PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دانش سايبرنتيك



javad jan
05-27-2013, 01:56 PM
سايبرنتيك چيست؟

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www1.istockphoto.com/file_thumbview_approve/785053/2/istockphoto_785053_cybernetic_web.jpg)


منبع: KYBERNETES
مترجمان: حميدرضا جمالي مهموني و سعيد اسدي



سايبرنتيك ازجمله علومي است كه در قرن بيستم پديد آمد و با رشد سريع خود توانست به علوم ديگر راه يابد. موضوع اصلي سايبرنتيك بررسي ماهيت كنترل در انسان، حيوان و ماشين است و لذا با زيست شناسي، روانشناسي، مكانيك، مهندسي، مديريت و بسياري علوم ديگر همبستگي دارد.
سايبرنتيك توانسته به عنوان دانشي مستقل و درعيـــن حــــــال بين رشته اي مطرح شود. در اين علم به طبقه بندي و سازماندهي اطلاعات توجه زيـــادي مي شود و از اين رو در مديريت اطلاعات و نيز در طراحي نظامهاي اطلاع رساني از اهميت ويژه اي برخوردار است.

استافورد بيـــــــر (1926 - 2002) از پايه گذاران و استادان به نام سايبرنتيك است. وي شناخته شده تريـــن نظريه پرداز در حوزه سايبرنتيك مديريت است. بير به عنوان يك مدير در صنايع بزرگ مانند صنعت فولاد به كار مشغول شد و خيلي زود سايبرنتيك را در مديريت موردتوجه قرار داد. به اين ترتيب وي توانست قوانين طبيعي مرتبط با كنترل را از طبيعت به محيط سازماني بكشاند. وي سايبرنتيك را دانش سازمان كارآمد توصيف مي كند. تئوري هاي بير تاثير فراواني از علوم رايانه، فيزيولوژي عصبي، ارتباطات، منطق و فلسفه گرفته اند و به همين علت كاملاً منحصر به فرد و شناخته شده هستند. بير از سال 1954 تا پايان عمر خود فعالانه سايبرنتيك مديريت را در تئوري و عمل به پيش برد و دهها كتاب و مقاله ارزشمند از خود به جاي گذاشت. وي از سوي سالوادور آلنده براي طراحي نظام كلان مديريتي دولت شيلي به آن كشور دعوت شد و خدمات ارزنده اي بر جاي نهاد. به پاس خدمات ارزنده اش در اين رشته، از دانشگاه والادوليد اسپانيا دكتراي افتخاري دريافت كرد. مطلب حاضر ترجمه سخنراني وي در اين مراسم است كه حاوي نكات كليدي درباره دانش سايبرنتيك و ارتباط آن با نظام سياسي و مديريتي معاصر جهان است.

سايبرنتيك موضوعي است كه زندگي حرفه اي خود را وقف آن كرده ام.
به خوبي واقفم آنچه كه اغلب مردم درباره سايبرنتيك مي دانند چيزي بيشتر از يك ايده مبهم نيست. برخي اصرار دارند كه اين موضوع درباره منجمدكردن است. اما در حقيقت آنچه موردنظر آنهاست علم مربوط به انجماد در دماي بسيار پايين (CRYOGENIC) است. آنها كه اطلاعات بيشتري دارند مي دانند كه سايبرنتيك به سيستم ها و قواعد آنها مربوط مي شود. اما حتي در اين مورد نيز شيوه هاي بسيار متعددي براي رهيافت به موضوع وجود دارد.

