PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله جامع درباره اعتیاد



Isooda
08-03-2013, 12:49 PM
اعتياد

تعريف اختلالات مربوط به اعتياد يا مبتني بر كمي (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html)ت، فراواني و يا شدت رفتارهاي مواد جويانه از طرف بيمار مي‏باشد و يا اينكه اصطلاح ”مصرف غير قانوني مواد“ مبناي تعريف اختلالات مربوط به اعتياد قرار مي‏گيرد.

امروزه در محافل دانشگاهي به جاي اعتياد از وابستگي به مواد (substance dependence) نام برده مي‏شود، هر چند كه در ميان مردم اين بيماري ”اعتياد“ و خود بيمار به عنوان معتاد شناخته شده است.

بيمار وابسته به مواد عليرغم تجربه مشكلات متعدد ناشي از مصرف مواد قادر بر قطع مصرف آن نيست. مصرف مواد يك الگوي رفتاري ناسازگارانه و بيمار گونه است كه بروز علائم رفتاري، رواني، شناختي و جسمي به اختلالهاي باليني در فرد مصرف كننده منجر مي‏شود.

اين اختلالها عبارتند از:
1- ايجاد تحمل: بيمار در دفعات بعدي مصرف مواد براي رسيدن به سطح قبلي رواني و جسماني ناشي از اثر مواد بايد مقادير بيشتري از آن را مصرف كند.

2- بروز علائم ترك: عدم مصرف مواد علائم جسماني و رواني ترك مانند بيقراري، اضطراب، بيخوابي، درد عضلات، اسهال و استفراغ ظاهر مي‏شود.

3- تمايل بعدي: هوس، در بيشتر بيماران پس از قطع مصرف مواد وجود دارد ولي بيمار قادر به كنترل هوس و ترك مصرف اين كار نمي‏باشد.

4- بيمار براي تهيه مواد، هزينه، وقت و سر (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html)مايه‏هاي ديگران و خانواده را مصرف مي‏كند.

5- درپي استمرار مصرف مواد با تغييرات رواني و رفتاري در بيمار، مشاركت وي در فعاليتهاي خانوادگي، اجتماعي، تفريحي و شغلي كاسته مي‏شود.

6- عليرغم آگاهي بيمار از عوارض جسماني و رواني مصرف مواد، بيمار قادر به عدم استفاده از آن نمي‏باشد. در تعريف علمي براي اينكه فردي را بيمار وابسته به مواد بدانيم لازم است حداقل 12 ماه الگوي مستمر مصرف مواد را داشته باشد.
موضوعات مطرح‌شده در بالا نكات آموزشي براي بيماران، خانو (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html)اده آنان و همه افراد جامعه به‌ويژه جوانان است. همه بايد اين نكات را بدانند، و بدانند كه حتي يك‌بار مصرف هم ممكن است فرد را به‌سوي اين همه مشكل بكشاند.

Isooda
08-03-2013, 12:53 PM
طبقه بندي مواداعتياد آور
مواد مخدر را به اعتبارات متعددي مي توان طبقه بندي كرد. مثلا اگر آنها را به طبيعي، نيمه مصنوعي و مصنوعي گروه بندي كنيم، يا از نظر تاريخ كشت يا آشنايي بشر (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html) با آنها، كشف و ساخت دسته بندي كنيم، يا در دو گروه، يعني گروه مواد مخدري كه مصرف پزشكي دارد. يا گروه مواد مخدري كه مصرف پزشكي ندارد، دسته بندي شوند، همه درست بوده، ولي در عين حال هيچيك طبقه بندي يا تعريفي جامع و مانع نمي باشند. اگر چه متخصصيــن، طبقه بندي هايي از جنبه هاي علمي و تجربي ارائه داده اند ولي بهترين نوع گروه بندي از طرف سازمان بهداشت جهاني به عمل آمده كه طبقه بندي مواد از جهت تاثير آنها بر انسان است .

این طبقه بندی به صورت زیر می باشد:
□ توهم زاها (Hallucinations)
□ كانابيس يا شيره گياه شاهدانه (CANNABIS)
□ مواد مخدر
□ سستي زاها (مسكنها – خواب آورها)
□ آرام بخش ها
□ چسب و مواد فرار (مواد استنشاقي)
□ محرك ها
□ الكل ، توتون و قهوه = (Neglected Invisible Drugs)


انواع مواداعتياد آور

□ ترياک (Opium)
□ مورف (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html)ين (Morphine)
□ هروئين ( Heroin)
□ متادون (Methadone)
□ ماري جوانا
□ حشيش
□ کوکايين وکراک
□ توتون و دخانيات (نيکوتين Nicotine)
□ قهوه (کافئين)
□ ال.اس.دي (LSD)
□ 4- برومو 5,2 دي متوكسي فنتيلامين
□ اکستاسي (MDMA)
□ داروهاي تجويزي (Prescription Drugs)
□ الکل (Alcohol)

سوء مصرف مواد (substance abuse)
در مقابل بيماران ”وابسته“ كساني هستند كه اقدام به مصرف مي‏كنند ولي با مشخصاتي كه در بالا براي بيماران وابسته به مواد ذكر شد مطابقت ندارند. در اين گروه شدت مصرف به حدي نمي‏باشد كه وابسته تلقي شوند. اين گروه از بيماران بارها و به طور متناوب مواد مصرف مي‏كنند. الگوي مصرف اين دسته بر خلاف گروه بالا مقاومت ناپذير نبوده و جنبه اجباري ندارد. اما بهرحال نتايج مصرف و مخرب مواد را در پي دارد. از اين موارد مي‏توان غيبت از مدرسه، محل كار، درگيري با همكاران و دوستان، عد (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html)م انجام تعهدات اجتماعي و خانوادگي، بي توجهي به فرزندان و خانواده و... را نام برد. الگوي مصرف به هر گونه‏اي كه باشد مي‏تواند با مخاطرات فيزيكي مانند مصرف مواد هنگام رانندگي و خطرهاي فراوان به دنبال آن همراه گردد. به‌خاطر داشته باشيم يك‌بار مصرف ممكن است موجب سوءمصرف يا مصرف تفريحي شود و مصرف تفريحي موجب مصرف دائم و اعتياد شده و خطر بعدي اعتياد مصرف تزريقي و ايدز است.

علل و عوامل مؤثر بر اعتياد
اعتياد يك بيماري زيست شناختي، روانشناختي و اجتماعي است. عوامل متعددي در سبب شناسي سوء مصرف و اعتياد مؤثر هستند كه در تعامل با يكديگر منجر به شروع مصرف و سپس اعتياد مي‏شوند. عوامل مؤثر بر فرد، محيط فرد و عوامل اجتماعي، عوامل در هم بافته‏اي هستند كه بر يكديگر تأثير مي‏گذارند.

آشنايي با عوامل زمينه ساز مستعد كننده بروز اعتياد و نيز عوامل محافظت كننده در مقابل آن از دو جهت ضرورت دارد:
1- شناسايي افراد در معرض خطر اعتياد و اقدامهاي پيشگيرانه لازم براي آنان؛
2- انتخاب نوع درمان و اقدامهاي خدماتي، حمايتي و مشاوره‏اي لازم براي معتادان.

عوامل مخاطره آميز
عوامل مخاطره آميز مصرف مواد شامل عوامل فردي، عوامل بين فردي و محيطي و عوامل اجتماعي است.
1- از عوامل مخاطره آميز فردي مي‏توان به دوره نوجواني، استعداد ارثي، صفات شخصيتي، اختلالات رواني، نگرش مثبت به مواد و موقعيتهاي پر خطر اشاره نمود.
2- از بين عوامل مخاطره آميز بين فردي و محيطي نيز مي‏توان عوامل مربوط به خانواده، دوستان، مدرسه و محل سكونت را نام برد.
3- از ميان عوامل مخاطره آميز اجتماعي نيز به عواملي چون فقدان قوانين و مقررات جدي ضد مواد مخدر، بازار مواد، مصرف مواد به عنوان هنج (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html)ار اجتماعي، كمبود فعاليتهاي جايگزين، كمبود امكانات حمايتي، مشاوره‏اي و درماني، توسعه صنعتي، محروميت اجتماعي ـ اقتصادي اشاره نمود.

درمان اعتياد
1- مرحله سم زدايي (detoxification)
نخستين گام براي بيماراني است كه وارد برنامه‏هاي درمان و توانبخشي ترك مواد مخدر مي‏شوند. ساده‏ترين راه براي سم زدايي درمان علامتي بيماران به صورت سرپايي با داروهاي مسكن، آرام بخش و خواب آور مي‏باشد.

2- مداخله‏هاي غير دارويي
با توجه به اينكه اعتياد به مواد مخدر يك بيماري مزمن و عود كننده است و عوامل و شرايط زيستي و رواني ـ اجتماعي منجر به گرايش مجدد به مصرف مواد مخدر پس از تكميل دوره درماني مي‏شود ضروري است كه مراكز درمان اعتيادپس از تكميل دوره سم زدايي براي مدتي كه احتمال عود اعتياد زياد است ارتباط مراجعان با مراكز درماني را حفظ نمايند. مطالعات مختلف نشان داده است كه ميزان عود در معتادان به الكل و مواد مخدر بسيار بالا است و سه چهارم افرادي كه دوره درمان را كامل نموده‏اند در فاصله يكسال پس از تكميل درمان عود مجدد داشته‏اند. درمانهاي غير دارويي با هدف مداخله‏هايي مانند تغيير نگرشهاي نادرست فرد معتاد، آموزش مهارتهاي لازم براي مقابله با عوارض جسمي و رواني ترك و تحمل بهتر آنها و مداخله در محيط بيمار با درگير نمودن خانواده در راستاي درمان بيمار و ايجاد يك شبكه اجتماعي حمايت از وي و در نهايت كمك در جهت يادگيري مهارتهاي شناختي و حرفه‏اي لازم در پيدا كردن شغل مناسب و قابل قبول وي و يا انجام بهتر وظايف شغلي خود مي‏باشد. سرانجام بازگشت به جامعه به عنوان يك فرد عادي و بهره‏گيري از يك زندگي معمول با لذات واقعي آن است. بيمار و خانواده به‌خاطر داشته باشند كه قادر نيستند به تنهايي اين‌همه كار انجام دهند. روانپزشك، پزشكان عمومي آموزش‌ديده، روانشناسان باليني، مشاوران، مددكاران و پرستاران متخصص در اين رشته لازم است حتماً در كار درمان همراه نظارت داشته باشند.

Isooda
08-03-2013, 12:58 PM
اعتياد ايدز و هپاتيت در زندان
اعتياد ، سالها تنها به عنوان يك « جرم » شناخته مي شد و فرد (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html) معتاد را صرفاً يك « مجرم » مي شناختند . تحقيقات جامعي كه به ويژه در دانشگاه « يل » انجام گرفت بروز تغييرات شيميايي و حتي ، فيزيكي در بافت مغز افراد معتاد را به اثبات رساند و كارشناسان ، امروزه اعتياد را يك بيماري مزمن و عود كننده مي شناسند كه به صورت حمله هاي متناوب « احساس نياز » و « مصرف » ماده مخدر تظاهر مي يابد . متأسفانه به نظر مي رسد كه در برخورد با معضلات و مشكلاتي كه اهميتي به مراتب كمتر از اعتياد دارند منطقي تر برخورد مي شود . عذر يك فرد سيگاري كه با قيافه حق به جانب ادعا مي كند كه « مجبور است » سيگار بكشد ؛ به راحتي پذيرفته مي شود و خيلي مؤدبانه از او مي خواهند كه در محل مجزايي به استعمال دخانيات مشغول شود .

اين در حالي است كه نگاه صرفاً مجرمانه به شخص معتاد ، از او تنها و تنها انتظار « ترك » و آن هم « خيلي فوري » دارد . دكتر آلن لشنر «Alan Leshner » دبير انستيتو ملي مبارزه با مواد مخدر معتقد است كه هيچ نيازي در انسان ، قوي تر و شديدتر از احساس نياز يك معتاد به مصرف مواد مخدر نيست .

اعتياد در ايران
كشور اسلامي ايران به علت قرار داشتن در شاهراه ترانزيت مواد مخدر و نيز جايگاه نسبتاً موجه مصرف ترياك در فرهنگ ايراني ، همواره با خطر و عوارض اجتماعي اعتياد روبرو بوده است .

تخمين زده مي شود كه حدود 2 ميليون نفر معادل 3 درصد از كل جمعيت ايران به نوعي از مواد مخدر استفاده مي كنند . پس از پيروزي انقلاب اسلامي به ويژه در يك دهه اخير اقدامات بسيار جدي و مؤثري در مقابله با گروههاي قاچاق و توزيع مواد مخدر صورت گرفته است . با اين حال ، افزايش شيوع اعتياد در جمعيت زنان همه و همه حقايقي هستند كه لزوم برخورد ريشه اي تر و منطقي تر با اين معضل ملي را طلب مي كنند .

نكته مهمي كه در اين مجال قصد پرداختن به آن را داريم ؛ پرداختن به مشكلات بهداشتي و بيماريهاي عفوني خطرناك است كه يك فرد معتاد را در جامعه و محيط زندان تهديد مي كنند و با توجه به ارتباط اين افراد با كل جامعه ، آنها را به منابع خطرناكي براي انتشار بيماريهاي عفوني خطرناكي چون ايدز و هپاتيت تبديل مي سازند .

ايـدز
از زماني كه نخستين مورد بيماري ايدز در سال 1981 در كشور آمريكا گزارش شد تا كنون بالغ بر 3 ميليون مورد ثابت شده بيماري ايدز از 208 كشور جهاني به سازمان جهان (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html)ي بهداشت ( WHO ) گزارش شده است و به گزارش همين سازمان ، امروزه حدود 36/1 ميليون نفر انسان زنده آلوده به ويروس ايدز در جهان زندگي مي كنند.
آمار رسمي منشر شده در انتهاي سال 1380، تعداد مبتلايان به عفونت ويروس ايدز در ايران را 3109 نفر عنوان مي كند . در حاليكه كارشناسان و متخصصين امر، اين رقم را به حدود 25 هزار نفر تخمين مي زنند

بر اساس آمارهاي جهاني ، حدود 80 درصد از عفوتنهاي ويروس ايدز از راه تماس و رابطه جنسي ، 12 درصد از طريق اعتياد تزريقي و استفاده از سرنگهاي آلوده و مشترك و 4 درصد از طريق انتقال فرآورده هاي خوني آلوده منتقل مي شوند .

اين در حالي است كه متخصصين و كارشناسان معتقدند كه الگوي انتقال ويروس ايدز در كشور ما متفاوت است و برآورد مي شود كه 31 درصد از موارد ابتلا در ايران از طريق اعتياد تزريقي ، 25 درصد از راه انتقال خون و فرآورده هاي خوني آلوده و 11 درصد متفرقه انتقال مي يباند .

به اين ترتيب در مي يابيم كه افراد معتاد و به ويژه ، معتادان تزريقي به طرز فاحشي بيشتر از افراد عادي جامعه در معرض خطر آلودگي با ويروس ايدز ( HIV ) قرار دارند .

هپـاتـيت
هپاتيت به معني التهاب كبد است و 5 نوع ويروس هپاتيت D ، C ،B ،A و E شايع ترين و مهمترين علت اين بيماري به شمار مي روند .
هپاتيتهاي ويروسي شايع ترين علت بيماريهاي مزمن كبدي و سرطان كبد شناخته شده اند و سازمان بهداشت جهاني سرطان و سيروز كبدي ناشي از هپاتيت B را نهمين علت مرگ و مير در تمامي دنيا معرفي كرده است .

ويروسهاي هپاتيت نوع B وC مهمترين و خطرناكترين نوع هپاتيتهاي ويروسي را ايجاد مي كنند ودرست مانند ويروس ايدز ، اعتياد تزريقي و انتقال فرآورده هاي خوني آلوده ، مهمترين راه انتقال آنها به شمار مي روند و معتادان تزريقي ، باز هم به عنوان گروه پر خطري شناخته مي شوند كه بيش از افراد عادي جامعه در معرض آلودگي با اين نوع ويروسها قرار دارند .

در خصوص بيماري هپاتيت نوع B كه 2 ميليون نفر (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html)را در ايران مبتلا نموده است ، 3 درصد جمعيت كشور را پوشش مي دهد .

Isooda
08-03-2013, 01:01 PM
زنـدان
جرمهايي كه افراد زنداني به علت انجام آنها در زندان (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html) به سر مي برند اغلب همان رفتارهاي پر خطري هستند كه فرد را در معرض ابتلاء به بيماريهاي عفوني خطرناكي چون ايدز و هپاتيت قرار مي دهند . ( اعتياد تزريقي ، بي بند و باري جنسي ، خشونت و ... ) از سوي ديگر ، محيط زندان براي بسياري از افراد ، نخستين فرصت زندگي براي آشنايي با اعمال خلافي چون اعتياد و بي بند و باري جنسي محسوب مي شود .

با وجود تمام ممنوعيتها و مراقبتها ديده مي شود كه رفتارهاي پر خطري چون اعتياد تزريقي ، اشتراك سرنگ ، خالكوبي ، رابطه جنسي و ... در بين زندانيان از شيوع بالايي برخوردار است .

زندانيهاي معتاد در اثر پيامدهاي رواني ماده مخدر و يا در ازاي دريافت پول يا دارو گاهي تن به روابط جنسي نامشروع مي دهند . از سوي ديگر، ممنوع بودن استفاده از مواد مخدر و در دسترس نبودن وسيله مناسب تزريق گاهي افراد معتاد را مجبور مي سازد كه از هر راه و به هر شيوه اي متوسل شود تا ماده مخدر را به بدن خود برساند . ديده شده است كه در برخي موارد 15 تا 20 نفر از يك سرنگ آلوده مشترك استفاده مي كنند و استفاده از وسايل معمولي مانند مغز خودكار به يك جهت تزريق مواد مخدر چندان ناشايع نيست .
بر اساس اطلاعات موثق و تأييد شده اي كه از زندانها و مراكز بازپروري كشور به دست آمده است ، عده بسياري از ساكنان اين مراكز بخصوص در استانهاي كرمانشاه و كرمان از نظر عفونت با ويروس ايدز ، ويروس هپاتيت ، مثبت هستند .

