Borna66
06-10-2009, 10:45 AM
معماری ایران یک مایکل مور کم دارد...!
http://pnu-club.com/imported/2009/06/449.jpg
نقل قول:
نگاه نقادانه وجه تمایز جامعه مدرن و جامعه سنتی برشمرده میشود؛ در جوامع سنتی از آنجا که الگوباوری غالب است، لذا پذیرفتن بیچونوچرای هر چیز بیآنکه سوالی به ذهن متبادر کند. یا مورد شک قرار گیرد امری عادی محسوب میشود.
«نگاه نقادانه» وجه تمایز جامعه مدرن و جامعه سنتی برشمرده میشود؛ در جوامع سنتی از آنجا که الگوباوری غالب است، لذا پذیرفتن بیچونوچرای هر چیز بیآنکه سوالی به ذهن متبادر کند. یا مورد شک قرار گیرد امری عادی محسوب میشود. در نقطه مقابل آن تکیه بر عقلباوری و «بودن بر مبنای اندیشیدن» لاجرم نگاه نقادانه را بدنبال خواهد داشت و از بنیادگرایی فکری در هر زمینهای میکاهد.
برپاشدن محافل نقد معماری در خانه هنرمندان که بیش از دو سال است به همت جامعه مهندسان معمار ایران (با تمام نقاط ضعفش) بر پا میشود، گام مهمی در عرصه شناخت معماری و بازشناساندن مفهوم نقد در این عرصه و همچنین پیشرفتن به سمت معماری جهانی است. چراکه برای همگام شدن با معماری روز دنیا باید به لحاظ تئوری نیز به تفکر جهانی نزدیک شد و با پذیرفتن نگاه نقادانه معماری را به سمت پویایی پیش برد.
پویابودن خصیصهای است که چنانچه هنر امروز با آن آمیخته نباشد، معنا و مفهوم خود را از دست خواهد داد و پویایی در هنر و معماری امروز با نقد اصولگرا بدست خواهد آمد.
معماری را بواسطه ماهیتش علمی میانگسترهای میشمرند که از عرصههای گوناگون (اجتماعی، فرهنگی، هنری، ادبیاتی، عرفانی و...) تاثیر میپذیرد. نقدمعماری نیز بالطبع جدای از این تاثیر نیست. نقد را میتوان گامی موثر در عرصه شناخت و آگاهی عمیق پیرامون آنچه وجود دارد دانست که بازخورد (Feed back) آن راه را برای آینده بهتر و پیشرفت به سمت کمال هموار خواهد ساخت؛ کمااینکه در عرصه سینما، نقد و گرم شدن محافل نقد سینما بیتردید سینما و دست اندرکاران این حرفه را بر مسیر موفقیت به پیش راند.
شناخت اصول نقد و پیشبردن آن در مسیر و جهت خاص، نیازمند گذشت زمان و گسترده شدن بستر نقد در محافل معماری است تا بتواند جای خود را در مسیر مشخص و تعریف شده ای باز کند. در نگاهی کلی، نقد متکی بر حقایق موجود است و تحلیلی است بر آنچه هست؛ لذا نگاهی به گذشته دارد. نقد در عرصه معماری متاثر از اندیشه و پیشفرضهای ذهنی منقدینی است که در این راه گام برداشته اند؛ بنابراین بیان واقعیتی است که بر افکار منقد اتکا دارد و از آنجا که ذهنی است، لذا مبتکرانه و خلاقانه است.
نقد بیان واقعیتهای بیرونی است براساس شهود درونی منقد و نخست متکی بر تجربه است؛ تجاربی که در زندگی علمی و حرفهای منقد به مدلسازی ذهنی بدل گشته که این مدل را میتوان بسان عینکی به تصور درآورد که به مدد این عینک منقد معماری را بعنوان یک واقعیت مورد ارزیابی قرار میدهد.
همانگونه که محققین و مولفین کتب معماری موجود پس از سالها تدریس و تحقیق در یک زمینه خاص توانستهاند با نگاه ویژه مسالهای را در معماری دنبال کنند و یا به بحث بگذارند.
نگاهی که متعلق به آنهاست و آبشخور آن تجارب شخصی/حرفهای تلقی میشود؛ بعنوان مثال هرتسفلد و گیرشمن که بدنبال کاوشهای باستانشناسی، معماری ایران را شناختند از ژرفای اندیشههای باستان شناسانه معماری ایران را به دیگران معرفی کردند.
