sunyboy
03-25-2014, 11:34 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه درس عقاید خاصه تشیع سطح 3 حوزه
۱- حبّ اهل بیت (ع)
* مفهوم شناسی حب اهل بیت (ع)
حب: رغبت و میل انسان به چیزى؛ اگر این میل باطنى و رغبت دل به چیزى شدید و قوى شود آن را «عشق» مىنامند
مفهوم شرعی: عزیزتر داشتن اهل بیت (ع) از خویش و خویشاوندان؛
1- رسول اكرم(ص): هیچ بندهاى ایمان ندارد مگر این كه من نزد او از خودش محبوبتر باشم و ذریه من از ذریه خودش نزد او محبوب تر باشند و اهل من از اهل خودش نزد او محبوبتر باشند و ذات من از ذات خودش نزد او محبوبتر باشند» (میزان الحكمه، ج 2، ص 236، حدیث3199)
2- امام محمد باقر(ع): اى جابر! از طرف من به شیعه من سلام برسان و به آنها اعلام كن كه هیچ قرابت وخویشاوندى بین ما و خداى عزوجل نیست و فقط با طاعت و بندگى به درگاه الهى تقرب جسته مىشود. اى جابر! هركس اطاعت خدا را كند و همراه آن به ما محبت ورزد، دوست و محب ما مىباشد و هر كس معصیت خدا را كند حب ما برایش نافع نمىباشد (میزان الحكمه، ج 2، ص 236، ر 3211 )
* مبنای شرعی حب اهل بیت (ع)
شیعه معتقد است که از سه منصب پيامبر اکرم
الف- پیامبری
ب- مرجعیت دینی
ج - ولایت اجتماعی
ضرورت وجود دو منصب همچنان باقي است،
1-البته منصب پیامبری با رحلت محمد بن عبدالله(ص) بر اساس کلام قرآن (احزاب 40) قطع منقطع شده است.
2- اما جایگاه مرجعیت دینی همچنان در جامعه نیاز است و دين در بسیاری از موارد نیاز به تفسير معصومانه و دور از خطا دارد.
3- ولایت و امامت در جامعه اسلامی، (بنا بر نص قرآن) امري قدسي و الهي است و منزلتي ديني دارد چون قوانین اسلام نیاز به یک مجري معصوم دارد زيرا در غير اين صورت، تجلی دين (دینداری) از تغيير و تبديل ايمن نمي ماند.
* استناد نقلی حب اهل بیت
- در قرآن :
1- لا اسئلکم علیه اجراً الا المود فی القربی (شوری23)
2- ما سئلتکم من اجر فهو لکم (سبا34)
3- ما اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلاً (فرقان 57)
- در احادیث:
1- هم چون قرآن عزیز می باشند (حدیث ثقلین)
2- من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه (غدیر)
3- لا یؤمن احدكم حتى اكون احب الیه من ولده و والده و الناس اجمعین (میزان الحكمه، ج 2 ص 236)
* فلسفه حب اهل بیت (ع)
1- گرایش فطری به نیکی ها : انسان فطرتاً نیکی ها را دوست دارد و آنها را تمجید مینماید
2- دوست داشتن نیکویی عامل نیکو شدن: حب واقعی با پیروی جدی هویدا می شود.
3- بهره مندی از تجلی الهی : منش و شخصیت معنوی والای انسان کامل در سیمای آنان
4- پیروی از راهدانان معصوم: پیامبر (ص) آنان را سفینة نجات و علم هدایت نامیده اند.
* راه های عملی کسب حب اهل بیت (ع)
1- معرفت اهل بیت(ع): امام آن شاخص [و دلیل و راهنماى] آشكاری است كه بین خداى عزوجل و خلقش قرار گرفته، پس هر كس او را شناخت مؤمن مىگردد و هر كس او را انكار كند [و نشناخت] كافر مىشود»، (اصول کافی، ج 1، ص 170)
2- اطاعت از اهل بیت(ع): اگر كسى شناخت لازم و كافى به اهل بیت(ع) پیدا كند، اطاعت از آنان را بر خود لازم مىداند؛ 3- توسل: اهل بیت واسطه فیض و وسیله ای به سوی خدا هستند
4- تولى و تبرى: تولى و دوستى با دوستان خدا تبرى و بىزارى از دشمنان خدا را بدنبال مىآورد و بالعکس
* دیدگاه اهل سنت در خصوص حب اهل بیت (ع)
در این خصوص سه دیدگاه وجود دارد
1- ضروری : در این گروه شافعی ها از همه جدیدتر هستند
محمد ادریس شافعی: محبت اهل بیت را قرآن واجب کرده
2- مستحب: در این گروه مالکی ها و معتذله قرار دارند
احترام مالک ابن انس به بزرگان هاشمیون
3- مخالف : اغلب از خنفی ها و حنبلی ها هستند
ابن تیمیه - منع زیارت پیامبر و تکفیر به متوسلین به اهل بیت
* پاسخ به شبهات
1- مطابعت از اهل بیت بدعت است:
پ : اطاعت از آنها در قرآن (نساء 59) و حدیث جابر و ثقلین
2- پرستش اهل بیت (ع) شرک است :
پ : شیعیان اهل بیت (ع) را دوست دارند، پرستش نمی کنند. معبود آنان و ما تنها خداوند است.
- نذر برای رضای خدا در نزد آنها است (شرط نذر هم در نیت و هم در ضیغه آن قرباً علی الله است.)
- آنان همگی شهید شدهاند و شیهدان زنده هستند. زیارت پیامبر (ص) و ائمه(ع) بسیار ثواب دارد
- آنان واسطة فیض الهی هستند.
- اشعار نا مناسب نوعی شطهیات است و واقعی نیست
4- محبت افراطی و بی پایه
پ : - این یک احساس فطری است (دوست داشتن خوبی ها)
- ما اهل بیت را برامر قرآن (شوری23) و امر پیامبر (حدیث قبلی) دوست داریم.
۵- توسل به آنها شرک عملی است:
پ : - وسیله خدا در خلق هستند
- پیامبر (سلیمان) و همة مردم از مردم کمک می خواهند
۲- بداء
* مفهوم شناسی بداء
بداء یكي از اعتقادات مسلّم شيعه اماميه، است.
در لغت : ظهور بعد از خفا مي باشد. چيزي كه بر انسان ها پوشيده بوده و بعد از يك سري مسائل، عيان مي شود بگونه ای که انسان ها با پديده اي جديد مواجه مي شوند.
در اصطلاح : دو معنا دارد
1- انسان قدرت اين را دارد كه زندگي و آينده خویش را به وسيله اعمال صالحه يا زشت تغيير دهد
2- خدا امري را كه به انسان ها پوشيده بوده برای آنها روشن نمايد، به گونه اي كه كاملاً غيرمترقبه باشد.
در یک کلام : بداء غلبه سببى بر سببى ديگر و ابطال اثر آن است
* مفهوعینی بداء
در معارف شیعی بنابر گواهی آیات قران، بداء به مواردی گفته می شود که:
1- مقدّمات بلا و گرفتاری ها فراهم شده ( یا انتظار ميرود)، امّا چون مردم با تضرع و انابه به سوي خدا بازگشته و دست از كارهاي ناروا ميكشند، و كارهاي نيك انجام ميدهند، خداوند به بركت اين اعمال، بلا و مصیبت را برميگرداند.
2- مواردی که برعكس، مقدّمات خوشبختي و نعمت فراهم شده اما مردم با انجام كارهاي ناروا، خود را مستحق بلا می سازند
3- تبدیل تقدیر به تقدیر دیگر – دعا در شب قدر
* تشریح نظریه بداء
این نظریه بر سه آموزة اساسی مبتنی است :
الف ) این باور که خدا بر همة چیزها و رویدادها، از گذشته و حال و آینده ، آگاه است و چیزی بر او پوشیده نیست تا با آگاهی از آن جهل پیشین وی بر طرف گردد،
این اعتقاد از مباحث اجماعی شیعة امامیّه است . آنها در استدلال بر این اعتقاد، گذشته از برهانهای فلسفی، به
1- آیات قرآن (آل عمران : 5؛ ابراهیم : 37؛ حدید: 22؛ احزاب : 54) و
2-روایات متواتری استناد کرده اند که از علم ازلی خدا بر اشیا پیش از آفرینش آنها و تغییرناپذیری آن علم پس از آفرینش سخن می گوید (کلینی ، ج 1، ص 107؛ ابن بابویه ، ص 136) یا تصریح می کند که جهل به علم خدا راه ندارد (ابن بابویه ، ص 137ـ 138؛ (
ب ) تصریح و تأکید قرآن بر اینکه خدا کار آفرینش را وانگذاشته و هر روزی در کاری نو است (رحمان :29) و عالم امر و خلق در دست اوست (اعراف :54) و خلقت و ایجاد و تدبیر عالَم به حسَب مشیّت خدا استمرار دارد،
و رد اعتقاد یهود بر اینکه دست خدا را بسته می پنداشتند (مائده :64) و پافشاری بر نسبت دادن همة رویدادهای تکوینی به خدای آفرینندة آسمانها و زمین ، بویژه در قالب فعل مضارع که حکایت از استمرار دارد
برای هیچیک از مذاهب اسلامی جای ابهام و شکّ نگذاشته است .
ج ) طبق تعلیم قرآن و حدیث ، سرنوشت انسانها با کارهای خوب یا بد تغییر می کند. چنانکه قرآن ایمان و تقوای مردم را سبب گشایش برکات آسمان و زمین می خواند (اعراف :96)، همچنین برای شکرگزاری نعمتها در افزایش آنها از تأثیر جدّی یاد می کند (ابراهیم :7) و ایمان ، استغفار و تسبیحگویی را مایة تغییر «تقدیر» و رفع عذاب معرفی می کند (انفال :33؛ صافّات :143ـ146؛ یونس :98؛ انبیاء:88).
- پس کارهایی مانند صدقه ، احسان ، صلة رحم ، نیکی به پدر و مادر، استغفار، توبه ، شکرگزاری ، به کارگیریِ بجای نعمت ، حقگزاری و ... تقدیر ناپسند را تغییر داده و موجب گشایش می شود
- در مقابل کارهای غیر اخلاقی و نافرمانیِ احکام شریعت ، چون بدخویی و بخل ورزی و قطع رحم و نافرمانی پدر و مادر و آزردن آنها و ناسپاسی نعمت ، نقش منفی در سرنوشت افراد دارد؛ روزی را می کاهد، عمر را کوتاه می کند، مایة تلخکامی زندگی می شود و چه بسا قحطی به بار می آورد
۳- تقیه
* مفهوم شناسی تقیه
تقیه یکی از معتقدات کلامی- فقهی شیعه امامیه و در تاریخی شیوه کار مؤثری برای حفظ موجودیت آنان در برابر مخالفان (اهل سنت و غیر مسلمان) بوده است.
در لغت : واژه «تقیه» از ریشهی وقی، یقی (عربی) که به معنای محافظت از خویش است اخذ شده و مترادف با واژه «وقایه» به معنای «سپر» گرفته شده می باشد که انسان بوسیله آن از جان ودیگر چیزهایی ارزندهاش دفاع میکند.
در اصطلاح : تظاهر به قول یا فعلی که با نیت و معتقدات فاعلش فرق دارد و غالباً با پرداختن اضطراری و موقت به دروغ مصلحتآمیز، و پرهیز از راست فتنهانگیز، همراه است تا جان و مال و عرض و آبروی خود یا مسلمانان دیگر در امان مانده و حفظ شود.
* مبانی دینی
این نظریه بر اصول عقلی و نقلی استوار است :
الف ) عقلی : تقیه مبتنی براصل معقول احتیاط از سوی یک اقلیت تحت تعقیب است. لذا تقیه را باید یک رفتار طبیعی بشری دانست که در عرف اکثر اقوام و ملل تاریخی سابقه دارد.
