javad jan
05-25-2013, 02:00 PM
مديران و شناخت تفاوتهاي فرهنگي
محمدصادق حسن زاده
حسن اكبري
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.masternewmedia.org/images/social_differences.jpg)
چكيده
اگر به زندگي روزانه افراد نگاه شود، بخش عمده اي از فعاليتهاي روزمره آنها را ارتباطات تشكيل مي دهد و مي توان گفت كه بدون ارتباطات، زندگي براي بشر غيرممكن است.
در جهاني كه در آن سازمانها و افراد پر از پيچيدگي و تنوع به سر مي برند به طبع كساني در اين محيط پيچيده مي توانند باقي بمانند كه خود را با شرايط پيچيده محيطي منطبق كنند. طبيعتاً برقراري ارتباط موثر نقش موثر در انطباق سازمانها با محيط خود دارد و وظايف مديريت اعم از برنامه ريزي، سازماندهي، هدايت و كنترل سازمان بدون وجود يك سيستـــم ارتباطـي موثر قابل تحقق نيست و مي توان گفت بسياري از مشكلات اجتماعي و سازماني كه در جوامع وجود دارد از ضعف ارتباطات شكل مي گيرد. فرايند ارتباطات وقتي پيچيده مي شود كه طرفين برقراركننده ارتباطات به فرهنگها و گروههاي زباني متفاوت تعلق داشته باشد، زيرا روشي كه مردم توسط آن ارتباط برقرار مي كنند از جامعه اي به جامعه ديگرمتفاوت است.SANYAL 2001 P62)
فرهنگ با زمينه بالا و پايين
اولين فردي كه مطالعه بر روي فرهنگهاي بازمينه بالا (HIGH CONTEXT (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=CONTEXT) CALTURE) و فرهنگهاي با زمينه پايين (LOW CONTEXT (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=CONTEXT) CULTURE) را مطرح كرد هال(1976) بود كه معتقد است فرهنگهاي با زمينه بالا متكي به اشارات غيركلامي هستند. در مقابل در فرهنگهاي با زمينه پايين به پيامهاي واضح و روشن متكي هستند.
فرهنگ با زمينه پايين: كلماتي كه در اين نوع فرهنگها استفاده مي شود از بافت كمتري برخوردار است و واضح و روشن است، در انتقال پيام شفافيت وجود دارد و كلمات به دقت انتخاب مي شوند تا مفاهيم را به درستي منتقل كنند و از ابهام اجتناب مي شود. فرهنگهاي آمريكاي شمالي، استراليا و اروپاي غربي داراي چنين فرهنگي هستند.
فرهنگهاي با زمينه بالا: در چنين فرهنگهاي شفافيت در انتقال پيام وجود ندارد، اعضا به علائم و اشارات متكي هستند و محيط خارجي وضعيت كلي و رفتار غيركلامي، زمينه ايجاد ارتباطات هستنـد، فرهنگهاي ژاپن، چيـن، اعراب داراي فرهنگ با زمينه بالا هستنـد (SANYAL 2001 P63) .
در فرهنگهاي با زمينه پايين معاني كه به كار برده مي شود از زمينه كمتري برخوردار است و غالباً به صورت مكتوب است و در پيام ابهام وجود ندارد. در اين فرهنگها بيشتر معاني به صورت كدهاي تعريف شده است.
ارتباطاتي كه در اين نوع فرهنگها وجود داردواضح و روشن است. در اين نوع فرهنگها حالات غيركلامي بيانهاي كلامي را حمايت مي كنند. در فرهنگهاي با زمينه بالا معاني در محيط زمينه و وضعيت قرار دارد و معاني در يك شرايطي قابل درك است. در فرهنگهاي با زمينه بالا علائم غيركلامي خيلي مهم هستند. در اين نوع فرهنگها جواب بله يا نه ممكن است ابهام آميز باشد. در فرهنگهاي با زمينه بالا، معاني به صورت كدهاي تعريف شده نيست بلكه به صورت تعريف شده در درون فرد است و در افراد دروني شده است. در اين نوع فرهنگها شنونده بايد علائم زمينه را بفهمد تا معاني پيام را درك كند. بنابراين، در فرهنگ زمينه بالا، شخص تمايل دارد كه حول يك نقطه صحبت كند و از شنونده انتظار دارد كه منظورش را بفهمد. به طور كلي در فرهنگ با زمينه بالا بيشتر پيام و مسئوليت آن بردوش شنونده است تا گوينده ولي در فرهنگهاي با زمينه پاييـن مسئوليت ارائه پيام با گوينـده است كه پيام را بـه طور كامل انتقال دهد. (ZAHARNA 1995)
رويكرد هال مي تواند به تحقيقات هــاف استد (1991) كه برروي فردگرايي و جمع گرايي صورت گرفت ارتباط داشته باشد. گدوكانست و تينگ تومي معتقدند كه همه فرهنگهايي كه هال باعنوان زمينه پايين نامگذاري كرده است فردگرا و همه فرهنگهايي كه با زمينه بالا نامگذاري شده اند جمع گرا هستند(KNUTSON & ETAL 2003) .
باتوجه به تعريفي كه از فرهنگهاي بازمينه بالا و فرهنگهاي زمينه پايين ارائه شد، هريك از عناصر فرهنگي، زمان، كلامي و غيركلامي بودن، مستقيم و غيرمستقيم بودن، انجام دادن و بودن، خطي و غيرخطي بودن و فضا در قالب فرهنگهاي بازمينه بالا و فرهنگهاي با زمينه پايين مورد بررسي قرار مي گيرد.
