PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تحصيل دانايي و مديريت دانايي



javad jan
07-13-2013, 09:14 AM
تحصيل دانايي و مديريت دانايي
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


منبع (http://www.imi.ir/modirsaz/view.asp?id=45)
جان وَن بِويرن

نويسنده:

جهانشاه ميرزابيگي

مترجم:

در اين مقاله با استفاده از تعريفهاي داده، اطلاعات و دانايي مدلي از تحصيل دانش ارائه مي‏شود. بر اساس اين مدل، دانش نمي‏تواند خارج از مغز انسان وجود داشته باشد و براي اينكه به خارج از مغز منتقل شود بايد ابتدا به صورت اطلاعات دربيابد. اطلاعات نيز از طريق اندامهاي حسي به مغز مي‏رسد و در آنجا با دانش قبلي پردازش مي‏شود. دانش جديد فقط از طريق پردازش اطلاعات در مغز حاصل مي‏شود. از بحث اين مدل در متن ديدگاههاي متفاوت نتيجه‏ گرفته مي‏شود كه در آينده كانون توجه مديريت دانايي بايد بر راهبردهاي منابع انساني كه سرماية معنوي انسان را در داخل شركتها تقويت مي‏كنند متمركز باشد. از اين بحث همچنين اين نتيجه حاصل مي‏شود كه اشاعة اطلاعات و تقسيم آن، سطح خلاقيت و نوآوري را درميان كاركنان و در تكتك آنان افزايش مي‏دهد.

