PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پيش به سوى زندگى بهتر - تضمين سلامت روان



javad jan
01-30-2014, 03:16 PM
مقدمه
انسان موجودى است كه فطرت و امور فطرى را به وديعه از جانب خداوند متعال دريافت نموده كه همه آنها در جهت دهى زندگى او مؤثر واقع مى‏شوند. به لحاظ فطرى بودن موجوديت انسان، او آگاهانه يا ناخود آگاه خود را به يك مبدا متعالى متصل مى‏داند كه تماميت اتكال و توجه او را در بر مى‏گيرد.
حس پرستش و كمال جويى يكى از امور فطرى است كه در جهت دهى اين اتصال، انسان را همراهى مى‏كند. در اين ارتباط و اتصال پديده‏اى به نام «ايمان‏» از جانب انسان به خداوند متعال و مبدا تكامل يافته خلق مى‏شود كه تنها فاعل آن آدمى بوده و بر اساس مبانى و مبادى فكرى خود، اين پديده را در زندگى مؤثر مى‏داند. به عبارت ديگر سهم تاثير ايمان در زندگى آدميان بسته به آن است كه انسان چه تفسير و برداشتى از ميزان تاثير اين پديده داشته باشد. گاهى ايمان از بدو تا ختم زندگى را جهت مى‏بخشد و گاه اثر گذارى آن تا حد حداقل كاهش مى‏يابد. اين اثر گذارى و اثر پذيرى منوط به انتخاب آگاهانه آدميان است كه «انا هديناه السبيل اما شاكرا و اماكفورا» . (1)
اين مقال در پى آن است كه پس از در نظر گرفتن اصل ايمان به عنوان يك اصل موضوعه، آثار و لوازم فردى و اجتماعى آن را (هر چند به اختصار) بيان نمايد.تبيين موضوع
اعتقاد و باورهاى مذهبى، به عنوان نياز اصلى انسان در جهان هستى معرفى مى‏شود. نياز به يافتن، فهم و بر قرارى ارتباط و اتصال به مبدا وجودى، فهم غايت و هدف زيست و نقش آدمى در اين جهان، چگونگى ارتباطات آدميان (خدا، خود، ديگران و طبيعت) و نحوه برخورد وكنش انسان از جمله نيازهايى هستند كه صرفا مذهب تنها پاسخگوى آنها است; چرا كه زمانى نيازها به واقع و روشن پاسخ داده مى‏شوند كه در مرحله قبل از پاسخ، شناسايى نيازها به درستى و روشنى صورت پذيرفته باشد و اين امر بديهى و قطعى است كه به هر اندازه انسان در شناخت‏شناسى گام بردارد نمى‏تواند معرفت كاملتر از تنها خالق خود داشته باشد; پس كاملترين برنامه نيز از سوى همان مبدا وجودى پذيرفته خواهد شد و آدمى صرفا در صورتى در طى طريق خود توفيق خواهد يافت كه اين برنامه را در زندگى خود جارى وسارى بيند.
تا به اينجا دريافتيم كه :
اولا: انسان موجودى فطرى است;
ثانيا: بر اساس امور فطرى طريقه زندگى خود را آگاهانه انتخاب كند;
ثالثا: برنامه‏ايى كه اين راه را از ابتدا تا اتصال معين كرده و جهت مى‏دهد، دين نام گرفته است، از جانب تنها مبدا وجودى براى انسان عرضه شده است.
رابعا: بر اساس ميزان حضور اين برنامه در زندگى فردى و اجتماعى انسان، ميزان ايمان او به مبدا و برنامه ارائه شده از سوى خداوند تعيين مى‏شود، چرا كه ايمان تصديق كردن كسى را و در انقياد او در آمدن (2) معرفى شده است.

javad jan
01-30-2014, 03:17 PM
حيطه تمركز
بر اساس مطالب مطروحه و نتايج ماخوذه، اثرات مذهب و ايمان در سلامت انسان مورد توجه قرار مى‏گيرد.
