مهمانداری در قطار . . .

[l832l]

اغلب تصورات ما از یک مهماندار، خانم و آقایی آراسته و خوش برخورد است که با خوشرویی به مسافران خوش آمد میگوید و خواسته های آنها را در طول سفر برآورده میکند. مهمانداری یکی از آن شغل هایی است که در مدت زمان کوتاهی پس از شناخته شدن، طرفداران زیادی پیدا کرد. مهمانداری اگرچه در ظاهر یک شغل شیک و بی دردسر به نظر میرسد؛ اما مهمانداران چیز دیگری میگویند و مشکلات پنهان آن را مانند نداشتن ساعت کار منظم، خسته کننده میدانند.

البته نباید فراموش کرد که هر شغلی حتی شغلهای پر زرق و برق هم مشکلات خاص خود را دارند. یکی از شاخه های شغل مهمانداری، مهمانداری در قطار است که نسبت به دیگر شاخه های مهمانداری کمتر شناخته شده و تفاوتهای زیادی با مهمانداری در هواپیما و هتل دارد.




http://pnu-club.com/imported/2014/09/2019.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2020.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2021.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2022.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2023.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2024.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2025.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2026.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2027.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2028.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2029.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2030.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2031.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2032.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2033.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2034.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2035.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2036.jpg


http://pnu-club.com/imported/2014/09/2037.jpg

[FATEMEH135]

ماهردفعه بادوستام میریم مشهد باقطار...بااین مهماندارها یادعوامون میشه یا ازسوتی هاشون دل درد میگیریم

[l832l]

ماهردفعه بادوستام میریم مشهد باقطار...بااین مهماندارها یادعوامون میشه یا ازسوتی هاشون دل درد میگیریم

یه دوتا خاطره تعریف کن برامون خو . . . :36:

[FATEMEH135]

آخرای خردادرفتیم مشهد با چندتاازدوستان ...اولش که سوارقطارشدیم چندنفراشتباهی جای مانشسته بودن ماهم انقدخسته بودیم نشستیم کف قطار کناردر...یکی ازمهماندارها اومد درروببنده پاشومحکم گذاشت رو پای من...منم چشمام بسته بود فکرکردم رفیقمه...عصبااااااانی دادا زدم عههههههههههههههه بیشعورپاااااااااااااااااا اااااااااااااااموله کردی...چشماموبازکردم دیدم یارو داره لبشوگازمیگیره زل زده بهم......بچه ها هم قه قه دارن میخندن