ب- نقلی : آیات، حدیث و سیره مؤمنین
- (آل عمران/28)«مومنان نباید به جای مومنان، از کافران دوست بگیرند و هر کس چنین کند از (لطف و ولایت) خداوند بیبهره است، مگر آنکه نسبت به آنان تقیه کنید. و خداوند شما را از خویش برحذر میدارد، و بازگشت به سوی خداست»
- (صافات/89) ابراهیم خلیلالله (ع) هنگامی که میخواست با مخالفان از شهر بیرون نرود و با بتها تنها بماند از روی مصلحت گفت «انی سقیم»
- (انبیاء/ 63) ایشان پس از شکستن بتها وقتی که بتپرستان با خشم به سراغ او آمدند باز از روی تقیه و مصلحت گفت: «بل فعله کبیر هم هذا»
2- حدیث:
امام صادق(ع) : تقیه، دین من و دین پدران من است. هر کس آنجا که باید تقیه کند، تقیه نکند، مانند کسی است که ما را عملاً به قتل رسانیده باشد. آنهم قتل عمد، نه قتل سهوی.
امام محمد باقر(ع): تقیه در هر چیزی است که انسان در آن درمانده شود که در این صورت خداوند آن را بر او حلال گردانیده است .
3- سیره مؤمنین:
تقیه نزد پیشینیان غیر شیعه هم سابقه داشته است، چنان که اصحاب کهف، ایمان خود را پنهان و به ظاهر، اظهار کفر کرده بودند، یا مؤمن آل فرعون و ابوطالب هم به تقیه، ایمان خود را پنهان داشته بودند.(بحار الانوار، ج 75، باب 87، ص تا 443 )
امویان و عباسیان به دلایلی تقیه را شعار شیعه شمرده شده اند.
* انواع تقیه
1- تقیه اکراهیه : عبارت است از عمل کردن بر وفق دستورهای حاکمی جائر، به هنگام ضرورت و برای صیانت نفس
2- تقیه خونیه : عبارت است از انجام اعمال و احکام بر طبق فتوای رهبران دینی سنی، در کشورهای سنی نشین.
3- تقیه کتمانیه : عبارت است از پنهان داشتن ایمان و ایدئولوژی خویش برای به انجام رساندن فعالیت پنهانی در جهت پیشبرد هدفهای دین.
4- تقیه مداراتی : عبارت است از رعایت قوانین همزیستی با اکثریت سنی و شرکت در اجتماعات عبادی و اجتماعی آنان برای حفظ وحدت اسلامی و استقرار حکومتی نیرومند که سایهاش بر سر همة مسلمانان به یکسان گسترده باشد.
* شرایط شرعی تقیه
شیخ مفید تقیه را با نظر به حکم آن، به سه نوع وجوبی ، حرام ، استحبابی تقسیم نموده است :
1- به هنگام ترس از جان ، آن را واجب و در صورت ترس از زیان مالی آن را مباح دانسته است
2- مصداق تقیة مستحب را مدارا کردن با اهل سایر مذاهب و تأکید بر معاشرت با آنها با کارهایی چون عیادت از بیماران، تشییع مردگان و حضور در مساجد و نمازهای آنان دانسته است
3- تقیه را در مواردی حرام شمرده: از جمله رعایت احکام واجب و حرامی که رعایت کردن آنها از نظر شارع اهمیت بسیار دارد و تقیه کردن در آنها به نابودی اساس دین می انجامد،
- مواردی مانند محو کردن قرآن کریم ، از بین بردن کعبه و نفی احکام ضروری یا اصول دین یا مذهب، مواردی که کاربرد تقیه به خونریزی و قتل می انجامد
* دیدگاه اهل سنت : http://www.ahlesonnat.com
«ابن حجر عسقلاني» در تعريف تقيه چنين مي گويد: «دوري جستن و اجتناب ورزيدن از آشکار ساختن معتقدات خويش را تقيه گويند»، تقيه همچنين مي تواند بر زبان راندن سخني باشد که شخص در باطن هيچ اعتقادي به آن ندارد.
1- انسان مسلمان تقيه و توريه را با مشرکين و کافراني بکار مي برد که در صورت برآورده نساختن خواست آنها، او را تحت آزار و اذيت و شکنجه قرار داده و يا حتي ممکن است او را به قتل برسانند.
- با این وجود شايسته تر آن است که انسان مسلمان در مقابل خواسته هاي نا به حق آنها ايستادگي کرده و تسليم اوامر کافران نگردد
2- تقيه هرگز نبايد از چهار چوب زبان فراتر رفته و به اعتقادي قلبي و يا به عمل مبدل گردد
3- تقيه کردن فقط در حالت ضرورت و تنگنايي بکار برده مي شود.
* پاسخ به شبهات
1- اهل سنت تصور مىكنند كه شيعه مطلقا تقيه را واجب مىداند،
پاسخ: اين تصور غلطی است و روش پيشوايان شيعه هرگز چنين نبوده است و فقه شیعه در مواردی تقیه را حرام و یا فقط مستحب می داند
2- آیات و احادیث تقیه را تنها در مورد تقیة مسلمان از کافر جایز دانسته است، اما شیعه در مورد مسلمان نیز جایز و حتی لازم می داند.
پاسخ- ولی به تصریح برخی از فقها (شافعی) و مفسران اهل سنت، تقیه اختصاص به این مورد ندارد و شامل تقیة مسلمانان از یکدیگر نیز می شود (فخر رازی، ذیل آل عمران : 28)
اهل سنت هر چند تقيه را فقط با كافران جايز دانسته اند امّا در مواردى تحت عنوان اضطرار، اكراه و دروغ مصلحتى همان راه و روش شيعه را در تقيه انجام مى دهند. در واقع اختلاف بين شيعه و اهل سنت در اين موضوع، لفظى است; چنان كه طبرى در وقايع سال 218 در ماجراى تفتيش عقايد توسط مأمون، كه نظر به حدوث قرآن را عقيده رسمى و همگانى ساخته بود، تصريح دارد كه احمد بن حنبل و دو تن ديگر از رجال و علماى آن زمان از ترس مأمون و از روى تقيه آن نظر را پذيرفتند( تاريخ طبرى،ج 8، ص639 ـ641)
۴- رجعت
* مفهوم شناسی رجعت
رجعت یكي از اعتقادات مسلّم شيعه اماميه، است.
طبرسی و حرّ عاملی و ابن المظفّر و غیره گفته اند: «اعتقاد به رجعت محل اجماع همه شیعیان است» و بلکه از ضروریات تشیع است. (عقاید الاثنی عشریه زنجانی ، ص 229)
در لغت : رجعت از ریشه «رجع» عربی و در لغت به معنای یکبار بازگشتن است. رجعت بمعنای عام آن یعنی بازگشت مردگان به زندگی در دنیا.
در اصطلاح :خداوند پس از ظهور حضرت حجت (عج) (امام مهدی) گروهی از مردگان (مومن محض و کافر محض) را در به همان صورتی که قبلا در دنیا بودهاند به دنیا بر میگرداند، گروهی را عزیز و گروهی را ذلیل میکند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه داده، حق مظلومان را از ستمگران میگیرد. (اندیشهقم:رجعت)
* مبانی دینی رجعت
الف- عقلی :
امکان : زنده شدن دوباره از لحاظ عقلی منعی ندارد و حیات دوباره از آغاز حیات نخست سخت تر نخواهد بود. قبلاً نیز اتفاق افتاده است (اصحاب کهف)
ضرورت: تحقق وعدة خداوند برای حکومت صالحین. ۱۰۵انبیاء
ب- نقلی :
قرآن: ۶۴ آیه از قرآن دالت بر رجعت دارد. (حر عاملی در الایقاض)
حدیث: امام صادق(ع) فرمودند «هر كس بازگشت دوباره ما را به دنيا باور نكند، از ما نيست.
- سابقه رجعت در قرآن
1ـ آيه 55 و 56 سوره بقره : (زنده شدن گروهى از بنى اسرائيل كه توسط صاعقه مرده بودند)
2 ـ آيه 72 و 73 سوره بقره : (زنده شدن مقتول بنى اسرائيل به واسطه گاو بنى اسرائيل)
3 ـ آيه 243 سوره بقره : (زنده شدن هزاران نفر از بنى اسرائيل)
4 ـ آيه 259 سوره بقره: (زنده شدن عزير پيامبر)
5 ـ آيه 49 سوره آل عمران و آيه 110 سوره مائده : (زنده شدن مردگان توسط حضرت عيسى(ع))
- طریقه رجعت
در روز رجعت، پيامبر اکرم(ص) به همراه 70 پيامبر رجعت مى كند
اولين امامی که بعد از امام زمان (عج) رجعت مى کنند امام حسين(ع) مى باشند . ایشان در ميان ياران خود كه با او بودند رجعت مى کنند و 70 پيامبر نيز به ترتيبى كه مبعوث شدند به همراه حضرت موسى (ع) با ایشان همراه هستند.
آنگاه حضرت قائم(ع) خاتم را به امام حسين (ع) مى سپارد و امام حسین غسل دادن و كفن كردن و حنوط وى را عهده دار مى گردد و ایشان را در آرامگاه خويش به خاك مى سپارد
ائمه (ع) رجعت می کنند (امام علی(ع) و مابقی ایشان)،
رجعت صالحان و شهداء و علماء مخلص
رجعت مشرکان و ظالمان محض
- ادله قرآنی بر وقع رجعت
1- در آیه ۸۳ نمل از روزی یاد شده است که از هر امتی گروهی محشور میگردد، حال آنکه در روز قیامت طبق آیه ۴۷ کهف، همه بدون استثناء محشور میشوند. لذا این روز باید غیر از قیامت باشد و آن روز رجعت است [ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)تفسیر القمی، ج۱، ص: ۲۴ ] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)
2- از آنجا که در برخی آیات قرآن (از جمله ۱۴۴ و ۱۵۸ آل عمران) بین مرگ (موت) و کشته شدن (قتل) فرق گذاشته شده است و همچنین در آیه ۵۷عنکبوت و برخی آیات دیگر گفته شده است که همه مرگ را خواهند چشید ، پس لازم است تا کسی که کشته شده به دنیا برگردد تا مرگ را بچشد. [ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)البرهان فی تفسیر القرآن،ج۲، ص۸۵۶] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)
3- بعضی انسانها به دلیل گناهانشان پیش از مرگ معین (اجل مسمّی) میمیرند، لذا خدا آنها را دوباره زنده میکند تا روزی تعیین شده خود را بخورند و در موعد مقرّر از دنیا بروند.
[ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)مختصر بصائر الدرجات ص۲۲] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)
4- در آیه۸۱ آل عمران از همه انبیاء پیمان گرفته شده است که رسول خدا را یاری کنند، ولی از آنجا که این اتفاق نیافتاده است، لازم است تا همه انبیاء و رُسل به همراه رسول خدا بردنیا برگردند (رجعت کنند) تا این امر تحقق یابد. [ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص: ۶۴۶ ] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)
5- خداوند در آیاتی مانند ۱۰۵انبیاء و ۵۵ نور و ۶ قصص به کسانی که ایمان آورده و کار نیک کنند وعده حکومت بر زمین داده است در حالی که این وعده هنوز انجام نشده و چون خدا خلاف وعده نمیکند، لذا آنان باید به دنیا رجعت کنند و شاهد اجرای وعده الهی باشند. [ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)تفسیر القمی ج۱ ص۲۵] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)
6- از آنجا که آیات متعددی مبنی بر رجعت در امت های گذشته وجود دارد، و طبق آیات متعددی از جمله ۶۲ احزاب، سنت الهی تغییری نمیکند، رجعت در امت اسلامی هم اتفاق خواهد افتاد.(مجمع البیان، ج۷، ص ۴۰۵)
* نظرات تشیع
شیعه معتقد است که:
- رجعت مستند به قرآن و احادیث اهل بیت (ع) است (ثقلین)
- تكميل يك حلقه تكاملى مؤمنان صالح و چشيدن كيفر دنيوى طاغيان ستمگرى است
- در عين اعتقاد به رجعت، منكران رجعت را كافر نمى شمرد ، چرا كه رجعت از ضروريات مذهب شيعه است، نه از ضروريات اسلام ، بنا بر اين رشته اخوت اسلامى را با ديگران به خاطر آن نمى گسلد ولى به دفاع منطقى از عقيده خود ادامه مى دهد
- احيانا خرافات بسيارى با مساله رجعت آميخته شده كه چهره آن را در نظر بعضى دگرگون ساخته است ، لازم است پايه را بر احاديث صحيح بگذاريم و از احاديث مخدوش و مشكوك بپرهيزيم
* شبهات
1- اشكال عقلى : ولى الله دهلوى مى گويد رجوع معصيت كاران به جهاتى است :
الف : به جهت عذاب ، كه اين ظلم است ، زيرا عذاب آنها در آخرت است و تكرار آن در دنيا ظلم به حساب مى آيد.