عده اي ظاهراً فكر مي كنند كه سايبرنتيك جزيي از مهندسي است.
آنها گمان مي كنند كه سايبرنتيك به حلقــــه هاي بازخورد ارتباط مي يابد و از اين رو تمركز آنها بر ابزارهاي خاصي است كه با عبارت سروو مكانيك (SERVOMECHANICS) توصيف مي شوند. عده اي ديگر ازطريق روانشناسي رفتاري چيزهايي درباره نظامهاي تربيتي شنيده اند و به كبوترها يا موشهاي صحرايي مي انديشند. البته پيشرفته تـــــــرين نوع مكانيسم كنترل كه مي شناسيم يقيناً در سيستم اعصاب مركزي بدن انسان قرار دارد. بنابراين، ممكن است فكر كنند كه سايبرنتيك شاخه اي از فيزيولوژي اعصاب است. همه اين حدس و گمانها به حدكافي صحيح هستند.
اما ممكن است مسائل كلي تري نيز وجود داشته باشند. موريس مترلينگ درباره روح كندو صحبت كرده است، و كانتي درباره جمعيت سخن گفتـــــه است. اين مفاهيم انسان شناختي، ايده اي كلي تر و منسجم تر از سيستم ارائه مي كنند. در پس اين ايده نيز به نوبه خـــــود طيف كاملي از واقعيتهاي زيست شنــــاختي قرار گرفته كه يقيناً به پديده هاي تنظيم كننده مي پردازند. آنها شامل انواع گستــرده اي هستند از خواص پمپ پتاسيم - سديم گرفته تا ويژگيهاي كلي توازن شكار - شكارچي. آنها كل پهنه زمين را مورد بحث قرار مي دهند كه به نوبه خود به آشكار شدن چرخه تكامل منتهي مي شود. اين بحث هنوز هم انسان محور است و شايد بهتر باشد با بوم شناسي شروع كنيم كه مي توان آن را يك علم كاملاً نظام مند دانست.
نكته تعجب آور آن است كه در هركدام از اين عقايد حقيقتي نيز نهفته باشد. علت آن است كه سايبرنتيك يك موضوع بين رشته اي است.
بـــايستي پيچيده باشد. اجازه بدهيد لطيفه اي درباره اين مسئله بزرگ بازگو كنم، لطيفه درباره سه نفر است كه در آستانه اعدام قرار دارند.
رئيس زندان آنها را به دفتر خود فرامي خواند و از آنها مي خواهد تا هريك آخرين خواسته خود را جهت برآوردن مطرح كنند. نفر اول اعتراف مي كند كه زندگي پرمعصيتي داشته و مايل است با يك كشيش ديدار كنـــد. رئيس مي گويد كه فكر مي كند مي تواند ترتيب اين ملاقات را بدهد. نفر دوم مي گويد كه وي استاد سايبرنتيك است و آخرين خواسته وي اين است كه پاسخي نهايي و قطعي به اين سوال كه سايبرنتيك چيست ارائه كند. رئيس اين تقاضا را نيز مي پذيرد. و اما نفر سوم كه دانشجوي دكتري همان استاد بوده، تقاضا مي كند كه بعد از استادش اعدام شود.

دانشكده هاي بزرگ يك دانشگاه معتبر براساس فعاليت علمي شان اعتبارگذاري و حتي حرمت گذاري مي شوند. اما همين دانشگاهها از انعطاف ناپذيري و جمود گروههاي علمي رنج مي برند. اين امر، پرداختن به علوم بين رشته اي را بسيار مشكل مي كند. به همين دليل، من امروز دو برابر احساس افتخار مي كنم كه اينجا ايستاده ام. شنيده ايد كه من داراي دكتراي علوم هستم و هم در حقوق و هم در اقتصاد دكتراي افتخاري گرفته ام. اما دكتراي افتخاري كه امروز شما به من مي دهيد چيزي است كه من آن را خاص تر تلقي مي كنم.

دكتراي افتخاري يك دانشگاه به جاي دكتراي يك دانشكده يا گروه علمي خاص، تا حدودي مؤيد اين است كه دانش يك چيز واحد است. اين چيزي است كه تمام عمر به آن ايمان داشته ام، اما حقيقتي است كه درك صحيح آن در يك جهان تقليل گرا (REDUCTIONIST) مشكل است.

ريشه ها
ريشه هاي سايبرنتيك به اوايل دهه 1940 برمي گردد، زماني كه گروهي از دانشمندان برجسته در مكزيك گردهم آمدند تا به وجوه مختلف مرتبط با جنگ جهاني دوم بپردازند. به خوبي ثبت شده كه چگونه آنها كشف كردند كه اساساً به دليل تبحرشان در حوزه هاي مختلف، مشكل است درباره موضوع مشتركي به صورت جدي با يكديگر بحث كنند. از اين رو، تصميم گرفتند تا موضوعي انتخاب كنند كه هيچ كس متخصص آن نباشد اما همگي به آن علاقه مند باشند.

