javad jan
06-18-2013, 12:29 PM
به نظر نمي رسد بتوانيم جامعه اي را نشان بدهيم كه درآن بحران هاي مختلف هرچند وقت يكبار ، ظهور و بروز نيابد، بنابراين آن چه دراين ميان باقي ميماند نحوه مواجهه ما با بحران است كه ميتواند آن را تبديل به فرصت كرده يا آن راتبديل به شرايطي آشتيناپذير وسرشار ازخشونت نمايد.يكي ازعواملي كه ميتواند نمايشگر ذكاوت مسئولان تلقي شود،شيوه برخورد آنان با اين دست ازمسايل است.
آيا ايران دراين باره استراتژي مدوني دارد؟ آيا درباره نحوه اطلاع رساني درشرايط بحراني به فرمول هاي مشخصي دست يافته ايم؟ براي اين منظور ، يك روابط عمومي بحران مناسب، داراي چه اصول وشرايطي است ؟
آيا شرايطي وجود دارد تا ازگذر آن وجود اصل بحران به رسميت شناخته شده وبراي آن چارهانديشي شود؟سئوالات حاضر موضوع ميزگرد روابط عمومي بحران باحضوردكترامير هوشنگ عباس زاده و حسن اميني ازاعضاي هيأت علمي دانشگاه علامه طباطبايي وهوشمند سفيدي دبير سمپوزيوم بين المللي روابط عمومي با گرايش بحران است كه با همكاري شهرداري تهران به مدت سه روز ازتاريخ 12 تا 14 آذرماه درمركز همايش هاي بين المللي رازي برگزارشد.
به عنوان مقدمه بايدبگويم جوامع درحال گذار، اغلب پيش بيني ناپذير وبرنامهناپذيرنام گرفته اند.علاوه براين، فرهنگ حركت علمي وتخصصي نيزدرآن ها جا نيفتاده است . اين دست از جوامع همواره دچار نابسامانيهاي مختلف ازجمله بحران مي شوند. يكي ازدلايل آن هم اين است كه كماكان ازيك سامانه اطلاع رساني ويك الگوي جاافتاده برخوردارنيستند. جامعه ما نيز دراين شرايط به سر ميبرد، بنا براين به نظرمي رسد بهترباشد دردرجه نخست بحران و روابط عمومي بحران را مورد بررسي قرار دهيم .
دكتر عباس زاده: درتعريف بحران بايد بگويم كه حادثه يا رويدادي كه باعث شود يك سازمان ، موسسه ، شركت ، يا يك كارخانه به شكل گسترده ونا مطلوبي به موضوع مورد توجه رسانه هاي حال در بعد ملي ويا در بعد بين المللي و همچنين ديگر گروه هاي برون سازماني مانند مشتريان ، سهامداران ، سياستمداران ، اتحاديه هاي تجاري، خانوادههاي كاركنان، گروه هاي طرفدار محيط زيست و ديگر گروه هاي فعال وهمچنين كاركنان همان تشكيلات، تبديل شود، ميشود گفت كه بحران ايجاد شده است. به عبارت ديگربحران يك وضعيت وموقعيت ناگهاني وغير مترقبه وغير قابل پيش بيني دراكثرموارد است كه اوضاع يك سازمان وجامعه را به هم مي ريزد؛هرچند با تمهيداتي مي تواند بيشتر وقت ها قابل پيش بيني باشد.
كنگره جهاني روابط عمومي درسال 1978 درمكزيكو روابط عمومي را «هنرودانش اجتماعي تجزيه وتحليل گرايش ها ، پيش بيني آثار آن ها ، مشورت با رؤساي مؤسسات وتهيه واجراي برنامه هاي علمي كه درجهت منافع موسسه وهمگان باشد» تعريف كرده است. با توجه به اين موضوع تعريف شما ازروابط عمومي چيست و روابط عمومي را با توجه به اين تعريف درايران چگونه مي بينيد؟
دكترعباس زاده: به نظر من روابط عمومي با بحثي كه مطرح كردم ،با بحث پيشگيري قرين است تا درمان .درمان تا اندازه زيادي مشكل است، اما وظيفه اصلي يك روابط عمومي اين است كه خطرات بالقوه را كه ممكن است بالفعل بشوند ،پيش بيني كند، به عبارت ديگرروابط عمومي موفق آن است كه بتواند « آينده نگر» باشد .
بحران ها معمولا باچه مشخصه هايي قابل شناخت هستند؟
دكتر عباس زاده: بحران مشخصات خاص خودش را داردكه معمولا آميزه اي از سه عنصر است: 1- تهديد يا فرصت ؛2- زمان محدود ؛3- ميزان فشار وارده.ازاين رو
مي توانيم بگوييم بحران موقعيتي است كه درآن تهديد غير منتظره متوجه ارزش هاي حياتي شده وزمان تصميم گيري را محدود مي سازد. دربحران مقولاتي همچون امنيت ، مصلحت و منفعت معمولا مورد توجه قرار مي گيرد . پس مي توانيم نتيجه بگيريم كه عدم توجه به بحران هاي مختلف درهر زمينه مخصوصا دريك سازمان مي تواند 1- امنيت سازمان را به خطر بيندازد؛ 2- مصلحت سازمان را ناديده بگيرد؛ 3 - منفعت سازمان را پايمال كند.