ب : به جهت اذيت و آزار اوست ، كه در قبر تحقق يافته و لذا دوباره با رجعت عبث و بيهوده است .
ج : به جهت اظهار خيانت آنها به مردم است كه اين جهت در زمان و عصر آنها سزاوارتر است تا مردم آن عصر عبرت بگيرند.
د: با رجعت نيكان لازم مى آيد كه به جهت دو بار مردن اذيت شوند. (تحفه اثنى عشريه ، ص 484)
2- اشكال فلسفى : مى گويند: مرگ بدون استكمال حيات و خروج از قوه به فعل حاصل نمى شود و رجوع به دنيا بعد از مرگ در حقيقت رجوع به قوه بعد از فعليت است كه در فلسفه بطلان آن به اثبات رسيده است
پاسخ به شبهات
- پاسخ به اشکال عقلی:
اولا : عذاب كافران و گناه كاران در زمان رجعت می تواند از جمله عقوبات آنها به حساب آيد كه مصلحت اقتضا كرده بخشى از آن در اين دنيا صورت پذيرد. پس محظور عقلى در بين نيست .
ثانيا : اظهار خيانت گناهگاران نسبت به مردمى كه در عصر آنها نبوده اند نيز موثر است، بسیاری از اعمال آنان بر آیندگان تأثیر داشته است.
ثالثا : مطابق روايات مرگ و نزع روح نسبت به اولياى الهى خصوصا انبيا و اوصيا همانند استشمام بوى خوش بهشت است .
- پاسخ به اشکال فلسفی :
اين اشكال در مرگ هاى طبيعى صادق است نه مرگ هاى اخترامى از قبيل قتل و مرض كه حيات آنها در اين موارد به فعليت تامه نرسيده است.
۵- شفاعت
* مفهوم شناسی شفاعت
- معنای لغوی : شفاعت از ماده «شفع» است و به معنای «جفت شدن با چیزی» است،
- در اصطلاح عرفی به معنای حائل شدن برای رفع ضرر از کسی و یا رساندن منفعتی به اوست
- در محاورات عرب = به کار میرود که شخص آبرومندی از بزرگی بخواهد که از مجرمی بگذرد یا بر پاداش خدمتگزاری بیفزاید
- در اصطلاح شرعی و مذهبی شفاعت درآن جا مطرح میشود که شخصی در نزد خداوند برای دیگری طلب مغفرت و آمرزش نماید و یا بخواهد عقابی که در اثر گناه متوجه نفس گنهکار شده از او برداشته شود و یا تخفیف یابد. در این حال، شخص گنهکار، شفاعت شونده و خداوند پذیرندهٔ شفاعت خواهد بود. شفاعت به این معنا از مسلّمات دین اسلام به شمار میرود
* اقسام شفاعت
1- شفاعتی است که مشرکان و بت پرستان بدان معتقد بودند و می گفتند این بتان شفیعان مایند نزد خدا. مانند آیات زمر۳، زمر ۴۳
2- شفاعتی که کثیری از مسلمانان به آن معتقدند و آن وساطتی است که رسول خدا و ائمه از معصیت کاران می کنند و شرط چنین شفاعتی اظهار محبت به ایشان، زیارت قبورشان و یا درود بر آنها می باشد این شفاعت را برخی آیات قرآن نفی می نماید مانند آیات: بقره ۴۸، بقره ۱۲۳، غافر ۱۸، زمر ۴۴، طه ۸۳، بقره ۲۵۴ و برخی دیگر تایید می کنند، مانند بقره ۲۵۵ و انبیاء ۲۸.
3- شفاعت به معنای مقرون شدن و سنخیّت یافتن با مطیعان و طیّبان است یعنی ملحق شدن سنخی به سنخ خود، چنانکه حکما گفته اند سنخیت علت انضمام است و خداوند عزیز در آیه نور ۲۶ به این موضوع اشاره دارد.
* ارکان شفاعت
شفاعت دارای سه رکن اساسی است:
۱- خداوند (پذیرنده شفاعت): هیچ شفاعتی بدون اجازه الهی ممکن نیست، و خارج از قدرت و حکمت او نمیباشد.
۲- شفاعت کننده :هر کسی قابلیت شفاعت کردن ندارد، و مثلا بتها نمیتوانند کسی را شفاعت کنند؛ بلکه شفاعتگر باید شرایط و ویژگیهایی داشته باشد.
۳- شفاعت شونده : هر کسی قابلیت مورد شفاعت واقع شدن را ندارد، و شفاعت شونده هم باید دارای مشخصاتی باشد؛ و در مورد برخی گنهکاران هیچ شفاعتی مورد قبول واقع نمیشود. نتیجه شفاعت هم آمرزش گناهان میباشد.
* خداوند (پذیرنده شفاعت):
شفاعت باید با رضایت و اذن خدا باشد
طبق آیات مختلفی از قرآن در آخرت شفاعت:
- بدون اذن الهی- نیست. (بقره:47، 123، 254)
- شفاعت شفاعت کنندگان، و تأثیر شفاعت آنها هم، مشروط به اذن الهی است؛ (بقره: 255)
- حتی شفاعت فرشتهها هم مشروط به اذن خداوند است.(انبیاء ۲۶ و ۲۸)
- همچنین، در آیات مختلفی از قرآن، خداوند شفیع مطلق معرفی شدهاست، (انعام :۵۱ و ۷۰)
که در مقابل او شفاعتی وجود ندارد. (سجده :۴)
* شفاعت کننده
از آیات قرآن بر میآید که شافعان باید شایستگیهایی در پیشگاه خداوند داشته باشند؛ که لابهلای آیات، ملاکهای زیر برای برخورداری از مقام شفاعت ذکر شدهاست:
۱. توحید و اعتراف به آن (زخرف ۴۳)
۲. علم به استحقاق آدمیان از شفاعت (زخرف: ۸۶)
۳. عقل و خردورزی
۴. مالکیت و فرمانروایی (زمر: ۴۳)
۵. قدرت بر تأثیر، [و عدم قدرت بتها] (یونس: ۱۸)
۶. خوف از خدا (انبیاء: ۲۸)
* مصادیق شفاعت کنندگان
- از آیات قرآن بر میآید که در قیامت، غیر از خدا، شفیعان «متعدّد»ی وجود دارد. (سبأ: ۲۳)
- برخی از مصادیق این شافعان که در آیات مختلف ذکر شدهاست، عبارتند از:
۱. پیامبر اسلام (آلعمران: ۱۵۹)
۲. ملائکه و فرشتگان (نجم: ۲۶)
۳. مؤمنان (مریم: ۸۷)
۴. اصحاب اعراف (اعراف: ۴۶)
· شفاعت شونده :
شرایط و زمینههای شفاعت شونده :
طبق آیات قرآن، هر کسی مورد شفاعت واقع نمیشود، بلکه کسی را میتوان شفاعت کرد که شرایط حداقلیای را داشته باشد، که برخی از این شرایط در آیات مختلف قرآنی ذکر شدهاست:
۱. دیندار و بر خوردار از رضایت خدا (انبیاء: ۲۶ و ۲۸)
۲. استغفار و توبه به سوی خداوند (نساء: ۶۴)
* مصادیق شفاعت شوندگان
در آیات مختلف قرآن، از کسانی نام برده شدهاست که میتوانند مورد شفاعت واقع شوند:
۱. گناهکاران موحّد (محمّد: ۱۹)
۲. مؤمنان (یونس:۲)
۳. تقواپیشگان (دخان: ۴۱ و ۴۲ و ۵۱)
* موانع شفاعت
در آیات متعددی از قرآن، از عواملی که باعث محرومیت از شفاعت، و عدم تأثیر شفاعت شافعان میشود نام برده شدهاست:
۱. استکبار [اعراف 52و53] ۲. اعراض از قرآن[اعراف 52،53]
۳. بازیچه قرار دادن دین [انعام 70] ۴. باطلگرایی[مدثر 42،43،44]
۵. کفر[بقره 254] ۶. ترک نماز[مدثر 42،43،44]
۷. تکذیب قیامت [مدثر 46،47 ] ۸. جرم و گناه بزرگ [یونس 27]
۹. حتمیت یافتن عذاب [هود 37] ۱۰. شرک[مائده 72]
۱۱. ظلم کردن[طه 109، 111] ۱۲. فراموشی آخرت [اعراف 53]
۱۳. نفاق داشتن [آل عمران 91]
۱۴. ترک غذا دادن به تهیدستان[مدثر 43]
۱۵. قتل ناحق (قتل انبیای الهی- قتل عدالتخواهان) [آل عمران 21،22]
* نکته
1-آثار شفاعت: آمرزش گناهان
وساطت و شفاعت پیامبران، در پیشگاه خداوند، برای آمرزش گناهکاران است. (نساء: ۶۴)
2- امید واهی به شفاعت
بر اساس قرآن، یهودیان میپنداشتند که همه گناهکاران در قیامت از شفاعت بهرهمند میشوند؛ که خداوند این عقیده را رد میکند (بقره: ۴۷ و ۴۸)
3- فریب شیطان
اعتقاد به شفاعت نباید مستمسکی برای بی تقوایی و تجری در گناه باشد. مورد شفاعت قرار گرفتن شأنیتی می خواهد، در سخنان اهل بیت(ع) بارها تأکید شده که شفاعت ما به نا اهلان (مثل بی نماز) تعلق نمی گیرد
چنانکه خداوند در قرآن خطاب به پیامبر (ص) تاکید می نماید در خصوص منافقان چه شفاعت کند یا نه کند، آنها قابل بخشش نیستند
* نظریه اهل سنت
- اصل شفاعت در بین اکثر فرق اهل سنت پذیرفته شده است؛ و آن را مستند به آیات قرآن، قبول دارند. اما آن را مختص به حیات فرد شفیع کننده در این دنیا و یا مختص روز قیامت می دانند.
هر چند، در زیارت مزار بزرگان شان، عموماً به سبک شیعیان، اذکاری مبنی بر شفاعت خواستن از آنها داشتهاند.
- اما در این بین فرق ضاله «وهابی» با رد شفاعت خواستن از پیامبر(ص) و از اولیاء الهی، این عمل را گمراهی و شرک دانسته، شدیداً با آن مقابله میکنند.
- آنان با ایراد شبهاتی به مسئله شفاعت، حقیقت تأثیر گذار آن را به کلی منکر شده اند.
* پاسخ به شبهات
1 - شرک بودن درخواست شفاعت؛
چرا که طلب شفاعت از شفیع به منزله خواندن غیر خداست؛ بر اساس آیه کریمه «فلا تدعوا مع الله»(جن:18) خواندن غیر خدا شرک در عبادت است؛ پس طلب شفاعت از شفیع شرک است.
پاسخ : شرک به معنای پرستش غیر خدا است. در حالی که طلب شفاعت عبادت نیست. اگر انجام عملی مانند شفاعت به وسیله یک نفر مشروع باشد، درخواست انجام آن کار از او نیز مشروع است. مگر اگر کسی شفیعان را بدون اذن خداوند، مجاز در شفاعت بداند و از آنها طلب شفاعت استقلالی کند، در این صورت مرتکب شرک شده است، و این جزء اعتقاد ما نیست.
قرآن کریم نیز با یادآور شدن داستان حضرت یوسف (ع) مسئله شفاعت را تثبیت کرده است، آنجا که از قول فرزندان خطاکار حضرت یعقوب (ع) می فرماید:
«قالوا یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین» (یوسف: 97)
2. محکوم شدن درخواست شفاعت مشرکان از غیر خدا؛
خداوند متعال در قرآن کریم، مشرکان عصر رسالت را که از غیر خدا طلب شفاعت می کردند، محکوم کرده و فرموده است: «و یعبدون من دون الله ما لا یضرهم و لا ینفعهم و یقولون هولاء شفعاؤنا عندالله»(یونس: 18)
حال چون شیعه نیز از غیر خدا طلب شفاعت می کند، پس از نظر قرآن محکوم است.
