javad jan
07-16-2013, 02:11 PM
چكیده
اخیر مدیریت دانش به یك موضوع مهم و حیاتی مورد بحث در متون**در سالهای تجاری تبدیل شده است. جوامع علمی و تجاری هر دو بر این باورند كه سازمانهای باقدرت دانش میتوانند برتریهای بلندمدت خود را در عرصههای رقابتی حفظ كنند. منابع نقد و بررسی و چشماندازهای رقابتی سازمانها نشان دهندة تأثیرات این دیدگاه در عرصههای استراتژیك سازمانهای تجاری است. و اگر سازمانی به راحتی نتواند شكل صحیح دانش را در جایگاه مناسب آن تشخیص دهد در عرصههای رقابتی با مشكل مواجه خواهد شد.
مدیریت دانش با روش استاندارد در ادارة یك شركت تجاری متناسب خواهد بود. با اطمینان میتوان گفت كه پایه و اساس مدیریت دانش در یك دوره كوتاهمدت به بهرهبرداری بهینه از اطلاعات قابل دسترس و منابع موجود در یك شركت منجر خواهد شد. در دورههای بلندمدت نیز میتواند پایه جدیدی جهت پیشرفت و توسعه در منافع تجاری باشد و مهارتها را برای آینده مطمئن تقویت كند. در حقیقت میتوان گفت مدیریت دانش برای همه شركتهایی كه خواهان ارتقاء و پیشرفت هستند به عنوان یك نیاز استراتژیك مطرح میگردد. مقالة حاضر ضمن توضیح و تبیین مدیریت دانش و همچنین نقش و اهمیت آن در فعالیتهای مهم یك شركت تجاری، به منظور كسب سود اقتصادی بیشتر، به مباحثی از قبیل اجزا مدیریت دانش، مدیر دانش، مفاهیم، كاربرد و شیوههای استفاده از این مقوله در موضوع تجارت به عنوان یك استراتژی موفق و مؤثر میپردازد.
مقدمه
امروزه رقابت در سطح جهانی و سرعت افزایش تغییر و توسعة مداوم در صنعت و تجارت مشكلاتی قابل توجه و فزاینده در همة سازمانها محسوب میشوند. آنچه مسلم است به منظور كسب فواید رقابتی بلندمدت از دیدگاه اطلاعرسانی و مدیریت دانش تنها تكیه بر دسترسی به منابع اطلاعرسانی خارجی و داخلی در روند اجرای كار كافی نیست بلكه در حال حاضر بهرهبرداری مؤثر از آنچه كه در عمل با آن مواجه هستیم و نه فقط آنچه كه در اختیار داریم به یك نیاز و ضرورت شغلی تبدیل شده است.
مدیریت دانش بعنوان یك استراتژی تجاری(1)
امروزه همة مدیران مكانیزمهای متعددی را جهت بهبود كارآیی داخلی و مواجه شدن با چالشهای مؤثر و متعدد در رقابت تجاری در اختیار دارند، اما در اصل فقط دو عامل عمده و اساسی وجود دارد كه مدیران را از دیگران بعنوان فردی بینظیر و توانا متمایز میسازد: مشتریان و كارمندان. ما میدانیم كه كیفیت كار كارمندان، چگونگی همكاری و یاری آنها و زمینه مشتركی كه تصمیمگیری میكنند عوامل بهترین را از عوامل عادی و سازمان موفق را از ناموفق متمایز میكند، هم اكنون بیشتر سازمانها استراتژی مدیریت دانش را بعنوان پایه اساسی توان قابل رقابت و الگوی رشد پایدار را نیز بعنوان بخشی از استراتژیهای شغلی بكار میبرند. به هر حال، مدیریت دانش بعنوان یك استراتژی شغلی تنها وقتی به نتیجه نهایی خواهد رسید كه نیازهای اساسی برآورده شده باشند. این نیازها باید در ارتباط با یك مورد كاری مشخص كه از نیازهای كاری زیر اخذ گردیدهاند در نظر گرفته شود:
- ایجاد یك سازمان برای سازماندهی مجدد، تجدید سازمان، تمركززدایی همراه با نیازهای دیگر جهت بهبود انعطافپذیری سازمانی.
- یك سازمان ممتاز كه در همه سطوح نیرومند است (سازمانی متمركز، غیرمتمركز یا سازمانی كه پراكنده باشد)
- توانایی بهبود یافته به منظور عكسالعمل نشان دادن در مقابل نیازهای روزافزون بازار، رقابت بیشتر و پاسخ به نیازهای جدید.