استاد شهيد مطهرى رحمه الله در بررسى محققانه خويش آثار و فوائد ايمان را به اين شكل ترسيم مى‏كنند:
ايجاد بهجت و انبساط، نيكو سازى روابط اجتماعى و در نهايت كاهش و رفع ناراحتى‏ها، كه اينك به بررسى آنها مى‏پردازيم:1. بهجت‏آفرينى
اولين اثر ايمان به لحاظ بهجت آفرينى و انبساط آفرينى، «خوش بينى‏» است. خوش بينى به جهان و هستى. (3)
به لحاظ آنكه ايمان نحوه تلقى انسان را نسبت‏به آدم و عالم شكل بخشيده و در نهايت آفرينش را غايت مدار معرفى مى‏كند و غايت را تكامل و سعادت انسان در اتصال به مبدا وجودى بيان مى‏دارد; در نهايت ديد انسان را به كليت نظام هستى و قوانين حاكم بر آن خوش بينانه خواهد ساخت. آدمى در اين نحوه نگرش به خلقت‏خود توسط تنها خالق، ايمان دارد و بر اساس اين ايمان هر آنچه كه به عنوان برنامه راه از سوى آن مبدا ارائه شود مورد پذيرش يقينى قرار خواهد گرفت.
او بر اين اعتقاد است كه وسايل رشد و ترقى او كاملا مهيا است، يعنى اگر نتواند گامهاى سعادت را در راه تكامل بردارد، مقصر خود اوست. اين اعتقاد و انديشه است كه او را با اميدوارى به آينده‏اى درخشان به حركت وا مى‏دارد.
در مقابل فردى كه به مبدا و معاد ايمان ندارد و عناصر ايمان را در زندگى خود دخالت نمى‏دهد، آگاهانه عملكردى را براى خود انتخاب كرده است كه سراسر ناراحتى، اضطراب و عدم آرامش است.
«و من اعرض عن ذكري فان له معيشة ضنكا» (طه/ 124)
چرا كه به واقع ايمان تنها عنصرى است كه زندگى را درون جان ما بر ما وسعت مى‏بخشد و مانع محكمى خواهد شد بر هر گونه فشار و سختى‏هاى ورحى روانى.
اثر دومى كه وارد اين بحث مى‏شود «روشندلى‏» است. آدمى به محض اينكه به حكم ايمان جهان را توسط نور حق و حقيقت منور و روشن مى‏بيند، اين روشنى به فضاى درونى وجود او نيز مؤثر واقع شده و راه ترقى را بدون هيچ گونه ابهام و تاريكى يافته بر خلاف كسى كه به اختيار نخواسته است از اين روشنايى استفاده كند.
فلذا جهان در ديد او پوچ و تاريك است. فردى كه خالى از بينش و معرفت است آگاهانه ظلمت‏بى ايمانى را انتخاب كرده و به همين سبب خانه دل او نيز در اين تاريك خانه، تاريك و ظلمانى خواهد بود.
«اميدوارى‏» سومين اثرى است كه ايمان در طى طريق سعادت ايجاد مى‏كند. به لحاظ حاكميت منطق مادى جهان نسبت‏به مردى كه در راه صحيح و يا راه باطل، راه عدالت‏يا راه ظلم، راه درست‏يا راه نادرست گام برمى‏دارد بى طرف و تفاوت است. نتيجه كار آنها بسته به اين است كه مقدارى تلاش داشته باشند و پس!
اما اگر نگاهى به اصول و مبانى افراد با ايمان بيندازيم جهان آفرينش و تمام موجودات مخلوق خداوند تبارك تعالى نسبت‏به تلاش اين دو دسته بى تفاوت و بى طرف نيست. بلكه حاكم بر آفرينش به طور جدى حامى و طرفدار كسانى است كه در راه حق و حقيقت گام بر مى‏دارند چرا كه «ان تنصرو الله ينصركم‏» (محمد/ 7)
بر اين اساس است كه انسان مؤمن به لحاظ آنكه گامهاى خود را طبق قوانين حركت الهى تنظيم مى‏كند نتيجه را هم از چنين برنامه‏ايى خواهان است. او در حقيقت‏خود را به اين نحوه از نگرش و زندگى سپرده است، با اعتقاد و ايمان حركت را آغاز كرده است، پس تمام پديده‏هايى كه در اين راه ايجاد مى‏شوند را هم از جانب همان مدير و مدبر مى‏بيند كه گامهاى قبلى و بعدى او را تنظيم مى‏كند.