از سوي ديگر ، زندانها ، ديگر چهار ديواريهاي بلند و جدا از جامعه به شمار نمي روند . خيلي از زندانيها دوره حبس كوتاه دارند و بسياري از آنها در دوران مرخصي و يا پس از آزادي به جامعه باز مي گردند و با جامعه در ارتباط هستند .

در تحقيقي كه در كشو رآمريكا انجام گرفت ديده شد كه 51 درصد از زندانيان و 12 ساعت پس از آزادي ، يك رابطه جنسي داشته و 11 درصد آنها در نخستين روز آزادي به تزريق مواد مخدر روي آورده اند .

يك فرد معتاد زنداني نه تنها خود در معرض آلودگ (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html)ي به بيماريهاي خطرناكي چون ايدز و هپاتيت قرار دارد بلكه مي تواند به عنوان يك ناقل عمل كرده و عوامل عفوني خطرناك را به داخل انتقال دهد .

اقدامات صحيح
زندان براي بسياري ، نخستين فرصت آشنايي با اعمال خلاف است . با اين حال ، براي بسياري از افراد هم اولين و تنها فرصت بهرمند شدن از امكانات بهداشتي و درماني به شمار مي رود .

كم نيستند افرادي كه فرصت معاينه و بررسي جامع و دقيق پزشكي را براي نخستين بار در زندان بدست مي آورند . پس ، پسنديده است كه ما هم از اين فرصت استفاده كرده و :
1- با آموزش صحيح آنها را از رفتارهاي پرخطر آگاه كرده و رفتارهاي سالم و صحيح را به آنها آموزش دهيم .
2- با انجام بيماريابي ، زندانيان بيمار و معتاد را در بدو ورود به زندان شناسايي كنيم .
3- زندانيهاي بيمار و معتاد را افراد نيازمندي بدانيم كه درمان كامل آنها مي تواند از خطر جدي انتشار آلودگي بين زندانيان و نيز انتقال به محيط خارج از زندان جلوگيري كند .
4- با پيگيري كارآمد زنداني پس از آزاد شدن از زندان ، از سوي آوردن مجدد وي به اعمال رفتارهاي پر خطر جلوگيري نماييم .

استراتژيهاي كاهش آسيب
در آخرين دستورالعمل انجمن طب اعتياد آمريكا ، فصل مجزايي به معرفي روشهاي كاهش آسيب در معتادان تزريقي اختصاص يافته است .
امروزه كارشناسان معتقدند كه انتظار ترك آني و اصلاح فوري و كامل از يك فرد معتاد كه با مشكلات فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي متعددي دست به گريبان است چند (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html)ان انتظار واقع بينانه اي به نظر نمي رسد و پيشنهاد مي كنند كه با آموزش صحيح رفتارهاي كم خطر و بهداشتي لااقل از آلودگي وي با انواع بيماريهاي خطرناك و مسري جلوگيري به عمل آيد .
به اين ترتيب ، علاوه بر اينكه فرد معتاد و كل جامعه در مقابل ابتلاء و انتقال عوامل عفوني خطرناك مصون مي مانند ، خود اين تغييرات رفتاري اندك مي توانند زمينه ساز اصلاحات بزرگتر و ترك كامل ماده مخدر توسط فرد معتاد گردند .
در بسياري از كشورها امكان دستيابي فرد معتاد به سرنگ استريل چه در جامعه و چه در داخل زندان ، حتي شرايط و ضوابط خاصي وجود دارد. دسترسي فرد معتاد به داروي متادون نيز اقدام ديگري است كه كارشناسان معتقدند لااقل سبب مي گردد كه فرد معتاد از رفتار پرخطرتزريق به شيوه كم خطر تر خوردن ماده مخدر روي آورد .
به هر حال، تجربه نشان داده است كه منع كردن انسانها از يك رفتار اشتباه بدون جايگزين كردن يك رفتار صحيح ، اغلب نتيجه اي جز تلاش انسانها براي دستيابي به آن رفتار اشتباه از شيوه هايي به مراتب خطرناك تر و اشتباه تر به بار نخواهد آورد .

خلاصه
بطور خلاصه ، يك فرد معتاد در حقيقت انسان بيماري است كه به دليل مشكلات فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي متعدد و نيز احساس نياز شديد و ناگهاني به مصرف ماده مخدر ، بسيار در معرض انجام رفتارهاي مخرب و زيانبار قرار دارد . جمعيت معتاد و زندانهاي كشور در يك نگاه واقع بينانه و بر اساس آمارهاي متعدد داخلي و خارجي ، كانونهاي مناسبي براي ابتلاء و انتقال بيماريهاي عفوني مهم و خطرناكي چون ايدز و هپاتيت هستند و برخورد ريشه اي و كارشناسي با موضوع اعتياد و رسيدگي عاجل (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html) به وضع بهداشتي زندانهاي كشور بايد در رأس برنامه هاي سياستگزاران و دست اندركاران مربوطه قرار گيرد .

Isooda
08-03-2013, 01:04 PM
افزايش درصد اعتياد در سنين پايين كشور
نتايج يك تحقيق نشان مي دهد كه درصد اعتياد (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html) در سنين پايين در ايران رو به افزايش است
اين تحقيق توسط دكتر «عبدالرضا عزيزي» پزشك و درمانگر اعتياد، از بررسي شرح حال دوهزار فرد معتاد منتج شده و در آن رويكرد به اعتياد، به عنوان يك بيماري كه مستلزم درمان است، معرفي شده است.

محقق در اين پژوهش متوسط سن شروع اعتياد را ۲۴ سال ذكر كرده و افزوده است: از اين افراد بيش از ۵۱ درصد بين ۲۰ تا ۴۰ سال و ۴۵ درصد زير ۲۰ سال سن داشته اند.

به اعتقاد وي مهم ترين عامل اعتياد به مواد مخدر در ايران و به ويژه در بين جوانان، ريشه در اعتقادات و فرهنگ مردم دارد كه معضلات اقتصادي، بيكاري و نبود امنيت شغلي آن را تشديد مي كند.

در اين تحقيق همچنين به نقش خانواده به عنوان اصلي ترين مراكز كنترل رفتار فردي اشاره شده كه گاهي با آسيب پذير شدن خود، عاملي براي گرايش جوانان به اعتياد مي شود.

محقق معتقد است اين محيط در ايران طي چند سال (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html) اخير به علت اختلال در روابط والدين با فرزندان از جمله به سبب گرفتاري پدر، مادر و يا اعتياد آنها، متزلزل و ثبات آن با چالش روبه رو شده است.

دسترسي آسان به مواد مخدر در ايران (به خاطر همجواري با افغانستان و در مسير قاچاق بودن)، عدم يك برنامه مدون و پايدار براي پيشگيري از اعتياد، كمبود امكانات تفريحي، ورزشي و سركوب برخي از خواسته هاي طبيعي جوانان از جمله علل ذكر شده براي گرايش آنان به استعمال مواد مخدر است.

طبق نتايج اين پژوهش، دوستان و محيط نامناسب عامل روي آوري ۶۰ درصد افراد به مواد مخدر است و اين عامل خود در بازگشت به اعتياد همچنان پررنگ ترين عامل محسوب مي شود.

در اين پژوهش ۱۷ درصد معتادان درمان بيماري هاي بعضاً پيش پاافتاده مانند سرماخوردگي، دردهاي مفصلي، دردهاي عصبي و آرتروز را عامل استفاده از مواد مخدر ذكر كرده اند، كه به اعتقاد محقق اين نشانگر ميزان تاثير باورها و ضعف فرهنگي در خصوص مراجعه و اعتماد به پزشك است.

همچنين بسياري به اين علت كه در هنگام ترك اعتياد اذيت شده اند، به مصرف مجدد روي آورده اند كه اين مي تواند نتيجه خوددرماني و يا عدم درمان صحيح از سوي درمانگر باشد.

در اين پژوهش درخصوص نوع مواد مصرفي و ميزان آن توسط معتادان آمده است: سيگار، اولين ماده مصرفي در ۱۹/۷۳ درصد افراد است و اين (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html) معتادان قبل از اعتياد به مواد مخدر، سيگار مصرف مي كرده اند.
همچنين در اين تحقيق به بالا بودن مصرف «ترياك» در كشور اشاره شده است: نوع مصرف در ۳۴/۶۷ درصد بيماران ترياك، در ۳۸/۲۰ درصد افراد شيره ترياك و در ۱۲/۱۲ درصد معتادان هرويين است. نزديك به ۴۰ درصد افراد تجربه استعمال حشيش و ۵۰ درصد تجربه نوشيدن مشروبات الكلي را داشته اند.

از ديگر يافته هاي اين پژوهش، حصول يك رابطه معني دار و معكوس بين ميزان تحصيلات و اعتياد است. به اين معنا كه افراد تحصيلكرده كمتر دچار اعتيار به مواد مخدر مي شوند و بيش از ۹۰ درصد اين بيماران بي سواد بوده يا داراي تحصيلات ديپلم و زيرديپلم هستند.
در اين پژوهش در خصوص انگيزه هاي ترك اعتياد آمده است: بيش از ۶۰ درصد از معتادان با اعلام انزجار از ادامه اين روند و خسته شدن از وضعيت فعلي، براي ترك اعتياد اقدام مي كنند.

درمان نامناسب اعتياد توسط پزشكان ناوارد و ايجاد عوارض سوء براي فرد، ترس از اطلاع يافتن خانواده از اعتياد فرد در هنگام ترك اعتياد و ناتواني افراد در شناسايي پزشكان رازدار و معتمد، از جمله عواملي ذكر شده كه باعث مي شود فرد علي رغم ميلش به مصرف موادمخدر ادامه دهد

نقش فعاليت هاي بدني در درمان اعتياد
اعتياد در مراحل نسبتا پيشرفته خود سبب مي گردد تا فرد معتاد انساني بي هدف و بدون برنامه شده ساعت هاي خواب و بيداريش نامنظم شود اينكه چه بخورد چه بپوشد ديگر برايش مهم نيست اين موضوع كه چه كار انجام دهد و كجا برود اهميتش را ازدست مي دهد لذا لازم است فرد ترك كرده با كمك خودش برنامه ريزي وهدفش را تعيين كند زيرا نداشتن برنامه مشخص موجب سرگرداني فكري فرد شده و اين خود عاملي جهت عوداعتياداست فردي كه اعتياد را ترك كرده بايد برنامه روزان (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html)ه اش را مشخص باشد مثلا در اوايل جهت تقويت جسم و يا پرورش عضلات و اندام ها برنامه ريزي كند در ورزش هاي صبحگاهي شركت كرده و راهپيمائي ساده و يادويدن ملايم داشته باشد و يكي از راههاي اساس جهت مبارزه با كسالت بي حوصلگي در معتادان ورزش كردن وفعاليتهاي بدني هدف دار و يا پرداختن به كار و تفريحات سالم است پس بايد فعاليت هاي بدني را هدف دار نمود و مرتبا تغييرات جسماني كه در حقيقت نشان دهنده بهبودي بيشتر است كنترل نمود فرد ترك كرده بايد روز به روزشاداب تر و سر حال تر گردد پرداختن به كار تفريح در مناطق ييلاقي و خوش آب وهوا همچنين قدم زدن درپارك ها فضاي سبز و باغ ها رفتن به سينماها و نمايشگاها باز ديد ازبستگان و دوستان سبب مي گردد فرد معتاد ترك كرده مجددا با افراد جامعه و فعاليتها و تفريحات موجود در آن آشتي كرده و در كنار ديگران بودن به او كمك مي كند تا بتواند دوره درمان را بهتر طي نموده و رفته رفته به زندگي عادي برگردد و فرد قادر خواهد بود زندگي وكارها را بدون مصرف مواد مخدر انجام دهد و اين اولين احساس مثبت در بيماراست كه باعث تداوم و استمراربهبودي در وي خواهد شد.

Isooda
08-03-2013, 01:06 PM
تفاوت عادت و اعتياد

عـادت » و « اعتــياد » دو اصطلاح و عنواني هستندكه در افكار عمومي به غلط مشابه و معادل هم در نظر گرفته مي‌شوند در صورتيـكه اختلاف كلي و اساسي با هم دارند .

« عادت » در اصل عبارتست از تطابق موجود زنده با محيط زيـست يا شرايـط جديد و بي‌سابقه كه در انسان انواع مختلف وجود داشته و در كتاب « معماي عادت » طرح جديـدي در مورد تعريف و تقسيم‌بندي آن ارئه گشته و « عادت » بر چهار گروه اصلي بشرح زير تقسيم شده‌اند :

اول - « عادت روحي » كه عبارتست از تطابق روحي و معنوي با مسائل و موضوعات و كليه پديده‌هاي جديد و بي‌سابقه‌ايـكه با آنها انس و عادتي از پيش وجود نداشته تا آثار معنـوي حاد آنها از بين برود ؛ از قبيل خبر (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html) خوش يا ناخوش مهمي كه در ابتدا انـسان را بشدت متأثـر نموده و تحت تأثير خود قرار ميـدهد ، مانند اثرات خبر فوت پدر يا مادر و نزديكان مورد علاقه يا خبر موفقيت در كنكور ورودي دانشگاه و يا خبر اصابت جايـزه بزرگي در قرعه‌كشي و غيـره . به مرور زمان كه خبر كهنه ميـشود ( انسان ضـمن انس گرفتن به آن عادت كرده ) اثرات رواني آن از بين ميرود .

دوم - « عادت عضوي » عبارتست از عادت دادن عضوي از اعضاء بدن بكار و فعاليت منظم و مداوم غيرارادي معيني كه قبلاً‌ از روي علم و آگاهي و دخالت شـعور و اراده انسان صورت ميگرفته ولي پس از تمرين و تكرار كافي ميتواند بطور خودبخودي و غير ارادي و ناآگاه نيز انجام گيرد ، مانند عادت دادن انگشتان به حروف ماشين تايپ يا عادت دادن دستها و پاها بكارهاي معيني مانند دوچرخه سواري و راننـدگي يا به هنرها و صنايع .

سوم - « عادت غريزي » عبارتست از عادت عضوي مشخصي كه به اقتضـاي فطري و ناآموخته از بدو حيات در اعضاء وسـلولها و نسوج معيني بوجود آمده و همان خـصوصيات عادت نامبرده دو فوق را داراست مانند كار قلب و كليـه‌ها و ريـه‌ها و فعاليتهاي دروني اعـضاء و نـسوج و سلولهاي داخلي بدن كه بطور غير ارادي و منظم انجام ميگيرد .

چهارم - « عـادت حياتي » عبارتست از تـطابق بدن مـوجود زنده ( تطابق بيولوژيكي ) با شرايط جديد محيط زندگي بخصوص از نظر عوامل فيزيكي وشيمايي مانند تـطابق بدن با گرما و سرما ( عامل فيزيكي ) يا با رژيم‌هاي غذائي و داروئي مختلف ( عامل شيـميائي ) يـا با آب و هواهاي مختلف ( عامل فيـزيكي و شيميائي توأم ) .

در استعمال دارو بمدت دراز ( و هر نوع تركيبات شيـميائي مختلف در حد تحمل بدن ) نوعي تطابق بيـولوژيكي بوجود مي‌آيد كه در صورت قطع استعمال آن دارو يا ماده شيميائي معين و بخصوص ( مانند استعمال طولاني داروهاي مسـكن يا خواب آور ) ممكنست اختلالات فيزيكي و شيميائي و بدنبال آن اختلالات فيـزيولوژيكي و بيولوژيـكي محسوس و گاهي غيرقابل تحمل در شخص بوجود آيد زيرا بدن در اثر عادت به آن دارو و تطابق با شرايـط مربوط بمصرف آن به يك اعتدال مجازي موقتي رسيـده كه با حذف آن ، اعتدال بدن بر هم ميخورد و شخص موقتاً‌تحت فشار خاصي قرار ميگيرد زيرا بدن (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html) مستقيماً به آن دارو عادت كرده و خو گرفته است كه ايـن امر در مورد مواد مخدر بسيـار سخت و از تمام انواع عادات بيـولوژيكي ياحياتي ( تطابق بيـولوژيكي ) دردناكتر و غيرقابل تحمل‌تر است .

« اعتيـاد » عبارتست از تطابق بدن با هر دارو يا ماده شيميائي خارجي غيرلازمي بمدت طولاني كه يكي از انواع عادات حياتي يا عادات بيولوژيـكي محسوب ميگردد . استعمال مداوم و طولاني مواد مخدر منجر به ايـجاد سخت‌تريـن انواع عادات حيـاتي در بدن ميشود كه همان « اعتيـاد به مواد مخدر » ميـباشد .

تـريـاك يا تغيير « عـادت » عموماً سهلتر و سريعتر و بـدون عوارض سخت بوده و به مانند ترك اعتياد با مـشكلات بزرگ روبرو نميگردد ، در حاليكه « اعـتياد » علاوه بر لطمات سنگين جاني و خـسارات مالي بسيـار و آماده كردن بـدن به انـواع بيـماريهاي جسمي و روحي گوناگون ، از نظر تـرك و رهائي با مشكلات بزرگ و گاهي با زحمات و مشقات و سختـي‌ها و نامـلايمات بيشتري همراه است ولي البته نبايد فراموش كنيم كه « ترك اعتــياد غير ممكن نيست » و چون عنوان « اعتــياد »‌ از طرفي اكثراً با « عادت »‌قابل اشتباه بوده و در تمام موارد نميتواند مطابق با واقعيـت امر در استعمال طولاني داروهاي مختلف و مواد (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html) ، صدق و تطابق نمايـد از اينروست كه در سالهاي اخير از طرف محافل علمي و پزشكي تعاريف ديگري انتخاب گرديده كه بيش از هعمه تعاريـف سازمان بهداشت جهاني كاملتر و جامع‌تر و مطمئن‌تر و نيز قابل استفاده در تمام جهات استعمال مداوم داروها ( اعم از مخدر و غيره ) بوده و آن انتخاب عنوان « وابستگي به دارو » است.