- سازگاری با شرایط كاری تغییر یافته كه توسط نیروهای خارجی ایجاد شده است. (بعنوان مثال: بازارها، رقیبان، مسئولان و غیره)
- سازوكارهایی كه مبادلة اطلاعات و دانش را در سازمان افزایش داده و آن را تسهیل میكند تا آسیبپذیری را در زمانی كه كارمندان كارهایشان را ترك میكنند یا زمانی كه تغییرات داخلی در كارمندان ایجاد میشود كاهش دهد.
- از بین بردن فرآیندها و مراحل زائد كار و بهبود بهرهبرداری غیر مؤثر از منابع انسانی و اطلاعرسانی و استعدادها در مراحل مهم فرآیندی كار.
- دوبارهكاری و اجرای بیهودة بنیانها و اساس مورد لزوم كه بهرهای جز اتلاف وقت و هزینه دربر ندارد.
- برانگیختن انگیزة قویتر در كارمندان برای اطلاعرسانی و به اشتراك گذاشتن دانش و آگاهی مؤثر.
- بهرهبرداری مؤثر از سرمایهگذاری در تكنولوژی اطلاعرسانی و زیرساختهای اطلاعرسانی.
- بازیابی اطلاعات و دانش در صورت لزوم.
تجربه نشان میدهد كه اجزاء منابع انسانی، تكنولوژی اطلاعرسانی و اطلاعرسانی كه در فرآیندهای استراتژیك ملحق شده، همه باید بطور فشرده در مدیریت و فرهنگ كاری سازمان ادغام شوند و تنها این تركیب اجزا مدیریت دانش است كه توانایی سازمان را برای بهرهبرداری از تمامی امكانات اطلاعرسانی و دانش سازمانی موجب میشود.
مدیریت دانش كلاً به توسعة مستمر مربوط میشود2
اكثر سازمانها طی ده سال اخیر تغییرات اساسی كردهاند، نه تنها سازمانهای تجاری، بلكه سازمانهای منفرد نیز مرتباً روش كاری خود را تغییر میدهند. رسانههای خبری، ما را با این حقیقت آشنا میسازند كه مجموعههای ایجاد شده اغلب غیرمنتظره و بطور اعجابآوری خلاق و سازنده هستند و تغییرات باسرعت زیاد اتفاق میافتند تا با نیازهای مالی و تجاری تطابق داشته باشند. همگرایی تكنولوژی اطلاعرسانی و فرآیند جهانی شدن آن سبب میشود تا نیازها و ضروریات نسبت به سرعت تغییر و پیشرفتهای سازمانی احساس شود.
مدیریت دانش بعنوان یك استراتژی كاری و شغلی بطور همزمان بر روی مرزهای چندگانه عمل میكند و نیز ابزاری جهت پیشرفت كلی برنامة یك سازمان محسوب میگردد و از داخل سازمان قدرت ایجاد میكند تا چالشهای خارجی را برطرف نماید و این امر با بهرهبرداری از منابع دانش موجود در كارمندان، منابع اطلاعرسانی، تكنولوژی اطلاعرسانی و كاربردهای آن و همچنین ارتباط آنها با خریداران و دستاندركاران بازار انجام خواهد شد. مفهوم مدیریت دانش تعیینكنندة ابزاری برای انجام و پیشرفتهای كاری است كه هر دو آنها شامل اجزای كار، توزیع، محصولات و خدمات است و كلید موفقیت آن این است كه توانایی اجرای فعالانه برای توسعة مستمر را دربر داشته باشد. با وجود این، مدیریت دانش برای بهبود مداوم همه فرآیندهای كاری مهم تحویل و تجارت یك ابزار استراتژیك است. و این امر بر پایة این حقیقت متكی است كه مدیریت دانش با مدیریت اطلاعرسانی مترادف نیست و باید سطح بسیار بالاتری در نظام سازمانی به اجرا درآید. این موضوع در گذشته نیز در زمینة خدمات مدیریت اطلاعرسانی صادق بوده است.