تبحر آنها از يك حيث ديگر هم اهميت داشت و آن اينكه آنها چيزي براي اثبات نداشتند. آنها تصميم گرفتند تا ماهيت كنترل را موردبحث قرار دهند.
زمان زيادي صرف شد تا به جايي برسند چرا كه هر متخصص يك ديدگاه تخصصي فردي نسبت به مسئله داشت. شاهد بوده ايم كه سوءتفاهم هاي رايج چگونه 60 سال بعد ظهور كرده اند؛ در ابتدا هيچ چيز نبود كه مبنا قرار گيرد. كنترل واقعاً چه معنايي دارد؟ يك متخصص فيزيك نجوم ممكن است درمورد قوانين جـــــاذبه و دافعه به عنوان عوامل كنترل كننده بينديشد. يك فيزيولوژيست اعصاب ممكن است درباره مغز فكر كند. مفاهيم و واژگان لزوماً با هم تطابق ندارند. من ترجيحاً روي يك واقعه مشهور و معتبر تمركز خواهم كرد چرا كه به نظر مي رسد هم شكل كار بين رشته اي و هم انگيزشي كه مي تواند ايجاد كند را به تصوير مي كشد.

دو دانشمند ماشيني طراحي كرده بودند كه نابينايان را قادر مي ساخت با استفاده از گوشهايشان بخوانند. يك بانك از سلولهاي نوري كه يك خط چـــاپي را پويش (اسكن) مي كرد با عبور از هر حرف، گروهي از نتهاي صوتي را به صدا درمي آورد. تصور آنكه يك كلمه متداول نظير حرف تعريف مشخص “THE” صداي كوتاهي ايجاد مي كرد كه به راحتي قابل تشخيص بود چندان مشكل نيست. مشكل اصلي اندازه هاي مختلف چاپ بود. اين مشكل در گذشته درمورد خط بريل كه در آن هر كتابي بايستي با يك شكل خاص باز چاپ شود نيز پيش آمده بود. لذا لازم بود از اين مسئله درصورت ممكن پرهيز شود. آنچه كه اين دو دانشمند مشغول بحث درباره آن بودند، طرح ماشيني بود كه به صورت خودكار خود را با اندازه چاپ مقتضي هماهنگ مي كرد. آنها ايده خود را با بحث ازطريق يك نمودار شماتيك - نه يك مدار الكترونيكي - كامل كردند كه آن را روي ميز اتاق رها كرده و به اتاق خواب رفتند. نفر بعد كه وارد اتاق شد يك فيزيولوژيست اعصاب معروف بود. وي نمودار را برداشت و پرسيـــد: »چه كسي دارد سعي مي كند نموداري از لايه چهارم غشابصري مغز ترسيم كند؟«.

مشتقات و تعريفها
از ميان دانشمندان متعددي كه در آغاز درگير اين بحث بوده اند مي توان از رياضيدان برجسته نوربرت واينر نام برد. علت اين است كه در حقيقت وي اين موضوع را نامگذاري كرده است. اما چرا وي نام سايبرنتيك را انتخاب كرد؟ احتمالاً اولين نكته روشني كه گروه درباره ماهيت عميق كنترل به آن دست يافت اين بود كه كنترل ربطي به تنظيم اهرمها براي وصول نتايج موردنظر و قطعي نداشت. اين رويكرد نسبت به كنترل تنها براي ماشينهاي جزئي كاربرد دارد. هرگز براي كل يك نظام كه هر نوع عنصر احتمالي از آب و هوا گرفته تا مردم، از بازار گرفته تا اقتصاد سياسي را ممكن است دربربگيرد، كاربرد ندارد.

واينر لغت موردنياز خود را در عمليات كشتي هاي دراز يونان باستان پيدا كرد. اين كشتي ها در دريا با باد، باران و جزر ومد - چيزهايي كه بــه هيچ وجه قابل پيش بيني نبودند - دست و پنجه نرم مي كردند. با اين همه اگر سكان دار چشمان خود را به چراغ دريايي دوردست مي دوخت، مي توانست جهت كشتي را مدام تنظيم و آن را به سمت چراغ هدايت كند.
اين عملكرد سكان داري است. از زمان هومر تاكنون، لغت يوناني KUBERNETES معادل سكان دار بوده است و آوانگاشت آن به انگليسي CYBERNETES است. توجه كنيد كه اين لغت در سير گذار به زبان لاتين از طريق روم به GUBERNATOR تبديل شده است كه در انگليسي GOVERNOR (حاكم) است. همچنين بايد اذعان كنيم كه مدتها قبل دانشمند فرانسوي، آمپر، كلمــــه LA CYBERNETIQUE را در طبقه بندي كلي خود از دانش براي توصيف حكومت (GOVERNMENT) به كار برده است.