Isooda
08-03-2013, 01:15 PM
عوامل مستعد كننده اعتياد
اعتياد يك بيماري زيست شناختي، روانشناختي و اجتماعي است عوامل متعددي در اتيولوژي سوء مصرف و اعتياد موثر هستند كه در تعامل با يكديگر منج (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html)ر به شروع مصرف و سپس اعتياد مي شوند. عوامل موثر بر فرد، محيط فرد و كليه علل و عوامل درهم بافته اي هستند كه بر يكديگر تاثير مي گذارند. درك كليه علل و عوامل زمينه اي موجب مي شود تا روند پيشگيري، شناسايي، درمان و پيگيري به طور هدفمند طرح ريزي شود.

بنابراين، آشنايي با عوامل زمينه ساز مستعد كننده در مقابل آن از دو جهت ضرورت دارد:
1- شناسايي افراد در معرض خطر اعتياد و اقدامهاي پيشگيرانه لازم براي آنان؛
2- انتخاب نوع درمان و اقدامهاي خدماتي، حمايتي و مشاوره اي لازم براي معتادان.

عوامل مخاطره آميز
عوامل مخاطره آميز مصرف مواد شامل عوامل فردي، عوامل بين فردي و محيطي و عوامل اجتماعي است.
عوامل مخاطره آميز فردي
□ دوره نوجواني

□ استعداد ارثي

□ صفات شخصيتي:
● صفات ضد اجتماعي
● پرخاشگري
● اعتماد به نفس پايين

□ اختلالهاي رواني:
● افسردگي اساسي
● فوبي (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html)

□ نگرش مثبت به مواد

□ موقعيتهاي مخاطره آميز:
● ترك تحصيل
● بي سرپرستي

□ تاثير مثبت مواد بر فرد

در اينجا به شرح هر يك از عوامل فوق مي پردازيم:
دوره نوجواني
مخاطره آميز ترين دوران زندگي از نظر شروع به مصرف مواد دوره نوجواني است. نوجواني دوره انتقال از كودكي به بزرگسالي و كسب هويت فردي و اجتماعي است. در اين دوره، ميل به استقلال و مخالفت با والدين به اوج مي رسد و نوجوان براي اثبات بلوغ و فرديت خود ارزشهاي خانواده را زير سوال مي برد و سعي در ايجاد و تحليل ارزشهاي جديد خود دارد. مجموعه اين عوامل، علاوه بر حس كنجكاوي و نياز به تحرك، تنوع و هيجان، فرد را مستعد مصرف مواد مي نمايد.

ژنتيك
شواهد مختلفي از استعداد ارثي اعتياد به الكل و مواد وجود دارد. تاثير مستقيم عوامل ژنتيكي عمدتاً از طريق اثرات فارماكوكينتيك و فاركوديناميك مواد در بدن مي باشد كه تعيين كننده تاثير ماده بر فرد است. برخي از عوامل مخاطره آميز ديگر نيز تحت نفوذ عوامل ژنتيكي هستند مانند برخي اختلالهاي شخصيتي و رواني و عملكرد نامناسب تحصيلي ناشي از اختل (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html)الهاي يادگيري.

صفات شخصيتي
عوامل مختلف شخصيتي با مصرف مواد ارتباط دارند. از اين ميان، برخي از صفات بيشتر پيش بيني كننده احتمال اعتياد هستند و به طور كلي فردي را تصوير مي كنند كه با ارزشها يا ساختارهاي اجتماعي مانند خانواده، مدرسه و مذهب پيوندي ندارد و يا از عهده انطباق، كنترل يا ابراز احساسهاي دردناكي مثل احساس گناه، خشم و اضطراب بر نمي آيد. اين صفات عبارتند از: عدم پذيرش ارزشهاي سنتي و رايج، مقاومت در مقابل منابع قدرت، نياز شديد، احساس فقدان كنترل بر زندگي خود، اعتماد به نفس پايين، فقدان مهارت در برابر پيشنهادهاي خلاف ديگران، فقدان مهارتهاي اجتماعي و انطباقي. از آنجا كه اولين مصرف مواد، معمولاً از محيطهاي اجتماعي شروع مي شود هر قدر فرد قدرت تصميم گيري و مهارت ارتباطي بيشتري داشته باشد، بهتر مي تواند در مقابل فشار همسالان مقاومت كند.

اختلالهاي رواني
در حدود 70 درصد موارد، همراه با اعتياد اختلالهاي ديگر روانپزشكي نيز وجود دارد. شايع ترين تشخيصها عبارتند از: افسردگي اساسي، اختلال شخصيت ضد اجتماعي، فوبي، ديس تايمي، اختلال وسواسي- جبري، اختلال پانيك، مانيا، اسكيزوفرني.

نگرش مثبت به مواد
افرادي كه نگرشها و باورهاي مثبت و يا خنثي به مواد مخدر دارند، احتمال مصرف و اعتيادشان بيش از كساني است كه نگرشهاي منفي دارند. اين نگرشهاي مثبت معمولاً عبارتند از: كسب بزرگي و تشخص، رفع دردهاي جسمي و خستگي، كسب آرامش رواني، توانايي مصرف مواد بدون ابتلا به اعتياد.

موقعيتهاي مخاطره آميز فردي
بعضي از نوجوانان و جوانان در موقعيتها يا شرايطي قرار دارند كه آنان را در معرض خطر مصرف مواد قرار مي دهد. مهمترين اين موقعيتها عبارتند از: در معرض خشونت قرار گرفتن در دوران كودكي و نوجواني، ترك تحصيل، بي سرپرستي يا بي خانماني، فرار از خانه، معلوليت جسمي، ابتلا به بيماريها يا دردهاي مزمن. حوادثي مانند از دست دادن نزديكان يا بلاياي طبيعي ناگهاني نيز ممكن است منجر به واكنشهاي حاد رواني شوند. در اين حالت فرد براي كاهش درد و رنج و انطباق با آن از مواد استفاده مي كند.

تاثير مواد بر فرد
اين متغير وقتي وارد عمل مي شود كه ماده حداقل يك بار مصرف شده باشد. چگونگي تاثير يك ماده بر فرد، تابع خواص ذاتي ماده مصرفي و تعامل آن با فرد و موقعيت فرد مصرف كننده است. تاثير مواد بر فرد مصرف كننده، به ميزان قابل توجهي، به مشخصات او بستگي دارد. اين مشخصات عبارتند از: شرايط جسمي فرد، انتظار فرد از مواد، تجربيات قبلي تاثير مواد و مواد ديگري كه هم زمان مصرف شده اند. مواد مختلف نيز تاثيرهاي متفاوتي بر وضعيت فيزيو (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html)لوژيك و رواني فرد دارند، مثلاً: هروئين و كوكائين سرخوشي شديد، الكل آرامش و نيكوتين مختصري هشياري و آرامش ايجاد مي كند.

Isooda
08-03-2013, 04:52 PM
عوامل مخاطره آميز بين فردي و محيطي
□ عوامل مربوط به خانواده:
● غفلت از فرزندان
● وجود الگوي نامناسب در خانواده
● خانواده آشفته

□ عوامل مربوط به دوستان:
● دوستان مصرف كننده مواد
● فقدان محدوديت
● فقدان حمايت

□ عوامل مربوط به محل سكونت:
● شيوع خشونت و اعمال خلاف

عوامل مربوط به خانواده
خانواده اولين مكان رشد شخصيت، باورها و الگوهاي رفتاري فرد است. خانواده علاوه بر اينكه، محل حفظ و رشد افراد و كمك به حل استرس و پاتولوژي است، منبعي براي تنش، شكل و اختلال نيز مي باشد. نا آگاهي والدين، ارتباط ضعيف والدين و كودك، فقدان انضباط در خانواده، خانواده متشنج يا آشفته و از هم گسيخته، احتمال ارتكاب به انواع بزهكاريها مانند سوء مصرف مواد را افزايش مي دهد. همچنين والديني كه مصرف كننده مواد هستند باعث مي شوند فرزندان با الگوبرداري از رفتار آنان مصرف مواد را يك رفتار بهنجار تلقي و رفتار مشابهي پيشه كنند.

تاثير دوستان
تقريباً در 60 درصد موارد، اولين مصرف مواد به دنبال تعارف دوستان رخ مي دهد. ارتباط و دوستي با همسالان مبتلا به سوء مصرف مواد، عامل مستعد كننده قوي براي ابتلاي نوجوانان به اعتياد است. مصرف كنندگان مواد، براي گرفتن تاييد رفتار خود از دوستان، سعي مي كنند آنان را وادار به همراهي با خود نمايند. گروه«همسالان» به خصوص، در شروع شروع مصرف سيگار و حشيش بسيار موثر هستند. بعضي از دوستيها، صرفاً حول محور مصرف مواد شكل مي گيرد. نوجوانان به تعلق به يك گروه نيازمندند و اغلب پيوستن به گروههايي كه مواد مصرف مي كنند، بسيار آسان است. هر چند پيوند فرد با خانواده، مدرسه و اجتماعات سالم كمتر باشد، احتمال پيوند او با اين قبيل گروهها بيشتر مي شود.

عوامل مربوط به مدرسه
از آنجا كه مدرسه بعد از خانواده، مهم ترين نهاد آموزشي و تربيتي است، مي تواند از راههايي زير زمينه ساز مصرف مواد در نوجوانان باشد:
بي توجهي به مصرف مواد و فقدان محدوديت يا مقررات جدي منع مصرف در مدرسه، استرسهاي شديد تحصيلي و محيطي، فقدان حمايت معلمان و مسئولان از نيازهاي عاطفي و رواني به خصوص به هنگام بروز مشكلات و طرد شدن از طرف آنان.

عوامل مربوط به محل سكونت
عوامل متعددي در محيط مسكوني مي تواند موجب گرايش افراد به مصرف مواد شود: فقدان ارزشهاي مذهبي و اخلاقي، شيوع خشون (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html)ت و اعمال خلاف، وفور مشاغل كاذب، آشفتگي و ضعف همبستگي بين افراد محل و حاشيه نشيني از جمله اين عوامل هستند.

عوامل مخاطره آميز اجتماعي
□ فقدان قوانين و مقررات جدي ضد مواد مخدر
□ بازار مواد
□ مصرف مواد به عنوان هنجار اجتماعي
□ كمبود فعاليتهاي جايگزين
□ كمبود امكانات حمايتي، مشاوره اي و درماني
□ توسعه صنعتي، محروميت اجتماعي- اقتصادي

مشخصات فردي و عوامل محيطي بخشي از علل اعتياد هستند و بخش ديگر را بازارهاي بين المللي مواد و عوامل اجتماعي- اقتصادي حاكم بر جامعه تشكيل مي دهند. اين عوامل عبارتند از:

قوانين
فقدان قوانين جدي منع توليد، خريد و فروش، حمل و مصرف مواد، موجب وفور و ارزاني آن مي شود.

بازار مواد
ميزان مصرف مواد، با قيمت آن نسبت معكوس دارد. هر چه قيمت مواد كاهش يابد، تعداد افرادي كه بتوانند آن را تهيه كنند افزايش مي يابد. همچنين سهل الوصول بودن مواد به تعداد مصرف كنندگان آن مي افزايد.

مصرف مواد به عنوان هنجار اجتماعي
در جوامعي كه مصرف مواد نه تنها ضد ارزش تلقي نمي شود، بلكه جزيي از آداب و سنن جامعه و يا نشان تمدن و تشخيص و وسيله احترام و پذيرايي است، مقاومتي براي مصرف مواد وجود ندارد و سوء مصرف و اعتياد شيوع بيشتري دارد.

كمبود امكانات فرهنگي، ورزشي، تفريحي
كمبود امكانات لازم براي ارضاي نيازهاي طبيعي رواني و اجتماعي نوجوانان و جوانان از قبيل كنجكاوي، تنوع طلبي، هيجان، ماجراجويي، مورد تاييد و پذيرش قرار گرفتن و كسب موفقيت بين همسالان، موجب گرايش آنان به كسب لذت و تفنن از طريق مصرف مواد و عضويت در گروههاي غير سالم مي شود.

عدم دسترسي به سيستمهاي خدماتي، حمايتي، مشاوره اي و درماني
در زندگي افراد، موقعيتها و مشكلاتي پيش (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html) مي آيد كه آنان را از جهات مختلف در معرض خطر قرار مي دهد. فقدان امكانات لازم يا عدم دسترسي به خدماتي كه در چنين مواقعي بتواند فرد را از نظر رواني، مالي، شعلي، بهداشتي، اجتماعي حمايت نمايد، فرد را تنها و بي پناه، بدون وجود سطح مقاومت اجتماعي رها مي كند.

توسعه صنعتي جامعه، مهاجرت، كمبود فرصتهاي شغلي و محروميت اقتصادي- اجتماعي
توسعه صنعتي، جوامع را به سمت شهري شدن و مهاجرت از روستاها به شهرها سوق مي دهد. مهاجرت باعث مي شود تا فرد، براي اولين بار، با موانع جديدي برخورد نمايد. جدايي از خانواده، ارزشهاي سنتي و ساختار حمايتي قبلي به تنهايي، به انزوا و نااميدي فرد مي انجامد. كم سوادي، فقدان مهارتهاي شغلي، عدم دسترسي به مشاغل مناسب و به دنبال آن محدوديت در تامين نيازهاي حياتي و اساسي زندگي و تلاش براي بقا، فرد را به مشاغل كاذب يا خريد و فروش مواد مي كشاند و يا براي انطباق با زندگي سخت روزمره و شيوه جديد زندگي به استفاده از شيوه هاي مصنو (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html)عي مانند مصرف مواد سوق مي دهد( رحيمي موقر، آفرين؛ و همكاران، 1376).

Isooda
08-03-2013, 04:59 PM
انواع مواد مخدر
:اين مواد كند كننده فعاليتهاي سيستم اعصاب مركزي، جزو گروه مواد سستي زا، مسكن درد و شديدا اعتياد آور مي باشند. معمولا ايجاد حالت سرخوشي و نشاط مي كنند. برخي از اين مواد به صورت طبيعي وجود دارند، مانند ترياك كه از بوته خشخاش بدست مي آيد. بقيه به طور مصنوعي و شيميايي در آزمايشگاهها ساخته مي شود. برخي از مخدرها مانند كد (http://www.pnu-club.com/forum.php)يين ارزش استفاده پزشكي و درماني دارند، ولي مصرف بي رويه و نابجاي آنها بدون تجويز پزشك، خطراتي را به دنبال دارد. به علت اينكه مصرف اين گونه مواد مشكلات جدي فردي و اجتماعي را موجب مي گردد، اين داروها تحت كنترل شديد قانوني مي باشند.

مواد مخدر افيوني و تركيبات آن عبارتند از:
الف- تريـــاك ب- كديين پ- مرفين ت- هروئين ث- متادون ج- پتيدين (دمرول)
چ- پيركدان ح- ديلاوديد خ- دارون د- ديفن اكسيلات (لوموتيل) ذ- هيدرو مرفين
ر- هيدرو كديين و كليه داروهايي كه هيدرو كديين دارند

هروئين
هروئين كه نام شيميايي آن "دي استيل ـ مورفين" است و در سال 1900 به عنوان وسيله‌اي براي درمان مؤثر اعتياد به مورفين ارائه شد. اما افسوس كه اين اميد واهي خيلي زود به يأس مبدل گشت. زيرا متوجه شدند، گرچه هروئين خواب‌آوري كمتري دارد، اما قدرت مسموم كنندگي آن پنج برابر مورفين است.

هروئين با عمل تقطير از مرفين استخراج مي‌شود. هروئين پودر كريستالي سفيد رنگي است كه در سال 1874 توسط دانشمند انگليسي در بيمارستان سنت مري كشف شد. دانشمند قوي اين ماده را تترااستيل مرفين خواند تا اينكه در حدود سال 1890 دانشمند آلماني بنام درسر و چند دانشمند ديگر مطالعات بيشتري روي آن انجام دادند و دريافتند كه اين مشتق دي استيله است و آن را براي معالجه اشخاص مبتلا به سل و ساير بيماريهاي جهاز تنفسي و همچنين براي ترك اعتياد به مرفين پيشنهاد و عمل كردند.

كارخانه باير آلمان دست به تهيه تجارتي آن زد و به آن نام هروئين داد شايد باير كلمه هروئين را از كلمه كه در زبان آلماني به معني‌ عامل بسيار قوي و بسيار موثر كه مقدار كم آن اثر زياد دارد، اقتباس كرده است. از طرفي شايد چون مصرف هروئين مي‌تواند اثر اعتياد مرفين را از بين ببرد (چون يك مخدر قوي‌تر مي‌تواند اثرارت فيزيولوژيكي داروي مخدر قبلي را از بين ببرد و خود جانشين آن بشود)در ضمن چون پس از مصرف هروئين البته فقط در شروع و اوايل مصرف آن اعمال رواني و جسماني به شدت تقويت مي‌شود و شخص مي‌تواند كار چند روزه را در يك روز تمام كند به اين ماده (http://www.pnu-club.com/forum.php) نام هروئين مشتق از كلمه به معني قهرمان دادند.

پودر هروئين در رنگ قهوه ای و پودر هروئين در رنگ سفید

http://up.pnu-club.com/images/mo5nnhubz5v160x0vqy2.jpghttp://up.pnu-club.com/images/q8b1v036y7hmy8cjyyrr.jpg


هروئين اعتياد شديد فيزيكي را در كمتر از 21 روز در 97 درصد اشخاصي كه آن را مورد مصرف قرار داده بودند، به وجود آورد. هروئين ماده مخدري قوي است، كه آخرين پله نردبان اعتياد را در مصرف مواد مخدر به خود اختصاص داده است و شخص را به سفري مي برد كه كمتر كسي از آن به سلامت بازگشته است!

فردي كه پس از سير در مصرف انواع مواد مخدر به هروئين روي مي‌آورد. ابتدا آن را استنشاق مي‌كند، اما كمي بعد جهت تأثير فوري و افزايش دادن اثر آن، به سرنگ روي مي‌آورد و در رگ تزريق مي‌كند.