مدیریت دانش به ایجاد فرهنگ جدید میپردازد3
آنچه را كه ما از آن بعنوان فرهنگ كاری یاد میكنیم معمولاً همان چیزی است كه بعنوان روشی با آن سروكار داریم و نیز آنچه را كه ما بعنوان كارمند در آن همكاری و مشاركت داشته باشیم. همچنین فرهنگ كاری متشكل از رفتار روابط انسانی، سطوح معمول استانداردها و ارزشها و نیز همه ابتكاراتمان (ابتكارات خودآگاه یا ناخودآگاه در یك بافت سازمانی) است، كه منجر به عملكرد مثبت سازمانی از نظر حرفهای و اجتماعی میشود. دلایل اساسی همكاری مردم و تصمیماتی كه برای فرهنگ كاری گرفته میشود برای موفقیت (آلفا) یا شكست (اُمگا)4 است. مثالهای متعددی از جهان كار برای نشان دادن آن نیازها و این گزارشها میتوان یافت و ما همگی مثالهایی از فجایع شغلی كارمندان ردة بالا كه كارشان را ترك میكنند سراغ داریم. این افراد یا به یك رقیب میپیوندند و یا از جهان دیگر اهداف بهرهوری را ضایع میكنند. در نتیجه، از لحاظ فرهنگی باید به استراتژی مدیریت دانش توجه اساسی معطوف شود. و تعجبآور نیست، كه بطور معمول داستانهای موفقیتآمیز از مدیریت دانش كه نشاندهندة ایجاد یك فرهنگ كاری بنیادی، جدید یا در بیشتر موارد متفاوت نسبت به آنچه كه در قبل وجود داشته است شنیده باشید. در موارد نهایی، مدیریت در سطح بالا باید جایگزین تغییر فرهنگی گردد. بنابراین مدیریت دانش پایه و اساس سازنده برای سرعت بخشیدن به ایجاد فرهنگ كاری كنونی است، در محیط كنونی كه به سرعت درحال تغییر است، شاید تاكتیك تغییرات تكاملی برای بیشتر كارها بسیار كند و زمانی كه نتایج و انتظارات آن را درنظر میگیریم بسیار نامطمئن است. بنابراین فرهنگ كاری باید براساس استراتژیها و اهداف كار ایجاد شود و پیشرفتهای مستمر، آموزش سازمانی مستمر، به اشتراك گذاشتن دانش، باز بودن فرهنگ به مقدار زیاد، همكاری مفید میان كارمندان و اشخاص خارجی و هماهنگی كه در میان مرزهای سنتی (داخلی و خارجی) ایجاد میشود را برانگیزاند.
اخیر مدیریت دانش به یك موضوع مهم و حیاتی مورد بحث در متون**در سالهای تجاری تبدیل شده است. جوامع علمی و تجاری هر دو بر این باورند كه سازمانهای باقدرت دانش میتوانند برتریهای بلندمدت خود را در عرصههای رقابتی حفظ كنند. منابع نقد و بررسی و چشماندازهای رقابتی سازمانها نشان دهندة تأثیرات این دیدگاه در عرصههای استراتژیك سازمانهای تجاری است. و اگر سازمانی به راحتی نتواند شكل صحیح دانش را در جایگاه مناسب آن تشخیص دهد در عرصههای رقابتی با مشكل مواجه خواهد شد.
مدیریت دانش با روش استاندارد در ادارة یك شركت تجاری متناسب خواهد بود. با اطمینان میتوان گفت كه پایه و اساس مدیریت دانش در یك دوره كوتاهمدت به بهرهبرداری بهینه از اطلاعات قابل دسترس و منابع موجود در یك شركت منجر خواهد شد. در دورههای بلندمدت نیز میتواند پایه جدیدی جهت پیشرفت و توسعه در منافع تجاری باشد و مهارتها را برای آینده مطمئن تقویت كند. در حقیقت میتوان گفت مدیریت دانش برای همه شركتهایی كه خواهان ارتقاء و پیشرفت هستند به عنوان یك نیاز استراتژیك مطرح میگردد. مقالة حاضر ضمن توضیح و تبیین مدیریت دانش و همچنین نقش و اهمیت آن در فعالیتهای مهم یك شركت تجاری، به منظور كسب سود اقتصادی بیشتر، به مباحثی از قبیل اجزا مدیریت دانش، مدیر دانش، مفاهیم، كاربرد و شیوههای استفاده از این مقوله در موضوع تجارت به عنوان یك استراتژی موفق و مؤثر میپردازد.
