hasti-m
06-10-2009, 09:24 AM
در گستره جهان امروز انسان، یکتا سوارعرصه ذهن، زمینه وسیعی بر شکل گیری افکار و ایده های نو به وجود آورده است؛معیارهایی موثر که با اندکی تعدیل با تعریف خط مشی مناسب، راهگشای افق های گستردهای واقع شده است. گذشت زمان، بر تداوم فیزیکی بشر می افزاید در میان هزاران گونه انتخاب و عمل، ولی حضور ما در گستره اندیشه درک خواهد شد.
مبانی نظری، نظامی از انگاره های ذهنی گوناگون است که یک یا گروهی از پدیده ها را توصیف و تبیین میکند. این انگاره های ذهنی ممکن است اعتقادی شخصی باشد، یا با استفاده از روشهای علمی مورد آزمون های مختلف قرار گیرد و غالبا در مقابل دنیای واقعی مطرح می شود. تمایزی مهم که باید در شرایطی مناسب مورد بررسی قرار گیرد. بسیاری از نظریه هایعلمی شرایطی را پیشنهاد می کنند که نمی تواند در زندگی روزمره عینا وجود داشته باشد؛ طرحی که ممکن است به شکل نظری کار کند ولی در عمل جوابگو نیست، مثل رقابت درشرایط کاملا مساوی یا نظریه حرکت بدون اصطکاک.
اندیشه، چه بر مبنای قاعده هایا راه و روشهای شناخته شده، پویایی خود را بر چهره برونی پیکره معماری متظاهر میکند، چه بر مبنای ابداع هایی که در لحظه های متفاوت، گسسته از یکدیگرند و در طول مسیرهای بهره برداری و زندگی با یکدیگر پیوند می یابند، دریافت می شود ... ، میتواند مکانها یا فرصت هایی را برای آدمیان به دنیا بیاورد. پایه معرفتی و مبانینظری هر حرفه ای نیاز به ساختار اولیه قوی دارد، که میتواند نمودی از کارکردها وتجربه های عملی و ذهنی بشر در طول تاریخ باشد. این مبانی بر هنرمند بودن و برباورهای فردی معماران به خصوص با تاکیدی خاص در مورد معماری خوب، توجیهی بر نوع جهان بینی آنان می باشد. اطلاعاتی که از جهان هستی در ذهن ایشان نقش بسته و در صددبر انگیخته شدن است؛ نمایشی سه بعدی از مجموعه روابطی که راه را به عینیت می برند ومی توانند بیانی از ابزارهایی که وجه کالبدی معماری باشند.
دیده ما آنچه دریافت کرده است را، اگر به ذهن ما نبرد و با سایر دریافت های مشابه نسنجد ...، نمیتواند به درستی بفهمد، تا آن را برای دیگران بازگو کرده و ذات معمارانه اش را معرفی نماییم.معماری آن چیزی نیست که دیده می شود؛ وجه نهایی سخن انتزاعی تدوین شده ایاست که درونش مفاهیم، اندیشه ها،فرهنگ ها و ارزشهایی به رمز جلوه گر شده اند. تصوریکه آدمی از فضای ساخته شده دارد، در طول راهی که توسط وی طی شود تا به تصویری خاصجهت ترسیم درآید از صافی های خاصی می گذرد.آدمیزاد شاید بتواند آنچه دیده است را بهسخن بیاورد و جلوه هایی کم و بیش کامل از آنچه به عین تجربه کرده است را به دیگران انتقال دهد.
معمار با در دست داشتن آنچه که از جهان معنا یافته است با نظم دهیبه ابزارهای تخصصی خویش حرکتی را به سوی معماری آغاز می کند.اندیشه ها و ارزشهایرایج در جامعه، که می تواند با موضوع آفرینش او مرتبط باشد را روی میز کار خود جمعآوری کرده، با تجزیه و تحلیل آنها و تبیین ایده اصلی شروع به خلق فضایی سه بعدی وبصری می کند.
مبانی نظری و پشتوانه فکری معماران از دیرباز نقشی حساس وتعیین کننده درشکل گیری و نوع روند حرکتی پروژه، برعهده داشته است. به گونه ای که معماران موفق، در زمینه های مختلف، فنی و هنری به مطالعه و تجربه پرداخته و باتاکیدی خاص بر شعاع آگاهی معمار و نوع سازماندهی ذهنی او در ابعاد و شرایط مختلف شخصیتی چند بعدی از خود ارایه داده اند.