به واقع اميدوارى تنها و تنها از اين نكته ناشى مى‏شود كه انسان به موجودى كه حركت او را جهت‏بخشيده و تنظيم مى‏كند، هدايت كرده و حمايت مى‏كند، ايمان داشته باشد وعنصر توكل را قرين ايمان واقعى و حقيقى خود در نظر گرفته باشد، به خلاف كسانى كه چنين توكل و ايمانى را انتخاب نكرده يا فراموش مى‏كنند.
اينان بر اساس آن كه خود را تنها مدبر امر مى‏دانند در رويا رويى با مشكلات، موانع و سختى‏ها به دو نحو برخورد خواهند كرد:
- يا اين كه تازه متوجه يك مبدا متعالى خواهند شد، چه اينكه خداوند متعال در قرآن مجيد مى‏فرمايند كه بندگان در اضطراب و تلاطم كشتى‏ها در دريا و به لحاظ ترس از غرق شدن، متوجه يك مبدا شده و هنگامى كه به ساحل مى‏رسند دوباره آن مبدا را فراموش مى‏كنند.
- و يا اين كه گام‏هاى بعدى برداشته مى‏شود، تا به آنجا كه در نااميدى مطلق گام برمى دارند كه در اين صورت ديگر هيچ انگيزه‏اى براى ادامه حركت و طى مسير زندگى باقى نخواهد ماند.
اثر چهارم ايمان به لحاظ انبساط آفرينى، آرامش خاطر است.
در مقدمه بحث آمد كه انسان به لحاظ وجود امور فطرى خواهان سعادت و تكامل است .
در برنامه‏ايى كه از جانب خداوند متعال آمده، به وضوح و روشنى، از بدو تا ختم و در نهايت اتصال حقيقى ترسيم گشته است. به اين لحاظ انسانى كه در اين راه گام برمى‏دارد، در همان گام‏هاى آغازين آرامش خاطر كاملى را مى‏يابد كه نتيجه احساس و تصور اتصال شيرينى است‏بين خالق و مخلوق.
اين آرامش در مقابل، هيچ گاه يافت نمى‏شود، به لحاظ آنكه خزانه محدود تفكر آدمى توانايى و قابليت آن را ندارد كه تا به انتها حركت را به يقين تنظيم كند، پس هر لحظه و هر آن دچار دلهره و اضطراب خواهد شد.
البته بيان فوق به اين معنا نيست كه انسان مؤمن با توكل و ايمان دست از تلاش برداشته يا تلاش مهمى كند، بلكه اعتقاد نگارنده بر آن است كه عنصر تلاش در كنار عنصر اطمينان خاطر از شرايط و زمينه‏هاى حاكم بر راه مى‏تواند مؤثر واقع شود، يعنى تلاش توسط ايمان و عقيده جهت‏يافته، تنظيم مى‏شود و پايه‏اى يقينى مى‏يابد; پس ديگر جايى براى اضطراب باقى نخواهد ماند، به لحاظ آنكه اضطراب، حاصل شك و ترديد است و اين شك و ترديد در مورد انسانهاى مؤمن هيچ گاه رخ نمايى نمى‏كند، به دليل اينكه ارتباطى بين خالق و مخلوق، مؤمن و مؤمن بر قرار شده است كه يك طرف اين ارتباط خداوندى است كه تمامت اين تلاشها و حركات توسط عنايت و توجه او جهت‏يافته و تنظيم مى‏شوند.