هروئين تزريق شده احساس لذت عمومي و سريع و شديد را توليد مي‌كند. متخصصان اين حالت را شبيه اوج در جماع توصيف نموده ولي در اصطلاح، معتادان آنرا فلش (Flash) يعني چيزي شديد و آني همانند نور فلش دوربين عكاسي مي‌نامند.

فلش عكس‌العملي است ناگهاني، زنده و عميق كه ارگانيسم نسبت به ورود ماده نشان مي‌دهد. اين حالت كه حداكثر در حدود 10 ثانيه طول مي‌كشد براي معتاد هميشه عالي است. هروئين كه قدرت خواب‌آوري كمتري دارد، توليد برانگيختگي‌هاي شديد و خشني مي‌كند، ليكن سهولت تفكر و تصور ترياك را توليد نمي‌نمايد،شايد به همين علت است که مصرف اين ماده بيشتر در بين مردها متداول است. بررسي‌هاي آماري نشان مي‌دهد كه در برابر هر 5 مرد معتاد فقط يك زن معتاد وجود دارد.

هروئين از مورفين مستبدتر است و كمبود آن زودتر احساس مي شود. به طوريكه معتاد را مجبور مي‌سازد در فواصل زماني مشخص ( 3 تا 5 ساعت براي هروئين و 8 تا 12 ساعت براي ترياك) از اين ماده استفاده كند، تا اضطراب غيرقابل تحمل ناشي از كمبود را از بين ببرد.
مضافا اينكه پس از مدتي، مصرف هروئين به جز رفع احتياج، اثر ديگري ندارد و مكانيسم وابستگي، ريتم تزريق و مقدار مصرف را رفته رفته افزايش مي‌دهد و زوال و نابودي فرد را سرعت مي‌بخشد.

اعتياد به هروئين بندگي مطلق است و معتاد فقط براي هروئين و توسط آن زنده است. شخص معتاد به علت آگاهي از اعتياد خود رنج فراوان مي‌برد، اما ظاهرا كاري از دستش بر نمي‌آيد.

بايد دانست هروئين برخلاف الكل كه بعضي از رفتارهاي سركوب شده را آزاد مي‌سازد، تعدادي از رفتارهاي پايه، مانند رفتارهاي جنسي، خشونتي و تهاجمي و حتي رفتارهاي رفع گرسنگي را سركوب كرده و از قدرت اصلي آن مي‌كاهد. ايجاد حالت كرخي در معتاد باعث مي گردد كه فشار مختلف و دردهاي جسماني خصوصا دلواپسي و اضطراب وي بهبود يابد.
وابستگي فيزيكي بسيار شديد است، معتاد مي‌بايست حداقل هر 8 تا 12 ساعت يكبار از اين ماده مصرف كند تا از بروز علائم كمبود جلوگيري نمايد.

تجربيات حاصله نشان مي‌دهد كه مصرف روزانه 60 ميلي‌گرم هروئين مي‌تواند در مدت دو هفته فرد را كاملا معتاد سازد. زيرا در اين مدت ارگانيسم بدن خود را با ماده مخدر وفق داده و با آن سازگار مي‌گردد، و وقتي شخص از نظر فيزيكي كاملا معتاد شد، كمبود مصرف يا عدم دستيابي باعث بروز علائمي ‌مي‌شود. تقريبا 12 ساعت بعد از آخرين مصرف، معتاد خود را بدحال حس مي‌كند، احساس ضعفي به او دست داده و خميازه مي‌كشد، مي‌لرزد و عرق مي‌كند، از بيني و چشمهايش ترشحات زيادي خارج مي‌شود. اين علائم توام با حالت آشفتگي به مدت چند ساعت ادامه يافته و پس از آن معتاد به خوبي ناآرام فرو مي‌رود. در موقع بيداري يعني 18 تا 24 ساعت بعد از آخرين تزريق فرد معتاد وارد عمق جهنم زندگيش مي‌شود. خميازه ها آنچنان شديد مي گردد كه مي‌توانند فكهايش را از هم جدا سازند. ترشحات بيني همچنان ادامه مي‌يابد، موهاي بدن سيخ مي‌شود و انقباضات شديدي در معده و روده‌ها پديد مي‌آيد، كه باعث ايجاد اسهال و استفراغ شديد مي‌شود.

حدود 36 ساعت بعد از آخرين تزريق، معتاد خود را با پتوهاي متعدد مي‌پوشاند. زيرا بدنش به شدت مي‌لرزد و پاهايش بي‌اختياد دچار لرز (http://www.pnu-club.com/forum.php)شهاي شديدي مي گردد. به طوري كه قادر به خوابيدن نيست، بلند مي‌شود، راه مي‌رود، روي زمين دراز مي‌كشد و فرياد مي‌زند.
ريزش ترشحات از بيني همچنان ادامه مي‌يابد و سرعت و ميزان آن باور نكردني است، زيرا فقط تعريق او باعث خيس شدن دائم لباسها و رختخوابش مي‌شود.

در اين مرحله ضعف جسماني به حدي است كه فرد قادر به بلند كردن سر از روي بالش نمي‌باشد و گاهي متخصصان از بيم جان بيمار به هراس مي‌افتد و مقداري هروئين به وي تزريق مي‌كنند. تزريق مقدار كمي هروئين تقريبا تمام علائم را به سرعت از بين مي‌برد.
هاريس ايزبل در اين مورد مي‌نويسد "منظره شگفت انگيزي است، زيرا شخصي كه به شدت مريض است، نيم ساعت پس از تزريق به صورت آدمي سالم، خنده رو، خوشحال و مرتب در مي‌آيد."

البته اگر تزريق انجام نگيرد تمام علائ (http://www.pnu-club.com/forum.php)م فوق پس از 6 تا 7 روز از بين مي‌رود، زيرا بدن پس از اين مدت دوباره قابليت عدم نياز به هروئين را باز مي‌يابد.

Isooda
08-03-2013, 05:04 PM
حشيش چيست؟
حشيش صمغ چسبناك از بوته كانابيس است كه معمولا به صورت تكه (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html)هاي جامد مكعبي شكل فروخته مي شود و در رنگهاي مختلف از قهوه اي كم رنگ تا سياه ديده شده، در ساختمان تركيبي اش به صورت انواع مختلف از خشك و سخت گرفته تا نرم و شكننده ديده مي شود. معمولا آن را خرد و ريز كرده و در پيپ و يا سيگارهايي كه با دست درست مي كنند، مي پيچند و با ماري جوانا يا توتون مصرف مي كنند. حشيش به صورت خشت پخته مي شود.

نامهاي خياباني آن (Pot, Smoke, grass, Hash) مي باشد. از نظر طبقه بندي فارماكولوژي، تضعيف كننده يا محرك سيستم اعصاب مركزي است.

مصرف پزشكي:
حشيش به عنوان مسكن و ماده رفع بي خوابي كه ايجاد آرامش مي كند و THC و ديگر مشتقات براي درمان برخي از بيماريها از جمله آسم و صرع مي تواند مورد استفاده قرار گيرد، ولي در حال حاضر فقط در درمان حالت تهوع (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html) و استفراغ ناشي از شيمي تراپي در درمان سرطان، استفاده مي شود.

اثرات كوتاه مدت:
بايد دانست كه اثرات حشيش با توجه به مقدار و نوع استفاده (كشيدن يا خوردن) متفاوت است. وضعيت جسمي و سلامت فرد از جمله وزن، اندازه، خلق و خوي فرد، درجه تحمل و ... فرق مي كند. اثرات كشيدن حشيش در عرض چند دقيقه پس از مصرف ظاهر مي شود و 2 تا 4 ساعت باقي مي ماند. در صورت خوردن هضم آن به طور بطي (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html) و كند صورت مي گيرد. لذا اثر آن به تدريج و طولاني تر مي گردد، معمولا فرد پس از مصرف حشيش احساس آرامش و راحتي مي كند، قوه درك و احساس او افزايش مي يابد، رنگها به نظرش شفاف تر و روشن تر مي آيند، صدها به نظر از فاصله دورتر به گوش مي رسد. به هر حال در ادراكات حسي به خصوص بينايي و شنوايي تحريف به وجود مي آيد، اشتها افزايش مي يابد، مخصوصا در مورد غذاهاي شيرين.


حشيش و روغن حشيش:

http://up.pnu-club.com/images/ofy82z4q00ui5r5fh720.jpg http://up.pnu-club.com/images/exqbdvtp28pv0a4ueur0.jpg


از اثرات كوتاه مدت ديگر مصرف حشيش عبارتند از: خواب آلودگي ، قرمز شدن چشمها، افزايش ضربان قلب، خشكي دهان و گلو، گشادگي مردمك چشم، مختل شدن قوه حافظه و تمركز فكري به طور موقت، اختلال درك زمان و مكان، اضطراب، افسردگي، هيجان، تحرك زياد، تحريك پذيري، تند مزاجي، بي قراري، پر حرفي، خنده هاي بي دليل، احساس طرد شدگي، ترس و وحشت، دگرگوني و تغيير شكل فضا و زمان – اختلال در هماهنگي و تعادل در راه رفتن، احتمالا اوهام كه اغلب توام با حالت پارانويايي به خصوص در مصرف مقدار زياد آن همراه است. دوز معمولي آن، مهارتهاي كاربردهاي ماشيني را لطمه مي زند، از اين رو به خصوص رانندگي در حين مصرف حشيش بسيار خطرناك است ، ماده T. H. C. كه تركيب فعال حشيش است در بدن افرادي كه تصادفات شديد رانندگي داشته اند و منجر به جراحات سختي گرديده، ديده شده است.

اثرات عمده بلند مدت:
تحقيقات نشان مي دهد كه اثرات سوء مصرف حشيش به خصوص در بين جوانان و بزرگسالان حتمي است از جمله: از دست دادن انگيزه و علايق، آسيب به حافظه و تمركز فكر، عدم قابليت رانندگي، كاهش قواي دفاعي بدن در برابر عفونتها و بيماريها، گيجي و سردرگمي، فقدان انرژي و ... در اثر استفاده مرتب و مداوم حشيش پيش مي آيد.

هم چنين خطر ابتلا به برونشيت مزمن، سرطان ريه و بيماريهاي دستگاه تنفسي در مصرف كنندگان منظم حشيش بيش از ديگر گروههاست. كشيدن سيگار ماري جوانا و حشيش آسيب شديدي به دستگاه تنفسي مي زند، زيرا تار موجود در آن، دو برابر قوي تر از تار موجود در سيگار معمولي است. هم جنين عوامل ايجاد كننده سرطان در تار موجود در حشيش خيلي بيش از سيگارهاي معمولي است.
مطالعات و تحقيقات نشان مي دهد كه رشد طبيعي بك نوزاد به وسيله مصرف مرتب حشيش يا ماري جوانا به وسيله مادر، در دوران بارداري مي تواند به طور جدي آسيب ببيند. آزمايشات بر روي حيوانات نشان داد كه نوزادان حيوانات آزمايشگاهي كه در دوران بارداري تحت مصرف اين ماده قرار گرفته بودند، داراي برخي از ناهنجاريها و رفتار غير عادي بودند، در اثر مصرف مداوم وابستگي رواني و تحمل ايجاد مي شود، نشانه هاي ترك شامل اضطراب، عصبانيت، از دست دادن اشتها و بي خواب و بد خوابي است.

روغــــن غليظ سبزه تيره يا قهوه اي مايـــــل به قرمز است كه از تصفيه حشيش با يك ماده محلل ارگانيك بدست مي آيد و معمولا آن را به توتون داخــــل سيگار ماليده و به صورت دود كردني مصرف مي شود.

تي. اچ. سي. (T. H. C.)
يك تركيب حلال در حشيش است و به طور خالص، يك تركيب شيميايي است. THC به ندرت در خيابان قابل دسترسي و خريد و فروش است و آنچه كه به نام THC فروخته مي شود، معمولا پي. سي. پي يا ال. اس. دي است.

THCمخفف (Tetra Hydro Cannabinol) يكي از عناصر فعال شاهدانه است. THC يك ماده قوي توهم زاست، و اثرات شيميايي آن شباهتهايي به L. S. D. دارد كه عبارتند از تغييرات در رفتار، اختلال در حس زمان و حواس بينايي و شنوايي، از خود بي خود شدن. با اين همه شواهدي وجود دارد كه نشان مي دهد احتمالا اين دو دارو از طريق مكانيسم هاي بيوشيميايي مختلفي عمل مي كنند و اثرات آنها روي عملكرد مغز متفاوت است.


آيا تا بحال نام اکستاسي را شنيده ايد؟ آيا تا به حال در ميهمانيهائي موسوم به اکس پارتي شرکت کرده ايد؟ احتمالاً در بين دوستان شما کساني هستند که اسم اين ماده را شنيده اند يا آنرا مصرف کرده اند ؟! اکستاسي در قالب قرص هاي شادي بخش به طاعون خفتۀ عصر ما تبديل مي شود.

ايدۀ ابتدائي نوشتار اين مطالب نگراني جمعي از دانشجويان پزشکي است که با توجه به شيوع مصرف اين ماده در بين جوانان بر آن شدند تا تحقيقي جامع در اين زمينه از بررسي عوارض مصرف تا بررسي ميزان مصرف انجام دهند. آنچه در اين نوشتار مشاهده مي کنيد نتيجۀ تحقيقات اين جمع است که به منظور اطلاع رساني عموم (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html)ي خدمتتان عرضه مي شود.

● آيا مي دانيد در صورت دستگيري فرد مصرف کننده يا توزيع کننده قرصهاي اکس اين فرد به دادگاه انقلاب ارجاع مي شود و در اين موارد حکم تعزيري صادر مي شود

Isooda
08-03-2013, 05:09 PM
قرص اكس
اکستاسي چيست ؟
تركيب MDMA يا 3 و 4 متيلن دي اكسي مت (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html) امفتامين كه به نامهاي اكستاسي، اكستازي، XTC ، E (اي) ،X (اکس) هم معروف است. در ايران به نام قرص شادي هم شناخته مي‌شود. اين ماده در 1914 در آلمان به عنوان كم كننده اشتها مورد استفاده قرار گرفت كه به علت اثرات آن از رده مصرف خارج شد. در دهه 70 ميلادي اين دارو كاربرد مجدد يافت و در روان درماني براي كمك به بيان احساسات بيماران استفاده شد كه در 1984 با اثبات اثرات آن روي مغز حيوانات آزمايشگاهي، از رده خارج شد. در 1985 در آمريكا، مصرف آن ممنوع اعلام شد. در سالهاي اخير مصرف آن در آمريكا، در پارتي‌هاي شبانه موسوم به Raves به شدت افزايش يافته است كه باعث نگراني دولت امريكا شده است. در دوره زماني خاصي در اروپا، مصرف اين مواد انرژي زا و شادي‌بخش براي كاهش مصرف ساير مواد مخدر مثل هروئين تشويق شده است بطوري كه مصرف آن در اروپا در 1995 از 500 هزار قرص در سال به 30 ميليون قرص در دو سال بعد رسيده است.

2 درصد مردم امريكا حداقل يكبار اين تركيب را مصرف كرده‌اند. حد (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html)اقل يازده و هفت دهم درصد دانش‌اموزان كلاس آخر دبيرستان در آمريكا يكبار “اكس” مصرف كرده‌اند مصرف اين قرصها در ايران به خصوص در يكسال اخير در پارتي‌هاي شبانه به شدت افزايش يافته است. جوانان تحصيل كرده و مرفه مصرفكنندگان اصلي اين داروها هستند. لازم است عموم مردم و پزشكان با اثرات سوء مصرف اين دارو آشنا شوند ميزان مراجعه به اورژانس‌ها در امريكا در اثر سوء مصرف اين دارو به شدت افزايش يافته است. (از 1143 مورد در 1998 به 4511 مورد در سال 2000)

همچنانكه ذكر خواهد شد مشكل اصلي در مصرف اين مواد عوارض مزمن آن مي‌باشد. عوارض حاد مصرف بيشتر در مرتبه اول مصرف و در صورت تداخل با بعضي داروهاي ضدافسردگي پيش مي‌آيد.

ترکيب شيميائي
3 , 4 MethylendioxyMethAmphetamine يا N, Alpha, DiMethyl 1,3 Benzodiazoxide 5 Ethamine با فرمول C11H15N2O که بنامهاي MDMA يا اکستاسي معروف است.

اشکال رايج داروئي
دارو در امريكا بصورت قرصهاي خوراكي و جويدني، كپسول و مواد تدخيني و تزريقي موجود است. قيمت هر قرص بين 10 تا 30 دلار است در ايران قيمت قرص بين 4 تا 20 هزار تومان (متوسط 10 هزار تومان) است كه با ماركهاي مرسدس بنز و ميستوبيشي، $ ، KO ، صليب، موجود است و به علت قابليت ساخت آن كه براحتي انجام مي‌شود در لابراتورهاي داخلي هم (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html)ساخته مي‌شود كه خطر وجود مواد اضافي در آن و عوارض آن است. هر قرص خوراكي حاوي 80 تا 160 ميليگرم MDMA است. پس از بلعيدن اثرات قرص پس از 20 تا 90 دقيقه بعد ظاهر شده و حدود 2 تا 3 ساعت اثرات آن در يك حد حفظ شده و بعد افت مي کند و از 3 تا 24 ساعت اثرات آن باقيست.

اپيدميولوژي
ميزان مصرف اين قرص‌ها در آمريكا به شدت ميان جوانان و نوجوانان در حال افزايش است طبق آخرين آمار تعداد كساني كه براي حداقل يكبار از اين ماده استفاده كرده‌اند بين دانش‌آموزان كلاس آخر دبيرستان در آمريکا از نه درصد به دوازده درصد افزايش يافته است.
دو درصد از کل حمعيت ايالات متحده حداقل يکبار اکستاسي مصرف کرده اند.

نحوۀ اثر در مغز
آمين‌هاي مغز – بويژه نوراپي نفرين و سرتونين نوروترانسيمترهاي مسيرهايي هستند كه كارشان بروز خلق است. با توجه به فرضيه آميني، كاهش عملكرد اين آمين‌ها باعث افسردگي خواهد شد و افزايش فعاليت‌ آنها باعث بالا رفتن خلق مي‌شود.
MDMA از طرقي كه ذكر خواهد شد باعث افز (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html)ايش خلق و احساس نشاط مي‌شود.