واژه سايبرنتيك را در بستر حوزه مديريت دوست دارم، چرا كه تاكيد را از مفهوم انجيلي گفتا چنين كن و او چنين كرد به كلمه تدبير (GOVERNANCE) منتقل كرد. افسوس كه كاربرد عمومي، مفهوم ريشه را تحت الشعاع قرار داده و همه چيز از سگهاي سايبري (CYBERDOGS) و انسانهاي سايبري (CYBERMEN) تا كافه هاي سايبري (CYBERCAFES) و دركل، فضاي سايبر (CYBERSPACE) را دربرگرفته است. به هرجهت نه تنها واينر كتابش را سايبرنتيك نام نهاد بلكه سرفصلهاي راهگشايي هم براي آن تعيين كرد كه سرفصل اول ارتباطات و كنترل بود.

پيوند مستقيم و موردتاكيد ميان اين دوكلمه در زمان انتشار (1948) حيرت انگيز بود. به ذهن هيچ كس نمي رسيد. امروز، اين پيوند آشكارتر است - اما فكر نمي كنم كه به خوبي فهميده يا به كار گرفته مي شود. به عنوان مثال، اين روزها روشن است كه كنترل جنايت تاحد زيادي به ارتباطات خوب بستگي دارد. همچنين روشن است كه اقتصاد جهاني به واكنشهاي سريع پول و بازار بستگي دارد. اما گفته مرا ببخشيد كه در نبود بصيرت عميق به اهداف سيستميك و كمي سازي آنها، مشاهده اين چيزها حاصل چنداني ندارد.

مشكل در اين اعتقاد نهفته است كه بانكهاي بزرگ داده ها كليد موفقيت هستند. اما داده هاي صرف به خودي خود فايده اي ندارند. آنها همان رابطه اي را با اطلاعات دارند كه شايعه با استدلال بدون مدرك دارد. آنچه كه در هر دو مورد فقدانش به چشم مي خورد ساختمان يا الگو است كه مقصود - اهدافي كه داده ها براي آن گردآوري مي شوند - را مشخص مي كند. پس لازم است تا پيچيدگي دخيل را كمي كنيم، تا وارسي كنيم كه الگوي مورداستفاده ما از تنوع لازم برخوردار است يا نه. قانون تنوع لازمه اشبي بيان مي كند كه تنها تنوع است كه مي تواند تنوع را جذب كند. من اين قانون سايبرنتيك را به اندازه قانون جاذبه در فيزيك مهم مي دانم. تأمل زيادي براي فهم اين قانون لازم است، و برخي آن را صرفاً حشو مي دانند. اگر بنا را بر اين پايه بگذاريم پس كل رياضيات يا حشو است يا نادرست هرچند ممكن است كه باشد اما اغلب مردم موافقند كه رياضيات به نوبه خود كاملاً مفيد است.

دومين پيوند مستقيم موردتاكيد در تعريف اصلي واينر عبارت درجانوران و ماشينها است. ترس من از آن است كه درك و باور اين مورد هنوز هم براي مردم مشكل باشد و البته تعجبي هم ندارد. صدها سال است كـــــه طبقه بندي دانش ميان جاندار و بي جان تمايز بنياني قائل شده است و ما هنوز با همين درك زندگي مي كنيم. البته پيشرفتهايي نيز مشهود است.
مردم با عبارتي نظير زيست فيزيك خيلي راحت هستند ولو تعداد زيست شناساني كه فكر مي كنند فيزيك چيز زيادي براي عرضه به آنها دارد ويا برعكس بعيد است زياد باشد. براي صحبت درباره سايبرنتيك به يك زبان مشترك نياز داريم و متاسفانه لازمه آن تسلط بر واژه ها و كاربردهاي جديد است.
من به نوبه خود دركارم دقت كرده ام تا تعداد واژه هاي تازه را به حداقل برسانم و آنها را با مثال هاي متعدد تشريح كنم. سپس در جستجوي نوع تازه اي از مكالمه ايجاد شده توسط سايبرنتيك باشم.

