PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سه دوره مهم در معماری معاصر ایران



Borna66
06-10-2009, 12:27 PM
دهه های 30 و 40 که به تصریح بسیاری از صاحب نظران یکی از اعصار پربار ادبیات و هنر ایران به شمار می آید، محصول تحولی بود که نیما در شعر ابجاد کرد. رویکردی نو که پابه های قکری و معرفتی جدیدی را بنیان گذاشته و موجبات رشد و شکوفایی بسیاری شد. در این دو دهه داستان نویسی، شعر، نمایشنامه نویسی، نقد ادبی، تحقیقات تاریخی و اجتماعی و حتی هنرهای تجسمی بهترین دستاوردهای خود را عرضه کردند و تاثیرات آنها تا دهه اخیر نیز قابل بررسی است.
تبادلات فکری و علمی با دنیای غرب از یک طرف و نگرش عمیق و کاربردی روشنفکران آن دوره به سنت، بستری مناسب و در عین حال پویا که روند تکاملی از هنر و اندیشه را ارایه کردند. توجه به الگوها و ارزش های گذشته و تلاش در جهت بروز کردن مفاهیم مورد نظر از شاحصه های نتایج این دوران بشمار می رود.
فغالیت های متنوع دانشکده هنرهای زیبا و ارتباط تنگاتنگ آن با دانشکده ادبیات و فلسفه در کنار شرایط اجتماعی حاکم بر آن دوران، کنشی فراگیر و سازنده در عرصه هنر و معماری را آغاز کردند که نتایج آن را با رشد اقتصادی دهه 50 در معماری کشور می توان بررسی کرد. بناهای مهمی که هم اکنون به عنوان نماد هایی از ایران معاصر مطرح می شوند، همه و همه یادگاری از دورانی هستند که اکنون بسیار دور می¬نماید. دقت و ظرافت نسل اول معماران معاصر در بهره¬گیری از معماری گذشته ایران و بازتابی نو و دور از هرگونه تقلید فرمال بسیار قابل تحسین است.
بر خلاف نظر برخی متفکران، اندیشه پیوسته مسیر تکاملی خودش را طی می کند و به طریق اولی، هنر نیز سیر قهقرایی ندارد چه مجالی برای ظهور داشته باشد و چه نداشته باشد. با بررسی دقیق در دوره های مختلف معماری و صرف نظر از مشکلات اقتصادی و اجتماغی موجود، می توان نمود بارزی از تفکر و رشدی نسبی از آن را یافت. در مراحل بعدی است که بناهای ساخته شده و دستاورد های معماری را می توان مورد نقد قرار داد. ظهور و پیدایش یک معماری خوب و موفق به عوامل بسیاری بستگی دارد که تضعیف هر کدام از آنها می تواند تاثیرات مهمی در عمق و شکل گیری آن داشته باشد ولی نمی توان منکر سیر فکری معماری در آن دوره بود؛ چه بسا آرا و اندیشه های متفکری به تنهایی جوابگوی نیازهای دهه های بعد از خود بوده و به علت نبود بستری مناسب به منصه ظهور نرسیده است. معماری با رویکرد میان گستره ای که دارد از مباحث و فرایندهای مختلف علمی و هنری بهره گرفته و در هر دوره ای توانسته است الگو ها و مفاهیم جدیدی را مطرح کرده و بدین وسیله کمبود های موجود در سایر عرصه ها را جبران نماید.
از اواخر دهه 50 تا اواخر دهه 60 به تبع تب تند وقایع سیاسی و اجتماعی و به خصوص جنگ تحمیلی، روند صعودی موجود در هنر و معماری با رکود نسبی مواجه شد ولی با خاتمه جنگ در سال 1367 بازسازی کشور و مناطق جنگ زده شروع شده و ساخت و ساز در کشور رونق بسیاری یافت. بسیاری از مصالحی که در دوران جنگ به خاطر شرایط اقتصادی و مشکلات موجود در کشور نمی شد، وارد گردید؛ همین امر نقش بسزایی در تنوع و تجسم ایده های خاص معماران داشت و فضای راکد معماری را تا حدی به تحرک وا داشت. اما هنوز زمان بیشتری لازم بود تا معماران نسل دوم، که متولدین دهه های 30 و 40 بودند تجارب و آموخته های خود را ارایه دهند. نسلی که از آموزه های اساتید بزرگی بهره گرفته و با شناختی که از معماری مدرن و پست مدرن دارند، در بستری نو و تکنولوژیک شروع به فعالیت کردند. رویکرد فلسفی به معماری در غرب و پدید آمدن ایده های نو در آفرینش و فضا مشغله های دیگری را بر سازماندهی فکری معماری دهه 70 ایجاد کرد که جای بسی تامل است و نمی توان چنین مرحله مهمی را در عرصه ساخت و ساز و تبعات ناشی از آن را نادیده گرفت. از اواخر دهه گذشته با ایجاد فضایی مناسب و کارآمد در زمینه های پژوهشی و هنری تا زمان حال شاهد دستاوردهای بسیاری در زمینه، سینما، تئاتر، هنرهای تجسمی هسنیم که بازتاب فرهنگی-اجتماعی قوی داشته اند و حتی در عرصه های جهانی نیز موفقیت های بسیاری را بدست آورده اند. همین موضوع گواهی است بر روند تکاملی اندیشه و جدایی آن از هر گونه چرک و زنگار دوره های زمانی است. فضایی مناسب و بستری آماده توانایی بیان بسیاری از ناگفته ها و نانوشته های گذشته را مهیا می سازد و امکان پرورش استعدادهای جدید را فراهم می آورد. اما معماری گستره وسیع تری را بر می تابد و مدت زمان لازم برای اجرا شاخصه مهمی در این سیر تکاملی به شمار می رود و ثمره فکری آن دیرتر به منصه ظهور می رسد. البته نباید فراموش کرد که واسطه تفکر معماری خوب و بستری مناسب، معمارانی هستند که ایده های موجود را به عمل تبدیل می کنند و این وظیفه دشوار تا حد زیادی بر عهده نسل میانی دهه اخیر معماری است؛ نسلی که شاید در ده 30 عمر خویش با مسائل و مشکلات بسیاری مواجه شده و در شکل گیری شخصیت معماری خویش تا حدودی موفق نبوده است.
شاید بتوان دهه گذشته را به بهانه تجربه های جدید و نوپا و شرایط اقتصادی جامعه توجیه کرد ولی نمی توان نبود روند فکری مشخصی را در فرایند ساخت و ساز در کشور را انکار کرد. تفکری که نسل میانی در فضای آکادمیک و اجتماعی با آن درگیر بوده و انتظاری بر انتقال مفاهیم و اندیشه های صاحب نظران دهه های قبلی است. مفاهیمی که نسل بعدی معماری که هم اکنون مبانی فکری و عملی ایشان در حال پی ریزی است ، بسیار نیازمند آن است. حلقه متصل کننده ای که نسل اول و سوم معماری ایران را به هم دوخته و ما را از سردرگمی و بیراهه های اخیر می رهاند.