هم نفسم
06-20-2013, 01:09 PM
اینجا حرف های یک دل است اینجا غربت و غم است به سمت من نیا كه با وجودت درد تنهایی من بیشتر خواهد شد بگذار رنج تنهایی خود را بكشم من از زجر كشیدن در خودم لذت می برم طاقتم زیاداست برای معلولیتم اما طاقت دردهایی كه فردا بر دل من میگذاری را ندارم من طاقت رفتن تو را ندارم به سمت من نیا با نگاه گیرایت صدایم نكن من فقط مسافری هستم كه تنها چند روز در چشمان تو میهمان خواهم بود زجرهایی كه احساس تو بر دل من خواهند گذاشت را باخود بردار و از شهر تنهایی من برو من از احساس میترسم ، مرا ترسانده اند من از محبت میترسم،مرا ترسانده اند من از دوست داشتن هراسانم من تا ابد محكومم به غربت وتنهایی من به سمت تاریكی ها كشیده شده ام من قدر روشنایی را نمی دانم من از شهر دوستیها فراری هستم من تنها مسافری غریبه در این شهر بی هیاهو هستم و خوب میدانم كه روزی در همینجا باید مرگ خود را با دردها و رنجهایم جشن بگیرم از من دور شو و به سمت من نیا من زخم كهنه ای بر دل دارم...
http://pnu-club.com/imported/2013/06/466.jpg
http://pnu-club.com/imported/2013/06/466.jpg