كليد واژه ها: اطلا‏عات، مديريت مدل، سرماية معنوي، نوآوري


چكيده:
مديريت دانايي خيلي رايج شده است، مخصوصاً در اين دوره كه مـا در " عــصر اطــلاعات" و "عصر دانش " زندگي ميكنيم و به همين دليل مطالب بسيار زيادي در رشته هاي مختلف، از رشتةمديريت گرفته تا راهبرد، اقتصاد و علوم كامپيوتر در اين‏باره نوشته شده است. هركدام از اين رشته‏ها از ديدگاههاي متفاوت مديريت دانايي را مطرح كرده و رويكردهاي متفاوتي را براي آن در نظر گرفته‏اند، اگر چه همة آنها حول اين محور بحث مي‏كنند كه دانايي يك سرماية ارزشمند است كه بايد مديريت شود و جوهر مديريت دانايي اين است كه راهبردهايي براي انتقال دانش به افراد مناسب، در زمان مناسب و به صورت مناسب (ميلتون و ديگران،1999) فراهم كنند.
اكثر مؤلفان مديريت دانايي را فرايندي تعريف كرده‏اند كه اطلاعات ارزشمند را پيدا و آن را به دانش لازم و ضروري براي تصميمگيري و عمل تبديل ميكند. لاتي و بيرلين (2000) مطرح ميكنند كه تنها مزيت رقابتي ماندگار براي هر شركت ارزشي است كه آن شركت براي مشتريانش ايجاد ميكند. منشأ اين ارزش ايجاد و انتقال اطلاعات مهم از كاركناني است كه با مشتريان در ارتباط مستقيم هستند به كاركناني كه توانايي خلق اطلاعات جديد و مهم را دارند و مجدداً از اين كاركنان به كاركنان گروه اول براي عمل است. غالباً اطلاعات جديد مستلزم نوآوري است و از اين رو مديريت نوآوري براي اكثر شركتها از اهميت زيادي برخوردار است. نوآوري يك فرايند در حال تكوين است كه در آن سازمانها مشكلات را ايجاد و تعريف ميكنند و آنگاه دانش جديدي براي حل آنها ميآفـرينند. تـوليد و تـركيب پـيوستة دانش جمعي سـازماني تـوانايي خاصي را بـه يـك شـركت مـيدهد تـا بـتواند در بـازار بـهتر ازديگران عمل كند (براون و داگير، 1998 ).
بيشتر نويسندگان در حوزة مديريت دانايي پـيشنهاد كـردهاند كـه پـيشرفتهاي فـناوري اطلاعات ابزاريهاي لازم را براي اين مديريت فراهم خواهد كرد. بعضيها پا را از اين هم فراتر نهاده و مطرح كرده‏اند كه خلق نظامهاي مبتني بر دانش يا فناوري دانش از روشهاي مهندسي دانش، به مديريت دانايي بهتري منجر خواهد شد ( ميلتون و ديگران ،1999 )، كه در آن مهندسي دانش مستلزم تحصيل، انـباشت و كـاربرد دانـش از مـتخصصان در حوزه‏اي است كه بايد فناوري دانش براي آن توليد شود.
هـدف ايـن مـقاله ارائـة ديـدگاه متفاوتي نسبت به اين رويكرد مديريت دانايي و نسبت به كساني است كه معتقدند دانايي را مي‏توان خارج از مغز انسان به دست آورد، ذخيره كرد و به كار برد. نويسندة اين مقاله معتقد است كه دانايي نميتواند خارج از مغز انسان وجود داشته باشد و فقط اطلاعات و داده‏ها هستند كه ميتوانند بيرون از مغز وجود داشته باشند. بنابراين اول داده، اطلاعات و دانايي تعريف و بحث خواهد شد، دوم بر اساس اين تعريفها مدلي معرفي خواهيم كرد كه نشان ميدهد چگونه دانايي در مغز انسان براي پردازش اطلاعات و خلق اطلاعات جديد به كار ميرود و چگونه اين اطلاعات جديد به خارج از مغز انسان منتقل ميشود. سوم، اين مدل براي بحث بيشتر دربارة كاركرد فناوري مديريت دانايي وكاركرد اطلاعات در خلق فرايندها و محصولات در داخل "شركتهاي مبتني بر دانايي" به كار خواهد رفت. شالودة نظرية تحصيل دانايي يك مجموعه مقدمات اوليه است كه مبنايي براي تحول منطقي قضاياي مربوط به خلق دانايي، حفظ دانايي و توزيع و كاربرد آن تشكيل مي‏دهد. وضع چنين نظريه‏اي حداقل مستلزم تعريف داده، اطلاعات و دانايي است. بنابراين لازم است به سه سؤال زير پاسخ داده شود :