بطوریکه همگی در ساختار فکری معماردخیل ادند و در مجموعه ای از گزینه های یاد شده تشکیل کلیتی را می دهند که در عین راهگشا بودن و تجویز ابزارهای مناسب بر مضمون هویتی معماری می افزاید. نمودی که میتواند مخاطب را برانگیخته و تداعی دوباره و نو تر از آنچه که دیده است را به وجودآورد
مبانی نظری، نظامی از انگاره های ذهنی گوناگون است که یک یا گروهی از پدیده ها را توصیف و تبیین میکند. این انگاره های ذهنی ممکن است اعتقادی شخصی باشد، یا با استفاده از روشهای علمی مورد آزمون های مختلف قرار گیرد و غالبا در مقابل دنیای واقعی مطرح می شود. تمایزی مهم که باید در شرایطی مناسب مورد بررسی قرار گیرد. بسیاری از نظریه هایعلمی شرایطی را پیشنهاد می کنند که نمی تواند در زندگی روزمره عینا وجود داشته باشد؛ طرحی که ممکن است به شکل نظری کار کند ولی در عمل جوابگو نیست، مثل رقابت درشرایط کاملا مساوی یا نظریه حرکت بدون اصطکاک.
اندیشه، چه بر مبنای قاعده هایا راه و روشهای شناخته شده، پویایی خود را بر چهره برونی پیکره معماری متظاهر میکند، چه بر مبنای ابداع هایی که در لحظه های متفاوت، گسسته از یکدیگرند و در طول مسیرهای بهره برداری و زندگی با یکدیگر پیوند می یابند، دریافت می شود ... ، میتواند مکانها یا فرصت هایی را برای آدمیان به دنیا بیاورد. پایه معرفتی و مبانینظری هر حرفه ای نیاز به ساختار اولیه قوی دارد، که میتواند نمودی از کارکردها وتجربه های عملی و ذهنی بشر در طول تاریخ باشد. این مبانی بر هنرمند بودن و برباورهای فردی معماران به خصوص با تاکیدی خاص در مورد معماری خوب، توجیهی بر نوع جهان بینی آنان می باشد. اطلاعاتی که از جهان هستی در ذهن ایشان نقش بسته و در صددبر انگیخته شدن است؛ نمایشی سه بعدی از مجموعه روابطی که راه را به عینیت می برند ومی توانند بیانی از ابزارهایی که وجه کالبدی معماری باشند.
دیده ما آنچه دریافت کرده است را، اگر به ذهن ما نبرد و با سایر دریافت های مشابه نسنجد ...، نمیتواند به درستی بفهمد، تا آن را برای دیگران بازگو کرده و ذات معمارانه اش را معرفی نماییم.معماری آن چیزی نیست که دیده می شود؛ وجه نهایی سخن انتزاعی تدوین شده ایاست که درونش مفاهیم، اندیشه ها،فرهنگ ها و ارزشهایی به رمز جلوه گر شده اند. تصوریکه آدمی از فضای ساخته شده دارد، در طول راهی که توسط وی طی شود تا به تصویری خاصجهت ترسیم درآید از صافی های خاصی می گذرد.آدمیزاد شاید بتواند آنچه دیده است را بهسخن بیاورد و جلوه هایی کم و بیش کامل از آنچه به عین تجربه کرده است را به دیگران انتقال دهد.
معمار با در دست داشتن آنچه که از جهان معنا یافته است با نظم دهیبه ابزارهای تخصصی خویش حرکتی را به سوی معماری آغاز می کند.اندیشه ها و ارزشهایرایج در جامعه، که می تواند با موضوع آفرینش او مرتبط باشد را روی میز کار خود جمعآوری کرده، با تجزیه و تحلیل آنها و تبیین ایده اصلی شروع به خلق فضایی سه بعدی وبصری می کند.
مبانی نظری و پشتوانه فکری معماران از دیرباز نقشی حساس وتعیین کننده درشکل گیری و نوع روند حرکتی پروژه، برعهده داشته است. به گونه ای که معماران موفق، در زمینه های مختلف، فنی و هنری به مطالعه و تجربه پرداخته و باتاکیدی خاص بر شعاع آگاهی معمار و نوع سازماندهی ذهنی او در ابعاد و شرایط مختلف شخصیتی چند بعدی از خود ارایه داده اند.
بطوریکه همگی در ساختار فکری معماردخیل ادند و در مجموعه ای از گزینه های یاد شده تشکیل کلیتی را می دهند که در عین راهگشا بودن و تجویز ابزارهای مناسب بر مضمون هویتی معماری می افزاید. نمودی که میتواند مخاطب را برانگیخته و تداعی دوباره و نو تر از آنچه که دیده است را به وجودآورد