PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : «ايران برگر» ابتذالي كه نقاب اهميت به صورت مي‌زند



shima_glk
02-13-2015, 08:10 AM
جعفري جوزاني در حرف‌هايش بعد از فيلم گفته كه به نظرش هر ايراني بايد دو بار فيلم را ببيند: يك‌بار به آن بخندد و يك بار هم در آن تفكر كند. ما كه به فيلم نخنديديم چون سطحي‌نگري بيش از اندازه شوخي‌هايش آنقدر مبهوت‌مان كرده بود كه نفس‌مان را گرفت اما در مورد تفكر كردن كاش حداقل يك سرنخ مي‌داد كه دقيقا كدام قسمت اين فيلم قابل تامل است؟ نكند منظورش آن نوشته كنار در حمام عمومي است كه: «جمعه‌ها بهاي حمام دو برابر است»؟!

وقتي مسعود ده‌نمكي سه‌گانه «اخراجي‌ها» را ساخت از سوي روشنفكران و اهل سينما، چه آنهايي كه فيلمساز بودند و چه مخاطبان پيگير، متهم شد به عوام‌پسندي و پوپوليسم در سينما. مي‌گفتند فيلم‌هايش مبتذل است و چيزي از سينما نمي‌داند. اما انصاف داشته باشيم كه اگر سينما نمي‌دانست به جايش راه دل مردم را خوب بلد بود. حرف‌هاي كارشناسان خيلي پربيراه هم نبود. كافي است «اخراجي‌ها 2» را كه تا قبل از «شهر موش‌‌ها 2» پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينماي ايران شده بود، ببينيد. موفقيت «اخراجي‌ها 3» هم مديون فضاي ملتهب بعد از انتخابات بود و البته جسارت ده‌نمكي كه در آن روزها تصميم گرفت فيلمي با اشارات واضح به نامزدهاي 88 بسازد، چه از اين اشاره‌ها خوشتان آمده باشد يا عصباني‌تان كرده باشد.