1. داده چيست؟
2. اطلاعات چيست؟
3. دانايي چيست؟
تعاريف داده، اطلاعات و دانايي
نمونه هايي از دادهها عبارت‏اند از عدد 9/101 يا صفت " داغ" يـا از عـلوم كـامپيوتر ميدانيم كه ذخيره‏سازي نويسه‏ها در كامپيوتر معمولاً بـا "صفر" و "يك" نـمايش داده ميشود كه اينها هم عدد هستند. در اين صورت اگر دادهها واقعيتهاي خام هستند، پس اطلاعات چيست؟ مثالدادهها را در نظر ميگيريم: عدد 9/101 در استرالياي عهد ويكتوريا؛ اين عدد مي‏تواند بسامد يك راديوي "فاكس اف. ام." يا قيمت يك ليتر بنزين (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=%D8%A8%D9%86%D8%B2%D9%8A%D9%86) بدون سرب در بعضي جايگاههاي بنزين (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=%D8%A8%D9%86%D8%B2%D9%8A%D9%86) در ژانوية 2001 باشد. ميبينيم كه معني عدد 9/101 به تنهايي اندك است يا اصلاً بيمعني است، اما در بافت معنا پيدا ميكند. همينطور اگر صفت "داغ" را در نظر بگيريم ميبينيم كـه ايـن واژه مـيتواند مربوط به پيشگويي هواي فردا يا توصيف هر چيز ديگري باشد. بنابراين اطلاعات صرفاً داده‏ها در بافت به صورت واقعيتهاي خامي هستند كه ميتوانند شكل بگيرند و اطلاعات خلق كنند. اكنون كه دادهها و اطلاعات را تعريف و توصيف كرديم بايد اين سؤال را مطرح كنيم كه دانايي چيست؟ اين پرسش ذهن فيلسوفان از افلاطون تا زمان حال را به خـود مشغول كـرده و هـنوز جـواب روشني بـراي آن پـيدا نـشده اسـت. بنابراين مثالها و پيشنهادهاي زير را نمي‏توان پاسخهاي قطعي براي اين پرسش دانست اما مي‏توان آنها را قضايايي براي ايجاد مدل در نظر گرفت. قيمت بنزين (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=%D8%A8%D9%86%D8%B2%D9%8A%D9%86) بدون سرب هر ليتر 9/101 سنت را در نظر بگيريد. اين اطلاع به تنهايي خيلي كارساز نيست. اما اگر اطلاعات بيشتري مانند قيمت بنزين (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=%D8%A8%D9%86%D8%B2%D9%8A%D9%86) در دوازده ماه پيش را اضافه كنيم مي‏توانيم استنباط كنيم كه قيمت فعليبنزين (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=%D8%A8%D9%86%D8%B2%D9%8A%D9%86) نسبت به قبل افزايش يافته است يا كاهش. بعضيها معتقدند كه اين دو اطلاع، يعني قيمت بنزين (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=%D8%A8%D9%86%D8%B2%D9%8A%D9%86) و مقطع زماني مشخص ، دانايي هستند . اما مؤلف اين مقاله مايل است كه توجه خواننده را به اصطلاح "استنباط كردن" جلب كند. استنباط كردن توصيف فرايندي است كه در داخل مغز به وقوع ميپيوندد. يعني ارائة اطلاعات در يك گزارش يا حتي روي اين صفحة كاغذ مستلزم دانش و مهارت قبلي و شايد توانايي درك وتعبير آن است. توانايي استنباط از اطلاعات مستلزم داشتن مهارت و توانايي بيشتري نسبت به خواندن آن است، اما اگر از يك فرد بيسواد بخواهيد كه استنباط كند متوجه مي‏شويد كه حتي توانايي خواندن نيز مستلزم داشتن دانايي و مهارت كافي است. مثالهاي فراوان ديگري مانندنمودارهاي طرحوار مدارهاي‏الكترونيكي يا دستور آشپزي وجود دارند كه در آنها اطلاعات به مؤثرترين و كارآمدترين صورت كهـن ارائـه مـيشود. امـا كـساني كـه تجربة خـواندن نـدارند بـه سـختي مـيتوانند ايــن اطلاعات را تعبير كنند و گاهي حتي غيركهن است كه بتوانند از آن سردر بياورند، زيرا غالباً تعبير يك فرايند يا پديده مستلزم دانش قبلي است. بنابراين دانايي عبارت است از موجودي اطلاعات ، مهارتها، تجربه، باورها و خاطرات ، لذات (الكساندر و ديگران ، 1991) .

