l832l
10-03-2014, 02:01 PM
بناي تئاتر شهر در ضلع غربي پارك دانشجو واقع در چهار راه ولي عصر تهران با طول عمري بيش از 30 سال فعال ترين مجموعه تئاتري در ايران است.
در اين محل كه امروز به نام تئاتر شهر شهرت دارد در گذشته كافه شهرداري قرار داشت كه تفرجگاه دوم تهران بهخصوص در عصرهاي پنجشنبه و جمعه بوده و گهگاه گروههايي مثل سيرك بازان در فضاي اطراف كافه شهرداري برنامه اجرا ميكردند.
در سال 1346 مقدمات ساخت تئاتر شهر توسط شركت مهندسان مشاور سردار افخمي فراهم شد تا اينكه بنا در روز هفتم بهمن 1351 با يك سالن مدرن تئاتري آماده بهرهبرداري شد؛ استوانهاي با پوششي از آجر كه با ستونهاي بسيار زيبا و به ياد ماندني احاطه شده است. تزئينات سنتي ايراني روي استوانه بهعنوان حجمي افلاطوني و مدرن است. اما نكته جالب توجه در اين بنا بهرهگيري از معماري باغسازي در اين مجموعه است.
بناهاي گذشته در ايران و نمونههاي در 5دهه گذشته آن اصول را حفظ كرده و تبديل به مكاني عمومي و قابل افتخار براي ساكنان شده و بازديدكنندگان در اين فضاها احساس آرامش و امنيت ميكنند. معماري خانه و كاروانسرا و باغ شبيه به هم است، حياط مركزي يا بخش مركزي.
امروزه بناهاي معاصر شهري استفاده از طبيعت و عرصه باز در معماري را از ياد بردهاند و دليل شكست آنان هم همين است. در بناهاي معماري ايراني طبيعت و عرصه باز هميشه وجود داشته است، ولي بناهاي معاصر شهري امروزه داخل ايران به سمت معماري داخلي بيهويت با تزئينات بيهويت پيش رفته است. اگر تئاتر شهر بدون محوطههاي اطراف و ميدان آزادي بدون محوطه تنها حجم آنها ساخته ميشد سرنوشت آنها هم مانند بناهاي شهري معاصر ميشد.
آيا ميتوان بنايي در ايران معرفي كرد كه جزو افتخارات آن روستا، شهر، استان و كشور باشد كه بهرهگيري از طبيعت در آن نقشي نداشته باشد؟ بناهاي فاقد طبيعت، بناهاي مرده شهري هستند و فراموش ميشوند و در دراز مدت طبيعت شهر را از بين برده و هويت شهر را هم گرفته و آن شهر تبديل به يك شهر عام ميشود. روحيه ايراني در معماري همزيستي مسالمت آميز با طبيعت اطراف خود است. ما طبيعت را از بين برده و فراموش كردهايم، بايد آنها را دوباره به شهرهايمان به فضاهاي شهرمان و به خانههايمان باز گردانيم.
در اين محل كه امروز به نام تئاتر شهر شهرت دارد در گذشته كافه شهرداري قرار داشت كه تفرجگاه دوم تهران بهخصوص در عصرهاي پنجشنبه و جمعه بوده و گهگاه گروههايي مثل سيرك بازان در فضاي اطراف كافه شهرداري برنامه اجرا ميكردند.
در سال 1346 مقدمات ساخت تئاتر شهر توسط شركت مهندسان مشاور سردار افخمي فراهم شد تا اينكه بنا در روز هفتم بهمن 1351 با يك سالن مدرن تئاتري آماده بهرهبرداري شد؛ استوانهاي با پوششي از آجر كه با ستونهاي بسيار زيبا و به ياد ماندني احاطه شده است. تزئينات سنتي ايراني روي استوانه بهعنوان حجمي افلاطوني و مدرن است. اما نكته جالب توجه در اين بنا بهرهگيري از معماري باغسازي در اين مجموعه است.
بناهاي گذشته در ايران و نمونههاي در 5دهه گذشته آن اصول را حفظ كرده و تبديل به مكاني عمومي و قابل افتخار براي ساكنان شده و بازديدكنندگان در اين فضاها احساس آرامش و امنيت ميكنند. معماري خانه و كاروانسرا و باغ شبيه به هم است، حياط مركزي يا بخش مركزي.
امروزه بناهاي معاصر شهري استفاده از طبيعت و عرصه باز در معماري را از ياد بردهاند و دليل شكست آنان هم همين است. در بناهاي معماري ايراني طبيعت و عرصه باز هميشه وجود داشته است، ولي بناهاي معاصر شهري امروزه داخل ايران به سمت معماري داخلي بيهويت با تزئينات بيهويت پيش رفته است. اگر تئاتر شهر بدون محوطههاي اطراف و ميدان آزادي بدون محوطه تنها حجم آنها ساخته ميشد سرنوشت آنها هم مانند بناهاي شهري معاصر ميشد.
آيا ميتوان بنايي در ايران معرفي كرد كه جزو افتخارات آن روستا، شهر، استان و كشور باشد كه بهرهگيري از طبيعت در آن نقشي نداشته باشد؟ بناهاي فاقد طبيعت، بناهاي مرده شهري هستند و فراموش ميشوند و در دراز مدت طبيعت شهر را از بين برده و هويت شهر را هم گرفته و آن شهر تبديل به يك شهر عام ميشود. روحيه ايراني در معماري همزيستي مسالمت آميز با طبيعت اطراف خود است. ما طبيعت را از بين برده و فراموش كردهايم، بايد آنها را دوباره به شهرهايمان به فضاهاي شهرمان و به خانههايمان باز گردانيم.