fr.chemi3t
09-27-2013, 12:38 PM
خانم دکتر «لوآن مکنولتی» یک استاد دانشگاه در رشته ی آلی از دانشگاه باتلر امریکا است که از تجربیات ابتلائش به آسم،
در اثر کار در آزمایشگاه سخن میگوید. او تلاش میکند با اطلاعرسانی
دربارهی خطرات ناشی از بیدقتی، راهحلهایی برای ادامهی کار در
آزمایشگاه به همکارانش ارائه دهد. آنچه میخوانید، ترجمهای آزاد از
نوشتهی او است:
http://pnu-club.com/imported/2013/09/1382.jpg
آسم، اختلالی است که ممکن است تا دورهای با نشانهای خاص
همراه نباشد. برای مبتلایان به این بیماری، چگونگی شرایط محیط کار بر میزان
تواناییشان در ارائهی کار بسیار مهم است. این موضوع، دربارهی من نیز
صدق میکند. در ۲۰ سال گذشته، من درگیر کار در آزمایشگاههای شیمی
دانشگاهها بودهام. ابتدا بهعنوان یک دانشجو، سپس محصل در مقطع
پُستدکترا و اکنون در مقام یک استاد. چند سال قبل، بهدلیل حادثهای نادر
در آزمایشگاه، مبتلا به آسم شدم. شوربختانه، از آن زمان تا کنون بیماری من
با قرار گرفتن در معرض ترکیبات فرّار آلی عود میکند. حال من را بهعنوان
شیمیستی که مدام در معرض کار با چنین موادی است، تصور کنید!
پزشکی به من توصیهکرد: «عکسی از فرزندانت روی در آزمایشگاه
نصب کن تا بهخودت یادآوری کنی که هرگز وارد آنجا نشوی!» باقی ماندن
بهعنوان یک مدرّس فعال دورههای آزمایشگاهی و محقق، دیگر ناممکن به نظر
میآمد.
من عاشق تحقیقات تجربی شیمی هستم. از اینکه خودم درگیر کار
آزمایشگاهی باشم و دانشجویان را در آزمایشگاه راهنمایی کنم، لذت میبرم.
بهعنوان یکی از نتایج بیماریام، مجبور بودم تصدیق کنم که توان بدنیام
برای انجام وظایف حرفهای کاهش یافته است. با اینوجود، مایل نبودم که کارم
را بهطور کامل کنار بگذارم. تحقیقات، شادم میکرد و مرا با جامعهای
بزرگتر از محققین مرتبط نگاه میداشت. شرایطم را درست چنین میدیدم که از
یک استاد دانشگاه در دانشکدهی شیمی، به یک دانشجوی دورهی لیسانس تنزل
یافتهام.
طبق یک سرشماری در آمریکا، ۱۶٫۵٪ از آمریکاییهای بین ۲۱ تا
۶۵ سال ناتوان هستند. اختلالاتی که این افراد را در دستهی ناتوانها جای
میدهد، ممکن است روانی یا جسمی باشد. –در آمریکا- امکانات اطلاعرسانی
لازم برای افراد ناتوان جسمی (از لحاظ بینایی، شنوایی و حرکتی) بسیار
گسترده هستند، اما برای افراد مبتلا به آسم که طبق آمارهای سال ۲۰۱۱، ۸٫۲٪
از افراد بالغ را در آمریکا درگیر خود نمودهاست، امکانات خاصی تعریف
نشدهاست.
-مجدداً در آمریکا (!)- دانشجویان ناتوان از امکانات تکنولوژی
به شیوههای گوناگون سود میبرند، مانند ابزاری که بزرگنمایی لازم را
برای دانشجویان کمبینا فراهم میآورد یا امکان پخش ویدئویی کلاسها برای
دانشجویانی که قادر به حضور فیزیکی در کلاس نیستند. در مقابل، استفاده از
تکنولوژی در میان اعضای هیئتعلمی چندان باب نشدهاست. فقدان چنین امکاناتی
شاید از آن جهت باشد که همکاران همردهی ما از کمبود آنها شکایتی ندارند
و خاموش ماندهاند. این، از قانون نانوشتهی «ابتدا روی نیازهای دانشجو
تمرکز شود –تأکید دوباره درباره اینکه یادداشت درباره جامعهی دانشگاهی
آمریکاست (!)- و در درجهی دوم، نیازهای استادان، کارمندان و مشاورین در
نظر گرفته شود» سرچشمه میگیرد. این حقیقت، مغفول میماند که نقص در استاد،
روی دانشجو نیز تأثیر میگذارد.