javad jan
07-13-2013, 09:15 AM
از تعريف تا مدل
مؤلف از اين تعريفها و مثالها سه قضية زير را ارائه ميكند:
ق1. داده‏ها و اطلاعات صرفاً اشكالي هستند كه بايد خارج از مغز دريافت،منتقل يا ذخيره شوند.
ق2. دانايي فقط در مغز فرد وجود دارد.
ق3. اطلاعات از طـريق انـدامهاي حـسي دريافت و در مـغز پـردازش مـيشود و از پردازش آنها دانايي جديد شكل ميگيرد.
شكل1. اين شكل مدل پيشنهادي را نشان ميدهد كه در آن اطلاعات از طريق اندامهاي حسي دريافت و در مغز با استفاده از دانش قبلي پردازش ميشود.كه در آن :
دانايي عبارت است موجودي ابزارها و مقولههاي مفهومي كه توسط مغز براي خلق، جـمعآوري و تـقسيم اطـلاعات به كار مي‏روند ( لاودن و لاودن ، 1995، 5).
در خلال‏ پردازش اطلاعات، دانايي جديد مي‏تواند به خاطر كاربرد در آينده كسب يا آفريده شود كه در آن اطلاعات بيشتر يا جديدي به دست ميآيد و پردازش ميشود.
شكل2. نشان ميدهد كه چگونه دانايي در مغز به اطلاعات تبديل و اين اطلاعات از طريق زبان يا نمايش به خارج از مغز منتقل ميشود. زبان در اين مدل شامل تمامي‏اشكال ارتباط اعم از نوشته، شفاهي و زبان اندام ( حركات بدن ) است.
در اين مدل، براي توليد اطلاعات دانايي قبلي موجود در مغز انسان ضروري است، درست همانطور كه آفرينش دانايي غالباً مستلزم ورود اطلاعات از طريق اندامهاي حسي به مغز است. شكلبندي اوليةدانايي قـبلي از ديـرباز مـوضوع بـحث و جـدلهاي فراواني توسط دو جهانبيني متضاد يعني تجربهگرايان و خردگرايان بوده است. تجربهگرايان معتقدند كه ذهن انسان هنگام تولد يـك لوح پاك است و تمامي دانايي مـا از طـريق انـدامهاي حــسي كـسب ميشود. جانلاك، فيلسوف انگليسي، يكي از مؤلفان معروف اين نظريه بود. بر اساس نظر خردـگرايان، كه نقطة مقابل تجربهگرايان هستند، بيشتر جنبههاي دانايي ما مبتني بر مشخصههاي ذاتياي است كه هنگام تولد در ذهن ما وجود دارد. افلاطون يكي از اولين فيلسوفاني بودكه اين نظريه را پذيرفت. بعدها امانوئل كانت، كه طرفدار خردگرايان بود، استدلال كردكه دانايي نميتواند فقط از طريق اندامهاي حسي كسب شود و بايد بعضي "مقولههاي" از پيش آماده وجود داشته باشد تا اين مادةحسي بر اساس آنها مرتب و سازماندهي شود. حمايت از هر كدام از اين دو ديدگاه هدف اين مقاله نيست. اما مدل ارائه شده در اين مقاله با هر دو سازگار است.
مدل ارائه شده مقدمهاي بر بحث زير است كه در آن مؤلف ميخواهد عليه اين نظريه كه دانايي ميتواند در خارج از مغز انسان دريافت شود استدلال كند. مؤلف برآن نيستكه نظريههاي بحث شده را مورد ترديد قرار بدهد، زيرا همين نظريهها به مطالعة مديريت دانايي كمك فراواني كرده‏اند. با وجود اين ، اگر كسي مدل پيشنهادي در اين مقاله را بپذيرد ، آنگاه بحث زير ميتواند به پژوهش و بررسي مديريت دانايي درآينده كمك كند.
فناوريها، ارتباطات و تقسيم دانايي
غـالباً ايـن بـاور وجـود دارد كـ‏ دانـايي همانندكتاب در كتابخانهها يا مجموعة دستورـ عملها در برنامة كامپيوتري كه به دادههاي بـيمعنا شـكل مـيدهند نـگهداري مـيشود (لاودن و لاودن ، 1995) .
اما، مدل مطرح شده در اين مقاله چنين نظريهاي را رد ميكند. مؤلف معتقد است كه تعريف و كاربرد وسيع اصطلاح " دانايي صريح" براي پژوهشگران دردسرساز شده است.اصول زيربنايي اصطلاح "دانايي صريح" به خودي خود مفيدند و در قانع كردن شركتها و مديريت براي در نظر گرفتن اطلاعات به نحوي متفاوت و مهم كمك فراواني كردهاند. با وجود اين "دانايي صريح" بر اساس مدل مطرح شده در اين مقاله چيزي جز اطلاعات نيست (كه البته اطلاعات هم مهم است) كه در ارزشآفريني و نوآوري شركتها خيلي مؤثر است.
