ تيره مواد مادري صرفنظر شده است 5/1 درصد بيشتر از افق C باشد، و
• اشباع بازي (با 1 مولار استات آمونيوم) 80 درصد يا بيشتر، و
• ضخامت حداقل 15 سانتيمتر. اندازهگيري ضخامت افق چرنيك شامل افق انتقالي كه در آن خواص افق سطحي غالب است مثل AB، AE ياAC ميباشد.
شناسايي صحرايي: افق چرنيك ميتواند با رنگ سياهش به علت تجمع ماده آلي، ساختمان بسيار تكامل يافته (معمولا دانهاي)، فعاليت بيولوژيكي بالا، عمدتا كرمها و ديگر حيوانات نقبزن و ضخامت آن شناسايي شود.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: خاصيت اختصاصي افق چرنيك با در نظر گرفتن افق ماليك، با مقدار كربن آلي بالا، رنگ تيرهتر، فعاليت بيولوژيكي بالا در ساختمان خاك و حداقل عمق بيشتر، بيان شده است. حد بالايي مقدار كربن آلي 12 درصد (20 درصد ماده آلي) است كه حد پاييني براي افق هيستيك يا 20 درصد، حد پاييني براي افق فوليك ميباشد
افق كمبيك
توصيف عمومي: افق كمبيك افقي زيرسطحي است كه نشانههايي از تغييرات نسبت به افق زيري دارد. اين افق فاقد تمام مشخصات افق فراليك، آرجيك، ناتريك يا اسپوديك، رنگ تيره، مقدار كربن آلي و ساختمان افق هيستيك، فوليك، ماليك يا اومبريك ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق كمبيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• بافت شنيلوم يا ريزتر، و
• ساختمان خاك كه حداقل داراي تكامل متوسط است، يا ساختمان سنگي حداقل در نيمي از حجم افق غايب است، و
• نشاني از تغييرات در يك يا چند شكل زير:
الف: كروماي شديدتر، هيوي قرمزتر يا مقدار رس بيشتر از افق زيري، يا
ب نشانههايي از انتقال كربنات. افق كمبيك معمولا كربنات كمتري نسبت به افق زيري با تجمع كربنات كلسيم دارد. به هر حال براي اينكه يك افق بهعنوان افق كمبيك توصيف شود همه كربناتهاي اوليه از افق شسته نميشود. اگر همه قطعات درشت در افق زيري كاملا با آهك پوشيده شده باشد، بعضي از ذرات در افق كمبيك بدون پوشش هستند. اگر قطعات درشت در افقي كه تجمع كربنات كلسيم را نشان ميدهد، فقط سطح پاييني آنها پوشيده شده، آنها در افق كمبيك بايد بدون پوشش باشند، يا
ج: اگر كربناتها در مواد مادري و در خاكگردي كه روي خاك نشسته وجود ندارد شواهد لازم جهت تغيير و تحول، با حضور ساختمان خاك و غياب ساختمان سنگي جبران ميشود، و
• پايداري شكننده (مرطوب) ويژه افق فراجيك را ندارند، و
• يا ظرفيت تبادل كاتيوني (با 1 مولار استات آمونيوم) بيشتر از 16سانتي مول در كيلوگرم رس يا ظرفيت تبادل كاتيوني موثر (مجموع بازهاي قابل تبادل بهاضافه اسيدهاي قابل تبادل در 1 مولار كلريد پتاسيم) كمتر از 12 سانتي مول در كيلوگرم رس يا مقدار 10 درصد يا بيشتر، كانيهاي قابل هواديدگي در بخش 200-50 ميليمتر، و
• ضخامت حداقل 15 سانتيمتر و قاعده حداقل 25 سانتيمتر زير سطح خاك.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: ظرفيت تبادل كاتيوني/ ظرفيت تبادل كاتيوني موثر/ كانيهاي قابل هواديدگي از جمله شروطي هستند كه افق كمبيك را از افق فراليك جدا ميكنند
افق كلسيك
توصيف عمومي: افق كلسيك افقي است كه كربنات كلسيم ثانويه (C aCO3) به شكل پراكنده (حضور كربنات كلسيم فقط در شكل ذرات ريز 1 ميليمتر يا كمتر كه در توده خاك پراكنده شده) يا به عنوان تجمع ناپيوسته (شبه ميسيليوم، پوسته، گرههاي نرم و سخت يا رگه) در آن تجمع يافته است. تجمع ممكن است در مواد مادري يا در افقهاي زير سطحي باشد، اما اين ممكن است در نتيجه فرسايش در افقهاي سطحي نيز ديده شود. اگر تجمع كربناتهاي نرم طوري شود كه تمام يا بيشتر ساختمان خاكي و/ يا سنگي ناپديد شود و تجمع پيوسته كربنات كلسيم غالب شود، افق هيپركلسيك ناميده ميشود.