محمدصادق حسن زاده
حسن اكبري
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.masternewmedia.org/images/social_differences.jpg)
چكيده
اگر به زندگي روزانه افراد نگاه شود، بخش عمده اي از فعاليتهاي روزمره آنها را ارتباطات تشكيل مي دهد و مي توان گفت كه بدون ارتباطات، زندگي براي بشر غيرممكن است.
در جهاني كه در آن سازمانها و افراد پر از پيچيدگي و تنوع به سر مي برند به طبع كساني در اين محيط پيچيده مي توانند باقي بمانند كه خود را با شرايط پيچيده محيطي منطبق كنند. طبيعتاً برقراري ارتباط موثر نقش موثر در انطباق سازمانها با محيط خود دارد و وظايف مديريت اعم از برنامه ريزي، سازماندهي، هدايت و كنترل سازمان بدون وجود يك سيستـــم ارتباطـي موثر قابل تحقق نيست و مي توان گفت بسياري از مشكلات اجتماعي و سازماني كه در جوامع وجود دارد از ضعف ارتباطات شكل مي گيرد. فرايند ارتباطات وقتي پيچيده مي شود كه طرفين برقراركننده ارتباطات به فرهنگها و گروههاي زباني متفاوت تعلق داشته باشد، زيرا روشي كه مردم توسط آن ارتباط برقرار مي كنند از جامعه اي به جامعه ديگرمتفاوت است.SANYAL 2001 P62)
فرهنگ با زمينه بالا و پايين
اولين فردي كه مطالعه بر روي فرهنگهاي بازمينه بالا (HIGH CONTEXT (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=CONTEXT) CALTURE) و فرهنگهاي با زمينه پايين (LOW CONTEXT (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=CONTEXT) CULTURE) را مطرح كرد هال(1976) بود كه معتقد است فرهنگهاي با زمينه بالا متكي به اشارات غيركلامي هستند. در مقابل در فرهنگهاي با زمينه پايين به پيامهاي واضح و روشن متكي هستند.
فرهنگ با زمينه پايين: كلماتي كه در اين نوع فرهنگها استفاده مي شود از بافت كمتري برخوردار است و واضح و روشن است، در انتقال پيام شفافيت وجود دارد و كلمات به دقت انتخاب مي شوند تا مفاهيم را به درستي منتقل كنند و از ابهام اجتناب مي شود. فرهنگهاي آمريكاي شمالي، استراليا و اروپاي غربي داراي چنين فرهنگي هستند.
فرهنگهاي با زمينه بالا: در چنين فرهنگهاي شفافيت در انتقال پيام وجود ندارد، اعضا به علائم و اشارات متكي هستند و محيط خارجي وضعيت كلي و رفتار غيركلامي، زمينه ايجاد ارتباطات هستنـد، فرهنگهاي ژاپن، چيـن، اعراب داراي فرهنگ با زمينه بالا هستنـد (SANYAL 2001 P63) .
در فرهنگهاي با زمينه پايين معاني كه به كار برده مي شود از زمينه كمتري برخوردار است و غالباً به صورت مكتوب است و در پيام ابهام وجود ندارد. در اين فرهنگها بيشتر معاني به صورت كدهاي تعريف شده است.
ارتباطاتي كه در اين نوع فرهنگها وجود داردواضح و روشن است. در اين نوع فرهنگها حالات غيركلامي بيانهاي كلامي را حمايت مي كنند. در فرهنگهاي با زمينه بالا معاني در محيط زمينه و وضعيت قرار دارد و معاني در يك شرايطي قابل درك است. در فرهنگهاي با زمينه بالا علائم غيركلامي خيلي مهم هستند. در اين نوع فرهنگها جواب بله يا نه ممكن است ابهام آميز باشد. در فرهنگهاي با زمينه بالا، معاني به صورت كدهاي تعريف شده نيست بلكه به صورت تعريف شده در درون فرد است و در افراد دروني شده است. در اين نوع فرهنگها شنونده بايد علائم زمينه را بفهمد تا معاني پيام را درك كند. بنابراين، در فرهنگ زمينه بالا، شخص تمايل دارد كه حول يك نقطه صحبت كند و از شنونده انتظار دارد كه منظورش را بفهمد. به طور كلي در فرهنگ با زمينه بالا بيشتر پيام و مسئوليت آن بردوش شنونده است تا گوينده ولي در فرهنگهاي با زمينه پاييـن مسئوليت ارائه پيام با گوينـده است كه پيام را بـه طور كامل انتقال دهد. (ZAHARNA 1995)
رويكرد هال مي تواند به تحقيقات هــاف استد (1991) كه برروي فردگرايي و جمع گرايي صورت گرفت ارتباط داشته باشد. گدوكانست و تينگ تومي معتقدند كه همه فرهنگهايي كه هال باعنوان زمينه پايين نامگذاري كرده است فردگرا و همه فرهنگهايي كه با زمينه بالا نامگذاري شده اند جمع گرا هستند(KNUTSON & ETAL 2003) .
باتوجه به تعريفي كه از فرهنگهاي بازمينه بالا و فرهنگهاي زمينه پايين ارائه شد، هريك از عناصر فرهنگي، زمان، كلامي و غيركلامي بودن، مستقيم و غيرمستقيم بودن، انجام دادن و بودن، خطي و غيرخطي بودن و فضا در قالب فرهنگهاي بازمينه بالا و فرهنگهاي با زمينه پايين مورد بررسي قرار مي گيرد.