javad jan
05-27-2013, 01:56 PM
كنترل دروني
هركس كه يك سيستم كنترل را آزمايش كند بلافاصله مي پذيرد كه اين سيستم تاحد زيادي وابسته به سرعت پاسخگويي آن است. موفق ترين نوع كنترل آن استكه در درون خود فرايند، خروج از كنترل تعبيه شده باشد. در آن صورت، زمان پاسخگويي آني مي شود. به دليل قدمت قابل توجه اين دانشگاه، من به دنبال يافتن نمونه اي قديمي از آنچه كه من آن را كنترل دروني مي دانم بودم. من آن را در بادنماي طراحي شده توسط اشر (escher)، هنرمند هلندي يافتم. حكاكي روي چوب وي دربرگيرنده متن يك اهدائيه قديمي به زبان قديمي هلندي بود كه دوستان من در هلند توانستند آن را برايم ترجمه كنند. اين حقيقت كه اين بادنما مي بايست مدام درحال تغيير جهت باشد امري بديهي است. اما بادنما از ما مي پرسد كه آيا اين تغيير جهت مدام او را به سخره مي گيريم؟ و جواب مي دهد كه اين مسئله خصوصيت يك بادنماي متعهد است.

يك نكته سايبرنتيك درمورد اين نوشته وجود دارد. ما يك سيستم كنترل دروني داريم كه اساساً جهت باد را مي سنجد - كل ارزشش به همين است.
اين باد است كه مدام جهت عوض مي كند، دستگاه سنجش اشتباه نمي كند. اين را مقايسه كنيد با ابزار دقيقي كه براي سنجش نوسانات اقتصادي، هم در ايالات متحده و هم در انگليس به كار مي رود. بهترين پيشينه موجود از عملكرد اقتصادي، نه ماه عقب است. تصور كنيد چنين تأخيري درمورد بادنما وجود داشته باشد. از آنجا كه چنين پيشينه غير روزآمد كاملاً بلااستفاده است خزانه داريها عادت كرده اند كه درمورد اعداد و ارقام جاري بيشتر حدسهايي بزنند و اكثراً تاييد مي كنند كه به طور وحشتناكي اشتباه مي كنند.

سوال بعدي كه بايد پرسيد اين است: آيا ما تنها به نگهداري و سنجش و صنعت جاري، و به مسائل قابل پيش بيني علاقه مند هستيم؟ البته كه اينگونه نيست. ما علاقه داريم هرآنچه را كه ممكن است به ما مربوط باشد تشخيص دهيم - صرف نظر از اينكه قابل پيش بيني باشد يا نه. اين دقيقاً مسئله اي است كه هر سناريوي مربــــوط به آينده اي با آن مواجه است. ما نمــــي دانيم چه بايد بكنيم مگراينكه جام جهان نما داشته باشيم. جواب سايبرنتيك به اين سوال، كشف ابرپايداري (يا ثبات فوق العاده) است.
كليد عملكرد مناسب، در اين ابرپايداري نهفته است. من يك سيستم پايا را سيستمي تعريف كرده ام كه خودپايدار يا داراي ارزش ماندگاري باشد. درست همان طور كه انسان در بيرون از رحم مي تواند زنده بماند. مدل هر سيستم پايداري، اساس كار من در صنعت، حمل ونقل، در آموزش، در بهداشت و در هر سيستم ديگري است كه براي بقا تلاش مي كند. سه عنوان از كتابهاي من به توضيح تئوري گسترده پايايي اختصاص يافته اند و مشكل است كه از من توقع داشته باشيد آنها را دراين گفتار كوتاه خلاصه كنم. اما سرعت پاسخ دهي، يكي از كليدهاي اصلي است. درحقيقت ما بايد سيستم بزرگي چون اقتصاد را به صورت بلادرنگ اداره كنيم.

كليد دوم پيشنهادي من، بازگشت پذيري است. اگر شما بتوانيد يك مدل ماندگاري را كه جهانـــي باشد تصور كنيد آنگاه به طور بازگشت پذيري موثر خواهد بود. اين نكته قابل تعميم به كل صنعت و كل شركتهاي خصوصي است. اين مسئله مي تواند درمورد شهرهاي بزرگ و دهكده هاي كوچك صادق باشد. ما با كنار هم قرار دادن خاصيت بلادرنگ بودن و بازگشت پذيري مي توانيم مدلي را تصور كنيم كه درآن نمونه گيري مداوم باعث تشخيص تغييـــــرات بدوي قبل از اينكه اتفاق بيفتند مي شود - و بنابراين، مشروط به اصلاح است. لذا، همانگونه كه پيشتر گفتم ما نمي كوشيم بانكهايي از انبوه داده ها بسازيم بلكه پاسخهاي گزيده و آني ايجاد مي كنيم. درنتيجه اين موضوع مي توان حصار زمان را بشكند و به سمت آينده احتمالي پيش برود.

