Borna66
06-10-2009, 12:28 PM
اصولاً به وجود آمدن دانشكده و نهاد آموزشي مدرن معماري را در پارادايمي قرار ميدهد كه ويژگي شكل جديد آن توجه به علم است. روي كار آمدن دولت ملي يا دولت - ملت در ايران در ابتداي قرن باوجود شكل استبدادياش و شايد به دليل قدرتي كه از اين مسير ميگيرد، مجموعهاي از ساختارهاي مدرن را ايجاد ميكند كه نقش تعيينكنندهاي در شكلگيري معماري اين دوره دارد. يكي از اين ساختارها، پارادايم علمي است كه براساس آن علم در شكل جديدش، كاملاً از غرب گرفته شده است. در اين شيوه معماري مثل خيلي از شاخههاي ديگر علمي در دانشگاه تدريس ميشود و رشتهاي تخصصي است كه افراد بايد در فرآيندي شخصي به آن وارد شوند و پس از طي مباني تئوريك و نظري براساس روشهاي علمي بايد نتايج به آزمايش گذاشته شده را تعميم دهند. درحالي كه در شيوه سنتي، معمار بيشتر با فضاي فيزيكي سر و كار داشت اين شيوه آموزش با شيوه سنتي آموزش معماري تفاوت بسيار داشت. از اين رو تأثير دانشكدههاي معماري بر معماري ايران كاملا آشكار است. معماران فارغالتحصيل دانشگاه از برخي جهات نسبت به معماران دوره قبل خود برتري دارند و از جهاتي نسبت به آنها داراي ضعف هستند. درواقع معماراني كه به اين ترتيب، تربيت ميشوند به لحاظ تجربه در سطح پايينتري از معماران سنتي آن زمان قرار دارند به دليل اينكه معمار سنتي با گذشتن از يك تجربه كاملاً عملي و درازمدت كه حاصل كار با استاد معمار بود، به تبع دريافت دقيقتر و روشنتر و غنيتري از شرايط توليد فيزيكي فضا داشت. همينطور حضور كاملاً متداوم در جامعه سبب ميشد با مردم و ساختارهاي اجتماعي رابطه نزديكي داشته باشند و بتواند آن را در توليد فضا تأثير دهد. در حالي كه معمار جديدي كه از دانشكده خارج ميشد تجربه كمي داشت و بهتدريج بايد اين كمبود را در خود رفع مي كرد و البته اين تجربه اندوزي هم هميشه از آن غنا و عمقي برخوردار نبود كه در معماري سنتي شاهد بوديم. درنتيجه بسياري از اين افراد تبديل به معماران متوسط يا سطح پاييني ميشدند كه صرفاً يك شكل و فرم از فضا را توليد و باز توليد ميكردند و به توليد تجاري فضا رو ميآوردند و به تبع همه ارزش معماري در مقام خلاقيت هنري و فكري در كارهايشان از بين ميرفت. اما در عين حال اين معماران نقاط قوتي هم نسبت به معماران سنتي داشتند نقطة قوت در ايشان ديدگاه نظري آنها بود. بسياري از اين معماران چون درون يك پارادايم علمي مشخص و گسترده تربيت ميشدند، واجد قدرت مستقلي در ديدگاههاي نظريشان بودند. برخي توانستند با تجزيه و تحليل معماري و ايجاد شرايط آن تأليفات و پژوهشهاي مهمي انجام دهند. بهعنوان مثال با استفاده از متدلوژي علمي معماري غربي توانستند روي اشكال اقليمي ايران و دلايل عميق شكلگيري معماري سنتي مطالعه كنند و اشكال جديدي در فرم و شكل معماري ايران بهوجود آورند. حاصل اين پژوهشها معماريهاي تلفيقي است كه به موقعيت اقليمي و اجتماعي در ايران توجه كرده و با تركيب زيباشناسي سنتي و مدرن آثار برجستهاي برجاي گذاشته است.
فكر ميكنم كه اين نقطه قدرتي بود كه بايد تقويت ميشد. اين قابليت هنوز در خيلي از دانشكدهها باقي است. ايجاد دانشكدههاي معماري سبب شد، نسل گستردهاي از معماران و شهرسازان بهوجود آيد كه پتانسيل بالايي دارند، حتي اگر جامعه به علت برخي شرايط نتوانسته از آنها به خوبي استفاده كند. در مجموع شايد بتوان گفت ايجاد دانشكدهها تأثير بسيار مثبتي بر معماري داشته است.
فكر ميكنم كه اين نقطه قدرتي بود كه بايد تقويت ميشد. اين قابليت هنوز در خيلي از دانشكدهها باقي است. ايجاد دانشكدههاي معماري سبب شد، نسل گستردهاي از معماران و شهرسازان بهوجود آيد كه پتانسيل بالايي دارند، حتي اگر جامعه به علت برخي شرايط نتوانسته از آنها به خوبي استفاده كند. در مجموع شايد بتوان گفت ايجاد دانشكدهها تأثير بسيار مثبتي بر معماري داشته است.