انسان مؤمن به لحاظ آنكه به ايمان خود ايمان داشته و آگاهانه اين راه را انتخاب مى‏كند، تمام درها را به سوى ورود هر گونه ترديد و دلهره مى‏بندد، پس سكونت‏خاطر مى‏يابد و اين سكينه و آرامش او را به جلو مى‏راند، مگر نه آن است كه «الا بذكرالله تطمئن القلوب‏» .2. بهبود روابط اجتماعى
براى تبيين اين اثر و بحث‏بايد مقدماتى را چنين در نظر گرفت:
الف - انسان مانند برخى از جانداران ديگر، اجتماعى آفريده شده است ;
ب - زندگى در اجتماع نمى‏تواند به شكل فردى اداره شود، بلكه بايد همه اعضاء اجتماع در آن سهيم بوده و شركت كنند;
ج - شركت در امور اجتماع زمانى به درستى امكان‏پذير است كه نوعى تقسيم كار بين افراد بر قرار شود كه بر اين اساس ارتباطات در انواع مختلف آن (اقتصادى، فرهنگى و...) برقرار مى‏شود;
د روابط و ارتباطات اجتماعى زمانى مى‏توانند يك جامعه را هدايت كنند كه بر اساس قوانينى عادلانه تنظيم شده باشد و افراد، عدالت را در اين قوانين جارى و سارى بيابند.
اگر نگاهى دقيق به مقدمات مطروحه بيفكنيم دو نكته باقى خواهد ماند ; ابتداآنكه ضمانت قوانين حاكم بر روابط چيست و سپس ميزان توجه و عمل كردن افراد به اين قوانين تا چه حدى است ؟
در بحث قبل آمد كه در حيطه فردى زندگى آدميان، آنچه مباحث و مسائل را تبيين كرده و جهت مى‏بخشد همان «دين‏» است. دين صرفا مباحث فردى را در بر نمى‏گيرد و توجه خاصى را به زندگى و روابط اجتماعى معطوف مى‏كند تا آنجا كه بخش اعظمى از قوانين و مقررات دينى ناظر به اعمال و روابط اجتماعى آدميان با يكديگر است. به لحاظ آنكه عدالت‏خصيصه بارزى براى مدير و مدبر اصلى اين قوانين است، خود به خود جارى و سارى قوانين هم خواهد شد.
به عبارت ديگر عدالت عادل، عدالت قوانين موضوعه عادل را تضمين مى‏كند، و همين عدالت مهم‏ترين عاملى است كه آدميان را جذب قوانين و اميدوار به اجراى اين نوع از قانون كرده است.
با نگرشى دقيق با اصول موضوعه حاكم بر روابط اجتماعى مقرر از سوى خداوند متعال با محورهايى چون عدالت، خير خواهى، شجاعت، وفاى به عهد و...مواجه خواهيم شد كه زيربناى يك اجتماع سالم، صحيح و به دور از هرگونه بدبينى، فساد، بى اعتمادى و. ..را تشكيل مى‏دهد.
كاملا اين نكته بديهى است كه انسانهايى كه در حيطه فردى طبق قوانين الهى سالم تربيت مى‏شوند، مى‏توانند با اخوت و برادرى، جامعه‏اى آرام، سالم، متعهد و رو به رشد را تضمين نمايند. آنچه اين اعضاء را مانند يك كل متحد در پيكره جامعه به هم پيوند مى‏دهد، اصول و ارزش‏هاى تضمين شده در دين است، آنجاست كه:
بنى آدم اعضاء يكديگرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
بر اين اساس كه همه‏ى ما از دو بعد جسم و روان شكل يافته‏ايم، دقت در عوامل آسيب رساننده‏ى روانى و روحى و پيش‏گيرى از بروز بيمارى‏هاى روحى هم فى نفسه و براى افزايش سلامت روان مؤثر است و هم از آسيب‏هاى جسمانى ناشى از عدم تعادل روحى مى‏كاهد.
به هر اندازه اين تعادل يا سلامت روان دچار تغييراتى شود، انسان از حالت طبيعى خود خارج شده و نشانه‏هاى آشفتگى در او ظاهر خواهد گشت كه از آن جمله مى‏توان به ناكامى در دستيابى به اهداف و آرمان‏هاى پيش بينى شده اشاره كرد. نتيجه‏ى اين ناكامى به طور معمول افسردگى، انزوا، نااميدى و چه بسا اضطراب و دلواپسى از آينده است.