فرضيه تاثير MDMA (اکستاسي) بر مغز:
1 - افزايش آزادسازي سروتونين در سيناپس‌هاي مغزي
2 - بلوك بازجذب سروتونين
3 - افت ميزان سروتونين مغز
4 - اثرات غيرمستقيم بر ميزان دوپاين مغز

عوارض پس از مصرف اكستاسي:
●● اثرات مثبت:
● افزايش شديد احساس خوب بودن در فرد
● افزايش انرژي در فرد
● احساس تمايل براي ارتباط با ديگران و احساس تعلق و نزديكي به ديگران
● احساس عشق و سرخوشي
● دست و دلبازي
● افزايش هوشياري و درك موسيقي
● افزايش حسهاي بويايي و چشايي
● احساس تجربيات و حالات روحي جديد در زندگي
● احساس روشنايي
● تمايل براي آغوش گرفتن و بوسيدن ديگران
● به علت افزايش انرژي در افراد مصرف كنندگان تمايل براي فعاليت شديد و رقصهاي طولاني دارند.
● يك تجربه: الكساندر شوگيلين بيوشيميت آمريكايي كه براي اولين بار روي عوارض اين دارو كار مي‌كرد پس از يكبار مصرف اكستاسي مينويسد كوهي كه نزديك منزلم بود و هر روز آنرا مي‌ديدم پس از مصرف اكستاسي طوري به نظرم مي‌آمد كه دوست داشتم ساعت (http://www.pnu-club.com/pnu.1386.html)ها آنرا تماشا كنم؟!

Isooda
08-03-2013, 05:13 PM
●● اثرات منفي:
● كاهش اشتها
● تغييرات بينايي
● گشاد شدن مردمكها (ميدرياز) افراد مصرف كننده در محل‌ (http://www.pnu-club.com/forum.php)هاي مصرف مثل پارتي‌ها با وجود كم بودن نور مجبور به استفاده از عينكهاي آفتابي در شب هستند كه علت آن تحريك‌پذيري با نور است.
● حركات غيرطبيعي چشم (نيستاگموس)
● توهم بينايي (هالوسيناسيون)
● افزايش ضربان قلب و فشار خون (تاكي‌كاردي و هيپرتانسيون)
● تغيير در نظم حفظ دماي بدن
● فك زدنهاي طولاني (افراد مصرف كننده براي جلوگيري از حالت قفل شدن فك مجبور به مصرف آدامس هستند، تا ساعتها پس از مصرف اين حالت فك زدنهاي غير طبيعي موجود است).
● لرزيدن، عصبي شدن، عدم تمايل براي استراحت
● تمايل شديد براي مصرف مجدد اين ماده پس از افت تاثير اوليه

●● اثرات منفي شديد:
● اثرات شديد احساسي، اختلال خواب، كابوسهاي شبانه حملات ناگهاني اضطراب (Panic Attack)، ديوانگي (Psychosis)
● انقباض شديد فك و پارگي زبان در اثر فك (http://www.pnu-club.com/forum.php)زدنهاي طولاني (Trisma){در صورت بروز اين حالت بايد از آمپول ديازپام و يا قرصهاي خوراکي آن استفاده کرد.
● عدم تمركز، فراموشي، اختلال در يادگيري (Confusion)
● افزايش دماي بدن و كاهش آب بدن (در پارتي‌هايي كه اين دارو مصرف مي‌شود افراد مجبور به مصرف آب فراوان و مكرر هستند و اين مساله خطرات خاص خود را به دنبال دارد).
● اختلال در مكانيسم نعوظ و نرسيدن به اوج لذت جنسي (ارگاسم)
● تهوع و استفراغ
● كاهش سديم خون در اثر مصرف زياد مايعات (هيپوناترمي)
● سردرد و سرگيجه و تشنج
● آنمي آپلاستيک (سرکوب شديد خونسازي مغز استخوان)
● افت شديد خلق در روزهاي پس از مصرف
● خستگي و افسردگي شديد تا يك هفته پس از مصرف
● احتمال اعتياد جسمي كم است ولي احتمال اعتياد رواني بسيار زياد است.
● احتمال سميت كبدي
● صدمه به اعصاب مغزي
● بزرگ شدن پستان در آقايان (ژنيكوماستي)
● احتباس ادراري (Retension)
● تخريب عضلات مخطط (رابدوميوليز) که در نتيجۀ افزايش دماي بدن رخ مي دهد و مي تواند بعلت رسوب مواد حاصل از اين تخريب در کليه باعث آسيب به اين ارگان شود.
● ميزان بروز مرگ در اثر مصرف اكستاسي 2 در 100000 مصرف كننده است.

●● دختران جوان بعلت اثرات هورمونهاي جنسي زنانه، در صورت مصرف اكستاسي در معرض خطر بيشتري براي ابتلا به افت سديم خون و بدنبال آن تشنج هستند. (ميزان بروز SIADH در ارتباط با استروژن خون افزايش مي‌يابد).

●● موارد منع مصرف:
با توجه به اثرات اكستاسي در افزايش فشار خون و تعداد نبض و با توجه به اينكه گروهي از مردم پاسخ و واكنش بيشتري نسبت به اين ماده (http://www.pnu-club.com/forum.php) نشان مي‌دهند افراد با سابقه فشار خون بالا، مشكلات قلبي (اختلالات ضربان قلب و…) يا افراد با سابقه سكته قلبي نبايد از اين ماده استفاده كنند. افراد با سابقه مشكل كبدي و كليوي نيز منع مصرف قطعي دارند.

كساني كه از داروهاي ضد افسردگي مثل فنلزين، ترانيل سيپرومين و ضد افسردگي‌هايي مثل پروزاك و زولوفت (Zoloft) هم استفاده مي‌كنند به هيچ‌وجه نبايد از اكستاسي استفاده كننده موارد مرگ ناشي از مصرف همزمان اين داروها با اكستاسي گزارش شده است.
علائم مسموميت با اكستاسي (مربوط به بالا رفتن بيش از حد غلظت دارو در خون) به شكل افزايش شديد ضربان قلب، فشارخون، خستگي، گرفتگي عضلاني يا حملات حاد ترس (Panic Attack) مي‌باشد. در صورت بروز علائم فوق شخص بايد فعاليت را كنار گذاشته، بنشيند و مايعات (آب و آب ميوه) به ميزان كافي مصرف كند. در صورت بروز علائم مثل تشنج، كاهش سطح هوشياري و … هرچه سريعتر به مراكز درماني مراجعه شود. در صورت مصرف همزمان قرص‌هاي اكستاسي با الكل عوارض ناشي از دهيدراتاسيون و كاهش آب بدن تشديد مي‌‌شود و در عين حال عوارض اكستاسي بر خلق كاهش مي‌يابد

●● نتايج آخرين تحقيقات:
در يك بررسي انجام شده يا كمك اسكن(PET (Positron Emission Tomography كه روي 2 گروه 14 نفري از مصرف كنندگان اكستاسي (حداقل 3 هفته مصرف) كه هيچ داروي روان‌گردان ديگري مصرف نكرده‌اند و 15 نفر كه هيچ دارويي مصرف نمي‌كنند نشان داده شد كه ميزان سروتونين در مغز بشدت كاهش يافته است و سلولهاي عصبي حاوي سروتونين آسيب ديده‌اند. لازم به ذكر است كه افراد مورد مطالعه از لحاظ سن و تعداد زن و مرد مشابه بوده‌اند.

●● در مقاله اي که در مجله نوروساينس در 15 ژوئن 1999 به چاپ رسيد، نتايج يك تحقيق بر روي ميمونها به چاپ رسيد. در بررسي اين ميمونها كه براي مدت 4 روز و روزي 2 بار قرص Ecstasy محلول در مايعي را مصرف كرده بودند و ميمونهاي كه فقط همين مايع را استفاده كرده بودند و پس از 7 سال كالبد شكافي شده بودند مشاهده شد كه تغييراتي در سلولهاي سروتونيني مغز ايجاد شده است كه در لوب فرونتال و نواحي مربوط به فكر كردن، ناحيه هيپوكامپ و نقاط عمقي مغز مربوط به حافظه بوده است. پس مشاهده مي‌شود كه مصرف اكستاسي در دراز مدت باعث ايجاد اختلال در قوه تفكر و حافظه و قابليت يادگيري در فرد مي‌شود. در تحقيقي ديگر مشاهده شد كه پس از مصرف دارو (http://www.pnu-club.com/forum.php)، ميزان سروتونين در مغز به ميزان بيست تا شصت درصد كاهش مي‌يابد و مشاهده شد كه اثرات مخرب مغزي غيرقابل بازگشت است و تغييراتي در نورونهاي دوپامينرژيك مشاهده شد.

درمان اعتياد:
شامل پرهيز از مصرف و حمايت رواني فرد مي‌باشد.از داروهاي ضد اضطراب و ضدافسردگي نيز استفاده مي‌شود.

Isooda
08-03-2013, 05:17 PM
کوکائين و کراک چيستند؟
كوكايين، آلكالوئيد اصلي برگ كوكا است كه از برگهاي بوته اي به نام (Ergthroxglom Coca) بدست مي آيد، كه مركز اصلي رويش آن آمريكاي جنوبي است. كوكايين به عنوان ماده موثر در سالهاي 60- 1859 م. از برگ كوكا (تصوير 1) مجزا و استحصال شد. كراك را نيز از كوكايين تهيه و در اواخر تابستان و اوايل پاييز سال 1985 م. به بازار شهر نيويورك عرضه كردند. كراك خطرناكترين ماده اعتياد آوري است كه تا كنون به بازار آمده و به حدي وابستگي آور است كه يك بار مصرف آن، فرد را معتاد مي كند. از نظر طبقه بندي فارماكولوژي، محرك سيستم اعصاب مركزي است.

كوكايين پودر سفيد نرم شفاف كريستالي با طعمي تلخ است كه اغلب با پودر تالك، يا ملين ها يا شكر مخلوط مي شود و معمولا به صورت استنشاق، تزريقي، خوراكي يا دود كردن و گاهي هم به طريق پاشيدن روي دستگاه تناسلي مصرف مي كنند.
دود معمولي آن براي انفيه و استنشاق 30 تا 100 ميلي گرم است و 10 تا 25 ميلي گرم آن براي تزريق استفاده مي گردد. كوكايين بي حس كننده موضعي است و به ندرت براي برخي از اعمال جراحي استفاده مي شود.

نامهاي خياباني آن Coke مخفف كلمه كوكايين (Cocaine)، Candy (شيريني) ، Nose (بيني) ،Snow (برف) ، Happy (خوشحال، خوشبخت) و Dust (مواد گردي، گرد و خاك) مي باشد.

تصوير1- گياه کوکا




http://up.pnu-club.com/images/qkyd8lmb885gbip3fdz.jpg
(http://www.pnu-club.com/pnu.1379.html)


استعمال كوكا قرنها است در كشورهاي هند، پرو و بوليوي معمول بوده، برگهاي رنگ كوكا را براي لذت و خوش بودن مي جوند، مردم اين كشورها براي قادر شدن به انجام كارهاي سخت و جدي و راه رفتن و تحمل گرسنگي و تشنگي از جويدن كوكا ياري مي گيرند.
تا آنجا كه به تاريخچه كوكا مربوط مي شود، اين عادت در ميان ساكنان كوه هاي آند رايج بوده است. در تابوت هاي (Huacas) باستاني پرو، مجسمه هاي در حال استعمال كوكا كشف شده اند. روشن ترين علامتي كه بر چهره معتادان كوكا ديده مي شود فرو رفتگي گونه هاست كه در اثر مكيدن برگ كوكا به وجود مي آيد.

پودر کوکائين

http://up.pnu-club.com/images/zz7flpvkb240117rnca.jpg http://up.pnu-club.com/images/zxo85muecq4ky20cm9a.jpg


کراک


اثرات كوتاه مدت:
اثرات كوتاه مدت آن مشابه آمفتامين است ولي (http://www.pnu-club.com/pnu.1379.html) با مدت زمان كوتاهتر، احساس افزايش انرژي، چابكي و سرخوشي زياد مي كند، از جمله اثرات آن پس از مصرف عبارت است از: افزايش ضربان قلب، نبض، تنفس، درجه حرارت بدن، فشار خون، گشادگي مردمك چشم، پريدگي رنگ، كاهش اشتها، تعرق شديد، تحريك و هيجان، بي قراري، لرزش به خصوص در دستها، توهمات شديد حسي، عدم هماهنگي حركات، اغتشاش دماغي، گيجي، درد پا، فشار قفسه سينه، تهوع، تيرگي بينايي، تب، اسپاسم عضله، تشنج و مرگ.
در حالت قطع ماده نيز افسردگي شديد حادث مي شود. ناخالصي كوكايين خيابان اغلب موجب حساسيت و آلرژي شديد مي شود كه معمولا با آب ريزش بيني و بي خوابي شديد همراه است. در مسموميت حاد با كوكايين، فرد مصرف كننده دچار بي قراري و تشويش، هيجان، شوريدگي فكر و اختلال تنفسي مي گردد. ضربان، تنفس و فشار خون فرد افزايش مي يابد.

اثرات دراز مدت:
از جمله اثرات بلند مدت آن از دست دادن وزن بدن، يبوست، بي خواب، ضعف جنسي، دپرسيون تنفسي، اشكال در ادرار كردن، تهوع، كم خوني، رنگ پريدگي، تعرق شديد، دردهاي شكمي و اسهال، اختلالات در هضم و دستگاه گوارشي، سردرد، لرزش دست ها، لرزش و تشنج، پريدن عضلات و سفتي آنها، هپاتيت، آب ريزش دائمي بيني، ايجاد زخم، آماس و جوشهاي پوستي به خصوص اطراف مخاط گوش و بيني، زخم مخاط بيني (در مصرف به صورت انفيه)، اضطراب، بي قراري، تشنج پذيري شديد، سوء ظن، گيجي، اختلالات درك زمان و مكان، رفتار تهاجمي، تحريك پذيري شديد، افسردگي، پرخاشگري، تمايل به خود كشي، توهمات و اختلال در حواس (به خصوص بينايي، شنوايي، و لامسه)، افكار هذي (http://www.pnu-club.com/pnu.1379.html)اني، و گاهي اشتهاي كاذب و سرانجام ناراحتي جدي دماغي و رواني به نام سايكوز و كوكايين.
تحمل و ايجاد وابستگي كوكايين مشابه آمفتامين است وابستگي شديد رواني ايجاد مي كند كه اين وابستگي در عصاره كوكايين يعني كراك شديدتر مي باشد.

در آزمايشاتي كه براي تحقيق پيرامون اثر كوكايين بر روي موش و ميمون انجام شده، پس از قطع مصرف آن، نشانه هاي ترك از جمله ضعف شديد، بد خوابي، افسردگي، تحريك پذيري، گرسنگي زياد ديده شده است.

مصرف كننده، كراك را چه به طريق استنشاق يا پاشيدن روي توتون و ماري جوانا و چه از راه كشيدن با پيپ استعمال كند، ديگر نمي تواند از مصرف آن خودداري كند و بايد پي در پي آن را استعمال نمايد. خيلي سريع جذب ريه گشته و به مغز مي رسد و حالت تهاجمي به مصرف كننده دست داده، باعث بزرگ شدن قلب، افزايش فشار خون مي شود، به گونه اي شديدتر از كر (http://www.pnu-club.com/pnu.1379.html)اك پديدار مي گردد. اصولا فردي كه كراك مصرف مي كند، ديگر بر خود تسلط ندارد و گويا خودي خود را گم كرده است.

Isooda
08-03-2013, 05:28 PM
بيماري اعتياد؛خلأ معنوي
گفت وگو
‌ با آقاي فروهر. ت ـ 29 بهمن 1381
فروهر. ت, متولد 1323 در كهريزك ـ شهرري
1ـ قديمي‌ترين عضو (17 سال) و يكي از بنيان‌ (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html)گذاران انجمن‌هاي 12 قدمي در ايران (AA-NA) . اين انجمن‌ها از 73/1/31 بنيان‌گذاري و اكنون با بيش از 10هزار عضو در پانصدگروه در 55 شهر كشور مشغول پيام‌رساني به معتادان مي‌باشند.

2ـ مددكار معتادان و مشاور اعتياد CHEMICAL DEPENDENCY SPECIALIST
از MISSION COLLAGE LOS ANGLES

3ـ مترجم كتاب‌هاي الكلي‌هاي گمنام(AA) و معتادان گمنام (NA)

4ـ نويسندة كتاب‌هاي تولّد دوباره و عطش براي آزادي

5ـ طراح روش بهبودي مدل اجتماعي معتادان در ايران (تولّد دوباره) ـ سم‌زدايي بدون دارو و بازپروري ارزان‌قيمت معتادان به‌صورت صحرايي

6ـ مديرعامل و رئيس‌ هيئت‌مديرة مؤسسة خيرية تولّد دوباره

در حال حاضر در شش كانون تولّد دوباره در تهران و يك كانون در قم, هر ماهه 210 معتاد (2520 نفر در سال) در دوره‌هاي يك ماهه, با هزينة بيست و يك هزارتومان جهت خوراك (برنامة بهبودي رايگان است و بابت آن وجهي دريافت نمي‌شود) به‌صورت صحرابي در پارك‌هاي ملّي بستري و سپس جهت تداوم بهبودي به انجمن معتادان گمنام معرفي مي‌شوند.

اين طرح به‌عنوان يك طرح ملّي به‌زودي به مسئولين مربوطه ارائه خواهد شد.