مقدمه
امروزه رقابت در سطح جهانی و سرعت افزایش تغییر و توسعة مداوم در صنعت و تجارت مشكلاتی قابل توجه و فزاینده در همة سازمانها محسوب میشوند. آنچه مسلم است به منظور كسب فواید رقابتی بلندمدت از دیدگاه اطلاعرسانی و مدیریت دانش تنها تكیه بر دسترسی به منابع اطلاعرسانی خارجی و داخلی در روند اجرای كار كافی نیست بلكه در حال حاضر بهرهبرداری مؤثر از آنچه كه در عمل با آن مواجه هستیم و نه فقط آنچه كه در اختیار داریم به یك نیاز و ضرورت شغلی تبدیل شده است.
مدیریت دانش بعنوان یك استراتژی تجاری(1)
امروزه همة مدیران مكانیزمهای متعددی را جهت بهبود كارآیی داخلی و مواجه شدن با چالشهای مؤثر و متعدد در رقابت تجاری در اختیار دارند، اما در اصل فقط دو عامل عمده و اساسی وجود دارد كه مدیران را از دیگران بعنوان فردی بینظیر و توانا متمایز میسازد: مشتریان و كارمندان. ما میدانیم كه كیفیت كار كارمندان، چگونگی همكاری و یاری آنها و زمینه مشتركی كه تصمیمگیری میكنند عوامل بهترین را از عوامل عادی و سازمان موفق را از ناموفق متمایز میكند، هم اكنون بیشتر سازمانها استراتژی مدیریت دانش را بعنوان پایه اساسی توان قابل رقابت و الگوی رشد پایدار را نیز بعنوان بخشی از استراتژیهای شغلی بكار میبرند. به هر حال، مدیریت دانش بعنوان یك استراتژی شغلی تنها وقتی به نتیجه نهایی خواهد رسید كه نیازهای اساسی برآورده شده باشند. این نیازها باید در ارتباط با یك مورد كاری مشخص كه از نیازهای كاری زیر اخذ گردیدهاند در نظر گرفته شود:
- ایجاد یك سازمان برای سازماندهی مجدد، تجدید سازمان، تمركززدایی همراه با نیازهای دیگر جهت بهبود انعطافپذیری سازمانی.
- یك سازمان ممتاز كه در همه سطوح نیرومند است (سازمانی متمركز، غیرمتمركز یا سازمانی كه پراكنده باشد)
- توانایی بهبود یافته به منظور عكسالعمل نشان دادن در مقابل نیازهای روزافزون بازار، رقابت بیشتر و پاسخ به نیازهای جدید.
- سازگاری با شرایط كاری تغییر یافته كه توسط نیروهای خارجی ایجاد شده است. (بعنوان مثال: بازارها، رقیبان، مسئولان و غیره)
- سازوكارهایی كه مبادلة اطلاعات و دانش را در سازمان افزایش داده و آن را تسهیل میكند تا آسیبپذیری را در زمانی كه كارمندان كارهایشان را ترك میكنند یا زمانی كه تغییرات داخلی در كارمندان ایجاد میشود كاهش دهد.
- از بین بردن فرآیندها و مراحل زائد كار و بهبود بهرهبرداری غیر مؤثر از منابع انسانی و اطلاعرسانی و استعدادها در مراحل مهم فرآیندی كار.
- دوبارهكاری و اجرای بیهودة بنیانها و اساس مورد لزوم كه بهرهای جز اتلاف وقت و هزینه دربر ندارد.
- برانگیختن انگیزة قویتر در كارمندان برای اطلاعرسانی و به اشتراك گذاشتن دانش و آگاهی مؤثر.
- بهرهبرداری مؤثر از سرمایهگذاری در تكنولوژی اطلاعرسانی و زیرساختهای اطلاعرسانی.
- بازیابی اطلاعات و دانش در صورت لزوم.
تجربه نشان میدهد كه اجزاء منابع انسانی، تكنولوژی اطلاعرسانی و اطلاعرسانی كه در فرآیندهای استراتژیك ملحق شده، همه باید بطور فشرده در مدیریت و فرهنگ كاری سازمان ادغام شوند و تنها این تركیب اجزا مدیریت دانش است كه توانایی سازمان را برای بهرهبرداری از تمامی امكانات اطلاعرسانی و دانش سازمانی موجب میشود.
مدیریت دانش كلاً به توسعة مستمر مربوط میشود2
اكثر سازمانها طی ده سال اخیر تغییرات اساسی كردهاند، نه تنها سازمانهای تجاری، بلكه سازمانهای منفرد نیز مرتباً روش كاری خود را تغییر میدهند. رسانههای خبری، ما را با این حقیقت آشنا میسازند كه مجموعههای ایجاد شده اغلب غیرمنتظره و بطور اعجابآوری خلاق و سازنده هستند و تغییرات باسرعت زیاد اتفاق میافتند تا با نیازهای مالی و تجاری تطابق داشته باشند. همگرایی تكنولوژی اطلاعرسانی و فرآیند جهانی شدن آن سبب میشود تا نیازها و ضروریات نسبت به سرعت تغییر و پیشرفتهای سازمانی احساس شود.