پاسخ : آنچه موجب مذمت و محکومیت مشرکان شده است، این است که آنها اولا غیر خدا را عبادت می کردند و ثانیا برای آنها مقام مستقلی در شفاعت قائل بودند در حالیکه خداوند برای معبودهای آنان چنین حقی قرار نداده بود.
در حالیکه در مسئله شفاعت ما بر این باور هستیم که اولا عبادت غیر خدا جایز نیست، ثانیا مقام شفاعت را نیز اصالتاً از آن خدا می دانیم که اذن آن را به برخی از بندگان خاص خود داده است و ثالثا شفیعان ما بندگان برگزیده خداوند هستند.
بنابراین هیچگونه اشتراکی میان شفاعت از دیدگاه شیعه و شفاعت از دیدگاه مشرکان وجود ندارد، از این رو نمیتوان از این جهت آن را محکوم کرد.
همچنین می توان گفت که اساسا طلب شفاعت از شفیعان، همراه با این عقیده که تا خداوند اجازه ندهد، شفاعتی صورت نمی گیرد، تاکید بر توحید خداوند است.
3. مختص بودن شفاعت به خداوند؛
وهابیون بر این باور هستند که در تعالیم قرآن، شفاعت کردن منحصر به خداوند است، چرا که خود فرموده است: «قل لله الشفاعة جمیعا»(زمر:44)
از این رو اعتقاد به شفاعت غیر خدا، مخالف با آیات نورانی قرآن کریم است.
پاسخ: از مباحث پیشین روشن شد که شفاعت از این جهت که نوعی تاثیرگذاری در سرنوشت بشر است از مظاهر و جلوه های ربوبی خداوند است که اولا و بالذات به خداوند اختصاص دارد؛ اما این مطلب با عقیده به شفاعت منافاتی ندارد، چرا که معتقدان به شفاعت تاکید دارند که شفیعان به طور استقلالی حق شفاعت را ندارند، از این رو باز هم تدبیر امور به دست خداوند است.
4. بی فایده بودن طلب شفاعت از مرده.
اگر چه طلب شفاعت، دعا محسوب می شود، ولی تقاضا کردن از مرده بی فایده است، چرا که آنها در عالم برزخ هستند و حیاتی ندارند. قرآن کریم نیز بر این مطلب اصرار کرده است که مردگان غیر قابل تفهیم هستند: «انک لاتسمع الموتی و لاتسمع الصم الدعاء اذا ولّوا مدبرین» (نمل :80)
اگر چه مراد خداوند متعال در این آیه، مشرکانی است که از قبول سخن پیامبر (ص) رویگردان بودند، اما تشبیه آنها به مردگان نشان از این واقعیت دارد که مشرک و مرده هر دو قابل تفهیم نیستند، از این رو نمی توان از مرده چیزی خواست.
پاسخ: روشن است که وقتی روح از جسد جدا می شد، دیگر نمی توان این جسد را مخاطب قرار داد، چرا که قوای درک و شعور را از دست داده است. خداوند نیز در این آیه به دنبال القای همین مطلب است. به بیان دیگر قدرت فهم انسان، به زنده بودن اوست، و مشرکان اگر چه به ظاهر زنده اند، ولی در حقیقت چون نمی فهمند، همانند جسد بی روح هستند.اما طلب شفاعت ما از پیامبر اکرم (ص) تقاضایی از جسد وی چنین نیست، بلکه بر این باور هستیم که حقیقت وجودی وی که روح اوست، همچنان زنده و در حال حیات است. چرا که خداوند راجع به شهیدان می فرماید:
«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» (آل عمران:169)
۶- توسل
توسل به درگاه اولیای الهی از جمله رفتارهای عمومی مسلمانان و مخصوصاً شیعیان بوده و هست که از طریق سنت و احادیث به آن مشروعیت بخشیده شدهاست. با این وجود افرادی مانند ابنتیمیه و طرفداران وی در قرن هشتم این امر مسلم را مورد انكار قرار دادند و به وسیله محمد بن عبدالوهاب، بعد از قرنها تشدید یافت و توسل را بدعت و امر نامشروعی خواندند.
* مفهوم شناسی توسل
توسل در لغت از ریشه وسل است، وسیله چیزی است كه شخص با آن به هدف یا دیگری نزدیك می شود. (جمع آن الوسائل است)
* توسل در اصطلاح
اینكه بنده کسی چیزی را نزد خدا واسطه قرار دهد تا به وسیله او دعایش مستجاب شود و به مطلوبش برسد. مانند اینكه خداوند را با اسماء حسنایش و صفاتش یاد کند و سپس دعا كند كه در این صورت اسماء خداوند را وسیله برای استجابت دعا و نیل به مطلوبش قرار داده است
به تعبیر دیگر : واسطه قرار دادن پیامبران، امامان، و صالحان به پیشگاه خداوند، برای رسیدن به مقام قرب الاهی.
* فلسفۀ توسل به اهل بیت (ع)
بدون شک آدمی برای تحصیل کمالات مادی و معنوی، به غیر خود؛ یعنی، خارج از محدوده وجودی خویش، نیازمند است؛ زیرا عالم هستی بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار شده و تمسک به سبب ها و وسایل برای رسیدن به کمالات مادی و معنوی، لازمه این نظام است.
توسل به اولیای الاهی و امامان معصوم(ع) که همان انسان های کامل هستند، یکی از امور مسلّمی است که در آیات قرآن و احادیث آمده است.
بدیهی است توسل به ائمه (ع) به معنای آن نیست که انسان هیچ گاه با خداوند صحبت نکند و او را مستقیماً مورد خطاب قرار ندهد، بلکه صحبت کردن با خداوند در هر زمان، مکان و بدون واسطه ممکن و میسر است. بلکه بدین معنا است که برای استجابت دعا و حاجت های خود از کسی مدد می جوییم که از نظر شایستگی و قرب به خداوند نسبت به ما در مرتبه ی خیلی بالاتری قرار دارد، لذا اگر او از خداوند برای ما چیزی بخواهد احتمال پذیرش خیلی بیشتر است.
* انواع توسل
الف - توسل به معنای عام: کمک جستن از اسباب طبیعی و روحانی برای رسیدن به اهداف زیستی یا معنوی، زیرا حیات جسمانی انسان قائم بر اساس اسباب و وسائل است و همچنین نزول فیض معنوی خداوند برای بندگان تابع نظام خاص میباشد
امامصادق(ع) فرمودهاست: خداوند اشیاء را خلق نمیكند مگر بوسیله سببها، پس برای هر چیزی سببی قرار داده و برای هر سببی وسعتی داده است
ب- توسل به معنای خاص: کمک گرفتن از هر نوع وسیله كه موجب تقرب به خداوند یا اجابت شدن دعایی شود. خداوند در قرآن تمسك به وسیله را جایز نموده بلکه به آن امر فرموده است : (مائده/ 35)
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله و جاهدوا فی سبیله لعلكم تفلحون .
* توسل غلط و صحیح
الف – توسل نامشروع: برای وسیله شأنیت مستقلی قائل شدن و به جای بیم و امید داشتن از خداوند از وسیله بیم و امید داشتن، بگونه ای که به جای خداوند او را بپرستند. مانندمشركین بتپرست که تقرب و عبادت را نسبت به ملائكه و جن و اولیاى انس انجام مىدهند.
ب- توسل مشروع:
با بیم و امید نیاز بردن نزد خداوند با واسطه قرار دادن وسایلی که نزد او محترم هستند.
1- اعمال صالحه چه واجبات و چه مستحبات که نزد خداوند مورد قبول قرار گیرد
2- وسائل توسلی كه در قرآن و روایات وارد شده و همه آنها موجب تقرب به خداوند می شوند
این ابزار توسل عبارتند از :
1- توسل به اسماء و صفات خداوند.
2- توسل به قرآن كریم.
3- توسل به اعمال صالحه.
4- توسل به دعای رسولاکرم(ص).
5- توسل به دعای برادر مومن.
6- توسل به دعای نبی در حیاة برزخی.
7- توسل به خود نبی(ص) بعد از رحلتش.
8- توسل به خود پیامبر(ص) در زمان حیاتش.
9- توسل به حق صالحین و مقام و منزلت ایشان.
10- توسل به حق پیامبر(ص) و انبیاء(ع) پیشین.
از میان این توسلها پنج مورد اول، مورد اتفاق تمام مذاهب مسلمانان است و فقط اختلاف در پنج مورد آخر است.
* مبانی شرعی
الف - در قرآن :
1- سوره مائده، آيه 35 : یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
2- سوره اسراء، آيه 57 : أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُور...
3- سوره نساء، آيه 64 : وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيما
4- سوره يوسف، آيه 97: قالُوا يا أَبانَااسْتَغْفِرْلَناذُن ُوبَناإِنَّاكُنَّاخاطِئِي ن.
2- در روایات و سیره
- ابوهریره می گوید: پیامبراكرم(ص) درباره حضرت آدم و توسل او چنین فرمود: خداوند متعال به آدم خطاب فرمود: ای آدم ایشان برگزیدگان من هستند....پس اگر حاجتی به من داشتی به آنها متوسل شو.
و در ادامه فرمود: ما كشتی نجات هستیم و هر كس به آن كشتی چنگ بزند نجات می یابد و هر كس رو برگرداند هلاك می شود. پس هر كسی به خداوند حاجتی داشته باشد از ما اهل بیت (ع) طلب كند (فرائد السمطين فی فضائل المرتضی ... ج1 ص 36)
عایشه از پیامبر (ص) نقل کرده که دربارۀ خوارج فرموده اند:
خوارج بدترین آفریده های خدا هستند، و بهترین بندۀ خدا (علی بن ابیطالب (ع)) که نزدیک ترین وسیله به خداوند می باشد، آنان را خواهد کشت(هیثمی، مجمع الزوائد، ج ۶، ص ۳۵۹)
- حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود: ستایش می کنم خدای را که به خاطر عظمت و نورش، همۀ موجوداتی که در آسمان ها و زمین هستند، برای تقرب به خداوند به دنبال وسیله اند، و ما (خاندان پیامبر (ص)) وسیله تقرب به خداوند در میان بندگانش هستیم (صدوق ،عیون أخبار ج ۱ ص ۶۳٫)
* دیدگاه وهابیت
تیمیه سر سلسله وهابیت (م. قرن هشتم) در کتاب ” الرد علی الاخنائی” در مورد توسل به پیامبر(ص) و زیارت قبر حضرت چنین می گوید :
- هر گاه کسی به قصد زیارت و توسل به پیامبر مسافرت کند ،و علت اصلی سفر او رفتن به مسجد حضرت و توسل و زیارت و طلب حاجتی از وی باشد مشرک و از شریعت اسلام خارج است
-هر کس غیر خدا را بخواند و به سوی غیر خدا برود و به مردگان توسل بجوید و طلب شفاعت کند و لو پیامبران الهی باشند مشرک است
-درخواست حاجتی از میت و توسل به او چه پیامبر باشد یا غیر پیامبر از محرمات و شرک است به اجماع همه مسلمانان و خدا به آن امر نکرده و هیچ کسی از صحابه و تابعین این کار را انجام نمی دادند و کسی این را مستحب نمی داند. بنابر این، این کار جایز نیست
- عبد الوهاب : شرک کسانی که قائل به جایز بودن توسل به مردگان و طلب شفاعت و زیارت آنها هستند از شرک بت پرستان زمان جاهلیت بدتر است
اما :
با توجه به آیات قرآن و روایات متعددی که درکتب معتبر حدیثی اهل سنت موجود است شکی نیست که همه مسلمانان از جمله خلفاء و ائمه مذاهب اهل سنت توسل و شفاعت را قبول دارند و آن را جایز می شمارند. اما بنابر نظر وهابیت که توسل و شفاعت به غیر خدا را شرک می داند باید قائل شود که بزرگان اهل سنت ازجمله خلیفه دوم و سوم هم مشرک بوده اند. بنابر این مسلمانان با غیرت باید بین این دو نظریه یکی را انتخاب کنند. یا شرک همه مسمانان و از جمله بزرگانی همانند عمر و عثمان و امام شافعی و ابن خزیمه و…. را بپذیرند و یا این که متوجه عقاید انحرافی و بدعت های فرقه وهابیت باشند و از آنان بیزاری جویند.