سپاسگزاريم از اين‌كه با همة گرفتاري‌هاي اجتماعي و وضعيت مزاجي خودتان به نشرية چشم‌انداز ايران و خوانندگان آن وقت داديد. آنچه كه در درجة اول ما را به اينجا كشاند, اصل ?اميدواري? در ?انجمن معتادان گمنام? است, ملاحظه كرديم كه وقتي يك معتاد به انجمن شما ملحق مي‌شود, شما از نجات يك انسان خوشحال مي‌شويد, چنانچه كار انبيا نيز نجات انسان‌هاست. در چنين شرايط يأس‌آلودي كه همه مي‌گويند نمي‌شود با اعتياد مبارزه كرد و آنها را نجات داد,‌ ?انجمن معتادان گمنام? با عشق و اميد, اين حركت را آغاز كرده است.
قرآن جوهر ايمان را اميد مي‌داند و جوهر كفر را يأس مي‌شناسد,‌ اميدواري شما,‌ ما را هم متحول كرد و اكنون ‌آمده‌ايم تا از دانش تجربي شما كه هم يك تجربة جهاني و هم يك تجربة بومي شده در ايران است, استفاده كنيم. ما نيز اميدواريم كه گامي در راستاي رهايي از اين بلاي خانمانسوز كه در خانواده‌ها فراگير شده است, برداريم. هر چند نسبت به اعتياد جوانان خيلي نگران هستيم, ولي راهي هم جز ?شناخت پديده?, ?اميدواري?, ?صبر?, ?زمانبندي? و ?دست‌ (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html)گيري از داوطلبانِ ترك? وجود ندارد. ما راه شما را باور كرده‌ايم وچون ديديم نشرية چشم‌انداز ايران تا حدي در ميان قطب‌هاي سياسي, فرهنگي و صاحبنظران جامعه جاافتاده است, به اين نتيجه رسيديم كه شايد اين قطب‌ها كه هركدام زيرمجموعه‌اي دارند, در نخستين مراحل اعتياد, نحوة برخورد با آن را بگويند و حتي پيشگيري كنند, چرا كه اميد است ?اعتماد? زيرمجموعه‌ها به اين قطب‌هاي فرهنگي, اجتماعي و سياسي باعث حرف‌شنوي گشته و مؤثر واقع شود.

از شما متشكرم از اين‌كه به اين موضوع مهم و مسئلة اجتماعي توجه داريد. با اين‌كه خودتان شخصاً اعتياد را تجربه نكرده‌ايد, ولي به نظر مي‌رسد كه با درد آ‌شنا هستيد. من معمولاً به‌عنوان ?معتاد در حال بهبودي? و ?مشاور و مددكار? در زمينة اعتياد صحبت مي‌‌كنم. درواقع سنگيني صحبت‌ها و تجربه‌هاي من برمي‌گردد به دوران مصرف موادمخدر,‌ زندگي معتادگونه و تولد دوباره‌ام. درواقع تجربيات من در اين سه دوران به دانش من به‌عنوان يك مددكار و مشاور اعتياد مي‌چربد, اما به هر حال در زمينة اعتياد به مباحث علمي هم علاقه‌مند هستم و به بعضي از تئوري‌هايي كه در حال حاضر پذيرفته و تأييد شده است مراجعة مستمر دارم. من از واژة درمان براي اعتياد پرهيز مي‌كنم, چرا كه به نظر اكثريت قريب به اتفاق دست‌اندركاران اعتياد, بهبودي از بيماري اعتياد و همچنين از ديدگاه انجمن ما ـ به‌عنوان خرده‌فرهنگي كه در سراسر دنيا حضور داريم ـ اعتياد غيرقابل درمان است. گرچه اعتياد علاجي ندارد, امّا قابل تدبير است و مي‌توان با وجود ?بيماري اعتياد? كه يك بيماري ?مزمن?, ?پيش‌رونده?, ?لاعلاج?, ?كشنده? و ?غيرقابل برگشت? است, زندگي كرد. ما سال‌هاست كه با وجود داشتن اين بيماري به زندگي موفق و مثمرثمرمان ادامه مي‌دهيم.

شمــا و انجمنتان براي بيمـاري اعتيـاد پنج ويـژگي قائل هستيد: 1ـ كُشنده 2‌ـ مزمن 3ـ پيش‌رونده
4ـ غيرقابل برگشت و 5ـ علاج‌ناپذير آيا همين پنج ويژگي است و ويژگي ششمي ندارد؟
خير, خيلي چيزها را مي‌شود اضافه كرد, ولي همين پنج تعريف, اين بيماري را از بيماري‌هاي ديگر مجزا مي‌كند و مسئلة برخورد با آن را به‌صورت مشخصي براي ما تعيين و معرفي مي‌كند.

شما ضمن برشمردن اين پنج ويژگي, قبول كرديد كه اعتياد يك نوع بيماري است, در حالي كه در گذشته و شايد هم‌اكنون به‌عنوان جرمي مطرح بوده است كه بايد با آن مبارزه كرد. پس تعريف شما از اعتياد, نسبت به ديگر تعاريف يك مزيّت نسبي دارد.

درواقع هنوز در كشوري مثل آمريكا هم اين تعريف (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html) كاملاً مشخص نشده است. گرچه اعتياد به‌عنوان بيماري مطرح مي‌شود, اما اگر يك معتاد مبتلا به بيماري اعتياد در كشور آمريكا به خاطر بيماري اعتياد مرتكب جرمي بشود,‌ او را مجرم مي‌شناسند. به‌عنوان نمونه فرضاً معتادي براي تهية موادمخدر دزدي كند يا اگر فردي كه مبتلا به بيماري الكليزم است, در اثر رانندگي در حالت مستي, كسي را بكشد, از نگاه قانون مجرم شناخته مي‌شود و به خاطر بيماري‌‌اش تخفيفي به او داده نمي‌شود. اين در حالي است كه اگر يك بيمار رواني كسي را بكشد, تنها به‌عنوان يك بيمار رواني با او برخورد مي‌كنند و از مجازات معاف خواهد بود. ممكن است او را به تيمارستان ببرند و سال‌ها در آنجا زندگي كند, اما او را به‌ زندان نمي‌برند. همچنين معتادي كه در اثر ابتلا به بيماري اعتياد, انواع و اقسام جرم را مرتكب مي‌شود, بايستي مسئوليت جرم‌هايي را كه مرتكب مي‌شود,‌ بپذيرد و عقوبت آن را هم تحمل نمايد. اين گُنگي حتي در قوانين كشور آمريكا هم وجود دارد و هنوز مسئولان قوة قضاييه آمريكا و پزشكان متخصص در مورد تعريفي كه بتواند براي هر دو طرف قابل قبول باشد, به توافق نرسيده‌اند. من شخصاً در آمريكا به‌عنوان معتاد دستگير شدم. در ايران هم مانند آمريكا چنين قانوني وجود دارد كه اعتياد جرم است و معتاد مجرم شناخته مي‌شود, اما اعتياد در اين دو كشور به‌عنوان بيماري نيز تعريف شده و در حال حاضر براي برخورد با آن راه‌هاي مختلفي پيشنهاد شده است. در ايران, مدت كوتاهي است كه برخورد با مسئلة اعتياد و راه‌هاي رهايي از آن جدي گرفته شده است. بعد از سال‌ها دوري از وطن, دو روز پس از ورود من به ايران يعني سي و يكم فروردين 1373 با كمك سازمان بهزيستي و چند نفر از دوستان هميار و همراه كه در خارج از كشور با پديدة بهبودي و رهايي از بيماري اعتياد آشنا شده بودند, ?گروه‌‌هاي خودياري دوازده‌قدمي? را در مركز بازپروري قرچك ورامين كه مركز بازپروري تهران بود داير كرديم. درآن زمان يكي از مسئولان ادارة بهزيستي به ما گفت: ?ما براي شما هنوز فكر درستي نكرده‌ايم و عده‌اي معتقدند كه شما مجرم‌ايد و امكان ترك براي شما وجود ندارد و بايد امثال شما را گذاشت سينه‌كش ديوار و در عين حال كساني هم هستند كه مي‌گويند شما بيماريد و ما هنوز نمي‌دانيم كه به كدام يك از اين دو دسته توجه كنيم و گرايش پيدا كنيم. حالا شما بياييد كارتان را شروع كنيد, ببينيم چه مي‌شود.? ايشان يعني همين شخصي كه اين حرف (http://www.pnu-club.com/pnu.1423.html) را زد, اكنون در زمرة نزديك‌ترين و صميمي‌ترين دوستان ماست. حدود نُه‌سال است كه از حضور ما در ايران و تشكيل انجمن‌هاي دوازده‌قدمي مي‌گذرد

Isooda
08-03-2013, 05:30 PM
بدين‌سان ?بهبودي? در ايران هم تجربه شد. آغاز اين تجربه در امريكا در سال 1935, يعني حدود شصت و هشت سال پيش بود. ما هم نزديك نُه‌ (http://www.pnu-club.com/forum.php)سال است كه دست‌اندركار اين تجربة گرانبها هستيم. اميدي كه در ما مي‌بينيد, اميد سابقه‌داري است و ما مي‌دانيم كه از بيماري اعتياد مي‌توان رها شد, آن را متوقف و مهار كرد, اگرچه علاج‌پذير نيست. يكي از مشخصه‌هاي اصلي اعتياد اين است كه معتاد اختيار مصرف موادمخدر و تعيين نوع موادمخدر را از دست مي‌دهد. اگر اعتياد علاج‌پذير باشد, مفهومش اين است كه ما مي‌توانيم اختيار يا قدرت انتخاب معتادي را كه اختيار و كنترل مصرف‌كردن يا مصرف‌نكردن موادمخدر را ندارد, به او برگردانيم. به عبارت ديگر اگر ما بتوانيم اين اختيار را به او بدهيم يعني اين‌كه علاجش كرده‌ايم. اما هنوز, هم در تجربة جهاني و هم در تجربة بومي خودمان نتوانسته‌ايم اين كار را بكنيم. يعني معتادي نيست كه حتي سال‌ها پس از بهبودي ادعا كند كه توانسته است اختيار در نوع مصرف مواد و ميزان آن را بازيابد. با توجه به علاج‌ناپذيربودن اعتياد, راهي كه ما براي خلاصي و رهايي از آن پيدا كرده‌ايم, راه‌حل ?معنوي? است. بيماري اعتياد از ديدگاه ما, يك بيماري معنوي, احساسي ـ عاطفي, فكري و روحي است.

ممكن است در اين زمينه, بيشتر توضيح دهيد؟
از لحاظ روحاني, مشكل من و هزاران معتاد در حال بهبودي ديگر كه داستان‌هايشان را شنيده‌ام, اين بوده است كه از اول زندگي رابطة درست و صحيحي با خالقمان پيدا نكرده‌ايم. يعني ريشه و پاية ما براي ورود به اين دنيا, سست‌بنياد و متزلزل بوده است. چند روز پيش فكر (http://www.pnu-club.com/forum.php) مي‌كردم كه چرا كشور افغانستان با اين كه مركز توليد موادمخدر است, اما معتادان كمي دارد. جمع‌بندي من ـ درست يا غلط ـ اين است كه اينها هنوز سنتي هستند. از لحاظ مذهبي اعتقاداتشان بسيار قوي است و هنوز آلودگي‌هاي دنيوي و زندگي ماشيني, مخصوصاً فشارهاي زندگي ماشيني اينها را درگير نكرده است. درنتيجه نيازي به استفاده يا سوءاستفاده از موادمخدر ندارند.
گفته مي‌شود در خود ايران هم همين‌طور بوده است. مثلاً زمان دكترمصدق در روستاها ترياك به‌وفور موجود بود و بخش عمده‌اي از درآمد دهقانان از فروش ترياك به دولت بود, مگر اين‌كه كسي دل‌درد مراق مي‌گرفت يا مريضي مشابه آن كه به‌عنوان آرام‌بخش از ترياك استفاده مي‌شد.

من متولد سال 1323 هستم. هفده‌ساله بودم كه هروئيني شدم (سال 1340). يادم هست كه در آن زمان تعداد معتادان انگشت‌شمار بود. از آنجا كه من الگوي مثبتي نداشتم تا او را انتخاب كنم و به او تأسي جويم, بنابراين الگوهاي منفي را انتخاب كردم. چند نفري در تهران بودند كه بچه‌هاي پولدار بودند, بچه‌هايي كه ماشين‌هاي شيك داشتند و در اجتماع از معروفيت و محبوبيت برخوردار بودند و من خيلي دلم مي‌خواست شبيه اينها باشم. نمي‌توانستم ماشين‌هاي گران‌قيمتي را كه آنها داشتند تهيه كنم, نمي‌توانستم پدرومادرهاي بانفوذ و خانه‌هاي آن‌چناني داشته باشم, ولي فكر كردم مثل اينها هروئيني كه مي‌توانم بشوم و همين اتفاق هم افتاد. آن اوايل يادم هست كه به هروئيني بودن تظاهر مي‌كردم و اينها هم بازمي‌گردد به همان تعريف اوليه‌اي كه ما از بيماري اعتياد كرديم كه يك بيماري تمام‌عيار معنوي و روحي است. كسي كه از خالق و آفريدگار خودش دور باشد و ارتباطي با او نداشته باشد, نمي‌تواند داراي هويت (http://www.pnu-club.com/forum.php) و امنيت درستي هم باشد. ريشة احساس امنيت برمي‌گردد به داشتن رابطه با خالق و بعد هم خانواده, كه معمولاً اگر زندگي معتادان را ـ مثل زندگي خود من ـ بررسي كنيم, مي‌بينيم كه ما از لحاظ اعتقادي, از لحاظ باورهاي ريشه‌اي, سست و متزلزل بوده‌ايم؛ البته شايد تظاهراتي مي‌كرديم. حتي تظاهرات عرفاني, اما ريشه‌اي نبوده و باوري در متن آن نبوده كه ما را حمايت كند, با خانواده‌مان هم همين‌طور. ممكن است خيلي از ما, در خانواده‌هاي مرفّه به‌دنيا آمده باشيم. من اوايل فكر مي‌‌كردم شايد علت اعتياد ?فقر? باشد. البته فقر هم مي‌تواند يك عامل باشد, ولي معتادان زيادي را مي‌بينيم كه واقعاً مرفّه بودند, معتاداني را مي‌بينيم كه خانواده‌‌هايشان حتي بيش از حد به اينها توجه كردند, درنتيجه نمي‌توانيم بگوييم كه از بي‌توجهي خانواده بوده است. بي‌سوادي را هم نمي‌توان عامل اعتياد دانست. درصد بسيار بالايي از كساني‌كه ما با آنها سروكار داريم, داراي تحصيلات عاليه هستند. در ميان دوستان خودمان پزشكان زيادي داريم كه بيماري اعتياد در آنها هست و رو به بهبودي‌اند و افراد ديگري هم كه مهندس يا فوق‌ليسانس هستند و اعتياد همه‌چيز را از آنها گرفته و حتي كارايي آنها و توان اين‌كه بتوانند از اين تحصيلات عاليه بهره‌برداري كنند,‌از بين رفته است. يكي از دوستان پزشك ما, چنان كارايي‌اش را از دست داده بود كه اين اواخر در ميدان سيداسماعيل (خيابان سيدمصطفي خميني) كنار خيابان بساط مي‌كرد و اجناس دست دوم خريدوفروش مي‌كرد. به اين ترتيب نمي‌توان هيچ‌كدام از اين عواملي را كه ما فكر مي‌كرديم عوامل اولية اعتيادند,‌ عامل اصلي به‌حساب آورد و به آنها رجوع كرد. عامل اصلي از ديدگاه و جمع‌بندي من, بعد از تجربة بيست و پنج سال اعتياد فعال و هفده‌سال بهبودي, اين است كه منشأ اعتياد ريشه‌ در نداشتن رابطة درست با خالق و نداشتن ارتباط صميمي و عاشقانه با خانوادة درجة يك, معمولاً پدرومادر و بعد ورود به اجتماع با عدم‌امنيت و هويت است. چنين فردي كانديداي خوبي است, براي اين‌كه هرنوع سوءاستفاده‌اي از او بشود. حتي كساني كه اين ضعف را در مردم تشخيص مي‌دهند, قادرند از آن ضعف سوءاستفاده بكنند. كساني در تاريخ بودند كه چنين دانشي را در مورد مردم داشتند و از آنها سوء‌استفاده مي‌‌كردند. مثلاً اگر به سال‌هاي جنگ جهاني دوم و حتي قبل از آن بازگرديم و تشكيل دولت هيتلر و نازيسم در آلمان را بررسي كنيم, مي‌بينيم كه ريشه‌هاي بي‌اعتقادي سبب شد كه يك‌نفر بتواند حتي از يك ملّت سوء‌استفاده كند. اعتياد آنها به چيز ديگري بود, به قدرت بود, به نظامي‌گري و ميل به سلطه‌گري‌ بود. معتاداني مانند من هم به موادمخدر رجوع مي‌كنند و بازيچة (http://www.pnu-club.com/forum.php) موادمخدر قرار مي‌گيرند.

Isooda
08-03-2013, 05:32 PM
در شروع كار, من فكر مي‌كردم كه اختيار موادمخدر, در دست من است. ولي به مرور زمان فهميدم كه اين اختيار در دست من نيست و درواقع اين من هستم كه به‌طور (http://www.pnu-club.com/pnu.1432.html) كامل در خدمت موادمخدر قرار مي‌گيرم.