مدیریت دانش بعنوان یك استراتژی كاری و شغلی بطور همزمان بر روی مرزهای چندگانه عمل میكند و نیز ابزاری جهت پیشرفت كلی برنامة یك سازمان محسوب میگردد و از داخل سازمان قدرت ایجاد میكند تا چالشهای خارجی را برطرف نماید و این امر با بهرهبرداری از منابع دانش موجود در كارمندان، منابع اطلاعرسانی، تكنولوژی اطلاعرسانی و كاربردهای آن و همچنین ارتباط آنها با خریداران و دستاندركاران بازار انجام خواهد شد. مفهوم مدیریت دانش تعیینكنندة ابزاری برای انجام و پیشرفتهای كاری است كه هر دو آنها شامل اجزای كار، توزیع، محصولات و خدمات است و كلید موفقیت آن این است كه توانایی اجرای فعالانه برای توسعة مستمر را دربر داشته باشد. با وجود این، مدیریت دانش برای بهبود مداوم همه فرآیندهای كاری مهم تحویل و تجارت یك ابزار استراتژیك است. و این امر بر پایة این حقیقت متكی است كه مدیریت دانش با مدیریت اطلاعرسانی مترادف نیست و باید سطح بسیار بالاتری در نظام سازمانی به اجرا درآید. این موضوع در گذشته نیز در زمینة خدمات مدیریت اطلاعرسانی صادق بوده است.
مدیریت دانش به ایجاد فرهنگ جدید میپردازد3
آنچه را كه ما از آن بعنوان فرهنگ كاری یاد میكنیم معمولاً همان چیزی است كه بعنوان روشی با آن سروكار داریم و نیز آنچه را كه ما بعنوان كارمند در آن همكاری و مشاركت داشته باشیم. همچنین فرهنگ كاری متشكل از رفتار روابط انسانی، سطوح معمول استانداردها و ارزشها و نیز همه ابتكاراتمان (ابتكارات خودآگاه یا ناخودآگاه در یك بافت سازمانی) است، كه منجر به عملكرد مثبت سازمانی از نظر حرفهای و اجتماعی میشود. دلایل اساسی همكاری مردم و تصمیماتی كه برای فرهنگ كاری گرفته میشود برای موفقیت (آلفا) یا شكست (اُمگا)4 است. مثالهای متعددی از جهان كار برای نشان دادن آن نیازها و این گزارشها میتوان یافت و ما همگی مثالهایی از فجایع شغلی كارمندان ردة بالا كه كارشان را ترك میكنند سراغ داریم. این افراد یا به یك رقیب میپیوندند و یا از جهان دیگر اهداف بهرهوری را ضایع میكنند. در نتیجه، از لحاظ فرهنگی باید به استراتژی مدیریت دانش توجه اساسی معطوف شود. و تعجبآور نیست، كه بطور معمول داستانهای موفقیتآمیز از مدیریت دانش كه نشاندهندة ایجاد یك فرهنگ كاری بنیادی، جدید یا در بیشتر موارد متفاوت نسبت به آنچه كه در قبل وجود داشته است شنیده باشید. در موارد نهایی، مدیریت در سطح بالا باید جایگزین تغییر فرهنگی گردد. بنابراین مدیریت دانش پایه و اساس سازنده برای سرعت بخشیدن به ایجاد فرهنگ كاری كنونی است، در محیط كنونی كه به سرعت درحال تغییر است، شاید تاكتیك تغییرات تكاملی برای بیشتر كارها بسیار كند و زمانی كه نتایج و انتظارات آن را درنظر میگیریم بسیار نامطمئن است. بنابراین فرهنگ كاری باید براساس استراتژیها و اهداف كار ایجاد شود و پیشرفتهای مستمر، آموزش سازمانی مستمر، به اشتراك گذاشتن دانش، باز بودن فرهنگ به مقدار زیاد، همكاری مفید میان كارمندان و اشخاص خارجی و هماهنگی كه در میان مرزهای سنتی (داخلی و خارجی) ایجاد میشود را برانگیزاند.