آقاي سفيدي با عنايت به آن چه دكتر عباس زاده مطرح كردند، به نظر مي رسد يكي ازكاركردهاي روابط عمومي درجامعه ،كمك به برقراري گفت وگو بين مردم ومسئولان باشد. ازاين زاويه به نظر مي رسد كه مهمترين كارروابط عمومي فهم مسايل و ارائه راهكارهاي مناسب براي جلب اعتماد مخاطب است، آيا درست مي گويم؟
سفيدي : بله آن چيزي كه دربحران حايزاهميت است «مديريت مسأله» است . مديريت مسأله شامل چه چيزي مي شود؟ اگر ما مديريت مسأله ومديريت رويدادها داشته باشيم ، مي توانيم به سهولت ، بحران هاي بالقوه را شناسايي كنيم.
اين موضوع درمديريت بحران بيشتر مورد تأكيد مااست كه براساس راهبرد «بازدارندگي» مد نظر قرار مي گيرد و براساس آن بايد با نگاه به گذشته ، بحران هاي دوره اي را شناسايي ومبتني بر آن، براي پيشگيري برنامه بدهيم. از منظر ديگر بحران ها به سه قسمت قابل تقسيم اند:1- بحرانهاي ناشي ازرويدادهاي طبيعي مثل آتشفشان ، سيل وزلزله؛
2 - بحرانهاي ناشي ازرويدادهاي اجتماعي مانند بازي هاي جام جهاني ؛ 3- بحران هاي ناشي ازرويدادهاي رسانه اي.
رويداد رسانه اي را«شبه رويداد» يا «رويداد كاذب» هم مي گويند. به عبارت صحيح تر وقتي مسأله اي درجامعه، آن قدرپيچيده مي شود كه نتوانيم آن رادرزمان خودش حل كنيم واخبارآن در رسانهها انعكاس مي يابد، تبديل به يك بحران مي شود.
اما دسته بندي پارسونز ازبحران قابل تامل است. پارسونز بحران ها را به سه دسته تقسيم ميكند:1- بحران هاي فوري مانندزلزله؛ 2- بحران هاي تدريجي مانند بحران هاي اجتماعي كه ريشه درگذشته دارند وبه مرور ايجاد شده اند، مانند افزايش سرقت ، گراني يا بي خانماني؛ 3- بحران هاي ادامه دار.مثلابحران ناشي ازقيمت نفت، يك بحران ادامه دار براي جوامع درحال توسعه مانند ايران است. دراين جا بايد يادآوري كنم كه داراي بحرن هاي ملي وجهاني نيز هستيم ؛ مانند بيماري سارس درچين.اين بحران، همه را نگران كرده بود.
آيا ايران دراين باره استراتژي مدوني دارد؟ آيا درباره نحوه اطلاع رساني درشرايط بحراني به فرمول هاي مشخصي دست يافته ايم؟ براي اين منظور ، يك روابط عمومي بحران مناسب، داراي چه اصول وشرايطي است ؟
آيا شرايطي وجود دارد تا ازگذر آن وجود اصل بحران به رسميت شناخته شده وبراي آن چارهانديشي شود؟سئوالات حاضر موضوع ميزگرد روابط عمومي بحران باحضوردكترامير هوشنگ عباس زاده و حسن اميني ازاعضاي هيأت علمي دانشگاه علامه طباطبايي وهوشمند سفيدي دبير سمپوزيوم بين المللي روابط عمومي با گرايش بحران است كه با همكاري شهرداري تهران به مدت سه روز ازتاريخ 12 تا 14 آذرماه درمركز همايش هاي بين المللي رازي برگزارشد.
به عنوان مقدمه بايدبگويم جوامع درحال گذار، اغلب پيش بيني ناپذير وبرنامهناپذيرنام گرفته اند.علاوه براين، فرهنگ حركت علمي وتخصصي نيزدرآن ها جا نيفتاده است . اين دست از جوامع همواره دچار نابسامانيهاي مختلف ازجمله بحران مي شوند. يكي ازدلايل آن هم اين است كه كماكان ازيك سامانه اطلاع رساني ويك الگوي جاافتاده برخوردارنيستند. جامعه ما نيز دراين شرايط به سر ميبرد، بنا براين به نظرمي رسد بهترباشد دردرجه نخست بحران و روابط عمومي بحران را مورد بررسي قرار دهيم .
دكتر عباس زاده: درتعريف بحران بايد بگويم كه حادثه يا رويدادي كه باعث شود يك سازمان ، موسسه ، شركت ، يا يك كارخانه به شكل گسترده ونا مطلوبي به موضوع مورد توجه رسانه هاي حال در بعد ملي ويا در بعد بين المللي و همچنين ديگر گروه هاي برون سازماني مانند مشتريان ، سهامداران ، سياستمداران ، اتحاديه هاي تجاري، خانوادههاي كاركنان، گروه هاي طرفدار محيط زيست و ديگر گروه هاي فعال وهمچنين كاركنان همان تشكيلات، تبديل شود، ميشود گفت كه بحران ايجاد شده است. به عبارت ديگربحران يك وضعيت وموقعيت ناگهاني وغير مترقبه وغير قابل پيش بيني دراكثرموارد است كه اوضاع يك سازمان وجامعه را به هم مي ريزد؛هرچند با تمهيداتي مي تواند بيشتر وقت ها قابل پيش بيني باشد.