اداره اجتماعي - اقتصادي به صورت بلادرنگ
در ابتداي دهه 1970 من از سوي سالوادور آلنده رئيس جمهور وقت شيلي براي طراحي مجدد اقتصادي - اجتماعي شيلي دعوت شدم. من مــــــدير علمي پروژه سايبرسين بودم. 11 مرحله بازگشت وجود داشت كه گستره اي از دولت تا روستاهــــا و امور ويژه را شامل مي شد. از آنجا كه هر نمونه با سيستم عملياتي تعريف شده مطابقت مي كرد لذا تمام نمونه ها به لحاظ ساختاري با هم هماهنگي داشتند. اين مسئله معلوم مي كند كه چرا در ظرف دو سالي كه فرصت بـــود امكان تكميل دوسوم كار - دو سوم بخش اجتمـاعي اقتصادي تحت پوشش - فراهم بود.

تمام سنجشها مخصوصاً به صورت بلادرنگ انجام مي گرفت. هيچ اطلاعات مديريتي در هيچ سطحي از رياست جمهوري گرفته تا اكثر نقاط محلي نمي بايست بيش از 24 ساعت معطل مي ماند. درهر مرحله تنظيمــاتي براي پخش وجود داشت. تمام اندازه گيريها در هر مرحله از بازسازي با خط سير درون الگوي سيستم پايا ارتباط داشتند. بنابراين، ازطريق تبديل مقياسها به شاخصهاي همسان و نيز با پالايش كردن مداوم آنها براساس تئوري آماري بيزي هر روزه مقادير انبوهي از داده ها امكان پردازش مي يافتند و در قالب اطلاعات به سطوح مناسب مديريتي ارائه مي شدند. من تعريف ويژه اي از اطلاعات دارم. اطلاعــــات چيزي است كه ما را تغيير مــي دهد. ما نمي خواهيم مديريت را با مجموعه اي از خرده اطلاعات بي اهميت محاصره كنيم؛ ما مي خواهيم خطرات جديد را به نحوي كنترل كنيم تا مديريت بتواند نسبت به آن سريعاً واكنش نشان دهد.

قصد اين بود كه هر مديري درهر سطحي يك اتاق عملياتي داشته باشد.
اين مسئله، مديريت دانشگاهي را تسهيل و آن را از كاغذبازي خلاص مي كرد. نمونه اين اتاق در سانتا ماريا ساخته شد و در سال 1972 مورد بهره برداري قرار گرفت. يكي از كليدهاي مديريت دانشگاهي ازطريق به كارگيري يك مفهوم سايبرنتيك مطرح شد كه ما آن را از دياد دستورات بالقوه مي ناميم.
برپايه اين نظريه، تعامل مديران در اتاقهاي عملياتي، عملكرد مديريتي قويتري را نسبت به آنچه كه از راه شيوه هاي مديريت سنتي حاصل مي شود امكان پذير مي سازد. اين عملكرد قوي مبتني بر دسترس پذير بودن و مشخص بودن اطلاعات است.

براساس تجربه من، آشكارترين نمونه اين مسئله در اكتبر 1972 در شيلي رخ داد. تلاش قدرتمندانه اي براي براندازي دولت از سوي مخالفان سياسي با كمك سازمان جاسوسي آمريكا (سيا) انجام گرفت. مشاغل كوچك درقالب اتحاديه ها ازنظر مالي پشتيباني شدند تا نوعي محاصره را ايجاد كنند. هدف اين بود كه نيازهاي معمولي مردم (غذا، سيگار، بنزين و...) از دسترس خارج شده و دولت مقصر جلوه داده شود. ما قبلاً يك مركز درحال فعاليت داشتيم، هرچند كه هيچ طرح خاصي براي توزيع منظم اطلاعات طراحي نشده بود. اما ظاهراً چنين چيزي لازم بود و تعدادي از وزيران و كارمندان كليدي درگير در اين كار بودند. ما تنها يك رايانه براي كليه امور دراختيار داشتيم - ساير ارتباطات مي بايست ازطريق تلكس، انجام مي گرفت. هشت تيم طراحي شده بودند و در ظرف 24 ساعت پيامها بي وقفه و سر ساعت (دو هزار تلكس در روز) ارسال مي شوند. وزيران در كف اتاق و در ميان سروصدا مي خوابيدند.