حالا 5 سال بعد از يكي از مهم‌ترين و به يادماندني‌ترين انتخابات تاريخ ايران با ايران برگر مسعود جعفري جوزاني روبه‌رو هستيم. اگر تكليف‌مان از همان اول با ده‌نمكي و تفكراتش روشن بود در مورد جعفري‌جوزاني كه تحصيلكرده سينماست و چند تا فيلم ماندگار در دهه 60 دارد با «ايران برگر»ش واقعا مبهوت مي‌مانيم. مي‌گويند جعفري جوزاني فيلمنامه را خيلي قبل‌تر از انتخابات 88 و «اخراجي‌ها 3» نوشته بود. البته كه به وضوح فيلمنامه تغييراتي حداقل در حد ديالوگ داشته و تحت‌تاثير ماجراهاي انتخابات قرار گرفته است. اينكه اصلا چه مناسبتي دارد در اين برهه زماني، وقتي كه انتخابات سال 92 را گذرانديم و به نظر مي‌رسد همه چيز در حاشيه امن قرار دارد، فيلمي با سوژه «ايران برگر» ساخته شود، خودش جاي سوال دارد. اما انقدر مسائل مهم‌تر در مورد «ايران برگر» هست كه بتوانيم از اين يكي گذر كنيم. پيش از انقلاب سري «صمدآقا» نشان مي‌داد كه مناسبات در روستاها هم به اندازه شهرها پيچيده است. و البته تقابل مظاهر شهري و روستايي، ورود مدرنيته به زندگي روستاييان و درنهايت حركت رفت و برگشتي آنها ميان صداقت و سادگي با فريبكاري سوژه‌هاي جذاب قصه‌هاي صمد بودند كه خيلي بامزه و اتفاقا خيلي هم عميق روايت مي‌شدند. «ايران برگر» سي و چند سال بعد ساخته شده اما حتي در حد همان ايده‌هاي جذاب صمد هم نيست. يك داستان نخ‌نما كه حتي قصه‌هاي فرعي‌اش مثل عشق دختر امرالله و پسر فتح‌الله (رومئو و ژوليت؟!) برايمان نكته‌اي ندارد. تصور اينكه جعفري جوزاني ما را انقدر ساده‌انديش مي‌داند كه با شوخي‌هاي مبتذل كنار در حمام و دعواي مردان و زنان و ماجراهاي دعواهاي انتخاباتي و وعده وعيد نامزدها مي‌خواهد سرگرم‌ كند، اذيت‌كننده و بالاتر از آن عصباني كننده است. تازه جوزاني در حرف‌هايش گفته كه در «ايران برگر» هيچ چيزي نماد نيست. اجازه بدهيد اين يكي حرفتان را ديگر باور نكنيم كه اگر اين‌طور باشد همان چند تا دليل فرامتني كه ممكن است بعضي‌ها در دل اين فيلم لوس بي‌مزه پيدا كنند تا حداقل دلخوشكنكي باشد هم از دست مي‌رود. گرچه خيلي هم در اصل ماجرا فرقي نمي‌كند. در اينكه آدم خوب قصه‌تان آقاي مديري است كه ساز مي‌زند و خيرخواه مردم است و خودش را از دعواي امرالهي و فتح‌الهي كنار مي‌كشد و درنهايت همان مردمي كه شام و ناهار امرالله و فتح‌اله را خورده بودند، متوجه مي‌شوند كه مسير دموكراسي از برنج و روغن و قيمه و قورمه اهدايي دم انتخابات نمي‌گذرد. «ايران برگر» در شوخي‌هايش كم از تئاترهاي بزن و بكوب گلريز ندارد. ابتذال فيلم تمامي ندارد چه در قصه و چه در ساختار. اين همه بازيگر را دور هم جمع كرده‌اند كه بدترين بازي‌هاي كارنامه‌شان را اينجا نمايش دهند. محسن تنابنده اگر نامزد مي‌شود بخاطر نقش فتح‌اله نيست. اشتباه نكنيد. اين بقاياي نقي «پايتخت» است كه در «ايران برگر» خودش را نشان مي‌دهد. فقط گويش لري جايگزين مازني شده است. و تازه مي‌فهميم سيروس مقدم در «پايتخت» چقدر جلوتر از مسعود جعفري جوزاني «ايران برگر» است. «ايران برگر» حتي در جهان‌بيني قصه و شوخي‌هايش به پاي يكي از آيتم‌هاي «شب‌هاي برره» هم نمي‌رسد. اين مقايسه‌ها كه به خاطر ريشه مشترك مدل كاراكترها و قصه فيلم پيش مي‌آيد نشان‌مان مي‌دهد كه فيلمساز كهنه‌كار حتي نتوانسته در حد يك قسمت از سريال‌هاي مردم‌پسند تلويزيون فيلمش را دربياورد.

نهايت حرف فيلم چيست؟فيلمساز البته آخر كار با انتخاب آقاي مدير اعتباري هم به مردم مي‌دهد كه يعني اين آدم‌ها آخرش حرف راست و دروغ را از هم تشخيص مي‌دهند. دو ساعت فيلم براي اين پيام سردستي سطحي كه تا دلتان بخواهد آيتم كمدي درباره‌اش ديده‌ايم. حداقلش اين بود كه در ساختار براي فيلم احترام و آبرو مي‌خريد كه آن هم دريغ از يك تله فيلم كمدي. اصلا ارجاع‌تان مي‌دهيم به آن صحنه دورهمي زنانه كه دست مي‌زنند و آواز مي‌خوانند.
جعفري جوزاني در حرف‌هايش بعد از فيلم گفته كه به نظرش هر ايراني بايد دو بار فيلم را ببيند: يك‌بار به آن بخندد و يك بار هم در آن تفكر كند. ما كه به فيلم نخنديديم چون سطحي‌نگري بيش از اندازه شوخي‌هايش آنقدر مبهوت‌مان كرده بود كه نفس‌مان را گرفت اما در مورد تفكر كردن كاش حداقل يك سرنخ مي‌داد كه دقيقا كدام قسمت اين فيلم قابل تامل است؟ نكند منظورش آن نوشته كنار در حمام عمومي است كه: «جمعه‌ها بهاي حمام دو برابر است»؟!
جوزاني نشان داد روشنفكر تحصيل‌كرده باسابقه سينما هم مي‌تواند فيلم پوپوليستي مبتذل بسازد. فقط فرقش اين است كه يك آواز خوش شهرام ناظري آخرش مي‌گذارد و بااعتماد به نفس از بقيه مي‌خواهد كه در فيلمش تفكر كنند!

منبع:7فاز


http://pnu-club.com/imported/2015/02/30.gif