خلاصه درس عقاید خاصه تشیع سطح 3 حوزه
۱- حبّ اهل بیت (ع)
* مفهوم شناسی حب اهل بیت (ع)
حب: رغبت و میل انسان به چیزى؛ اگر این میل باطنى و رغبت دل به چیزى شدید و قوى شود آن را «عشق» مىنامند
مفهوم شرعی: عزیزتر داشتن اهل بیت (ع) از خویش و خویشاوندان؛
1- رسول اكرم(ص): هیچ بندهاى ایمان ندارد مگر این كه من نزد او از خودش محبوبتر باشم و ذریه من از ذریه خودش نزد او محبوب تر باشند و اهل من از اهل خودش نزد او محبوبتر باشند و ذات من از ذات خودش نزد او محبوبتر باشند» (میزان الحكمه، ج 2، ص 236، حدیث3199)
2- امام محمد باقر(ع): اى جابر! از طرف من به شیعه من سلام برسان و به آنها اعلام كن كه هیچ قرابت وخویشاوندى بین ما و خداى عزوجل نیست و فقط با طاعت و بندگى به درگاه الهى تقرب جسته مىشود. اى جابر! هركس اطاعت خدا را كند و همراه آن به ما محبت ورزد، دوست و محب ما مىباشد و هر كس معصیت خدا را كند حب ما برایش نافع نمىباشد (میزان الحكمه، ج 2، ص 236، ر 3211 )
* مبنای شرعی حب اهل بیت (ع)
شیعه معتقد است که از سه منصب پيامبر اکرم
الف- پیامبری
ب- مرجعیت دینی
ج - ولایت اجتماعی
ضرورت وجود دو منصب همچنان باقي است،
1-البته منصب پیامبری با رحلت محمد بن عبدالله(ص) بر اساس کلام قرآن (احزاب 40) قطع منقطع شده است.
2- اما جایگاه مرجعیت دینی همچنان در جامعه نیاز است و دين در بسیاری از موارد نیاز به تفسير معصومانه و دور از خطا دارد.
3- ولایت و امامت در جامعه اسلامی، (بنا بر نص قرآن) امري قدسي و الهي است و منزلتي ديني دارد چون قوانین اسلام نیاز به یک مجري معصوم دارد زيرا در غير اين صورت، تجلی دين (دینداری) از تغيير و تبديل ايمن نمي ماند.
* استناد نقلی حب اهل بیت
- در قرآن :
1- لا اسئلکم علیه اجراً الا المود فی القربی (شوری23)
2- ما سئلتکم من اجر فهو لکم (سبا34)
3- ما اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلاً (فرقان 57)
- در احادیث:
1- هم چون قرآن عزیز می باشند (حدیث ثقلین)
2- من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه (غدیر)
3- لا یؤمن احدكم حتى اكون احب الیه من ولده و والده و الناس اجمعین (میزان الحكمه، ج 2 ص 236)
* فلسفه حب اهل بیت (ع)
1- گرایش فطری به نیکی ها : انسان فطرتاً نیکی ها را دوست دارد و آنها را تمجید مینماید
2- دوست داشتن نیکویی عامل نیکو شدن: حب واقعی با پیروی جدی هویدا می شود.
3- بهره مندی از تجلی الهی : منش و شخصیت معنوی والای انسان کامل در سیمای آنان
4- پیروی از راهدانان معصوم: پیامبر (ص) آنان را سفینة نجات و علم هدایت نامیده اند.
* راه های عملی کسب حب اهل بیت (ع)
1- معرفت اهل بیت(ع): امام آن شاخص [و دلیل و راهنماى] آشكاری است كه بین خداى عزوجل و خلقش قرار گرفته، پس هر كس او را شناخت مؤمن مىگردد و هر كس او را انكار كند [و نشناخت] كافر مىشود»، (اصول کافی، ج 1، ص 170)
2- اطاعت از اهل بیت(ع): اگر كسى شناخت لازم و كافى به اهل بیت(ع) پیدا كند، اطاعت از آنان را بر خود لازم مىداند؛ 3- توسل: اهل بیت واسطه فیض و وسیله ای به سوی خدا هستند
4- تولى و تبرى: تولى و دوستى با دوستان خدا تبرى و بىزارى از دشمنان خدا را بدنبال مىآورد و بالعکس
* دیدگاه اهل سنت در خصوص حب اهل بیت (ع)
در این خصوص سه دیدگاه وجود دارد
1- ضروری : در این گروه شافعی ها از همه جدیدتر هستند
محمد ادریس شافعی: محبت اهل بیت را قرآن واجب کرده
2- مستحب: در این گروه مالکی ها و معتذله قرار دارند
احترام مالک ابن انس به بزرگان هاشمیون
3- مخالف : اغلب از خنفی ها و حنبلی ها هستند
ابن تیمیه - منع زیارت پیامبر و تکفیر به متوسلین به اهل بیت
* پاسخ به شبهات
1- مطابعت از اهل بیت بدعت است:
پ : اطاعت از آنها در قرآن (نساء 59) و حدیث جابر و ثقلین
2- پرستش اهل بیت (ع) شرک است :
پ : شیعیان اهل بیت (ع) را دوست دارند، پرستش نمی کنند. معبود آنان و ما تنها خداوند است.
- نذر برای رضای خدا در نزد آنها است (شرط نذر هم در نیت و هم در ضیغه آن قرباً علی الله است.)
- آنان همگی شهید شدهاند و شیهدان زنده هستند. زیارت پیامبر (ص) و ائمه(ع) بسیار ثواب دارد
- آنان واسطة فیض الهی هستند.
- اشعار نا مناسب نوعی شطهیات است و واقعی نیست
4- محبت افراطی و بی پایه
پ : - این یک احساس فطری است (دوست داشتن خوبی ها)
- ما اهل بیت را برامر قرآن (شوری23) و امر پیامبر (حدیث قبلی) دوست داریم.
۵- توسل به آنها شرک عملی است:
پ : - وسیله خدا در خلق هستند
- پیامبر (سلیمان) و همة مردم از مردم کمک می خواهند
۲- بداء
* مفهوم شناسی بداء
بداء یكي از اعتقادات مسلّم شيعه اماميه، است.
در لغت : ظهور بعد از خفا مي باشد. چيزي كه بر انسان ها پوشيده بوده و بعد از يك سري مسائل، عيان مي شود بگونه ای که انسان ها با پديده اي جديد مواجه مي شوند.
در اصطلاح : دو معنا دارد
1- انسان قدرت اين را دارد كه زندگي و آينده خویش را به وسيله اعمال صالحه يا زشت تغيير دهد
2- خدا امري را كه به انسان ها پوشيده بوده برای آنها روشن نمايد، به گونه اي كه كاملاً غيرمترقبه باشد.
در یک کلام : بداء غلبه سببى بر سببى ديگر و ابطال اثر آن است
* مفهوعینی بداء
در معارف شیعی بنابر گواهی آیات قران، بداء به مواردی گفته می شود که:
1- مقدّمات بلا و گرفتاری ها فراهم شده ( یا انتظار ميرود)، امّا چون مردم با تضرع و انابه به سوي خدا بازگشته و دست از كارهاي ناروا ميكشند، و كارهاي نيك انجام ميدهند، خداوند به بركت اين اعمال، بلا و مصیبت را برميگرداند.
2- مواردی که برعكس، مقدّمات خوشبختي و نعمت فراهم شده اما مردم با انجام كارهاي ناروا، خود را مستحق بلا می سازند
3- تبدیل تقدیر به تقدیر دیگر – دعا در شب قدر
* تشریح نظریه بداء
این نظریه بر سه آموزة اساسی مبتنی است :
الف ) این باور که خدا بر همة چیزها و رویدادها، از گذشته و حال و آینده ، آگاه است و چیزی بر او پوشیده نیست تا با آگاهی از آن جهل پیشین وی بر طرف گردد،
این اعتقاد از مباحث اجماعی شیعة امامیّه است . آنها در استدلال بر این اعتقاد، گذشته از برهانهای فلسفی، به
1- آیات قرآن (آل عمران : 5؛ ابراهیم : 37؛ حدید: 22؛ احزاب : 54) و
2-روایات متواتری استناد کرده اند که از علم ازلی خدا بر اشیا پیش از آفرینش آنها و تغییرناپذیری آن علم پس از آفرینش سخن می گوید (کلینی ، ج 1، ص 107؛ ابن بابویه ، ص 136) یا تصریح می کند که جهل به علم خدا راه ندارد (ابن بابویه ، ص 137ـ 138؛ (
ب ) تصریح و تأکید قرآن بر اینکه خدا کار آفرینش را وانگذاشته و هر روزی در کاری نو است (رحمان :29) و عالم امر و خلق در دست اوست (اعراف :54) و خلقت و ایجاد و تدبیر عالَم به حسَب مشیّت خدا استمرار دارد،
و رد اعتقاد یهود بر اینکه دست خدا را بسته می پنداشتند (مائده :64) و پافشاری بر نسبت دادن همة رویدادهای تکوینی به خدای آفرینندة آسمانها و زمین ، بویژه در قالب فعل مضارع که حکایت از استمرار دارد
برای هیچیک از مذاهب اسلامی جای ابهام و شکّ نگذاشته است .
ج ) طبق تعلیم قرآن و حدیث ، سرنوشت انسانها با کارهای خوب یا بد تغییر می کند. چنانکه قرآن ایمان و تقوای مردم را سبب گشایش برکات آسمان و زمین می خواند (اعراف :96)، همچنین برای شکرگزاری نعمتها در افزایش آنها از تأثیر جدّی یاد می کند (ابراهیم :7) و ایمان ، استغفار و تسبیحگویی را مایة تغییر «تقدیر» و رفع عذاب معرفی می کند (انفال :33؛ صافّات :143ـ146؛ یونس :98؛ انبیاء:88).
- پس کارهایی مانند صدقه ، احسان ، صلة رحم ، نیکی به پدر و مادر، استغفار، توبه ، شکرگزاری ، به کارگیریِ بجای نعمت ، حقگزاری و ... تقدیر ناپسند را تغییر داده و موجب گشایش می شود
- در مقابل کارهای غیر اخلاقی و نافرمانیِ احکام شریعت ، چون بدخویی و بخل ورزی و قطع رحم و نافرمانی پدر و مادر و آزردن آنها و ناسپاسی نعمت ، نقش منفی در سرنوشت افراد دارد؛ روزی را می کاهد، عمر را کوتاه می کند، مایة تلخکامی زندگی می شود و چه بسا قحطی به بار می آورد
۳- تقیه
* مفهوم شناسی تقیه
تقیه یکی از معتقدات کلامی- فقهی شیعه امامیه و در تاریخی شیوه کار مؤثری برای حفظ موجودیت آنان در برابر مخالفان (اهل سنت و غیر مسلمان) بوده است.
در لغت : واژه «تقیه» از ریشهی وقی، یقی (عربی) که به معنای محافظت از خویش است اخذ شده و مترادف با واژه «وقایه» به معنای «سپر» گرفته شده می باشد که انسان بوسیله آن از جان ودیگر چیزهایی ارزندهاش دفاع میکند.
در اصطلاح : تظاهر به قول یا فعلی که با نیت و معتقدات فاعلش فرق دارد و غالباً با پرداختن اضطراری و موقت به دروغ مصلحتآمیز، و پرهیز از راست فتنهانگیز، همراه است تا جان و مال و عرض و آبروی خود یا مسلمانان دیگر در امان مانده و حفظ شود.
* مبانی دینی
این نظریه بر اصول عقلی و نقلی استوار است :
الف ) عقلی : تقیه مبتنی براصل معقول احتیاط از سوی یک اقلیت تحت تعقیب است. لذا تقیه را باید یک رفتار طبیعی بشری دانست که در عرف اکثر اقوام و ملل تاریخی سابقه دارد.