اين نمايش ازدياد دستورات بالقوه درعمل و به صورت بلادرنگ، به درستي اعضايي از دولت كه تا آن زمان صرفاً ازنظر ذهني مايل به پذيرش اين رهيافت بودند را متقاعد ساخت. يك چنين چيز برجسته اي احتمالاً براي شكستن الگوها ضروريست. يك وزير ارشد صادقانه مي گفت كه اگر ابزارهاي سايبرنتيك نبودند دولت فرومي ريخت. رئيس جمهور آلنده توانست يك سال ديگر نيز زندگي كند. متاسفانه نبودن يك الگوي جانشين و نيز بي علاقه بودن افراد درگير در سيستم استاندارد مديريتي، اين معني را مي دهد كه عمليات شيلي هرگز تكرار نشده است. از بخشها و اجزاي روش كلي در بسياري كشورها اقتباس شده است.

بـــا اين توصيف كه فاقد پيوستگي لازم بوده اند. تمام قضيه به صورت كامل در پنج فصل آخر كتاب من مغز در شركت توضيح داده شده است.

javad jan
05-27-2013, 01:56 PM
نگراني اخير
با دردست داشتن طيفي كامل از يافته هاي سايبرنتيك، هميشه امكان تحليل يك وضعيت از ديدگاه پديده هاي تنظيم كننده آن وجود دارد. براساس ديدگاه متخصصان سايبرنتيك، هدف يك سيستم همان كاري است كه انجام مي دهد. اين يك قضيه ابتدايي است و از آنجايي كه حقيقتي آشكار است لذا نقطه آغاز بهتري براي فهم ويژگيهايي معمول نيتهاي خير، پيشداوري نسبت به توقعات، قضاوتهاي اخلاقي يا غفلت محض از عواقب است.

حادثه 11 سپتامبر در آمريكا، به تعبير سايبرنتيك، كاملاً متفاوت از تعبيري است كه رهبران جهان ارائه كردند و از اين رو راهكارهايي كه درحال حاضر پيگيري مي شود از منظر سايبرنتيك كاملاً اشتباه هستند. درهمان آغاز، توصيفي كه رهبران جهان ارائه كردند وصف يك تهاجم بي هدف، بي معني و بزدلانه بود. هميشه بايستي در مقابل چنين پيش داوري اوليه اي ابراز تأسف كرد چرا كه به روشي معنــــاي آن اين است كه گوينده به هيچ وجه نمي داند حقيقتاً چه چيز و چرا درحال رخ دادن است.

با يك زمينه نظام مند، فهميدن دلايل اصلي اين حادثه كار سختي نيست، هرچند كه اين دلايل براي ايالات متحده عميقاً آزاردهنده هستند.
درحادثه انفجار برجهاي دوقلو يكي از پايه ها و نشانه هاي سلطه جويي بين المللي سرنگون شد. اين سلطه از سوي ميليونها نفر بويژه در جهان سوم استفاده غيرقابل قبول از قـــدرت اقتصادي، فرهنگي و سياسي تلقي مي شود.
در بسياري كشورها مردم هم ميهنانشان را ديده اند كه توسط بمبهاي آمريكايي سلاخي و يا با تحريم هاي اين كشور دچار قحطي شده اند. دولتهاي قانوني اشان اغلب سرنگون شده و دست نشانده هاي آمريكايي جايگزين آنها شده اند.
در عمل، متخصص سايبرنتيك مي داند كه اطلاعات قدرت است، اگر درست به كارگرفته شـــود. به نظر مي رسد 50 يا 60 كشور در شبكه اي كه در حادثه سپتامبر اين قدرت اطلاعاتي را بسيج كرد، دخالت دارند. مسئله صرفاً داشتن يك پايگاه اطلاعاتي نيست. متخصص ســــــايبرنتيك مي داند كه منابع مي توانند در فرايندي تقويت شوند كه وي آن را كنترل دروني مي نامد. يك مهــــاجم درشت اندام در حمله به يك استاد جودو خود را از شانــه هاي استاد پرتاب شده مي يابد و در گوشه اي سقوط كرده و به دليل سنگيني خودش، بدنش خرد مي شود. اين نيرومندسازي سيستم، هواپيماهاي ربوده شده را به موشكهاي هدايت شده تبديل كرد.
هدف سيستم همان چيزي است كه انجام مي دهد. اين همان قضيه سايبرنتيك بود. آنچه كه سيستم در 11 سپتامبر انجام داد درواقع اقدام به تلافي جويي عليه يك كشور هنوز فقير ديگر، افغانستان، برپايه اصولي بود كه ممكن است درست باشند. با اين عمل، به نظر مي رسد ايالات متحده اصول عدالتي كه مدعي آن بود را رها كرده است. نتيجه اي كه قابل پيش بيني هم بود اينكه مخالفان آمريكا در وضعيتي قرار دارنــد كه اعلام جهاد يا نبرد مقدس كنند. ساده ترين كار اين است كه فرض كرد از اول هدف همين بوده است.