عدهای همچون تیتوس بورکهارت، هانری استیرلن و هانری کربن در تحلیل معماری، آن را با حقایقی ماوراءالطبیعی مرتبط میدانند. بورکهارت و استیرلن تاثیر دین را بعنوان اصلی ترین عامل شکل دهنده هنر مورد ارزیابی قرار میدهند. لاله بختیار و نادر اردلان در کتاب حس وحدت از دید صوفی معماری ایران را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادهاند و پرفسور فلامکی نیز در کتاب شکلگیری معماری تجارب ایران و غرب، از هفت وادی عطار میگوید و ادبیات و معماری و عرفان را در هم گره میزند و پروسه شکلگیری معماری ایران را از دید شاعر عارف جستجو میکند.
فضاگرایی با تکیه بر Subject و ادراک تجربهکننده فضا و مفاهیمی که در ذهن تجربهکننده نقش میبندد، نگاهی آوانگارد در نقد معماری محسوب می شود که آنرا در کتاب فضا هستی و معماری، اثر کریستین نوربرگ شولتز میتوان یافت.
این نوع نگرش که روانشناسی گشتالت و پدیدارشناسی هوسرل و فلسفه هایدگر را با معماری پیوند زدهاست در میان منقدین معماری ایران دیدهنشدهاست.
نقدمعماری که اکنون در محافل علمی ریشه دوانیدهاست، هنوز چون طفلی نوپاست که شکل کامل خود را نگرفته است و چنانچه اصولگرایانه عمل شود و به آن جهت دادهشود میتواند سرمنشا نگاههای نوینی در عرصه معماری باشد و خود بعنوان مولد عمل کند و تولیدکننده بینش خاصی باشد.
این انتظار زیادیست که نقد را در عرصه معماری همچون سینما با حداقل کم و کاستی خواستار باشیم، بلکه باید فرصت داد تا این درخت ریشه بدواند تا بتواند رشد کرده و سیر صعودی را بپیماید. اما میتوان از مسیری که سینما در محافل نقد خود استفاده کردهاست بهره جست.
باید از جامعهشناسان، اقتصاددانان، روانشناسان، فیلسوفان نیز دعوت کرد تا آنها نیز با نگاه متخصصانه و جدای از معماری اما مرتبط با آن، طرحهای معماری و فضاهای شهری را نقد کنند. هدف غایی خلق معماری که آسایش انسان بعنوان استفادهکننده از آن است، به مدد سایر رشتهها میتواند راهگشای رسیدن به این اهداف باشد. این مساله خود زوایای نگاه متفاوتی را تا به امروز نیز پدید آوردهاست.
http://pnu-club.com/imported/2009/06/449.jpg
نقل قول:
نگاه نقادانه وجه تمایز جامعه مدرن و جامعه سنتی برشمرده میشود؛ در جوامع سنتی از آنجا که الگوباوری غالب است، لذا پذیرفتن بیچونوچرای هر چیز بیآنکه سوالی به ذهن متبادر کند. یا مورد شک قرار گیرد امری عادی محسوب میشود.
«نگاه نقادانه» وجه تمایز جامعه مدرن و جامعه سنتی برشمرده میشود؛ در جوامع سنتی از آنجا که الگوباوری غالب است، لذا پذیرفتن بیچونوچرای هر چیز بیآنکه سوالی به ذهن متبادر کند. یا مورد شک قرار گیرد امری عادی محسوب میشود. در نقطه مقابل آن تکیه بر عقلباوری و «بودن بر مبنای اندیشیدن» لاجرم نگاه نقادانه را بدنبال خواهد داشت و از بنیادگرایی فکری در هر زمینهای میکاهد.
برپاشدن محافل نقد معماری در خانه هنرمندان که بیش از دو سال است به همت جامعه مهندسان معمار ایران (با تمام نقاط ضعفش) بر پا میشود، گام مهمی در عرصه شناخت معماری و بازشناساندن مفهوم نقد در این عرصه و همچنین پیشرفتن به سمت معماری جهانی است. چراکه برای همگام شدن با معماری روز دنیا باید به لحاظ تئوری نیز به تفکر جهانی نزدیک شد و با پذیرفتن نگاه نقادانه معماری را به سمت پویایی پیش برد.
پویابودن خصیصهای است که چنانچه هنر امروز با آن آمیخته نباشد، معنا و مفهوم خود را از دست خواهد داد و پویایی در هنر و معماری امروز با نقد اصولگرا بدست خواهد آمد.
معماری را بواسطه ماهیتش علمی میانگسترهای میشمرند که از عرصههای گوناگون (اجتماعی، فرهنگی، هنری، ادبیاتی، عرفانی و...) تاثیر میپذیرد. نقدمعماری نیز بالطبع جدای از این تاثیر نیست. نقد را میتوان گامی موثر در عرصه شناخت و آگاهی عمیق پیرامون آنچه وجود دارد دانست که بازخورد (Feed back) آن راه را برای آینده بهتر و پیشرفت به سمت کمال هموار خواهد ساخت؛ کمااینکه در عرصه سینما، نقد و گرم شدن محافل نقد سینما بیتردید سینما و دست اندرکاران این حرفه را بر مسیر موفقیت به پیش راند.
