PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معماری آرامش



Borna66
06-11-2009, 04:55 PM
واقعيت مهمي كه در حين مطالعه تاريخ زندگاني انسان-از همان ابتداي خلقت تا به امروز –شاهد آن بوده ايم آن است كه تمام تلاش انسان ها را مي توان تحت عنوان حركت براي دستيابي به يك اصل و ارزش غايي خلاصه كرد:"آرامش و آسودگي".در اين روزگاران كه زمين آبستن گذار از هزاره اي به هزاره ديگر است،مناسبات اجتماعي،فرهنگي،صنعتي و الگوهاي زندگي روز به روز برتعداد كلان شهرها و تعداد شهروندان آنها مي افزايد.زندگي آدميان در چنين مجتمعهاي زيستي،به ويژه در كشورهاي در حال توسعه،دستخوش بسياري تنش ها و نا آرامي هاست.به طور كلي مي توان عواملي كه موجب ايجاد فشارهاي رواني بر انسان مي شوند را به دو دسته:فشارهاي اجتماعي و محيطي تقسيم كرد.
محيط زندگي ما در عين حال كه مي تواند عامل مؤثري در كاهش فشارها بر روان انسانها و آرام گرفتن وي باشد،مي تواند به عاملي تشديد كننده تبديل شده و چه بسا عامل اوليه بسياري از ناآراميهاي فكري و روحي باشد.
سوال-معماران به عنوان يكي از تخصصهاي جامعه در ارايه راه حلي براي اين مشكلات چه نقشي مي تواند ايفا كند؟
هنر پديده اي است كه مي تواند اثر مستقيم برروح و روان بشر بگذارد.بالاترين چيزي كه انتظار مي رود برقراري ارتباط معنوي با روان آدمي است.معماري در غالب يكي از كاملترين و دربرگيرنده ترين هنرها، با پديد اوردن فضا ترديدي باقي نمي گذارد كه تاثير انكار ناپذيري بر زندگي و روح انسان دارد.
راه دشوار يك معمار براي خلق فضايي با ويژگيهاي كيفي و معنوي تنها زماني ميسر است كه وي با شناخت،اشراف و مديريتي معمارانه همراه با انتخابي آگاهانه بهترين سازوكار را بين سه عامل(مراتب فضا،انسان به عنوان تجربه كننده فضا و الگوي رويدادهاي هر فضا) برقرار كند
تعريف معماري آرامش
مي توان گونه اي از معماري را طراحي و سازماندهي كرد كه در كالبدي تعيين شده بتواند امكان تجربه ميزاني از تاثيرپذيري از يك فضا به منظور نيل به يك آرامش نسبي ذهني را فراهم آورد.معماري اي كه يك زندگي متفاوت ازجريان روزمره زندگي درآن جاري است. معماري آرامش معماري براي كالبد روحي انسان است و مهمتر از پاسخگويي به نيازهاي فيزيكي از نظر حسي و رواني تاثير گذار مي باشد.فضاهايي كه فشارها و خستگي ها را تعديل كرده،ذهن و روح را معطوف آن بعد فراموش شده زندگي نموده و تصويري نو پيش روي وي نهاده و او را از سطح پر هياهوي شهر به عمق معنا و واقعيت هستي مي برد.فضاهايي كه در آن پنجره هايي جلوي چشم انسان قرار مي دهد تا با به ياد آوردن آن حقيقت بزرگ فراموش شده دغدغه هاي زندگي را از ياد ببرد.فضاهايي كه در آنها چيرگي معنا بر صورت زندگي مطرح است.
و ما شايد تنها درسرآغاز راهي هستيم كه به نظرمي رسد در هزاره سوم معماري نمي تواند بي التفات به آن سير تكاملي خود را طي كند......