عملاً چگونه بايد با اين بحران كه موجب نارضايتي بيشتر مي شود برخورد كرد؟ تلاشهاي صورت گرفته براي محافظت در مقابل خطرات بي شمار غير آشكار از تنوع لازم برخوردار نبوده است. راه حل عميق تري بايد يافت. نكته حياتي و اصلي اينكه ايالات متحده (و سرمايه داري جهاني همراه آن) بايد با تصـــــاوير بد خود روبرو شود. براي شروع مي توان با محو تمام قضاياي دوران جرج بوش و از پذيرش معاهدات كيوتو - هرچند آنها هم ضعيف بودند - آغاز كرد. اين بار لازم است با پايبندي جدي به تعهدات بين المللي شروع كرد كه سرآغازش قبول اين مسئله است كه در ازاي هر دلار كمك جهاني به كشورهاي جهان سوم، 14 دلار سود از طريق بهره از آنان مطالبه مي شود. آنها مي توانند به نمايندگي از 40 هزار كودكي كه هر روز در اثر قحطي و كمبود آب بهداشتي تلف مي شوند اقدامي انجام دهند كه هزينه آن برابر هزينه اي است كه صرف تبليغ دخانيات مي شود.

نتيجه گيري
در سخنراني خود تلاش كردم به اين سوال پاسخ دهم كه »سايبرنتيك چيست؟«؛ و بخشي از اين كار صرف نشان دادن بديع و تازيه شدن اين رهيافت ها و ارتباط آنها با آنچه كه زندگي واقعي نام دارد، شد. چه نگاهي به ماجراي كودتا در شيلي بيندازيم و چه به فاجعه نيويــورك نگاه كنيم ما هنوز هم با فجايع سازمان يافته اي سروكار داريم كه از ديدگاه سايبرنتيك كاملاً قابل درك هستند. بايد بگويم كه ما درهر دو مورد در تشخيص درست، دچار شكست نشديم. در هر دو نمونه نابرابري آشكاري از حيث رفاه و ترقي وجود دارد.

رئيس جمهور آلنده اغلب مي پرسيد چگونه مي توان در نظام سرمايه داري، اقتصاد سوسياليستي را سازماندهي كرد؟ او مورد خود را براي سازمان ملل متحد تبيين كرد و آنها در حمايت از وي هورا كشيدند. اما هيچ اتفاقي نيفتاد. امروز ما جنگي را ابداع كرده ايم كه وجود ندارد. نه دشمني هست و نه تعريفي براي پيروزي. متحدان تشويق به ورود به جنگ عليه يك نام خيالي، و تهديد مللي مي شوند كه از پيوستن به اين كار احمقانه ابا دارند. اما هنوز صداي هورا به گوش مي رسد.

بايد تاكيد كنم كه راه حلهاي معمول سنتي بعيد است كه موفقيت آميز باشند. ما بارها و بارها آنها را آزموده ايم اما بي ثمر هستند. از اين رو سعي مي كنيم تا با صرف پول يا نيروي بيشتر دوباره همان كارهايي را انجام دهيم كه نتيجه نمي دهد. ما نه به راه حلهاي كليشه اي كه به راههاي جديد نيازمنديم.