گفتيد يك معتاد پنج ويژگي دارد, فضا را خيلي يأس‌آلود مي‌كند به اين صورت كه اميدي به بهبودي ندارد. گفتيد كه معتاد اختيارش را از دست مي‌دهد, با اين‌كه او اراده مي‌كند براي ترك, اما اختياري ندارد. مولوي در مثنوي مي‌گويد: ?عشق در درياي غم غمناك نيست.?
در شرايطي كه همة محيط را غم فرامي‌گيرد, ولي انسان عاشق غمناك نيست, آن عشقي كه در اينجا مي‌آيد چگونه با اين محيط غم‌آلود برخورد مي‌كند؟ و در چنين شرايط يأس‌آلودي چگونه منجر به اميد مي‌شود؟ همين ضعف بينشي كه گفتيد كه انسان رابطة صحيحي با خالق و با پدرومادرش ندارد, چگونه به اين راه كشيده مي‌شود؟ آيا قبل از اعتياد, انسان يك خلأ معنوي دارد و مي‌خواهد اين خلأ را با هروئين يا نشئگي پر كند. توضيح دهيد كه معتاد چگونه نشئگي را با بهشت خود يكي مي‌گيرد و از آن لذت مي‌برد؟
پرسش ديگر اين‌كه در جريان مبارزه‌هاي سياسي,‌ وقتي مبارزان را با معتادان مقايسه مي‌كنيم, مي‌بينيم اينها از نقطه‌قوتي برخوردارند و آن اين است كه همة هستي‌شان را در راه نشئگي و يا آن بهشتي كه مدعي آن هستند,‌ فدا مي‌كنند. ولي اغلب مبارزان راه خدا و خلق حاضر نيستند همة هستي خود را فدا كنند و يا حتي آن بيست‌درصد مالشان را به‌عنوان تزكيه بدهند. آن‌گونه كه معتادان دلشان هواي نشئگي را مي‌كند, دل ما هواي خدا و مردم را نمي‌كند. ما مشتاق هستيم كه مكانيزم و چگونگي اين فرايندها را از شما بشنويم.
وقتي به تجربة گذشتة خودم در آ‎غاز مصرف موادمخدر نگاه مي‌كنم, مي‌بينم كه ما بچه‌هايي بوديم هفده ـ هجده ساله, منزل ما آخرِ خيابان بهار بود و آن‌موقع تپه‌هاي عباس‌آباد از انتهاي خيابان بهار شروع مي‌شد و هيچ‌كدام از اين ساختمان‌ها و بزرگراه‌ها نبودند. پاد (http://www.pnu-club.com/pnu.1432.html)گان عباس‌آباد بالاتر بود و بقيه‌اش هم تپة ماهور و سنگلاخ بود. تعدادي هم خانه‌هاي نيمه‌ساز و خرابه آنجا بود كه با بچه‌هاي محل به آنجا مي‌رفتيم و دور هم مي‌نشستيم و هروئين مي‌كشيديم. بعد از سال‌ها بهبودي, من در رابطه با مرور زندگي گذشته‌ام, ترازنامه‌اي نوشته بودم و فكر مي‌كردم كه چرا به آن خرابه‌هاي متعفن, خاك‌آلود و گل‌آلود مي‌رفتيم, مي‌نشستيم و هروئين مي‌كشيديم؟ به اين نتيجه رسيدم كه امنيت داشتن در كنار دوستان و كساني‌كه دوستشان داشتم, علت رفتن به آن خرابه‌ها و بودن در آن جمع بود. من آن احساس امنيت و عشقي را كه در خانه و خانوادة خودم نمي‌توانستم تجربه كنم, در آن خرابه‌ها با دوستاني كه با هم هروئين مي‌كشيديم, تجربه مي‌كردم. هروئين مادة مخدري است كه توليد نشئگي مي‌كند, نشئگي هم يك حالت معنوي مجازي و مصنوعي است؛ و كمبود عشق, در همان خرابه‌ها به كمك موادمخدر و نشئگي تجربه مي‌شد و آن احساس تنهايي كه هر معتادي از كودكي و طفوليت با آن روبه‌روست, با كمك آن دوستاني كه در آنجا نشسته بوديم برطرف مي‌شد؛ درنتيجه من در آن خرابه‌ها دنبال عشق مي‌گشتم. منتها خودم نمي‌دانستم و هروئين ابزاري بود كه به من كمك مي‌‌كرد تا به آن‌چيزي كه مي‌خواستم برسم. راه‌حل بيماري اعتياد هم بايد چنين ماهيتي داشته باشد؛ يعني لازم است كه رهايي از اعتياد هم ماهيتي معنوي داشته باشد. به همين علت است كه در راستاي كمك به معتادان, مكاتب روان‌شناسي, پزشكي, روان‌پزشكي وروش‌هايي كه معنويات در آن نقشي ندارند تاكنون ناموفق بوده است. من اين نكته را به‌عنوان يك مددكار و كارشناس اعتياد عرض كردم. من اگر فقط به‌عنوان يك كارشناس اعتياد كه در مورد اعتياد اطلاعات, تجربه و دانش كلاسيك دارد و تئوري‌هايي مي‌داند, بخواهم به يك معتاد كمك كنم, موفقيت چنداني نخواهم داشت. اما به مجرّد اين‌كه از تجربة اعتياد و بهبودي خودم و چگونگي آن صحبت مي‌كنم و براي كمك به يك هم‌درد از آن مدد مي‌گيرم, موفقيت من صدچندان مي‌شود. من در ارتباط نزديك و مستقيم با معتاد از همان عاملي كه به معتاد كمك كرده تا به احساس هويت مجازي و عشق مجازي برسد, كمك مي‌گيرم و در اين راستا ارتباط معنوي برقرار مي‌كنم. با اين تدبير, او متوجه مي‌شود كه من دواي (http://www.pnu-club.com/pnu.1432.html) درد او را دارم و از اتفاق, همين دواي دردي كه من به رفيق تازه‌واردم تقديم مي‌كنم, دواي درد خودم هم هست.

بنابراين چون شما مقوله و پديدة اعتياد را كاملاً حس نموده‌ايد, با انتقال اين حس به فرد معتاد مي‌توانيد گام اول را در جهت جلب اعتماد او برداشته و بهبودي او را شروع كنيد. آيا اين‌گونه است؟

درست است. نشئگي تجربي است. بعضي هستند كه در شروع مصرف موادمخدر حالت خوبي را احساس و تجربه مي‌كنند. به‌عنوان نمونه خواهرم به من گفت كه من مشروب خوردم, حالم را خراب كرد, يك‌بار ديگر خوردم, حالم را خراب كرد, چون حالم را خراب كرد,‌ ديگر نخوردم. بنابراين خواهرم نشئگي را تجربه نكرد. كساني كه نشئگي را تجربه كرده‌اند, (اين باور الآن وجود دارد ولي تأييد و تثبيت شده نيست) ازجمله من و بيشتر متخصصان بر اين باوريم كه از زماني كه ما نشئه مي‌شويم در قسمتي از مغز ما در سيستم ليمبيك (Limbic System) بخشي وجود دارد كه احساسات و عواطف, خشم و احساس غريزة جنسي توسط اين قسمت كنترل مي‌شود و نشئگي هم در همين قسمت براي خودش جايگاهي ايجاد مي‌كند و به غريزه‌اي مافوق غرايز ديگر تبديل مي‌شود. به همين علت است كه ما مي‌‌بينيم معتاد همه‌چيز خودش را فداي نشئگي و مصرف موادمخدر و اعتياد مي‌كند, ازجمله غريزة جنسي كه اين‌قدر قوي است. در حالي كه ما مي‌دانيم كه براي بقاي انسان, ما بايد از اين غريزة خدادادي استفاده كنيم. فرد معتاد, به گرسنگي, داشتن پوشش, جان‌پناه در سرما و گرما توجه ندارد و اصل براي او مصرف موادمخدر است. براي خود (http://www.pnu-club.com/pnu.1432.html) من هم اين‌گونه بود و مصرف موادمخدر به هر چيز ديگري الويت داشت. بارها شده كه تا پاي مرگ رفته‌ام و با خطر زنداني‌شدن طولاني‌مدت روبه‌رو بوده‌ام و بارها خطر از دست‌دادن آزادي وجود داشته است, ولي باز هم اين باعث نشده كه من از موادمخدر و مصرف آن و نشئگي ناشي از آن دست بردارم. براي بيشتر معتادان, داستان به همين شكل بوده است. متأسفانه غريزة مصرف موادمخدر و غريزة نشئه‌شدن, غريزه‌اي مي‌شود مافوق بقية غرايزي كه ما به‌عنوان انسان داريم.

Isooda
08-03-2013, 05:36 PM
آيا مي‌توان گفت نشئگي يك نوع اعتياد (http://www.pnu-club.com/pnu.1432.html) است كه از اعتياد به خانواده, زن, فرزند, مال و ملك, خيلي قوي‌تر است؟
بي‌ترديد چنين است, براي اين‌كه مي‌بينيم كساني را كه ثروت‌هاي كلان, عشق, زندگي, همسر و همه‌چيز را در اين راه از دست داده‌اند؛ درنتيجه مي‌توانيم اين‌گونه جمع‌بندي كنيم كه ما با چيزي مافوقِ تمام اينها رويارو هستيم. به همين خاطر هم هست كه از ديدگاه ما و در مكتب ما تنها مرجعي كه مي‌تواند به معتاد كمك كند, قدرتي است مافوق قدرت تمام انسان‌ها.

آن احساسي كه شما در آن‌موقع و براي نخستين‌بار پيدا كرديد, چه بود؟ در آن وضعيت چه حالي داشتيد كه شما را جذب كرد و ادامه پيدا كرد؟
اين ويژگي برترشدن نسبت به تمام غرايز چه حالي است؟ مي‌خواهيم آن حال و فداكاري‌اي را كه پشت سر آن حال مي‌آيد توضيح دهيد. در جبهه, بچه‌هاي بسيج فداكاري مي‌كردند, آنها هم حالي پيدا مي‌كردند و عاشقانه همه‌چيز خود را از دست مي‌دادند و بر تمامي غرايز, حتي غريزة جنسي فائق مي‌آمدند و خود را به آب و آتش مي‌زدند, اين وضعيت جبهه براي مردم شناخته‌شده است, ولي اين نشئگي چه حالي است؟ شما چه چيز تازه‌اي مي‌ديديد, چه رابطه‌ (http://www.pnu-club.com/pnu.1432.html)اي را با درون خودتان, دوستان و پيرامون خود برقرار مي‌كرديد؟ پرسش ديگر اين‌كه مردم با شخصي كه معتاد است و هنوز بر فطرت انساني خود باقي‌مانده و از آن موضع به اعتياد ادامه مي‌دهد, چگونه برخورد مي‌كنند؟

من بازمي‌گردم به همان خرابه‌هايي كه ما هروئين‌كشي را شروع كرديم. فكر مي‌كنم جواب در همان‌جاست. آنجا در كنار آن دوستاني كه با هم مصرف مي‌‌كرديم, نيازهاي عاطفي من به‌عنوان يك انسان تأمين مي‌شد؛ با اين بچه‌ها احساس نزديكي مي‌كردم. اين نزديكي چگونه به‌وجود مي‌آمد؟ هروئين اعصاب را كرخ مي‌كند, ذهن را كند مي‌كند, تشويش, نگراني, اضطراب, هراس از آينده را برطرف مي‌كرد, همچنين ديگر تعارضاتي كه به خاطر نداشتن هويت در درون من بود, در اثر مصرف هروئين و نشئگي برطرف مي‌شد.

حتي افسردگي را هم برطرف مي‌كرد؟

من شخصاً احساس افسردگي نداشتم, ولي اگر كسي هم بود كه اين احساس در او وجود مي‌داشت, طبيعتاً تحت‌تأثير حالت نشئگي قرار مي‌گرفت و حتماً از افسردگي بيرون مي‌آمد. وقتي كه من امنيت دروني پيدا كنم, درنتيجه اجازة انسان بودن و تجربة احساسات خودم را به خودم مي‌دهم. اغلب در اثر ترس از قضاوت, تأييدنشدن, محبوب نبودن و اين‌كه ديگران ما را از خودشان برانند و رفتار, گفتار يا كردار ما را نپسندند, برقراري ارتباط براي ما مشكل مي‌شود. در اثر مصرف موادمخدر, ترس‌هاي ما كاهش مي‌يابد و گاهي كاملاً از بين مي‌رود. تا وقتي ترس نيست, ارتباط برقراركردن آسان‌تر مي‌شود. ما هم مي‌توانستيم در همان خرابه‌ها با هم ارتباط برقرار كنيم. تجربة لمس‌كردن احساسات و عواطف انساني در آن حالات براي ما ميسر مي‌شود. اين بود كه از تنهايي بيرون مي‌آمديم, براي اين‌كه مي‌توانستيم همديگر را دو (http://www.pnu-club.com/pnu.1432.html)ست بداريم. از همديگر نمي‌ترسيديم, از قضاوت هم واهمه‌اي نداشتيم, از اين‌كه همديگر را رد كنيم,‌ نمي‌ترسيديم و درنتيجه مي‌توانستيم در كنار هم احساس امنيت و عشق‌ورزيدن را تجربه كنيم.

آيا اين كار جمعي (Team Work) شما را جذب مي‌كرد و اگر به حالت فردي مواد مصرف مي‌كرديد, اين‌طور نمي‌شد؟
من مي‌دانم كه خيلي از معتادها به‌تنهايي مواد مصرف مي‌كنند, ولي معمولاً اعتياد از جمع شروع مي‌شود و فكر مي‌كنم كه آن نيروي گروهي هم به‌طور قطع عامل تقويت‌كننده بوده است. آنجا ايثار وجود داشت. ما از خودگذشتگي خاصي را مي‌توانستيم تجربه كنيم. كمبود مواد و... چيزهايي است كه بعدها در زندگي ما شكل پيدا كرد. در آن زمان من نمي‌ترسيدم از اين‌كه دوستي كه در كنارم بود موادمخدر بيشتري مصرف كند. چون من حالت نشئگي خودم را وصل مي‌كردم به آن مادة مخدر و احساس عشق وجود داشت, بنابراين, ترس از بين رفته و ايثار به ميان آمده بود. دلم مي‌خواست رفيقم هم از آن مصرف كند تا همان حالتِ مرا پيدا كند.

آيا معتادان دوست دارند ديگران را مانند خود معتاد كنند؟
ما مي‌شنويم كه معتادان معمولاً مي‌خواهند ديگران را معتاد كنند. من در مورد خودم و هزاران معتاد در حال بهبودي ديگري كه با آنها در طول اين هفده‌سال سروكار داشتم, مطمئن هستم كه هيچ‌كدام از ما در هيچ مقطعي دلش نمي‌خواهد كه ديگري را معتاد كند, هرگز! من هرگز دلم نمي‌خواسته فرد ديگري را معتاد كنم. اما در دوران اوليه كه تجربة نشئگي در حد اعلاي خودش وجود داشت, دلم مي‌خواست دوستان ديگرم هم اين تجربه را داشته باشند. بايد استفادة ابزاري از موادمخدر به خاطر به زمين زدن و بدبخت‌كردن ديگران را از اين مقوله جدا كرد, زيرا ربطي به بحث ما ندارد.

آيا در رابطه با ايثارهاي درون‌گروهي كه اشاره كرديد, اين مورد كه آدم جانش را فداي دوستش بكند هم وجود داشت ؟
آن زمان در جرگه‌هاي ما مسئله‌اي به‌نام ?لوطي‌گري? مطرح بود. به ياد دارم كه از اين اصطلاح زياد استفاده مي‌كرديم. حالت ايثار فقط در مورد موادمخدر نبود. يادم هست كه لباسمان را هم به يكديگر مي‌داديم. با اين‌كه در آن زمان لباس چيز مهمي بود, مثل حالا نبود كه به‌وفور يافت بشود. ما درواقع خيلي از چيزهايي را كه داشتيم با يكديگر به مشاركت مي‌گذاشتيم و اين حالتِ نشئگي, ما را به
هم نزديك‌تر كرده بود. كساني‌كه سعي مي‌كنند با نصيحت و ارشاد به معتاد كمك بكنند و تلاش مي‌كنند زيان‌هاي هيولاي اعتياد را براي معتادان ترسيم كنند, از اين قسمت كه دوران اولية اعتياد است, مي‌خواهند به‌سرعت رد شوند و وارد قسمت بعدي بشوند. از اين جهت قادر نيستند پيوند عاطفي با معتاد برقرار كرده و تأثير مثبتي روي آنها بگذارند. علت اين‌كه ما در گروه‌هاي دوازده‌قدمي در كمك‌رساني به آدم‌هايي مثل خودمان موفق هستيم, ‌اين است كه ما از اين مرحلة اوليه اعتياد ـ يعني مرحلة نشئگي ـ به سرعت نمي‌گذريم. اعتياد يك بيماري پيش‌رونده است. دوران اوليه اعتياد, دوران عشق, ايثار, جان‌گرفتن, نشئگي, نزديكي, از بين رفتن ترس و هراس و نگراني از آينده و كم‌رنگ‌شدن خجالت نسبت به گذشته و احساس گناه است و ما اين مرحله را براي دوستانمان تعريف مي‌كنيم. با بيان اين حالت, شخص معتاد با ما همراه مي‌شود و مي‌فهمد كه ما يك مسير را با يكديگر طي كرده‌ايم. آن‌گاه با ما احساس همساني, همراهي, همگوني, همدلي و همزباني مي‌كند, پس از آن‌ وارد صحبت در مورد مراحل بعدي اعتياد مي‌شويم. اعتياد بيماري پيش‌رونده‌اي است كه روزبه‌روز بدتر مي‌شود. به مرور عشق را از بين مي‌برد و دوباره ترس‌ها پديدار مي‌شوند.

آن دوراني كه در خرابه‌هاي عباس‌آباد هروئين مصرف مي‌كرديم, نمي‌دانستيم اعتياد يك بيماري است. در آن زمان اعتياد نه به‌عنوان يك بيماري بلكه به‌عنوان يك مسئله اخلاقي مطرح بود. به اين معنا كه افراد منحرف و فاسد معتاد مي‌شوند و اگر كسي معتاد مي‌شد, مفهومش اين بود كه منحرف و فاسد است. من سال‌ها حيران و سرگردان به اين طرف و آن طرف مي‌رفتم و نمي‌دانستم كه دردم چيست, آن حالاتِ خوشي و توانايي‌ها از بين رفته بود. ديگر عشق و ايثار وجود نداشت, بيماري پيشرفته بود. يكي از علامت‌هاي بيماري اعتياد كه تعريفش مي‌كنيم, كاهش مقاومت و تحمل در برابر مصرف مواد است. بدين‌معنا مصرفم بالا رفته بود.