از اين رو در اين نوشتار برآنيم تا به اجمال، پيرامون سه مقوله‏ى تعيين و تشخيص اهداف، انتخاب وسايل و زمان بندى در مورد وسايل و اهداف بحث و بررسى نماييم. به اميد آن كه در آينده‏اى نه چندان دور، توفيق ارائه‏ى تفصيلى اين مطالب حاصل شود.
اين امر مسلم و بديهى است كه هر يك از ما تلاش‏هاى خود را در جهت رسيدن به اهدافى تنظيم مى‏كنيم كه به عنوان عناصر راه در نظر گرفته مى‏شوند. اين تلاش‏ها كه طى روزها و هفته‏ها از سوى انسان‏ها انجام مى‏پذيرند، گام به گام آن‏ها را به سوى نيل به هدف نزديك‏تر مى‏نمايند.

javad jan
01-30-2014, 03:18 PM
«هدفمندى‏» به عنوان يكى از اصول اساسى در زندگى مطرح است، اما نحوه‏ى دست‏يابى به اهداف و تنظيم وسايلى كه طى راه را ممكن مى‏سازد جزو نكات مهم در اين راستا است.


پس:اولا: انسان‏ها هدفمند زيست مى‏كنند;ثانيا: تمام تلاش خود را در راستاى رسيدن به اهداف خرد و كلان زندگى مصروف مى‏دارند.اما با اين وجود، حيرانى و سرگردانى، آسيب هميشگى كسانى است كه سعى دارند در فراسوى تلاش خود، موفقيت را ببينند.آسيب اصلى، عدم برنامه‏ريزى و طبقه بندى نكردن فعاليت‏ها و اهداف است. اگر بخواهيم در انتهاى جاده‏ى زندگى موفقيت نهايى را براى خود رقم زنيم بايستى:ابتدا اهداف را در سه سطح نهايى، متوسط و ابتدايى تقسيم كنيم. هدف غايى دربرگيرنده‏ى اهداف متوسط و اوليه است، به اين نحو كه اگر اهداف اوليه و سپس اهداف متوسط حاصل شوند در نهايت فرد به هدف غايى خود نايل مى‏شود.پس گام اول تعيين و تشخيص هدف غايى و اهداف متوسط است. از اين رو بهتر است اين اهداف و اولويت‏ها را بر روى كاغذ ثبت نماييم تا با تمركز بيشتر در رتبه بندى و نيل به آن، تصميم بگيريم.پس از آن كه اهداف سه گانه (اوليه، متوسط و غايى) مشخص گرديد، بايد براساس رتبه بندى اهداف، وسايل مورد نياز مشخص شوند. نحوه‏ى تعيين اين وسايل بدين گونه است كه فرد با توجه به ظرف زمانى كه در آن وجود دارد ترتب و نحوه‏ى استفاده از اين وسايل را مشخص مى‏كند. براى تشخيص او بايد در ابتدا خوب فكر كند و در مخيله‏ى خود از ابتدا تا انتهاى راه را پيش رود و سپس با مشورت با ديگرانى كه اين راه را طى كرده‏اند، وسايل تا حد امكان مطلوب را تشخيص دهد.مثلا اگر تقرب به خداوند متعال هدف غايى باشد، تدريس با نيت تقرب هدف متوسط، پذيرش يا قبول شدن در امتحان و پذيرش استاد به عنوان هدف اوليه در نظر گرفته مى‏شوند. براى نيل به اهداف غايى، متوسط و اوليه فرد طالب بايستى وسايلى چون تبحر در كلاس‏دارى، گذراندن مقطع تحصيلى مورد نياز، اطلاعات تخصصى كافى و... را فراهم نمايد. نحوه‏ى فراهم شدن اين وسايل و ترتب و تقدم آن با تفكر، مشورت وصلاح ديد مسؤول آموزشى و اساتيد مجرب قبلى امكان‏پذير است. بخشى از وسايل، فرد را تا حصول هدف اوليه همراهى مى‏كند، پس از آن هدف اوليه خود يكى از وسايل نيل به هدف، يا اهداف متوسط خواهد شد و به همين ترتيب با طى راه‏هاى ممكنى كه نيل به هدف غايى را ممكن مى‏سازد، فرد اهداف را يكى پس از ديگرى پشت‏سر مى‏گذارد.