ب- نقلی : آیات، حدیث و سیره مؤمنین
- (آل عمران/28)«مومنان نباید به جای مومنان، از کافران دوست بگیرند و هر کس چنین کند از (لطف و ولایت) خداوند بیبهره است، مگر آنکه نسبت به آنان تقیه کنید. و خداوند شما را از خویش برحذر میدارد، و بازگشت به سوی خداست»
- (صافات/89) ابراهیم خلیلالله (ع) هنگامی که میخواست با مخالفان از شهر بیرون نرود و با بتها تنها بماند از روی مصلحت گفت «انی سقیم»
- (انبیاء/ 63) ایشان پس از شکستن بتها وقتی که بتپرستان با خشم به سراغ او آمدند باز از روی تقیه و مصلحت گفت: «بل فعله کبیر هم هذا»
2- حدیث:
امام صادق(ع) : تقیه، دین من و دین پدران من است. هر کس آنجا که باید تقیه کند، تقیه نکند، مانند کسی است که ما را عملاً به قتل رسانیده باشد. آنهم قتل عمد، نه قتل سهوی.
امام محمد باقر(ع): تقیه در هر چیزی است که انسان در آن درمانده شود که در این صورت خداوند آن را بر او حلال گردانیده است .
3- سیره مؤمنین:
تقیه نزد پیشینیان غیر شیعه هم سابقه داشته است، چنان که اصحاب کهف، ایمان خود را پنهان و به ظاهر، اظهار کفر کرده بودند، یا مؤمن آل فرعون و ابوطالب هم به تقیه، ایمان خود را پنهان داشته بودند.(بحار الانوار، ج 75، باب 87، ص تا 443 )
امویان و عباسیان به دلایلی تقیه را شعار شیعه شمرده شده اند.
* انواع تقیه
1- تقیه اکراهیه : عبارت است از عمل کردن بر وفق دستورهای حاکمی جائر، به هنگام ضرورت و برای صیانت نفس
2- تقیه خونیه : عبارت است از انجام اعمال و احکام بر طبق فتوای رهبران دینی سنی، در کشورهای سنی نشین.
3- تقیه کتمانیه : عبارت است از پنهان داشتن ایمان و ایدئولوژی خویش برای به انجام رساندن فعالیت پنهانی در جهت پیشبرد هدفهای دین.
4- تقیه مداراتی : عبارت است از رعایت قوانین همزیستی با اکثریت سنی و شرکت در اجتماعات عبادی و اجتماعی آنان برای حفظ وحدت اسلامی و استقرار حکومتی نیرومند که سایهاش بر سر همة مسلمانان به یکسان گسترده باشد.
* شرایط شرعی تقیه
شیخ مفید تقیه را با نظر به حکم آن، به سه نوع وجوبی ، حرام ، استحبابی تقسیم نموده است :
1- به هنگام ترس از جان ، آن را واجب و در صورت ترس از زیان مالی آن را مباح دانسته است
2- مصداق تقیة مستحب را مدارا کردن با اهل سایر مذاهب و تأکید بر معاشرت با آنها با کارهایی چون عیادت از بیماران، تشییع مردگان و حضور در مساجد و نمازهای آنان دانسته است
3- تقیه را در مواردی حرام شمرده: از جمله رعایت احکام واجب و حرامی که رعایت کردن آنها از نظر شارع اهمیت بسیار دارد و تقیه کردن در آنها به نابودی اساس دین می انجامد،
- مواردی مانند محو کردن قرآن کریم ، از بین بردن کعبه و نفی احکام ضروری یا اصول دین یا مذهب، مواردی که کاربرد تقیه به خونریزی و قتل می انجامد
* دیدگاه اهل سنت : http://www.ahlesonnat.com
«ابن حجر عسقلاني» در تعريف تقيه چنين مي گويد: «دوري جستن و اجتناب ورزيدن از آشکار ساختن معتقدات خويش را تقيه گويند»، تقيه همچنين مي تواند بر زبان راندن سخني باشد که شخص در باطن هيچ اعتقادي به آن ندارد.
1- انسان مسلمان تقيه و توريه را با مشرکين و کافراني بکار مي برد که در صورت برآورده نساختن خواست آنها، او را تحت آزار و اذيت و شکنجه قرار داده و يا حتي ممکن است او را به قتل برسانند.
- با این وجود شايسته تر آن است که انسان مسلمان در مقابل خواسته هاي نا به حق آنها ايستادگي کرده و تسليم اوامر کافران نگردد
2- تقيه هرگز نبايد از چهار چوب زبان فراتر رفته و به اعتقادي قلبي و يا به عمل مبدل گردد
3- تقيه کردن فقط در حالت ضرورت و تنگنايي بکار برده مي شود.
* پاسخ به شبهات
1- اهل سنت تصور مىكنند كه شيعه مطلقا تقيه را واجب مىداند،
پاسخ: اين تصور غلطی است و روش پيشوايان شيعه هرگز چنين نبوده است و فقه شیعه در مواردی تقیه را حرام و یا فقط مستحب می داند
2- آیات و احادیث تقیه را تنها در مورد تقیة مسلمان از کافر جایز دانسته است، اما شیعه در مورد مسلمان نیز جایز و حتی لازم می داند.
پاسخ- ولی به تصریح برخی از فقها (شافعی) و مفسران اهل سنت، تقیه اختصاص به این مورد ندارد و شامل تقیة مسلمانان از یکدیگر نیز می شود (فخر رازی، ذیل آل عمران : 28)
اهل سنت هر چند تقيه را فقط با كافران جايز دانسته اند امّا در مواردى تحت عنوان اضطرار، اكراه و دروغ مصلحتى همان راه و روش شيعه را در تقيه انجام مى دهند. در واقع اختلاف بين شيعه و اهل سنت در اين موضوع، لفظى است; چنان كه طبرى در وقايع سال 218 در ماجراى تفتيش عقايد توسط مأمون، كه نظر به حدوث قرآن را عقيده رسمى و همگانى ساخته بود، تصريح دارد كه احمد بن حنبل و دو تن ديگر از رجال و علماى آن زمان از ترس مأمون و از روى تقيه آن نظر را پذيرفتند( تاريخ طبرى،ج 8، ص639 ـ641)
۴- رجعت
* مفهوم شناسی رجعت
رجعت یكي از اعتقادات مسلّم شيعه اماميه، است.
طبرسی و حرّ عاملی و ابن المظفّر و غیره گفته اند: «اعتقاد به رجعت محل اجماع همه شیعیان است» و بلکه از ضروریات تشیع است. (عقاید الاثنی عشریه زنجانی ، ص 229)
در لغت : رجعت از ریشه «رجع» عربی و در لغت به معنای یکبار بازگشتن است. رجعت بمعنای عام آن یعنی بازگشت مردگان به زندگی در دنیا.
در اصطلاح :خداوند پس از ظهور حضرت حجت (عج) (امام مهدی) گروهی از مردگان (مومن محض و کافر محض) را در به همان صورتی که قبلا در دنیا بودهاند به دنیا بر میگرداند، گروهی را عزیز و گروهی را ذلیل میکند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه داده، حق مظلومان را از ستمگران میگیرد. (اندیشهقم:رجعت)
* مبانی دینی رجعت
الف- عقلی :
امکان : زنده شدن دوباره از لحاظ عقلی منعی ندارد و حیات دوباره از آغاز حیات نخست سخت تر نخواهد بود. قبلاً نیز اتفاق افتاده است (اصحاب کهف)
ضرورت: تحقق وعدة خداوند برای حکومت صالحین. ۱۰۵انبیاء
ب- نقلی :
قرآن: ۶۴ آیه از قرآن دالت بر رجعت دارد. (حر عاملی در الایقاض)
حدیث: امام صادق(ع) فرمودند «هر كس بازگشت دوباره ما را به دنيا باور نكند، از ما نيست.
- سابقه رجعت در قرآن
1ـ آيه 55 و 56 سوره بقره : (زنده شدن گروهى از بنى اسرائيل كه توسط صاعقه مرده بودند)
2 ـ آيه 72 و 73 سوره بقره : (زنده شدن مقتول بنى اسرائيل به واسطه گاو بنى اسرائيل)
3 ـ آيه 243 سوره بقره : (زنده شدن هزاران نفر از بنى اسرائيل)
4 ـ آيه 259 سوره بقره: (زنده شدن عزير پيامبر)
5 ـ آيه 49 سوره آل عمران و آيه 110 سوره مائده : (زنده شدن مردگان توسط حضرت عيسى(ع))
- طریقه رجعت
در روز رجعت، پيامبر اکرم(ص) به همراه 70 پيامبر رجعت مى كند
اولين امامی که بعد از امام زمان (عج) رجعت مى کنند امام حسين(ع) مى باشند . ایشان در ميان ياران خود كه با او بودند رجعت مى کنند و 70 پيامبر نيز به ترتيبى كه مبعوث شدند به همراه حضرت موسى (ع) با ایشان همراه هستند.
آنگاه حضرت قائم(ع) خاتم را به امام حسين (ع) مى سپارد و امام حسین غسل دادن و كفن كردن و حنوط وى را عهده دار مى گردد و ایشان را در آرامگاه خويش به خاك مى سپارد
ائمه (ع) رجعت می کنند (امام علی(ع) و مابقی ایشان)،
رجعت صالحان و شهداء و علماء مخلص
رجعت مشرکان و ظالمان محض
- ادله قرآنی بر وقع رجعت
1- در آیه ۸۳ نمل از روزی یاد شده است که از هر امتی گروهی محشور میگردد، حال آنکه در روز قیامت طبق آیه ۴۷ کهف، همه بدون استثناء محشور میشوند. لذا این روز باید غیر از قیامت باشد و آن روز رجعت است [ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)تفسیر القمی، ج۱، ص: ۲۴ ] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)
2- از آنجا که در برخی آیات قرآن (از جمله ۱۴۴ و ۱۵۸ آل عمران) بین مرگ (موت) و کشته شدن (قتل) فرق گذاشته شده است و همچنین در آیه ۵۷عنکبوت و برخی آیات دیگر گفته شده است که همه مرگ را خواهند چشید ، پس لازم است تا کسی که کشته شده به دنیا برگردد تا مرگ را بچشد. [ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)البرهان فی تفسیر القرآن،ج۲، ص۸۵۶] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)
3- بعضی انسانها به دلیل گناهانشان پیش از مرگ معین (اجل مسمّی) میمیرند، لذا خدا آنها را دوباره زنده میکند تا روزی تعیین شده خود را بخورند و در موعد مقرّر از دنیا بروند.
[ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)مختصر بصائر الدرجات ص۲۲] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)
4- در آیه۸۱ آل عمران از همه انبیاء پیمان گرفته شده است که رسول خدا را یاری کنند، ولی از آنجا که این اتفاق نیافتاده است، لازم است تا همه انبیاء و رُسل به همراه رسول خدا بردنیا برگردند (رجعت کنند) تا این امر تحقق یابد. [ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص: ۶۴۶ ] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)
5- خداوند در آیاتی مانند ۱۰۵انبیاء و ۵۵ نور و ۶ قصص به کسانی که ایمان آورده و کار نیک کنند وعده حکومت بر زمین داده است در حالی که این وعده هنوز انجام نشده و چون خدا خلاف وعده نمیکند، لذا آنان باید به دنیا رجعت کنند و شاهد اجرای وعده الهی باشند. [ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)تفسیر القمی ج۱ ص۲۵] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA)
6- از آنجا که آیات متعددی مبنی بر رجعت در امت های گذشته وجود دارد، و طبق آیات متعددی از جمله ۶۲ احزاب، سنت الهی تغییری نمیکند، رجعت در امت اسلامی هم اتفاق خواهد افتاد.(مجمع البیان، ج۷، ص ۴۰۵)
* نظرات تشیع
شیعه معتقد است که:
- رجعت مستند به قرآن و احادیث اهل بیت (ع) است (ثقلین)
- تكميل يك حلقه تكاملى مؤمنان صالح و چشيدن كيفر دنيوى طاغيان ستمگرى است
- در عين اعتقاد به رجعت، منكران رجعت را كافر نمى شمرد ، چرا كه رجعت از ضروريات مذهب شيعه است، نه از ضروريات اسلام ، بنا بر اين رشته اخوت اسلامى را با ديگران به خاطر آن نمى گسلد ولى به دفاع منطقى از عقيده خود ادامه مى دهد
- احيانا خرافات بسيارى با مساله رجعت آميخته شده كه چهره آن را در نظر بعضى دگرگون ساخته است ، لازم است پايه را بر احاديث صحيح بگذاريم و از احاديث مخدوش و مشكوك بپرهيزيم
* شبهات
1- اشكال عقلى : ولى الله دهلوى مى گويد رجوع معصيت كاران به جهاتى است :
الف : به جهت عذاب ، كه اين ظلم است ، زيرا عذاب آنها در آخرت است و تكرار آن در دنيا ظلم به حساب مى آيد.