دو سال قبل، با وجود ابتلاء به آسم، باید به گروهی از دانشجویان دورهی لیسانس برای تحقیقات دورهی تابستانه مشاوره میدادم. لازم بود تا راهی مییافتم که بهصورت تصویری با آنها ارتباط برقرار میکردم. بنابراین با بخش آیتی دانشگاه تماس گرفتم تا امکان ویدئوچت را در آزمایشگاهم برقرار سازند. دانشکدهام به من این اجازه را داد که از یکی از لپتاپهایش استفاده کنم و گروه آیتی ترتیب نصب اسکایپ و برقراری اتوماتیک کامپیوتر شخصیام با لپتاپ داخل آزمایشگاه را برای یک روز، فراهم آورد. متوجه شدم حتی اسکایپ هم برای آموزش کامل آنچه دانشجویان برای تحقیقات نیاز به دانستنش دارند، محدودیتهایی دارد، پس تکنیکهای لازم را در سالنی بیرون از آزمایشگاهم به آنها آموختم و وقتی مطمئن شدم آموزشهای ضروری را دادهام، دست به کارِ استفادهی مجدد از اسکایپ برای تکمیل آموزششان شدم. در پایان دوره، دانشجویان همچنان سئوالات خود را برای میفرستادند و در صورت لزوم، از گفتگوی تصویری نیز بهره میبردیم. دربارهی نتایج رو در رو بحث میکردیم اما اغلب زمانی که آن ها در آزمایشگاهم بودند، برقراری ارتباط از طریق ویدئو یا کامپیوتر میسّر میشد. بهگونهای همواره در کنارشان بودم، اما حضورم در ازمایشگاه بسیار محدود بود.
http://pnu-club.com/imported/2013/09/1383.jpg
اخیراً دومین دورهی آموزشی برای دانشجویان را به همین منوال
به پایان رساندهام، اما جامعهی دانشگاهی برای امکان آموزشهای پیشرفتهتر
باید امکاناتی بیشتر برای افرادی چون من فراهم آورَد. آنچه در سالِ نخست
مشاهده کردم، آن بود که پتانسیل ویدئو برای برقراری همزمان ارتباط با
دانشجویانم فوقالعاده عمل میکند و وقتی دانشجویان تا حدودی بر
تواناییهای خود اطمینان مییابند، روی پیامهای فوری تکیه خواهند کرد.
علاوه بر گفتوگوی تصویری و پیامهای فوریشان، آنها دادهها را هم
بهصورت تصویری برایم ایمیل میکردند تا واقعاً ارتباطی همزمان میان ما
برقرار گردد. پس امکانات تکنولوژی برای من مفید بود، اما دربارهی
دانشجویان نیز چنین است؟ فکر میکنم چنین باشد. در آن تابستان اول، یکی از
دانشجویانم تز خود را بر اساس تحقیقاتش در آزمایشگاه من کامل کرد و
بهزودی در رشتهی شیمی آلی فارغالتحصیل میشود. هر ۵ دانشجویم که با این
شیوه دورهی خود را آغاز کردهبودند، تصمیم گرفتند دوره را به همین شیوه
با من ادامه دهند. دو نفر دیگر از آن ها دستبهکار نوشتن تزشان شدهاند و
دیگری در حال آمادهسازی پوستری بر اساس تحقیقاتش است.
این شیوه، مرا قادر ساخت تا تحقیقاتم را ادامه دهم و به
دانشجویان مشاوره دهم. فنآوری اسکایپ، به من یاری داد تا در حرفهای که
انتخاب کردهبودم فعال بمانم، حتی اگر دیگر نتوانم شخصاً کار آزمایشگاهی
انجام بدهم.
حمایت دانشگاهم در این راه، فوقالعاده بودهاست. گروه برایم
این فرصت را فراهم کرده که همچنان دورههای آزمایشگاهی را تدریس کنم.
دانشکدهام در هنگام نیاز، به یاری دانشجویانم میشتابد و موادی را از
انبار که نمیتوانم شخصاً با آن ها تماس داشتهباشم، در اختیارشان
میگذارد. حس میکنم خوششانسم و از این بابت قدردان هستم، چرا که گمان
نمیبرم تمام اعضای گروه از چنین حدی از حمایت بهره گیرند. در یک نمای کلی،
چالش من با آسم مانند مقابله با سایر بیماریها نیست، اما توانسته سببساز
شود تا تنها روی امکانات برای دانشجویان تمرکز نشود. این نیازمند زمان
برای دانشکده است تا به هدف آموزش به دانشجویان نایل آییم.