اصـطلاحهاي هـوش مـصنوعي1 (ai)، نظامهاي مبتني بر دانايي2 (kbs)، نظامهاي كارشناسي3 و نظامهاي مبتني بر تصميمگيري4 (dss) همه به طور ضمني اين مفهوم را ميرسانند كه دانايي در اين نظامها دخالت دارد. در اكثر نوشتههايي كه در مورد اين نظامها بحث ميكنند دريافت و كاربرد دانايي صريح نيز آمده است. اما وقتي كسي فرايند تشكيل اين نظامها را بررسي يا آنها را تحليل ميكند متوجه ميشود كه به اصطلاح دانايي جمعآوري شده از خبرگان، يا برنامههاي به كار رفته، مجموعهاي قواعد و يا روال براي پردازش اطلاعات است. درواقع، اين قواعد و روالها صرفاً اطلاعات نيستند بلكه شايد شبه اطلاعات باشند؛ يعني، اطلاعاتي دربارة اين اطلاعاتاند كه چگونه اطلاعات پردازش ميشوند يا به چه بافتي تعلق دارند. فرايند "دريافت اين دانايي" بر اساس مدل ارائه شده در اين مقاله مستلزم اين است كه فردي دانايي را در مغز خود داشته باشد و آن را به اطلاعات تبديل كند تا بتواند اطلاعات را به فرد ديگر بدهد. فرد دوم ميتواند از اين اطلاعات براي ساختن نظام استفاده كند و اين اطلاعات مي‏تواند در نظام به كار برود.
بعضيها ممكن است استدلال كنند كه اين قواعد و روالها دانايي هستند زيرا شامل استدلال و منطقي هستند كه شخص خبره براي پذيرش اطلاعات به كار ميبرد. اما آنهايي كه اين نظامها را ميسازند يا دربارة آنها مطلب مينويسند ميپذيرند كه اين روالها و قواعد وابسته به حوزة خاصي هستند، يـعني فـقط بـراي مـوقعيتهاي مـعين يـا مجموعههاي مشخصي از اطلاعات مفيدند. اطـلاعات يـا دادههـاي ارائـه شـده بـه هـوش مـصنوعي، نـظامهاي مـبتني بـر دانـش، نـظامهاي كـارشناسي يـا نــظامهاي مـبتني بـر تصميمگيري بايد به صورتي باشند كه اين نظامها آن را بپذيرند. اطلاعاتي كه قالب لازم را ندارند نميتوانند وارد اين نظامها بشوند. اين قواعد و روالـها فـهرستهاي پـيچيدهاي از دسـتور عملهايي هستند كه به كامپيوتر ميگويند اطلاعات جمعآوري شده چگونه پردازش شـود. احـتمالاً ايـن قـواعد بـراي اشـخاص تازهكار بيمعنا هستند، اما براي كسي كه دانايي قبلي درمورد رشتههاي هوش مصنوعي، نظامهاي مبتني بر دانايي، نظامهاي كارشناسي يا... نظامهاي مبتني بر تصميمگيري دارد اين قواعد ميتوانند، بدون اين كه نيازي به كامپيوتر باشد، براي پردازش اطلاعات به كار روند، اگر چه ممكن است زمان بيشتري صرف بشود. ممكن است آدم بپذيرد كه طرز تهية كيك يك مجموعه دستور عمل و ثبت اطلاعات در مورد چگونگي پختن كيك نيز همينطور است. در اين صورت يقيناُ دستور عملها در مورد چگونگي پردازش اطلاعات به خودي خود اطلاعات هستند با اين استثنا كه وروديها نه اجزاي سازنده بلكه اطلاعات يا دادهها در يك قالب معين هستند.
فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات روشهاي زيادي را براي اشاعة اطلاعات و وسايل ارتباطي براي همكاري به كاربردهاند. ايميل، لوتوس نوتز1، اينترانت، برنامههاي چَت، گروههاي بحث، گروههاي اخبار و صفحههاي وب يـك چـنين روشـهايي هـستند. ايـنها روشهاي ارتباطات هستند كه در آنها طرفين ميتوانند، تقريباً بدون تأخير محسوس، پيامها و اطلاعات خود را در مدت زماني كه براي آنها راحت و مناسب است با هم مبادله كنند.
برابر گرفتن دانايي و اطلاعات و فرض اين كه تهية اطلاعات منجر به خلق دانايي ميشود يا مشكلات وابسته به خلق دانايي را ميتوان با فناوري اطلاعات برطرف كرد نادرست است. اما وقتي هيچ تلاش آگاهانهاي براي دريافت و تقسيم دانايي وجود ندارد، اطلاعات مهم و كليدي ممكن است از دست بروند يا ناديده گرفته شوند (ولچر، 1999). فناوريهاي اطلاعات، سرعت و دسترسي به فرايند مديريت دانايي را با استفاده از روشهاي سـريعتر و كـارآمدتر دسـترسي بـه اطـلاعات پراكنده بهبود بخشيدهاند.