نكته‏اى كه بايد توجه داشت آن كه بايد در انتخاب وسايل و اهداف بسيار زياد محتاط بود و سريع عمل نمود، چرا كه فرصت و زمان چون ابرها مى‏گذرند و جاى هيچ درنگى نيست.تا به اين جا دريافتيم كه بايد هر هدفى را به اهداف جزيى‏تر تقسيم نماييم، اهدافى كه در صورت تحقق آن‏ها هدف اصلى محقق مى‏شود. لذا بايد براى انتخاب وسايل جهت نيل به هدف بكوشيم. در هر انتخاب ابتدا تفكر نماييم و پس از آن با مشورت با ديگران (صاحب نظران) وسايل به نحو قطعى انتخاب شوند.گام سومى كه هم اكنون بررسى مى‏شود «زمان بندى‏» اهداف و وسايل است كه چون دو گام قبلى داراى اهميت ويژه‏اى است.گام‏هاى قبلى (يعنى تعيين اهداف و وسايل) به عنوان محتوى در قالب زمان ريخته مى‏شوند و تعيين اين قالب نيز احتياج به تفكر و مشورت دارد. براى زمان بندى بايستى توجه داشت كه:1. متوسط زمانى كه در آن مدت مى‏توان به هدف يا اهداف رسيد را در نظر بگيريد (زمان حداقل و حداكثر شما را به نتيجه‏ى غايى نمى‏رساند.)2. مقدارى از زمان را به عنوان زمان سوخته شده، پيش بينى كنيد. (اين زمان صرف امور و حوادث غير مترقبه مى‏شوند.)3. زمان را نيز چون هدف يا اهداف از حالت كلى خارج نموده و تبديل به قطعه‏هاى زمانى كوچك‏تر يا محدودتر نماييد.4. در انتهاى هر قطعه‏ى زمانى با مرور زمانى كه گذشته است، ميزان موفقيت‏يا عدم آن را بسنجيد.5. ضمن سنجش، موفقيت‏يا عدم آن براى خود، تشويق و يا تنبيه‏هايى (متناسب با روحيات خود) در نظر بگيريد.6. در تشويق و يا تنبيه خود، با خود صريح بوده و به صراحت عمل كنيد.7. اين سنجش و مراقبت را در پايان تمام قطعه‏هاى زمانى داشته باشيد. مراقبت نهايى حاصل جمع مراقبت‏هاى قبلى است كه در پايان تك تك قطعات زمانى ثبت‏شده‏اند.8. در انتهاى زمان در نظر گرفته شده، تجربيات اندوخته شده‏ى خود را حتما با ذكر موضوع بر روى صفحه‏اى ثبت نماييد تا در زمان‏هاى بعد بتوانيد براى خود و يا ديگران به عنوان تجربه استفاده كنيد.مرور نهايى:
- تلاش‏هاى روزمره‏ى ما عناصرى هستند كه با طى شدن آن به اهداف مورد نظر مى‏رسيم.- براى رسيدن سريع‏تر و بهتر به اين اهداف بايد:اولا: هدف يا اهداف را در اهداف كوچك‏تر يا جزيى‏تر كه راحت‏تر قابليت دسترسى دارند، تقسيم نماييم;ثانيا: براى رسيدن به هر كدام از اين اهداف، وسايلى را انتخاب نماييم و براى آن‏ها برنامه ريزى كنيم;ثالثا: زمان مورد نياز براى نيل به اهداف را پيش‏بينى كرده و براساس پيش بينى حركت را آغاز كنيم، سپس با كنترل گام به گام پيش‏بينى، خود را بيازماييم;رابعا: براى فعاليت‏هاى خود تشويق و تنبيه‏هايى در نظر بگيريم و در اعمال آن‏ها با خود به صراحت عمل نماييم.