كنگره جهاني روابط عمومي درسال 1978 درمكزيكو روابط عمومي را «هنرودانش اجتماعي تجزيه وتحليل گرايش ها ، پيش بيني آثار آن ها ، مشورت با رؤساي مؤسسات وتهيه واجراي برنامه هاي علمي كه درجهت منافع موسسه وهمگان باشد» تعريف كرده است. با توجه به اين موضوع تعريف شما ازروابط عمومي چيست و روابط عمومي را با توجه به اين تعريف درايران چگونه مي بينيد؟
دكترعباس زاده: به نظر من روابط عمومي با بحثي كه مطرح كردم ،با بحث پيشگيري قرين است تا درمان .درمان تا اندازه زيادي مشكل است، اما وظيفه اصلي يك روابط عمومي اين است كه خطرات بالقوه را كه ممكن است بالفعل بشوند ،پيش بيني كند، به عبارت ديگرروابط عمومي موفق آن است كه بتواند « آينده نگر» باشد .
بحران ها معمولا باچه مشخصه هايي قابل شناخت هستند؟
دكتر عباس زاده: بحران مشخصات خاص خودش را داردكه معمولا آميزه اي از سه عنصر است: 1- تهديد يا فرصت ؛2- زمان محدود ؛3- ميزان فشار وارده.ازاين رو
مي توانيم بگوييم بحران موقعيتي است كه درآن تهديد غير منتظره متوجه ارزش هاي حياتي شده وزمان تصميم گيري را محدود مي سازد. دربحران مقولاتي همچون امنيت ، مصلحت و منفعت معمولا مورد توجه قرار مي گيرد . پس مي توانيم نتيجه بگيريم كه عدم توجه به بحران هاي مختلف درهر زمينه مخصوصا دريك سازمان مي تواند 1- امنيت سازمان را به خطر بيندازد؛ 2- مصلحت سازمان را ناديده بگيرد؛ 3 - منفعت سازمان را پايمال كند.
آقاي سفيدي با عنايت به آن چه دكتر عباس زاده مطرح كردند، به نظر مي رسد يكي ازكاركردهاي روابط عمومي درجامعه ،كمك به برقراري گفت وگو بين مردم ومسئولان باشد. ازاين زاويه به نظر مي رسد كه مهمترين كارروابط عمومي فهم مسايل و ارائه راهكارهاي مناسب براي جلب اعتماد مخاطب است، آيا درست مي گويم؟
سفيدي : بله آن چيزي كه دربحران حايزاهميت است «مديريت مسأله» است . مديريت مسأله شامل چه چيزي مي شود؟ اگر ما مديريت مسأله ومديريت رويدادها داشته باشيم ، مي توانيم به سهولت ، بحران هاي بالقوه را شناسايي كنيم.
اين موضوع درمديريت بحران بيشتر مورد تأكيد مااست كه براساس راهبرد «بازدارندگي» مد نظر قرار مي گيرد و براساس آن بايد با نگاه به گذشته ، بحران هاي دوره اي را شناسايي ومبتني بر آن، براي پيشگيري برنامه بدهيم. از منظر ديگر بحران ها به سه قسمت قابل تقسيم اند:1- بحرانهاي ناشي ازرويدادهاي طبيعي مثل آتشفشان ، سيل وزلزله؛
2 - بحرانهاي ناشي ازرويدادهاي اجتماعي مانند بازي هاي جام جهاني ؛ 3- بحران هاي ناشي ازرويدادهاي رسانه اي.
رويداد رسانه اي را«شبه رويداد» يا «رويداد كاذب» هم مي گويند. به عبارت صحيح تر وقتي مسأله اي درجامعه، آن قدرپيچيده مي شود كه نتوانيم آن رادرزمان خودش حل كنيم واخبارآن در رسانهها انعكاس مي يابد، تبديل به يك بحران مي شود.
اما دسته بندي پارسونز ازبحران قابل تامل است. پارسونز بحران ها را به سه دسته تقسيم ميكند:1- بحران هاي فوري مانندزلزله؛ 2- بحران هاي تدريجي مانند بحران هاي اجتماعي كه ريشه درگذشته دارند وبه مرور ايجاد شده اند، مانند افزايش سرقت ، گراني يا بي خانماني؛ 3- بحران هاي ادامه دار.مثلابحران ناشي ازقيمت نفت، يك بحران ادامه دار براي جوامع درحال توسعه مانند ايران است. دراين جا بايد يادآوري كنم كه داراي بحرن هاي ملي وجهاني نيز هستيم ؛ مانند بيماري سارس درچين.اين بحران، همه را نگران كرده بود.