Isooda
08-03-2013, 05:39 PM
مقاومت در برابر مواد به چه معناست؟
بايد بيشتر مصرف مي‌كردم و نمي‌توانستم درك كنم كه موضوع چيست. من (http://www.pnu-club.com/forum.php) كه با دو خط هروئيني كه مي‌زدم (آن‌موقع به مواد مي‌گفتيم دوا) نشئه مي‌شدم, بعداً با پنجاه تا خط هم نشئه نمي‌شدم. به مرور بايد تزريقش مي‌كردم تا نشئه شوم, اما نمي‌توانستم اين را تحليل كنم كه اين يك بيماري پيش‌رونده است كه هر روز بدتر مي‌شود. كسي كه حاضر بود موادمخدرش را به دوستش بدهد تا او هم نشئگي را تجربه كند, حالا ديگر به هيچ‌وجه نمي‌توانست اين كار را بكند, براي اين‌كه نياز خودش بالا رفته و مصرفش زياد شده بود. گاهي اين ترس به‌وجود مي‌آيد كه نكند من به موادمخدر وابستگي پيدا كرده‌ام, بنابراين به ترك مواد روي مي‌آورد, اما بعد از اولين تجربة ترك, چون كشش‌هاي عضلاني و درد و رنج ترك مواد افيوني, در بدن به‌وجود مي‌آيد, ترس‌ها بيشتر مي‌شود كه نكند دوباره آن درد و رنج به سراغم بيايد. اگر ترك كوتاه‌مدت هم باشد, آن‌وقت درد و رنج رواني بعد از آن باعث آزار مي‌شود. وقتي كسي عشق مجازي را به كمك موادمخدر تجربه كرده, هميشه به‌دنبال آن مي‌رود. من هم هميشه دنبال آن بودم.

امروزه بزرگ‌ترين آرزوي بشريت اين است كه از راه (http://www.pnu-club.com/forum.php)دانش و بهداشت و علم پزشكي عمرش را طولاني كند. نه‌تنها بهداشت و پزشكي, شايد بشر تمام علم را به خدمت گرفته تا بقاي بيشتري داشته باشد. شما مي‌ديديد كه دوستانتان به‌دليل كشنده‌بودن اين بيماري مثل برگ خزان مي‌ريزند و متأسفانه مي‌ميرند.

آيا اين پديدة تأسف‌بار روي شما تأثير نمي‌گذاشت؟ شما بقا را در چه مي‌‌ديديد؟ در طولاني‌كردن عمر يا طولاني‌كردن حالت نشئگي؟
اين به طريقة فكر كردن معتاد برمي‌گردد؛ در تعريف اعتياد گفتيم كه اعتياد, بيماري جسمي, فكري, احساسي ـ عاطفي, معنوي و روحي است. اينجاست كه وجه فكري آن خودش را نشان مي‌دهد. در دوران اوليه اعتياد خودم, كساني را به من نشان داده بودند كه در اثر اعتياد به خواري افتاده بودند. ولي من و ما ـ تمام معتادان, يعني پانصدميليون معتادي كه در دنيا وجود دارند ـ فكر مي‌كنيم كه ما آن‌‌گونه نخواهيم شد و مانند آنها به‌ ذلّت نخواهيم افتاد. در تعريف اوليه از عدم هويت و نداشتن رابطه با خالق صحبت كرديم. نداشتن هويت, محصول نداشتن رابطة صحيح با خالق و امنيت نداشتن و عدم‌اعتماد به‌نفس است. كسي كه از اين ارتباطات اوليه و هويت بي‌بهره است, درنتيجه اعتماد به‌نفس هم نخواهد داشت. بيشتر معتاداني كه شما ديده‌ايد, من ديده‌ام و خودم هم هستم. ما آدم‌هاي مغروري هستيم كه كمبود اعتماد به‌نفس خودمان را با غرور پر مي‌كنيم و از نيروي فكري خودمان كه يك فكر ?بيمارگونه? است براي پرنكردن اين خلأ استفاده مي‌كنيم. علي‌رغم احساس خلأ, بي‌هويتي و تضادهاي دروني (http://www.pnu-club.com/forum.php), خودمان را برتر و بهتر از ديگران مي‌دانيم. اينجا يك تضاد و دوگانگي بين طريقه فكركردن و احساسات و عواطفي كه در درون خودمان تجربه مي‌‌كنيم به‌وجود مي‌آيد. ما از افكار, داستان‌پردازي و زندگي‌كردن در دنيايي مجازي بهره‌برداري مي‌كنيم.

من خيلي دوست داشتم كه قيافة شخص گردن‌كلفتي را كه خيلي هم معروف بود, از نزديك ببينم. يك روز در قهوه‌خانه او را به من نشان دادند. گفتند اين آقا فلاني است. من گمان مي‌كردم اين كسي كه اسمش را مي‌بردند, يلي باشد, ولي ديدم يك آدم نحيفِ خميدة دندان و موي سر ريخته‌اي است كه وضعيت خوبي هم ندارد. من حتي يك لحظه هم پيش خودم فكر نكردم كه اگر اعتياد اين گردن‌كلفت را به اين روز بيندازد, بر سر من چه خواهد آورد؟ فكري كه كردم اين بود كه من هرگز مثل او نمي‌شوم. تمام معتادها اين فكر را مي‌كنند. از اينجاست كه بخش مهمي از بيماري اعتياد, فكري است. فكر ما هم بيمار است وما توجيه‌ها و تفسيرهايي براي توجيه زندگي معتادگونة خودمان مي‌آوريم و دلايل زيادي داريم براي اين‌كه بگوييم چرا ما اين‌طور هستيم.

علت ديگرش هم اين است كه اعتياد و ميل به نشئگي و خود نشئگي به غريزه‌اي مافوق بقية غرايز تبديل مي‌شود, غريزة بقا هم تحت‌تأثير اين غريزه قرار مي‌گيرد. بارها در ارتباطاتي كه با خانوادة خودم داشتم, اين را اعلام مي‌‌كردم كه من اصلاً دلم نمي‌خواهد بيش از چهل‌و‌پنج‌سال عمر كنم. من به خودم چهل‌وپنج‌سال زمان داده بودم و فكر مي‌كردم اگر بتوانم اين دوران را درحالت نشئگي, بدون احساس ترس و عدم‌امنيت, تعارضات دروني, بي‌هويتي و خلأ به سر ببرم, خيلي راضي خواهم بود. اگر من بتوانم به كمك نشئگي از اين چيزهايي كه مرا رنج مي‌داد خلاص شوم, اين زندگي‌ بدون درد و رنج, خيلي بهتر از آن زندگي پردرد و رنج هفتاد ـ هشتاد ساله است!
چرا نمي‌خواستيد همين حالت طولاني‌تر بشود و عمري بيشتر از چهل‌وپنج‌سال داشته باشيد؟ با توجه به اين‌كه اين حالت نشئگي لذت‌بخش است و آدم دوامش را دوست دارد.

من به‌عنوان يك معتاد, فكرم هم بيمار است, اما نگفتم كه ديوانه هستم. معتاد, بيماري‌ ذهني و فكري دارد, اما ديوانه نيست. مي‌توانستم نگاهي به اطراف خودم بكنم و ببينم كه در اثر مصرف موادمخدر طبيعتاً ميانگين طول عمر آدم پايين مي‌آيد. دور و بر خودم خيلي‌ها را ديده بودم كه مصرف‌كنندة موادمخدر بودند و در جواني مردند. ولي براي من اين مسئله چندان اهميتي نداشت.

Isooda
08-03-2013, 05:42 PM
بعضي از اين بهبوديافته‌ها مي‌گويند:‌ ?ما دوس (http://www.pnu-club.com/pnu.1432.html)تان بسياري را در اين راه از دست داديم كه همه قرباني جهالت جامعه شدند. جامعه با بيماري ما خوب برخورد نكرد. اول گفتند با اعتياد بايد مبارزه كرد, گويا ما معتادان دشمن حكومت و جامعه هستيم. ولي ما با قربانياني‌كه داديم به دستاوردهايي رسيديم و فهميديم كه اعتياد بيماري‌اي است مزمن, كشنده, غيرقابل برگشت, پيش‌رونده و غيرقابل علاج. حالا فهميديم كه تنها راه رهايي, از اعتياد تكيه به يك نيروي مافوق بشر است و تلاش مي‌كنيم ديگران را پيش از استيصال و ذلّه‌شدن متوجه كنيم و نجات بدهيم. ? نظر شما در اين‌باره چيست؟

من از مسئولان, دولت و متخصصان هيچ گله‌اي ندارم. علتش را هم عرض مي‌كنم؛ حتي گاهي براي من كه هفده‌سال است بهبود يافته‌ام, اين سؤال پيش مي‌آمد كه تو چه وقت مي‌خواهي از اين حرف‌ها و بازي‌ها دست برداري؟ فكر كنم بقية آدم‌هاي دنيا هم با چنين مسائلي روبه‌رو هستند و باور اين كه اعتياد يك بيماري است, مشكل است. خصوصاً براي كساني كه مصرف مي‌كنند و روي آن كنتر (http://www.pnu-club.com/pnu.1432.html)ل دارند. براي كسي‌كه گاهي ترياك مي‌كشد, خيلي سخت است كه فكر كند اعتياد يك بيماري است. همچنين كسي‌كه اصلاً موادمخدر مصرف نكرده, مشكل مي‌پذيرد كه اعتياد يك بيماري است. مي‌گويد خودت انتخاب كردي, مگر كسي دستت را پيچاند؟!

باورهاي ما در مورد اعتياد, نقش مهمي در پذيرش بيماري دارد. ما اغلب يا بهتر است بگويم كاملاً, اعتياد را يا به‌عنوان يك ?بيماري جسمي? تلقي كرده‌ايم يا به‌عنوان يك ?مشكل اخلاقي?. معمولاً يكي از اين دو است. زمان زيادي از وقتي كه اعتياد به‌عنوان يك بيماري مطرح شده نمي‌گذرد. براي تغيير باورها در زمينة اعتياد, لازم است كه كارهاي فرهنگي زيادي انجام دهيم و ان‌شاءالله كه شما هم در اين امر ما را كمك خواهيد كرد.

داستان اعتياد و ترك اعتياد بايد متحول شود. بعد از سال‌ها تحقيق, بهبودي و بررسي مقولة اعتياد, مهم‌ترين حرفي كه من خصوصاً در كشور خودمان مي‌توانم بزنم اين است كه ?ترك اعتياد? يك جملة گمراه‌كننده است. كساني مي‌خواهند از اين درد و رنجي كه افراد جامعه به‌ عنوان معتاد يا خانوادة معتاد مي‌كشند, بهره‌برداري كنند. براي خود معتاد هم اين خطر وجود دارد كه فكر كند اعتياد ترك كردني است و هر وقت كه بخواهد مي‌‌تواند ترك كند. در حالي‌كه وقتي اعتياد را تعريف مي‌كنيم, مي‌گوييم يك بيماري پيش‌رونده و برگشت‌ناپذير است, چه‌طور مي‌شود اين را ترك كرد. شما كلينيك‌هاي بسياري را مي‌بينيد كه بالاي آن نوشته شده ?ترك اعتياد?. همواره از ترك اعتياد صحبت مي‌شود, يعني در شروع كار, ما گمراه هستيم. چه متخصصان ما كه مي‌نويسند ?ترك اعتياد? و چه كسان ديگري كه از عبارت ?ترك اعتياد? استفاده مي‌كنند نمي‌دانند كه يك بيماري مزمن, پيش‌رونده و غيرقابل برگشت را نمي‌توان ترك كرد. البته مي‌توان موادمخدر را ترك كرد. من هفده سال است كه مادة مخدر را ترك كرده‌ام و هيچ نوع مادة مخدري مصرف نكرده‌ام. در جلسات انجمن كه مي‌نشينم دستم را براي معرفي بلند كرده و مي‌‌گويم: ?فروهر, معتاد در حال بهبو (http://www.pnu-club.com/pnu.1432.html)دي.? براي اين‌كه اين بيماري هرگز از بين نمي‌رود و لاعلاج است. امروز هم بعد از هفده‌سال دوري از هروئين, اگر يك بار هروئين مصرف كنم, دوباره همان عوالم قبلي تكرار مي‌شود. همان احساسات, افكار, ناصداقتي, همان ترس‌ها و عدم‌امنيتِ دوران آخر مصرف موادمخدر و اعتياد, در من پديدار مي‌شود. خلأ معنوي, احساس دوري و تنهايي, دوباره همه به سراغ من خواهد آمد. پايگاه‌هاي اجتماعي, اقتصادي و خانوادگي خود را دوباره از دست خواهم داد, به علت اين‌كه اعتياد يك بيماري پيش‌رونده است و خوب شدني نيست. من بعد از هفده‌سال مصرف نكردن موادمخدر, نمي‌توانم بگويم كه اختيار مصرف نكردن موادمخدر را به‌دست آورده‌ام و خوب شده‌ام و بگويم در اختيار خودم است. چنين چيزي وجود ندارد. ما ديديم كساني را كه حتي بعد از چهل‌سال دوري از موادمخدر و الكل, دوباره به آن روي آوردند. به‌عنوان نمونه, دوستي در امريكا كه عضو ?انجمن‌هاي دوازده‌قدمي? بود, چهل‌سال بود كه مشروب نخورده بود. يك‌بار لب به مشروب مي‌زند و ظرف مدت كوتاهي كارش به بيمارستان مي‌‌كشد و در اثر مسموميت و بيماري الكليزم مي‌ميرد. من تجربه كرده‌ام و مي‌شناسم دوستان صميمي و نزديك خودم را كه بعد از هفده‌سال دوباره به مصرف موادمخدر روي آورده‌اند و ظرف مدت كوتاهي تمام عوارض و عوالم قبلي اعتياد, دوباره در آنها هويدا شده است. از اينجاست كه مي‌گوييم اعتياد بيماري لاعلاجي است, اعتياد ترك‌كردني نيست. ما بايد ياد بگيريم كه چه‌طور با آن سلوك كنيم و تنها يك برنامة معنوي است كه مي‌تواند ما را از بازگشت به اعتياد حفظ كند.

در صحبت پاياني با توجه به اين كه شما در بستر اين استراتژي اميد و ويژگي‌هاي اعتياد كه برشمرديد توانسته‌‌ايد چندين هزارنفر را در انجمن معتادان گمنام گرد هم آورده و براي نجات آنها گروه‌هاي دوازده‌قدمي را تشكيل دهيد و به نظر مي‌رسد موفق هم بوده‌ايد, اميدواريم كه اين قول را به ما بدهيد كه در جلسات آينده تدبير و سلوك براي بهبودي را بيشتر توضيح دهيد و مكانيزم دستيابي به نيروي مافوق و استراتژي اميدي را كه شما گام‌هاي موفقي در آن برداشته‌ايد به ما و خوانندگان ما ياد بدهيد. با اين اميد كه ما هم در وجه فرهنگي گامي در جهت رهايي از اعتياد برداشته باشيم.

ان‌شاءالله. هدف من در زندگي اين است كه بتوانم پيام بهبودي را به تمام معتاداني كه خواهان شنيدن آن هستند, برسانم و به اين طريقة زندگي كاملاً اعتقاد دارم. مي‌‌دانم كه با كمك هم مي‌توانيم به بسياري از هموطنان خود كه درگير اين بيماري هستند, چه به‌عنوان معتاد, چه به‌عنوان خانواده, دسترسي پيدا كنيم. اين برنامة معنوي در زندگي من و ميليون‌ها نفر ديگر تجربه مي‌شود و اين راه‌حل معنوي و روحاني براي همة ما كاربرد دارد و مطمئنيم كه براي هر معتاد ديگري هم كه خواهان آن باشد و وقت و زندگي خودش را صرف بهبودي خودش بكند, امكان‌پذير است.


سوتيترها‍:

اميدي كه در ما مي‌بينيد, اميد سابقه‌داري است و ما مي‌دانيم كه از بيماري اعتياد مي‌توان رها شد, آن را متوقف و مهار كرد, اگرچه علاج‌پذير نيست.


مشكل من و هزاران معتاد در حال بهبودي ديگر كه داستان‌هايشان را شنيده‌ام, اين بوده است كه از اول زندگي رابطة درست و صحيحي با خالقمان پيدا نكرده‌ايم. يعني ريشه و پاية ما براي ورود به اين دنيا, سست‌بنياد و متزلزل بوده است


چرا كشور افغانستان با اين كه مركز توليد موادمخدر است, اما معتادان كمي دارد. جمع‌بندي من ـ درست يا غلط ـ اين است كه اينها هنوز سنتي هستند. از لحاظ مذهبي اعتقاداتشان بسيار قوي است و هنوز آلودگي‌هاي دنيوي و زندگي ماشيني, مخصوصاً فشارهاي زندگي ماشيني اينها را درگير نكرده است


منشأ اعتياد ريشه‌ در نداشتن رابطة درست با خالق و نداشتن ارتباط صميمي و عاشقانه با خانوادة درجة يك, معمولاً پدرومادر و بعد ورود به اجتماع با عدم‌امنيت و هويت (http://www.pnu-club.com/pnu.1432.html) است. چنين فردي كانديداي خوبي است, براي اين‌كه هرنوع سوءاستفاده‌اي از او بشود


متأسفانه غريزة مصرف موادمخدر و غريزة نشئه‌شدن, غريزه‌اي مي‌شود مافوق بقية غرايزي كه ما به‌عنوان انسان داريم


در دوران اوليه اعتياد خودم, كساني را به من نشان داده بودند كه در اثر اعتياد به خواري افتاده بودند. ولي من و ما ـ تمام معتادان, يعني پانصدميليون معتادي كه در دنيا وجود دارند ـ فكر مي‌كنيم كه ما آن‌‌گونه نخواهيم شد و مانند آنها به‌ ذلّت نخواهيم افتاد



بعد از سال‌ها تحقيق, بهبودي و بررسي مقولة اعتياد, مهم‌ترين حرفي كه من خصوصاً در كشور خودمان مي‌توانم بزنم اين است كه ?ترك اعتياد? يك جملة گمراه‌كننده است. چه متخصصان ما كه مي‌نويسند ?ترك اعتياد? و چه كسان ديگري كه از عبارت ?ترك اعتياد? استفاده مي‌كنند نمي‌دانند كه يك بيماري مزمن, پيش‌رونده و غيرقابل برگشت را نمي‌توان ترك كرد. البته مي‌توان موادمخدر را ترك كرد.