در اثر کار در آزمایشگاه سخن میگوید. او تلاش میکند با اطلاعرسانی
دربارهی خطرات ناشی از بیدقتی، راهحلهایی برای ادامهی کار در
آزمایشگاه به همکارانش ارائه دهد. آنچه میخوانید، ترجمهای آزاد از
نوشتهی او است:
http://pnu-club.com/imported/2013/09/1382.jpg
آسم، اختلالی است که ممکن است تا دورهای با نشانهای خاص
همراه نباشد. برای مبتلایان به این بیماری، چگونگی شرایط محیط کار بر میزان
تواناییشان در ارائهی کار بسیار مهم است. این موضوع، دربارهی من نیز
صدق میکند. در ۲۰ سال گذشته، من درگیر کار در آزمایشگاههای شیمی
دانشگاهها بودهام. ابتدا بهعنوان یک دانشجو، سپس محصل در مقطع
پُستدکترا و اکنون در مقام یک استاد. چند سال قبل، بهدلیل حادثهای نادر
در آزمایشگاه، مبتلا به آسم شدم. شوربختانه، از آن زمان تا کنون بیماری من
با قرار گرفتن در معرض ترکیبات فرّار آلی عود میکند. حال من را بهعنوان
شیمیستی که مدام در معرض کار با چنین موادی است، تصور کنید!
پزشکی به من توصیهکرد: «عکسی از فرزندانت روی در آزمایشگاه
نصب کن تا بهخودت یادآوری کنی که هرگز وارد آنجا نشوی!» باقی ماندن
بهعنوان یک مدرّس فعال دورههای آزمایشگاهی و محقق، دیگر ناممکن به نظر
میآمد.
من عاشق تحقیقات تجربی شیمی هستم. از اینکه خودم درگیر کار
آزمایشگاهی باشم و دانشجویان را در آزمایشگاه راهنمایی کنم، لذت میبرم.
بهعنوان یکی از نتایج بیماریام، مجبور بودم تصدیق کنم که توان بدنیام
برای انجام وظایف حرفهای کاهش یافته است. با اینوجود، مایل نبودم که کارم
را بهطور کامل کنار بگذارم. تحقیقات، شادم میکرد و مرا با جامعهای
بزرگتر از محققین مرتبط نگاه میداشت. شرایطم را درست چنین میدیدم که از
یک استاد دانشگاه در دانشکدهی شیمی، به یک دانشجوی دورهی لیسانس تنزل
یافتهام.
طبق یک سرشماری در آمریکا، ۱۶٫۵٪ از آمریکاییهای بین ۲۱ تا
۶۵ سال ناتوان هستند. اختلالاتی که این افراد را در دستهی ناتوانها جای
میدهد، ممکن است روانی یا جسمی باشد. –در آمریکا- امکانات اطلاعرسانی
لازم برای افراد ناتوان جسمی (از لحاظ بینایی، شنوایی و حرکتی) بسیار
گسترده هستند، اما برای افراد مبتلا به آسم که طبق آمارهای سال ۲۰۱۱، ۸٫۲٪
از افراد بالغ را در آمریکا درگیر خود نمودهاست، امکانات خاصی تعریف
نشدهاست.
-مجدداً در آمریکا (!)- دانشجویان ناتوان از امکانات تکنولوژی
به شیوههای گوناگون سود میبرند، مانند ابزاری که بزرگنمایی لازم را
برای دانشجویان کمبینا فراهم میآورد یا امکان پخش ویدئویی کلاسها برای
دانشجویانی که قادر به حضور فیزیکی در کلاس نیستند. در مقابل، استفاده از
تکنولوژی در میان اعضای هیئتعلمی چندان باب نشدهاست. فقدان چنین امکاناتی
شاید از آن جهت باشد که همکاران همردهی ما از کمبود آنها شکایتی ندارند
و خاموش ماندهاند. این، از قانون نانوشتهی «ابتدا روی نیازهای دانشجو
تمرکز شود –تأکید دوباره درباره اینکه یادداشت درباره جامعهی دانشگاهی
آمریکاست (!)- و در درجهی دوم، نیازهای استادان، کارمندان و مشاورین در
نظر گرفته شود» سرچشمه میگیرد. این حقیقت، مغفول میماند که نقص در استاد،
روی دانشجو نیز تأثیر میگذارد.