شناخت اصول نقد و پیشبردن آن در مسیر و جهت خاص، نیازمند گذشت زمان و گسترده شدن بستر نقد در محافل معماری است تا بتواند جای خود را در مسیر مشخص و تعریف شده ای باز کند. در نگاهی کلی، نقد متکی بر حقایق موجود است و تحلیلی است بر آنچه هست؛ لذا نگاهی به گذشته دارد. نقد در عرصه معماری متاثر از اندیشه و پیشفرضهای ذهنی منقدینی است که در این راه گام برداشته اند؛ بنابراین بیان واقعیتی است که بر افکار منقد اتکا دارد و از آنجا که ذهنی است، لذا مبتکرانه و خلاقانه است.
نقد بیان واقعیتهای بیرونی است براساس شهود درونی منقد و نخست متکی بر تجربه است؛ تجاربی که در زندگی علمی و حرفهای منقد به مدلسازی ذهنی بدل گشته که این مدل را میتوان بسان عینکی به تصور درآورد که به مدد این عینک منقد معماری را بعنوان یک واقعیت مورد ارزیابی قرار میدهد.
همانگونه که محققین و مولفین کتب معماری موجود پس از سالها تدریس و تحقیق در یک زمینه خاص توانستهاند با نگاه ویژه مسالهای را در معماری دنبال کنند و یا به بحث بگذارند.
نگاهی که متعلق به آنهاست و آبشخور آن تجارب شخصی/حرفهای تلقی میشود؛ بعنوان مثال هرتسفلد و گیرشمن که بدنبال کاوشهای باستانشناسی، معماری ایران را شناختند از ژرفای اندیشههای باستان شناسانه معماری ایران را به دیگران معرفی کردند.
عدهای همچون تیتوس بورکهارت، هانری استیرلن و هانری کربن در تحلیل معماری، آن را با حقایقی ماوراءالطبیعی مرتبط میدانند. بورکهارت و استیرلن تاثیر دین را بعنوان اصلی ترین عامل شکل دهنده هنر مورد ارزیابی قرار میدهند. لاله بختیار و نادر اردلان در کتاب حس وحدت از دید صوفی معماری ایران را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادهاند و پرفسور فلامکی نیز در کتاب شکلگیری معماری تجارب ایران و غرب، از هفت وادی عطار میگوید و ادبیات و معماری و عرفان را در هم گره میزند و پروسه شکلگیری معماری ایران را از دید شاعر عارف جستجو میکند.
فضاگرایی با تکیه بر Subject و ادراک تجربهکننده فضا و مفاهیمی که در ذهن تجربهکننده نقش میبندد، نگاهی آوانگارد در نقد معماری محسوب می شود که آنرا در کتاب فضا هستی و معماری، اثر کریستین نوربرگ شولتز میتوان یافت.
این نوع نگرش که روانشناسی گشتالت و پدیدارشناسی هوسرل و فلسفه هایدگر را با معماری پیوند زدهاست در میان منقدین معماری ایران دیدهنشدهاست.
نقدمعماری که اکنون در محافل علمی ریشه دوانیدهاست، هنوز چون طفلی نوپاست که شکل کامل خود را نگرفته است و چنانچه اصولگرایانه عمل شود و به آن جهت دادهشود میتواند سرمنشا نگاههای نوینی در عرصه معماری باشد و خود بعنوان مولد عمل کند و تولیدکننده بینش خاصی باشد.
این انتظار زیادیست که نقد را در عرصه معماری همچون سینما با حداقل کم و کاستی خواستار باشیم، بلکه باید فرصت داد تا این درخت ریشه بدواند تا بتواند رشد کرده و سیر صعودی را بپیماید. اما میتوان از مسیری که سینما در محافل نقد خود استفاده کردهاست بهره جست.
باید از جامعهشناسان، اقتصاددانان، روانشناسان، فیلسوفان نیز دعوت کرد تا آنها نیز با نگاه متخصصانه و جدای از معماری اما مرتبط با آن، طرحهای معماری و فضاهای شهری را نقد کنند. هدف غایی خلق معماری که آسایش انسان بعنوان استفادهکننده از آن است، به مدد سایر رشتهها میتواند راهگشای رسیدن به این اهداف باشد. این مساله خود زوایای نگاه متفاوتی را تا به امروز نیز پدید آوردهاست.