ب : به جهت اذيت و آزار اوست ، كه در قبر تحقق يافته و لذا دوباره با رجعت عبث و بيهوده است .
ج : به جهت اظهار خيانت آنها به مردم است كه اين جهت در زمان و عصر آنها سزاوارتر است تا مردم آن عصر عبرت بگيرند.
د: با رجعت نيكان لازم مى آيد كه به جهت دو بار مردن اذيت شوند. (تحفه اثنى عشريه ، ص 484)
2- اشكال فلسفى : مى گويند: مرگ بدون استكمال حيات و خروج از قوه به فعل حاصل نمى شود و رجوع به دنيا بعد از مرگ در حقيقت رجوع به قوه بعد از فعليت است كه در فلسفه بطلان آن به اثبات رسيده است
پاسخ به شبهات
- پاسخ به اشکال عقلی:
اولا : عذاب كافران و گناه كاران در زمان رجعت می تواند از جمله عقوبات آنها به حساب آيد كه مصلحت اقتضا كرده بخشى از آن در اين دنيا صورت پذيرد. پس محظور عقلى در بين نيست .
ثانيا : اظهار خيانت گناهگاران نسبت به مردمى كه در عصر آنها نبوده اند نيز موثر است، بسیاری از اعمال آنان بر آیندگان تأثیر داشته است.
ثالثا : مطابق روايات مرگ و نزع روح نسبت به اولياى الهى خصوصا انبيا و اوصيا همانند استشمام بوى خوش بهشت است .
- پاسخ به اشکال فلسفی :
اين اشكال در مرگ هاى طبيعى صادق است نه مرگ هاى اخترامى از قبيل قتل و مرض كه حيات آنها در اين موارد به فعليت تامه نرسيده است.
۵- شفاعت
* مفهوم شناسی شفاعت
- معنای لغوی : شفاعت از ماده «شفع» است و به معنای «جفت شدن با چیزی» است،
- در اصطلاح عرفی به معنای حائل شدن برای رفع ضرر از کسی و یا رساندن منفعتی به اوست
- در محاورات عرب = به کار میرود که شخص آبرومندی از بزرگی بخواهد که از مجرمی بگذرد یا بر پاداش خدمتگزاری بیفزاید
- در اصطلاح شرعی و مذهبی شفاعت درآن جا مطرح میشود که شخصی در نزد خداوند برای دیگری طلب مغفرت و آمرزش نماید و یا بخواهد عقابی که در اثر گناه متوجه نفس گنهکار شده از او برداشته شود و یا تخفیف یابد. در این حال، شخص گنهکار، شفاعت شونده و خداوند پذیرندهٔ شفاعت خواهد بود. شفاعت به این معنا از مسلّمات دین اسلام به شمار میرود
* اقسام شفاعت
1- شفاعتی است که مشرکان و بت پرستان بدان معتقد بودند و می گفتند این بتان شفیعان مایند نزد خدا. مانند آیات زمر۳، زمر ۴۳
2- شفاعتی که کثیری از مسلمانان به آن معتقدند و آن وساطتی است که رسول خدا و ائمه از معصیت کاران می کنند و شرط چنین شفاعتی اظهار محبت به ایشان، زیارت قبورشان و یا درود بر آنها می باشد این شفاعت را برخی آیات قرآن نفی می نماید مانند آیات: بقره ۴۸، بقره ۱۲۳، غافر ۱۸، زمر ۴۴، طه ۸۳، بقره ۲۵۴ و برخی دیگر تایید می کنند، مانند بقره ۲۵۵ و انبیاء ۲۸.
3- شفاعت به معنای مقرون شدن و سنخیّت یافتن با مطیعان و طیّبان است یعنی ملحق شدن سنخی به سنخ خود، چنانکه حکما گفته اند سنخیت علت انضمام است و خداوند عزیز در آیه نور ۲۶ به این موضوع اشاره دارد.
* ارکان شفاعت
شفاعت دارای سه رکن اساسی است:
۱- خداوند (پذیرنده شفاعت): هیچ شفاعتی بدون اجازه الهی ممکن نیست، و خارج از قدرت و حکمت او نمیباشد.
۲- شفاعت کننده :هر کسی قابلیت شفاعت کردن ندارد، و مثلا بتها نمیتوانند کسی را شفاعت کنند؛ بلکه شفاعتگر باید شرایط و ویژگیهایی داشته باشد.
۳- شفاعت شونده : هر کسی قابلیت مورد شفاعت واقع شدن را ندارد، و شفاعت شونده هم باید دارای مشخصاتی باشد؛ و در مورد برخی گنهکاران هیچ شفاعتی مورد قبول واقع نمیشود. نتیجه شفاعت هم آمرزش گناهان میباشد.
* خداوند (پذیرنده شفاعت):
شفاعت باید با رضایت و اذن خدا باشد
طبق آیات مختلفی از قرآن در آخرت شفاعت:
- بدون اذن الهی- نیست. (بقره:47، 123، 254)
- شفاعت شفاعت کنندگان، و تأثیر شفاعت آنها هم، مشروط به اذن الهی است؛ (بقره: 255)
- حتی شفاعت فرشتهها هم مشروط به اذن خداوند است.(انبیاء ۲۶ و ۲۸)
- همچنین، در آیات مختلفی از قرآن، خداوند شفیع مطلق معرفی شدهاست، (انعام :۵۱ و ۷۰)
که در مقابل او شفاعتی وجود ندارد. (سجده :۴)
* شفاعت کننده
از آیات قرآن بر میآید که شافعان باید شایستگیهایی در پیشگاه خداوند داشته باشند؛ که لابهلای آیات، ملاکهای زیر برای برخورداری از مقام شفاعت ذکر شدهاست:
۱. توحید و اعتراف به آن (زخرف ۴۳)
۲. علم به استحقاق آدمیان از شفاعت (زخرف: ۸۶)
۳. عقل و خردورزی
۴. مالکیت و فرمانروایی (زمر: ۴۳)
۵. قدرت بر تأثیر، [و عدم قدرت بتها] (یونس: ۱۸)
۶. خوف از خدا (انبیاء: ۲۸)
* مصادیق شفاعت کنندگان
- از آیات قرآن بر میآید که در قیامت، غیر از خدا، شفیعان «متعدّد»ی وجود دارد. (سبأ: ۲۳)
- برخی از مصادیق این شافعان که در آیات مختلف ذکر شدهاست، عبارتند از:
۱. پیامبر اسلام (آلعمران: ۱۵۹)
۲. ملائکه و فرشتگان (نجم: ۲۶)
۳. مؤمنان (مریم: ۸۷)
۴. اصحاب اعراف (اعراف: ۴۶)
· شفاعت شونده :
شرایط و زمینههای شفاعت شونده :
طبق آیات قرآن، هر کسی مورد شفاعت واقع نمیشود، بلکه کسی را میتوان شفاعت کرد که شرایط حداقلیای را داشته باشد، که برخی از این شرایط در آیات مختلف قرآنی ذکر شدهاست:
۱. دیندار و بر خوردار از رضایت خدا (انبیاء: ۲۶ و ۲۸)
۲. استغفار و توبه به سوی خداوند (نساء: ۶۴)
* مصادیق شفاعت شوندگان
در آیات مختلف قرآن، از کسانی نام برده شدهاست که میتوانند مورد شفاعت واقع شوند:
۱. گناهکاران موحّد (محمّد: ۱۹)
۲. مؤمنان (یونس:۲)
۳. تقواپیشگان (دخان: ۴۱ و ۴۲ و ۵۱)
* موانع شفاعت
در آیات متعددی از قرآن، از عواملی که باعث محرومیت از شفاعت، و عدم تأثیر شفاعت شافعان میشود نام برده شدهاست:
۱. استکبار [اعراف 52و53] ۲. اعراض از قرآن[اعراف 52،53]
۳. بازیچه قرار دادن دین [انعام 70] ۴. باطلگرایی[مدثر 42،43،44]
۵. کفر[بقره 254] ۶. ترک نماز[مدثر 42،43،44]
۷. تکذیب قیامت [مدثر 46،47 ] ۸. جرم و گناه بزرگ [یونس 27]
۹. حتمیت یافتن عذاب [هود 37] ۱۰. شرک[مائده 72]
۱۱. ظلم کردن[طه 109، 111] ۱۲. فراموشی آخرت [اعراف 53]
۱۳. نفاق داشتن [آل عمران 91]
۱۴. ترک غذا دادن به تهیدستان[مدثر 43]
۱۵. قتل ناحق (قتل انبیای الهی- قتل عدالتخواهان) [آل عمران 21،22]
* نکته
1-آثار شفاعت: آمرزش گناهان
وساطت و شفاعت پیامبران، در پیشگاه خداوند، برای آمرزش گناهکاران است. (نساء: ۶۴)
2- امید واهی به شفاعت
بر اساس قرآن، یهودیان میپنداشتند که همه گناهکاران در قیامت از شفاعت بهرهمند میشوند؛ که خداوند این عقیده را رد میکند (بقره: ۴۷ و ۴۸)
3- فریب شیطان
اعتقاد به شفاعت نباید مستمسکی برای بی تقوایی و تجری در گناه باشد. مورد شفاعت قرار گرفتن شأنیتی می خواهد، در سخنان اهل بیت(ع) بارها تأکید شده که شفاعت ما به نا اهلان (مثل بی نماز) تعلق نمی گیرد
چنانکه خداوند در قرآن خطاب به پیامبر (ص) تاکید می نماید در خصوص منافقان چه شفاعت کند یا نه کند، آنها قابل بخشش نیستند
* نظریه اهل سنت
- اصل شفاعت در بین اکثر فرق اهل سنت پذیرفته شده است؛ و آن را مستند به آیات قرآن، قبول دارند. اما آن را مختص به حیات فرد شفیع کننده در این دنیا و یا مختص روز قیامت می دانند.
هر چند، در زیارت مزار بزرگان شان، عموماً به سبک شیعیان، اذکاری مبنی بر شفاعت خواستن از آنها داشتهاند.
- اما در این بین فرق ضاله «وهابی» با رد شفاعت خواستن از پیامبر(ص) و از اولیاء الهی، این عمل را گمراهی و شرک دانسته، شدیداً با آن مقابله میکنند.
- آنان با ایراد شبهاتی به مسئله شفاعت، حقیقت تأثیر گذار آن را به کلی منکر شده اند.
* پاسخ به شبهات
1 - شرک بودن درخواست شفاعت؛
چرا که طلب شفاعت از شفیع به منزله خواندن غیر خداست؛ بر اساس آیه کریمه «فلا تدعوا مع الله»(جن:18) خواندن غیر خدا شرک در عبادت است؛ پس طلب شفاعت از شفیع شرک است.
پاسخ : شرک به معنای پرستش غیر خدا است. در حالی که طلب شفاعت عبادت نیست. اگر انجام عملی مانند شفاعت به وسیله یک نفر مشروع باشد، درخواست انجام آن کار از او نیز مشروع است. مگر اگر کسی شفیعان را بدون اذن خداوند، مجاز در شفاعت بداند و از آنها طلب شفاعت استقلالی کند، در این صورت مرتکب شرک شده است، و این جزء اعتقاد ما نیست.
قرآن کریم نیز با یادآور شدن داستان حضرت یوسف (ع) مسئله شفاعت را تثبیت کرده است، آنجا که از قول فرزندان خطاکار حضرت یعقوب (ع) می فرماید:
«قالوا یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین» (یوسف: 97)
2. محکوم شدن درخواست شفاعت مشرکان از غیر خدا؛
خداوند متعال در قرآن کریم، مشرکان عصر رسالت را که از غیر خدا طلب شفاعت می کردند، محکوم کرده و فرموده است: «و یعبدون من دون الله ما لا یضرهم و لا ینفعهم و یقولون هولاء شفعاؤنا عندالله»(یونس: 18)
حال چون شیعه نیز از غیر خدا طلب شفاعت می کند، پس از نظر قرآن محکوم است.