دو سال قبل، با وجود ابتلاء به آسم، باید به گروهی از دانشجویان دورهی لیسانس برای تحقیقات دورهی تابستانه مشاوره میدادم. لازم بود تا راهی مییافتم که بهصورت تصویری با آنها ارتباط برقرار میکردم. بنابراین با بخش آیتی دانشگاه تماس گرفتم تا امکان ویدئوچت را در آزمایشگاهم برقرار سازند. دانشکدهام به من این اجازه را داد که از یکی از لپتاپهایش استفاده کنم و گروه آیتی ترتیب نصب اسکایپ و برقراری اتوماتیک کامپیوتر شخصیام با لپتاپ داخل آزمایشگاه را برای یک روز، فراهم آورد. متوجه شدم حتی اسکایپ هم برای آموزش کامل آنچه دانشجویان برای تحقیقات نیاز به دانستنش دارند، محدودیتهایی دارد، پس تکنیکهای لازم را در سالنی بیرون از آزمایشگاهم به آنها آموختم و وقتی مطمئن شدم آموزشهای ضروری را دادهام، دست به کارِ استفادهی مجدد از اسکایپ برای تکمیل آموزششان شدم. در پایان دوره، دانشجویان همچنان سئوالات خود را برای میفرستادند و در صورت لزوم، از گفتگوی تصویری نیز بهره میبردیم. دربارهی نتایج رو در رو بحث میکردیم اما اغلب زمانی که آن ها در آزمایشگاهم بودند، برقراری ارتباط از طریق ویدئو یا کامپیوتر میسّر میشد. بهگونهای همواره در کنارشان بودم، اما حضورم در ازمایشگاه بسیار محدود بود.
http://pnu-club.com/imported/2013/09/1383.jpg
اخیراً دومین دورهی آموزشی برای دانشجویان را به همین منوال
به پایان رساندهام، اما جامعهی دانشگاهی برای امکان آموزشهای پیشرفتهتر
باید امکاناتی بیشتر برای افرادی چون من فراهم آورَد. آنچه در سالِ نخست
مشاهده کردم، آن بود که پتانسیل ویدئو برای برقراری همزمان ارتباط با
دانشجویانم فوقالعاده عمل میکند و وقتی دانشجویان تا حدودی بر
تواناییهای خود اطمینان مییابند، روی پیامهای فوری تکیه خواهند کرد.
علاوه بر گفتوگوی تصویری و پیامهای فوریشان، آنها دادهها را هم
بهصورت تصویری برایم ایمیل میکردند تا واقعاً ارتباطی همزمان میان ما
برقرار گردد. پس امکانات تکنولوژی برای من مفید بود، اما دربارهی
دانشجویان نیز چنین است؟ فکر میکنم چنین باشد. در آن تابستان اول، یکی از
دانشجویانم تز خود را بر اساس تحقیقاتش در آزمایشگاه من کامل کرد و
بهزودی در رشتهی شیمی آلی فارغالتحصیل میشود. هر ۵ دانشجویم که با این
شیوه دورهی خود را آغاز کردهبودند، تصمیم گرفتند دوره را به همین شیوه
با من ادامه دهند. دو نفر دیگر از آن ها دستبهکار نوشتن تزشان شدهاند و
دیگری در حال آمادهسازی پوستری بر اساس تحقیقاتش است.
این شیوه، مرا قادر ساخت تا تحقیقاتم را ادامه دهم و به
دانشجویان مشاوره دهم. فنآوری اسکایپ، به من یاری داد تا در حرفهای که
انتخاب کردهبودم فعال بمانم، حتی اگر دیگر نتوانم شخصاً کار آزمایشگاهی
انجام بدهم.
حمایت دانشگاهم در این راه، فوقالعاده بودهاست. گروه برایم
این فرصت را فراهم کرده که همچنان دورههای آزمایشگاهی را تدریس کنم.
دانشکدهام در هنگام نیاز، به یاری دانشجویانم میشتابد و موادی را از
انبار که نمیتوانم شخصاً با آن ها تماس داشتهباشم، در اختیارشان
میگذارد. حس میکنم خوششانسم و از این بابت قدردان هستم، چرا که گمان
نمیبرم تمام اعضای گروه از چنین حدی از حمایت بهره گیرند. در یک نمای کلی،
چالش من با آسم مانند مقابله با سایر بیماریها نیست، اما توانسته سببساز
شود تا تنها روی امکانات برای دانشجویان تمرکز نشود. این نیازمند زمان
برای دانشکده است تا به هدف آموزش به دانشجویان نایل آییم.