javad jan
07-13-2013, 09:17 AM
دانايي در فرايندها و محصولات
نوناكا(1991) مطرح ميكند كه شركتهاي موفق شركتهايي هستند كه به طور پيوسته براي حل مسايل جديد و ناآشنا دانايي جديد خلق
ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــ
ميكنند، آن را به طور گسترده در سرتاسر سازمان پخش و به سرعت به فناوريها و محصولات جديد تبديل مي‏كنند. با وجود اين، همانطور كه ويك (1995) خاطر نشان ميكند، بيشتر مردم به صورتي انفعالي در جستجوي دانايي هستند زيرا هنگام انجام وظيفه هيچ نوع سازگاريي بين آنچه انتظار دارند و آنچه در عمل با آن برخورد ميكنند وجود ندارد و تعداد خيلي اندكي هم به صورت فعال دانايي را پيميگيرند. مؤلف اين مقاله معتقد است كه نبايد اين اظهارات را خيلي جدي گرفت و برعكس نياز به پخش اطلاعات بهصورتي گسترده را مطرح ميكند و همچنين معتقد است كه مردم اطلاعات با ارزش و جديد را براي خلق دانايي جديد در مغز خود و براي حل مسائل جديد و يا آشنا جستجو ميكنند.
پيشنيازهاي مديريت دانايي
گــسترش راحـت دانــايي بـازتاب مــوقعيت اجتماعي مناسب است نه فناوري مناسب (بروان و داگيد، 1998) مردم به انواع مختلف اطلاعات همانند ارزشها، برتريها و معيارها نيازمندند نه معمولاً به اطلاعات بيشتر. بيشتر كارهاي نابسامان سازمانها مستلزم تفكيك همين موقعيتهاي نامشخص است (دَفت و مكينتاش، 1981). نيازبه خلق فرهنگ سازماني مناسب و زيرساختي كه در آن دانايي بتواند خلق و منتشر بشود مهم است. فناوري با تهية روشهايي براي پردازش، تحويل و تقسيم اطلاعات با ارزش كه براي خلق دانايي در ميان افراد ضروري است يقيناً ميتواند در اين مورد مؤثر باشد. اگر ما بار ديگر به مدل آمده در شكل 1 نگاهي بيندازيم ميبينيم كه اطلاعات افراد منجر به خلق دانايي جديد ميشود و همين دانايي است كه به "دانايي قبلي" لازم براي پردازش اطلاعات جديد تبديل ميشود. بنابراين، نكتة مهم براي كساني كه دستاندر كار اجراي مديريت دانايي هستند تمركز بر تهية اطلاعات مناسب براي خلق دانايي قبلي است. اگر اين نظريه را قبول داشته باشيم آنگاه بايد بپذيريم كه مديريت دانايي نسبت به فناوري اطلاعات از اولويت بيشتري برخوردار است.
دو راهبرد براي مديريت دانايي وجود دارد كه شركتهايي كه به منابع انساني توجه خاص دارند ميتوانند آنها را به كار ببرند (اسيكرم، 1998). اول كاربرد بهتر دانايي موجود در داخل شركت، مثلاً با استفادة مشترك از بهترين روالها. فناوري در داخل شركت را ميتوان براي تهية فهرست راهنمايي از كساني كه در بعضي فعاليتها تجربة قبلي و بنابراين دانايي قبلي مناسب دارند به كار برد و در صورت لزوم براي پردازش اطلاعات از آن استفاده كرد. اين راهبرد به شركتها كمك ميكند تا آنچه را كه مي‏دانند مديريت و دانايي موجود در مغز تكتك افراد خود را، برحسب مورد، شناسايي كنند. دوم، كه گاهي نوآوري دانايي ناميده ميشود، وقتي كاركنان دانايي كافي و جاافتادهاي از ارزشها، برتريها و معيارها شركت دارند كه بتوانند خلاقيت و نوآوري خود را به كار ببرند و ايدههاي خود را بهمحصولات وخدمات ارزشمند تبديل كنند.
نتيجه
ايـن مـقاله ‏مـدلي از دانـايي مبتني بر اين مقدمات
اوليه را مطرح مي‏كند كه دانايي فقط در مغز افراد مي‏تواند آفريده و نگه‏داري شود يا به كار برود. ضمناً از اين مدل بحثي از رويكردهاي متفاوت كه بر اساس آنها دانايي مي‏تواند خارج از مغز انسان‏ وجود داشته باشد ارائه مي‏شود. پيشنهاد عمدة اين مقاله اين است كه براي مديريت مؤثر دانايي ، مديريت اطلاعات بايد به طور مؤثر و كارآمد اطلاعات را پخش و تقسيم كند. آنگاه اين اطلاعات كاركنان را تشويق يا به آنها كمك ميكند كه دانايي جديدي را در مغز خود بيافريند وآن را در داخل شركت به كار ببرند. بنابراين توجه اصلي به مديريت دانايي بايد بر سرماية معنوي انساني و راهبردهاي مربوط به مديريت منابع انساني باشد كه خلاقيت و نوآوري را در كاركنان و ميان افراد تشويق ميكند.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
شكل 1. مدل كسب اطلاعات و خلق دانايي در داخل مغز
شكل 2. مدل انتقال دانايي به پردازشگر اطلاعات براي ارسال به بيرون از مغز


مرجعها
ation Systems: A Problem-Solving Approach, 3rd ed., Dryden Press, Orlando, FL.
Milton, N., Shadbolt , N., Cottman, H., Hammersley, M., 1999, "Towards a knowledge technology for knowledge management", international Journal Human-Computer Studies, 51, 615-41.
Nonaka, I.,1991, "The Knowledge - crea- ting company", Harvard Business Review.
Skyrme, D.J., 1998, Developing a know-ledge strategy , Strategy.
Wachter, R.M., 1999, "Technology support (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=support) for knowledge management" , Mid-American Journal of Business, 14, 2, 13-20.
Weick, K.E., 1995, Sensemaking in Organizations, Sage Publications, Thousand Oaks, CA.