پاسخ : آنچه موجب مذمت و محکومیت مشرکان شده است، این است که آنها اولا غیر خدا را عبادت می کردند و ثانیا برای آنها مقام مستقلی در شفاعت قائل بودند در حالیکه خداوند برای معبودهای آنان چنین حقی قرار نداده بود.
در حالیکه در مسئله شفاعت ما بر این باور هستیم که اولا عبادت غیر خدا جایز نیست، ثانیا مقام شفاعت را نیز اصالتاً از آن خدا می دانیم که اذن آن را به برخی از بندگان خاص خود داده است و ثالثا شفیعان ما بندگان برگزیده خداوند هستند.
بنابراین هیچگونه اشتراکی میان شفاعت از دیدگاه شیعه و شفاعت از دیدگاه مشرکان وجود ندارد، از این رو نمیتوان از این جهت آن را محکوم کرد.
همچنین می توان گفت که اساسا طلب شفاعت از شفیعان، همراه با این عقیده که تا خداوند اجازه ندهد، شفاعتی صورت نمی گیرد، تاکید بر توحید خداوند است.
3. مختص بودن شفاعت به خداوند؛
وهابیون بر این باور هستند که در تعالیم قرآن، شفاعت کردن منحصر به خداوند است، چرا که خود فرموده است: «قل لله الشفاعة جمیعا»(زمر:44)
از این رو اعتقاد به شفاعت غیر خدا، مخالف با آیات نورانی قرآن کریم است.
پاسخ: از مباحث پیشین روشن شد که شفاعت از این جهت که نوعی تاثیرگذاری در سرنوشت بشر است از مظاهر و جلوه های ربوبی خداوند است که اولا و بالذات به خداوند اختصاص دارد؛ اما این مطلب با عقیده به شفاعت منافاتی ندارد، چرا که معتقدان به شفاعت تاکید دارند که شفیعان به طور استقلالی حق شفاعت را ندارند، از این رو باز هم تدبیر امور به دست خداوند است.
4. بی فایده بودن طلب شفاعت از مرده.
اگر چه طلب شفاعت، دعا محسوب می شود، ولی تقاضا کردن از مرده بی فایده است، چرا که آنها در عالم برزخ هستند و حیاتی ندارند. قرآن کریم نیز بر این مطلب اصرار کرده است که مردگان غیر قابل تفهیم هستند: «انک لاتسمع الموتی و لاتسمع الصم الدعاء اذا ولّوا مدبرین» (نمل :80)
اگر چه مراد خداوند متعال در این آیه، مشرکانی است که از قبول سخن پیامبر (ص) رویگردان بودند، اما تشبیه آنها به مردگان نشان از این واقعیت دارد که مشرک و مرده هر دو قابل تفهیم نیستند، از این رو نمی توان از مرده چیزی خواست.
پاسخ: روشن است که وقتی روح از جسد جدا می شد، دیگر نمی توان این جسد را مخاطب قرار داد، چرا که قوای درک و شعور را از دست داده است. خداوند نیز در این آیه به دنبال القای همین مطلب است. به بیان دیگر قدرت فهم انسان، به زنده بودن اوست، و مشرکان اگر چه به ظاهر زنده اند، ولی در حقیقت چون نمی فهمند، همانند جسد بی روح هستند.اما طلب شفاعت ما از پیامبر اکرم (ص) تقاضایی از جسد وی چنین نیست، بلکه بر این باور هستیم که حقیقت وجودی وی که روح اوست، همچنان زنده و در حال حیات است. چرا که خداوند راجع به شهیدان می فرماید:
«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» (آل عمران:169)
۶- توسل
توسل به درگاه اولیای الهی از جمله رفتارهای عمومی مسلمانان و مخصوصاً شیعیان بوده و هست که از طریق سنت و احادیث به آن مشروعیت بخشیده شدهاست. با این وجود افرادی مانند ابنتیمیه و طرفداران وی در قرن هشتم این امر مسلم را مورد انكار قرار دادند و به وسیله محمد بن عبدالوهاب، بعد از قرنها تشدید یافت و توسل را بدعت و امر نامشروعی خواندند.
* مفهوم شناسی توسل
توسل در لغت از ریشه وسل است، وسیله چیزی است كه شخص با آن به هدف یا دیگری نزدیك می شود. (جمع آن الوسائل است)
* توسل در اصطلاح
اینكه بنده کسی چیزی را نزد خدا واسطه قرار دهد تا به وسیله او دعایش مستجاب شود و به مطلوبش برسد. مانند اینكه خداوند را با اسماء حسنایش و صفاتش یاد کند و سپس دعا كند كه در این صورت اسماء خداوند را وسیله برای استجابت دعا و نیل به مطلوبش قرار داده است
به تعبیر دیگر : واسطه قرار دادن پیامبران، امامان، و صالحان به پیشگاه خداوند، برای رسیدن به مقام قرب الاهی.
* فلسفۀ توسل به اهل بیت (ع)
بدون شک آدمی برای تحصیل کمالات مادی و معنوی، به غیر خود؛ یعنی، خارج از محدوده وجودی خویش، نیازمند است؛ زیرا عالم هستی بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار شده و تمسک به سبب ها و وسایل برای رسیدن به کمالات مادی و معنوی، لازمه این نظام است.
توسل به اولیای الاهی و امامان معصوم(ع) که همان انسان های کامل هستند، یکی از امور مسلّمی است که در آیات قرآن و احادیث آمده است.
بدیهی است توسل به ائمه (ع) به معنای آن نیست که انسان هیچ گاه با خداوند صحبت نکند و او را مستقیماً مورد خطاب قرار ندهد، بلکه صحبت کردن با خداوند در هر زمان، مکان و بدون واسطه ممکن و میسر است. بلکه بدین معنا است که برای استجابت دعا و حاجت های خود از کسی مدد می جوییم که از نظر شایستگی و قرب به خداوند نسبت به ما در مرتبه ی خیلی بالاتری قرار دارد، لذا اگر او از خداوند برای ما چیزی بخواهد احتمال پذیرش خیلی بیشتر است.
* انواع توسل
الف - توسل به معنای عام: کمک جستن از اسباب طبیعی و روحانی برای رسیدن به اهداف زیستی یا معنوی، زیرا حیات جسمانی انسان قائم بر اساس اسباب و وسائل است و همچنین نزول فیض معنوی خداوند برای بندگان تابع نظام خاص میباشد
امامصادق(ع) فرمودهاست: خداوند اشیاء را خلق نمیكند مگر بوسیله سببها، پس برای هر چیزی سببی قرار داده و برای هر سببی وسعتی داده است
ب- توسل به معنای خاص: کمک گرفتن از هر نوع وسیله كه موجب تقرب به خداوند یا اجابت شدن دعایی شود. خداوند در قرآن تمسك به وسیله را جایز نموده بلکه به آن امر فرموده است : (مائده/ 35)
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله و جاهدوا فی سبیله لعلكم تفلحون .
* توسل غلط و صحیح
الف – توسل نامشروع: برای وسیله شأنیت مستقلی قائل شدن و به جای بیم و امید داشتن از خداوند از وسیله بیم و امید داشتن، بگونه ای که به جای خداوند او را بپرستند. مانندمشركین بتپرست که تقرب و عبادت را نسبت به ملائكه و جن و اولیاى انس انجام مىدهند.
ب- توسل مشروع:
با بیم و امید نیاز بردن نزد خداوند با واسطه قرار دادن وسایلی که نزد او محترم هستند.
1- اعمال صالحه چه واجبات و چه مستحبات که نزد خداوند مورد قبول قرار گیرد
2- وسائل توسلی كه در قرآن و روایات وارد شده و همه آنها موجب تقرب به خداوند می شوند
این ابزار توسل عبارتند از :
1- توسل به اسماء و صفات خداوند.
2- توسل به قرآن كریم.
3- توسل به اعمال صالحه.
4- توسل به دعای رسولاکرم(ص).
5- توسل به دعای برادر مومن.
6- توسل به دعای نبی در حیاة برزخی.
7- توسل به خود نبی(ص) بعد از رحلتش.
8- توسل به خود پیامبر(ص) در زمان حیاتش.
9- توسل به حق صالحین و مقام و منزلت ایشان.
10- توسل به حق پیامبر(ص) و انبیاء(ع) پیشین.
از میان این توسلها پنج مورد اول، مورد اتفاق تمام مذاهب مسلمانان است و فقط اختلاف در پنج مورد آخر است.
* مبانی شرعی
الف - در قرآن :
1- سوره مائده، آيه 35 : یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
2- سوره اسراء، آيه 57 : أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُور...
3- سوره نساء، آيه 64 : وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيما
4- سوره يوسف، آيه 97: قالُوا يا أَبانَااسْتَغْفِرْلَناذُن ُوبَناإِنَّاكُنَّاخاطِئِي ن.
2- در روایات و سیره
- ابوهریره می گوید: پیامبراكرم(ص) درباره حضرت آدم و توسل او چنین فرمود: خداوند متعال به آدم خطاب فرمود: ای آدم ایشان برگزیدگان من هستند....پس اگر حاجتی به من داشتی به آنها متوسل شو.
و در ادامه فرمود: ما كشتی نجات هستیم و هر كس به آن كشتی چنگ بزند نجات می یابد و هر كس رو برگرداند هلاك می شود. پس هر كسی به خداوند حاجتی داشته باشد از ما اهل بیت (ع) طلب كند (فرائد السمطين فی فضائل المرتضی ... ج1 ص 36)
عایشه از پیامبر (ص) نقل کرده که دربارۀ خوارج فرموده اند:
خوارج بدترین آفریده های خدا هستند، و بهترین بندۀ خدا (علی بن ابیطالب (ع)) که نزدیک ترین وسیله به خداوند می باشد، آنان را خواهد کشت(هیثمی، مجمع الزوائد، ج ۶، ص ۳۵۹)
- حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود: ستایش می کنم خدای را که به خاطر عظمت و نورش، همۀ موجوداتی که در آسمان ها و زمین هستند، برای تقرب به خداوند به دنبال وسیله اند، و ما (خاندان پیامبر (ص)) وسیله تقرب به خداوند در میان بندگانش هستیم (صدوق ،عیون أخبار ج ۱ ص ۶۳٫)
* دیدگاه وهابیت
تیمیه سر سلسله وهابیت (م. قرن هشتم) در کتاب ” الرد علی الاخنائی” در مورد توسل به پیامبر(ص) و زیارت قبر حضرت چنین می گوید :
- هر گاه کسی به قصد زیارت و توسل به پیامبر مسافرت کند ،و علت اصلی سفر او رفتن به مسجد حضرت و توسل و زیارت و طلب حاجتی از وی باشد مشرک و از شریعت اسلام خارج است
-هر کس غیر خدا را بخواند و به سوی غیر خدا برود و به مردگان توسل بجوید و طلب شفاعت کند و لو پیامبران الهی باشند مشرک است
-درخواست حاجتی از میت و توسل به او چه پیامبر باشد یا غیر پیامبر از محرمات و شرک است به اجماع همه مسلمانان و خدا به آن امر نکرده و هیچ کسی از صحابه و تابعین این کار را انجام نمی دادند و کسی این را مستحب نمی داند. بنابر این، این کار جایز نیست
- عبد الوهاب : شرک کسانی که قائل به جایز بودن توسل به مردگان و طلب شفاعت و زیارت آنها هستند از شرک بت پرستان زمان جاهلیت بدتر است
اما :
با توجه به آیات قرآن و روایات متعددی که درکتب معتبر حدیثی اهل سنت موجود است شکی نیست که همه مسلمانان از جمله خلفاء و ائمه مذاهب اهل سنت توسل و شفاعت را قبول دارند و آن را جایز می شمارند. اما بنابر نظر وهابیت که توسل و شفاعت به غیر خدا را شرک می داند باید قائل شود که بزرگان اهل سنت ازجمله خلیفه دوم و سوم هم مشرک بوده اند. بنابر این مسلمانان با غیرت باید بین این دو نظریه یکی را انتخاب کنند. یا شرک همه مسمانان و از جمله بزرگانی همانند عمر و عثمان و امام شافعی و ابن خزیمه و…. را بپذیرند و یا این که متوجه عقاید انحرافی و بدعت های فرقه وهابیت باشند و از آنان بیزاری جویند.