معيارهاي مشخصه: افق كلسيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• مقدار كربنات كلسيم معادل 15 درصد يا بيشتر (براي افق هيپركلسيك بيش از 50 درصد كربنات كلسيم معادل)، و
• ضخامت حداقل 15 سانتيمتر (همچنين براي افق هيپركلسيك).
شناسايي صحرايي: حضور كربنات كلسيم در صحرا ميتواند با استفاده از محلول اسيد كلريدريك %10 مشخص شود. شدت جوشش (فقط قابل شنيدن، قابل ديدن به صورت حباب، يا كف مانند) مقدار آهك را نشان ميدهد. اين تست فقط در صورتيكه توزيع پراكنده وجود داشته باشد، مهم است.
ديگر نشانههاي حضور افق كلسيك يا هيپركلسيك عبارتند از:
• رنگ خاك كه كم و بيش سفيد، صورتي تا قرمز يا خاكستري است، و
• تخلخل كم ( تخلخل بين خاكدانهاي در افق (هيپر)كلسيك معمولا كمتر از افق رويي و احتمالا كمتر از افق زيري آن ميباشد).
• مقدار كربنات كلسيم ممكن است با عمق كاهش يابد اما اين اغلب بهسختي قابل تشخيص است مخصوصا اگر افق كلسيك در خاك عميقتر زيري وجود داشته باشد. تجمع آهك ثانويه، جهت شناسايي يك افق (هيپر)كلسيك كافي است.
خصوصيات ديگر: تعيين مقدار كربنات كلسيم (وزني) و تغييرات مقدار كربنات كلسسيم در پروفيل خاك مهمترين معيارهاي تجزيهاي جهت اثبات وجود افق كلسيك ميباشد. تعيين پهاش (در آب)، تفاوت بين تجمعات با خاصيت بازي (calcic)(پهاش 7/8-8) در نتيجه تسلط CaCO3 و خاصيت شديدا بازي (non-calcic) (پ هاش بزرگتر از 7/8) بهعلت حضور MgCO3 يا CaCO3 را مشخص ميكند.
تجزيه ميكروسكوپي مقطع نازك، ممكن است وجود فرمهاي نامحلول در افقهاي بالايي يا زيري يك افق كلسيك، نشانهاي از نوساختگي سيليكات (جانشيني همشكل كوارتز با كلسيت) يا وجود ديگر تجمعات ساختماني كربنات كلسيم را نشان دهد، در حاليكه تجزيه مينرالوژيكي رسي افق كلسيك، اغلب خصوصيات رسهاي محيط محبوس نظير مونتموريلونيت، آتاپولجيت و سپيوليت را نشان ميدهد.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: زمانيكه افق هيپركلسيك سخت ميشود تبديل به افق پتروكلسيك ميشود كه ساختمان تودهاي يا بشقابي دارد.
در نواحي خشك و در حضور خاكهاي سولفاتي يا محلول آب زيرزميني، افق كلسيك همراه با افق جيپسيك ميباشد. افق كلسيك و جيپسيك به علت تفاوت در حلاليت كربنات كلسيم و جيپسوم معمولا مكانهاي متفاوتي را در پروفيل خاك اشغال ميكنند و در حالت طبيعي بهراحتي ميتوانند از يكديگر به وسيله تفاوت در مورفولوژي تشخيص داده شوند. كريستالهاي جيپسوم تمايل به شكل سوزني دارند و اغلب با چشم غير مسلح ديده ميشوند در حاليكه كريستالهاي كربنات كلسيم پدوژنتيكي از نظر اندازه ريزتر ميباشند